صفحه اول
احمد رسولیان- علامه طباطبایی گوید: شناسایی خداوند بدون شناسایی امام صورت نمی گیرد؛ زیرا امام به منزله مصبّ، محل ریزش آبشار و جایگاه افاضه فیض از بالاست. پس نخست امام علیه السلام که از همه کامل تر است فیض می گیرد و بعد بقیه موجودات از امام فیض می گیرند... خود امام علیه السلام همه اش فیض و فیض کامل است، منتهی فیوضات دیگری هم هست که از راه او به دیگر موجودات می رسد، که از آن جمله، معرفةاللَّه است. گرچه دو واژه »ولایتمداری« و »بصیرت دینی« الفاظ متمایزی از هم هستند و به حسب لغت نیز معنای جدای از هم دارند، ولی با دقت در معنای اصطلاحی آنها به ویژه در نگاه شیعی، مشخص می شود که منظور از این دو عنوان، یک معنا بیش نیست؛ چون در تفکر اسلام ناب محمدی صلی الله وعلیه وآله، ولایتمداری بدون بصیرت و هوشمندی معنا و مفهوم درستی ندارد. براین اساس، اگر کسی میان ولایتمداری و بصیرت دینی، جدایی و عدم ارتباط ببیند و آنگاه در صدد برقراری پیوند و ارتباط معنایی میانشان برآید، معلوم می شود که نه از حقیقت ولایت و ولایتمداری راستین و مورد نظر اهل بیت علیهم السلام آگاهی کافی دارد و نه از بصیرت دینی بهره ای برده است. ولایت در يك جا به معني قرب و پيوستگي دو چيز و در جاي ديگر به معني تصدي امور اجتماعي و سياسي و صاحب اختياري و سرپرستي شئون امت و گاهي به معناي نصرت و ياري و گاهي به معناي حب و دوستي آمده است، از ميان اين معاني متعدد، به نظر ميرسد كه آنچه با ذهنيت امروزي ما از اين واژه ارتباط دارد، ولايت به معناي تصدي امور اجتماعي و سياسي و صاحب اختياري شئون امت است و « مقصود از ولايت در بحث ولايت فقيه به معني سرپرستي است و مراد از آن همان حكومت و زمامداري امور جامعه است، نه به معناي «آقايي»، «رياست» و «سلطنت» كه نشان از چيرگي «وليّ» بر «مولّي عليهم» دارد»،مهم اين است كه ولايت، مدار و محوري است كه جامعه ديني در اين مدار و گرد اين محور به وحدت ميرسد، يعني افراد بر محور ولايت الهي و به تبع آن گرد محور ولايت امام و فقيه عادل هستند، در عين حال، در چنين جامعهاي، فرد فرد جامعه نسبت به يكديگر مسئول بوده و براي رسيدن به هدف متعالي و كمال و سعادت و همچنين پرهيز از گمراه شدن، يكديگر را ياري ميرسانند، اين اختيار ناشي از اذن و اختياري است كه خداوند بر مدار ولايت به مؤمنان داده است، چنانكه خداوند متعال ميفرمايد: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ با توجه به اين آيه مي توان گفت در جامعهاي كه افراد بر محور ولايت امام و فقيه عادل حركت ميكنند، در واقع درباره مسائل و امور مسئول هستند و حضور آگاهانه و مسئولانهاي دارند. پيروي و اطاعت مردم در نظام ولايي همراه با نقش فاعلي آنان در اداره امور ميباشد، نقش فاعلي مردم در چنين جامعهاي به گونهاي است كه امام خميني(ره) در اين باره فرمودند « نظر مردم تعيينكننده است» يعني مردم در سرنوشت سياسي و اجتماعي خويش نقش بسزايي داشته و نظر و رأي آنان در اداره امور واقعاً تأثير گذار است، چنانكه در اصل ششم قانون اساسي آمده امور كشور بايد به اتكاء آراء عمومي اداره شود، پس مردم در اين جامعه حضور آگاهانه و مسئولانه اي در عرصه هاي مختلف سياسي و اجتماعي دارند و اطاعت در اين ولايت محوري و ولايتمداري به معني تسليم محض و اطاعت بي چون و چرا همچون اطاعت در نظامهاي استبدادي نيست، چون ولي فقيه بهعنوان محور در ميان مردم حضور دارد و جامعه را هدايت و رهبري ميكند و مردم در حول اين محور نقش آگاهانهاي در تعيين سرنوشت سياسي اجتماعي خويش دارند، رهبر و يا به عبارتي ولي فقيه رأي و نظر متفرِّدانهاي نسبت به مسائل ندارد و استبداد رأي نسبت به آن راه ندارد، بلكه وي با مشورت، امور را پيش ميبرد، چنانكه در اصل يكصد و دهم قانون اساسي از جمله وظايف و اختيارات رهبر را تعيين سياستهاي كلي نظام دانسته كه پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام ميباشد و يا همين اصل حلّ معضلات نظام كه از طريق عادي قابل حلّ نيست را به عهده رهبر گذاشته است، البته آن نيز از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام انجام ميگيرد و علاوهبرآن رهبري، مشاوراني را در امور نظامي، بين الملل و... دارد كه به ايشان مشورت مي دهند و جايي براي استبداد رأي وجود ندارد، چنانكه امام خميني (ره)، در اين باره مي فرمايند: حكومت اسلامي،... مثلاً استبدادي نيست كه رئيس دولت مستبد و خودرأي باشد...،