روزنامه کائنات
5

گزارش

۱۴۰۳ چهارشنبه ۷ شهريور - شماره 4663

کائنات از ویژگی های حکمرانی خوب و متعالی گزارش می‌‌‌دهد

اجماع همه کنشگران در چارچوب ارزش‌ها

 فرهاد حقیقی- آنچه امروز حکمرانی نامیده می شود، در اندیشه بشر سابقه طولانی دارد و به صورت های گوناگون در آثار فیلسوفان و متألهان مطرح شده است. در اندیشه های سیاسی کلاسیک همواره نظم سیاسی مطلوب حول محور «حکمرانی خوب» با چه کسی باید حکومت کند؟ تعریف می شد. اما در سیاست جدید آنچه حائز اهمیت است، ناظر بر چگونگی تنظیم امور سیاسی است یا به بیان ساده تر «چگونگی حکمرانی» می باشد که اهمیت یافته است. حکمرانی در تمام جوامع بنیاد یکسانی ندارد، بلکه باید مبتنی بر فرهنگ متمایز محلی و تاریخ ویژه دولت و نهاد های آن باشد تا از یک طرف مشارکت سیاسی مردم را جلب کند و از طرف دیگر، به شکاف و بیگانگی بین دولت و مردم غلبه کند و از پتانسیل ارزش های مشترک فعالان جامعه در راه رسیدن به اهداف توسعه استفاده نماید.
تعاریف و مفاهیم حکمرانی
برای واژه انگلیسی Governance در زبان فارسی معادلهای فراوانی مطرح شده است. واژگانی همچون؛ حکمرانی، حکمروایی، زمامداری، تدبیر امور، فرمانروایی، راهبری، شهریاری، امارات، و سایر واژه ها
در واقع «حکم» به معنای فرمان، قاعده، مقررات، نظام، تنظیم، قانون، و امثال آن است و «راندن» به معنای اجرا، اعمال قدرت، پیش بردن، راهبری، اداره، هدایت و امثال آن می‌باشد. لازم به ذکر است که حکمرانی موضوعی است فرا رشته‌ای و میان رشته‌ای، از شاخه‌های مختلف علمی همچون حقوق، جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد، علوم سیاسی، الهیات، روانشناسی و … بهره می‌برد.
بر اساس آنچه در فرهنگ لغات، متون علمی و منابع موثق به زبان فارسی و انگلیسی در مورد اصطلاح حکمرانی آمده است می توان آنرا به صورت زیر تعریف نمود:
حکمرانی: فرایند قاعده گذاری، اجرای قواعد، بررسی، نظارت و کاربست بازخوردها با اعمال قدرت مشروع و به منظور دستیابی به هدف مشترکی برای همه کنشگران و ذینفعان در چارچوپ ارزشها و هنجارها در محیط یک سازمان یا یک کشور است.
بر اساس این تعریف، تنظیم قوانین و فرآیند‌هایی که بر سبک سیاست‌گذاری و نحوه نقش‌آفرینی کنشگران و ذینفعان در فرآیند سیاست‌گذاری و اعمال قدرت تاثیر می‌گذارد بخشی از وظایف حکمرانی است. بعلاوه موفقیت حکمرانی معمولاً با مشخصه‌هایی از جمله: دستیابی به ارزشها، رضایتمندی، عدالت گستری، مهار فساد، مشارکت، مسئولیت پذیری، اثربخشی، یکپارچگی، و امثال آن سنجیده می‌شود.
چگونگی دستیابی حکمرانان به چنین قدرتی برای اداره امور عمومی سازمان یا کشور به رویه قابل قبول و یا رویه قابل پیاده شدن حکمرانی در میان ذینفعان اصلی و یا کلیه ذینغعان بر می‌گردد.
 انواع مدلهای حکمرانی
چگونگی میدان دادن به نظام ارزشی ذینفعان در یک رویه حکمرانی باعث می شود که مدلهای مختلفی از شیوه‌های پیاده سازی حکمرانی در جهان معاصر مطرح باشد از جمله حکمرانی خوب، حکمرانی متعالی، و دیگر شیوه‌های حکمرانی.
الف. حکمرانی خوب
“ حکمرانی خوب» مفهومی است که توسط سازمانهای بین المللی در اواخر دهه ۱۹۸۰ وارد ادبیات توسعه شده و بر اساس معیارهای خاص، حکمرانی را حاصل تعامل و ارتباط متقابل دولت و کنشگران جامعه مدنی (سازمانهای غیردولتی، بخش خصوصی، گروههای ذی نفوذ و رسانه ها) جهت نیل به توسعه در هر کشوری می‌داند.
معیارهای حکمرانی خوب از نظر این سازمانها عبارت است از: مشارکت، حاکمیت قانون، شفافیت، پاسخ گویی، وفاق عمومی، حقوق مساوی، اثر بخشی و کارایی و مسئولیت پذیری.
ب. حکمرانی سالم
در انتقاد از حکمرانی خوب، حکمرانی سالم به برداشت آزاد و متنوع از شیوه و معیارهای حکمرانی خوب در کشورهای مختلف تاکید دارد و معتقد است که حکمرانی باید مطابق با آداب، رسوم و فرهنگ محلی هر کشور تعریف و سازماندهی شود. البته همچنان معیار اصلی در حکمرانی سالم، همانند حکمرانی خوب، رفاه مردم می باشد.
ج. حکمرانی متعالی
به شیوه ای از حکمرانی گفته می شود که مبتنی بر یک نظام ارزشی الهی همچون اسلام برای نیل به سعادت دنیوی و اخروی مردم در یک حوزه جغرافیایی و یا حوزه های گسترده‌تر مطرح می باشد. بر اساس نظریه حکمرانی متعالی، حکومت از آن خداست و تنها اوست که می‌تواند بر انسان حکم براند به این دلیل حکمرانان تا زمانی دارای مشروعیت می‌باشند که از تزکیه نفس و مقبولیت برخوردار بوده و تنها مجری احکام الهی باشند.
در حکمرانی متعالی، تنظیم روابط، تبعیت و شیوه فعالسازی ظرفیتهای کنشگران و ذینفعان، بر اساس هدایت الهی و اراده مردمی، شکل می‌گیرد.
حکمرانی خوب
حکمرانی خوب (Good governance) در ادبیات توسعه بین‌الملل نشان می‌دهد که بخش عمومی (دولتی) چقدر منابع عمومی را برای منافع عمومی مصرف می‌کند. حاکمیت و حکم‌فرمائی به معنای فرایند تصمیم‌گیری و اجرای تصمیمات است. حکمرانی، فرایندی است که از آن طریق، جوامع یا سازمان‌ها تصمیم‌های مهم خود را اتخاذ می‌کنند. همچنین مشخص می‌سازند چه کسانی در این فرایند درگیر شوند و چگونه وظیفه خود را به انجام برسانند.
از یک سو باید گفت حکمرانی، موضوعی است مربوط به نحوه تعامل دولت‌ها و سایر سازمان‌های اجتماعی با یکدیگر است. از سوی دیگر نحوه ارتباط دولت با شهروندان و نحوه اتخاذ تصمیم‌ها در جهانی پیچیده را نیز شامل می‌شود. این نوع از حکمرانی در عرصه سازمانی باید در حاکمیت شرکتی، حاکمیت فناوری اطلاعات و حکمرانی دیجیتال سازمان نیز اعمال شود. استفاده از این شیوه در سازمان موجب افزایش شفافیت سازمانی شده، فساد اداری را کاه می‌دهد و به سلامت سازمانی منجر می‌شود. در کوتاه ترین بیان، حکمرانی مربوط می‌شود به «تغییر در توازن قدیمی میان دولت و جامعه مدنی». حکم‌فرمائی نشان می‌دهد، به همان نحو که ساختارهای رسمی دولت، یکی از ابزارهای اتخاذ و اجرای تصمیمات است، در سطح ملی نیز ساختارهای غیر رسمی ممکن است وجود داشته باشند. چشم‌انداز حکمرانی، مدعی است که بخش خصوصی و جامعه مدنی به واسطه میزان و حوزه نقش‌شان در حل مسائل جمعی، بدون تکیه بر منابع رسمی دولت مشخص می‌شوند. در این مقاله به تشریح مفهوم حکمرانی خوب پرداخته شده است.
پیشینه حکمرانی خوب
مفهوم حکمرانی مفهوم جدیدی نیست و قدمت آن به اندازه تمدن بشری است. حکمرانی به معنای فرایند تصمیم‌گیری و فرایندی که طی آن تصمیمات به مرحله عمل درمی آیند. در سالیان اخیر حکمرانی تبدیل به موضوعی داغ در مدیریت دولتی شده است. این به واسطه نقش مهمی است که حکمرانی در تعیین سلامت اجتماع ایفا می‌کند. بدین جهت است که دبیر کل سابق سازمان ملل؛ کوفی عنان ابراز میدارد: «حکمرانی خوب احتمالاً مهم ترین عامل در ریشه کن کردن فقر و عامل رشد و توسعه است.» تا قبل از دهه ۱۹۸۰ مدیریت دولتی سنتی، پارادایم مطرح در حوزه مدیریت بود. با ظاهر شدن ابعاد منفی و نقاط ضعف آن، در همین سال‌ها در کشورهای انگلیس و آمریکا، پارادایم دیگری به نام مدیریت دولتی نوین، تولد خود را اعلام داشت و خصوصی‌سازی و پیمانکاری را شعار خویش قرار داد. اما وعده‌های این جریان فکری نیز در کشورهای مبدع آن،سرابی بیش نبود و بزودی مشخص شد این پارادایم نیز قادر نیست خیرو رفاه مناسب و عادلانه‌ای برای شهروندان فراهم سازد. پس بشر مجدداً در جست و جوی پارادایم‌های دیگری برآمد که ظهور خدمات عمومی جدید و حکمرانی خوب از جمله آنهاست.
اولین مرجع معتبری که در این زمینه مباحثی را مطرح نموده، بانک جهانی است که در گزارشی در سال ۱۹۸۹ آن را به عنوان ارائه خدمات عمومی کارآمد، نظام قضائی قابل اعتماد و نظام اداری پاسخگو تعریف نموده است.  بانک جهانی، ابداع کننده واژه حکمروایی و توسعه دهنده  این مفهوم است. ریشه‌های نظری این موضوع به کارهایی که افرادی مانند مک لالین در انگلستان انجام داده اند برمی گردد.
تعریف حکمرانی خوب
بانک جهانی «حاکمیت» را به عنوان «روشی که براساس آن قدرت بر مدیریت اقتصادی یک کشور و منابع اجتماعی  آن برای رسیدن به توسعه اعمال می‌شود» تعریف نموده است. در یک تعریف فراگیر «حکمرانی مجموعه‌ای از روش‌های فردی و نهادی، عمومی و خصوصی است که امور مشترک مردم را اداره می‌کند. حکم‌فرمائی فرایندی پیوسته است که از طریق آن منافع متضاد یا متنوع را همساز نموده و اقدام همکاری جویانه اتخاذ می‌گردد. حکمرانی شامل نهادهای رسمی و نظام‌هایی است که برای تضمین رعایت قانون، قدرت پیدا کرده‌اند. همچنین قراردادهای غیررسمی که مردم و نهادها برسر آن توافق نموده یا درک می‌کنند که به نفع آنها است. حکمرانی خوب شامل احترام گذاشتن سیاستمداران و نهادها به حقوق بشر و اصول دموکراسی و حاکمیت قانون است همچنین حکمرانی خوب به‌طور خاص به موضوع مدیریت منابع عمومی جهت ایجاد اقتصادی پایدار و شیوه‌های توزیع عادلانه مربوط می‌شود. عموماً حکمرانی به تغییرات در نقش، ساختار و فرایند عملیات دولت، یا روش‌های حل مشکلات اجتماعی اشاره دارد. برخی معتقد هستند با وجود جذابیت بسیار ،حکمرانی به صورت واضح تعریف نشده است. در ابتدای هزاره سوم این مفهوم  در ادبیات دانشگاهی و سیاسی به سرعت در حال رشد است. تعریف دیگری توسط بانک جهانی و چندین سازمان ملل متحد بکار گرفته شده و حکمرانی را به عنوان روش اعمال قدرت در مدیریت توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور تعریف گردیده است. حکمرانی مورد نظر این سازمان‌ها، بر رهبری تاکید دارد و بر این مبنا کشورهایی را دارای حکمرانی خوب می‌داند که توسط رژیم هایی هدایت می‌شوند که رهبران آنها به حاکمیت قانون، پاسخگویی، شفافیت و حق بهره‌گیری از حقوق انسانی و مدنی توجه می‌کنند.
تفاوت حکمرانی و حکمروایی
دو واژه «حکم‌رانی» و «حکم‌روایی» برای پژوهشگران و فعالان ایرانی همواره محل بحث و پرسشگری است. اینکه باید این دو واژه را مترادف یکدیگر به‌کار برد یا تفاوت معنایی باهم دارند پرسشی است که باید به آن پاسخ داد. مهم‌ترین ویژگی حکم‌رانی در مقایسه با حکومت کردن در این است که دولت در حکمرانی با بخش خصوصی و جامعه مدنی شریک است. بر اساس دیدگاه‌‎های جدید، حکمرانی فرایندی در نظر گرفته می‎‌‌شود که به ‎واسطه آن، مشکلات و معضلات جامعه با تلاش و تکاپوی جمعی و با اتکا به قدرت عمومی و به‌کارگیری آن حل می‌‎شود و سامان می‎‌‌یابد. هرگاه چنین مفهومی از حکمرانی بر کیفیت و نحوه انجام وظایف آن تأکید کند، مفهوم حکمرانی خوب مطرح می‎‌‌شود.
حکمروایی به عنوان یک مفهوم، از دیدگاه‌ها و در زمینه‌های گوناگونی مورد بحث است.  حکمروایی شامل مجموعه‌ای از مکانیسم‌های یکپارچه، فرایندها، نهادها و ارتباطات متقابل است. در درون آن، شهروندان و گروه‌های اجتماعی، ترجیحات، علایق و منافع خود را بیان می‌کنند و برای تفاوت‌ها و اختلافاتشان، به رایزنی، میانجیگری و مذاکره می‌پردازند.
حکمروایی، ترکیبی است از سنت‌ها (قواعد و آداب و رسوم)، نهادها و فرایندهایی که تعیین می‌کنند چگونه قدرت باید اعمال شود. چگونه شهروندان حق مشارکت و اعتراض دارند و چگونه تصمیمات در زمینه مباحث عمومی اتخاذ شود. حکمروایی، مستلزم حکومت، جامعه مدنی است که در تمام سطوح محلی، ملی و بین‌المللی معنا می‌یابد. جامعه مدنی شامل فعالان اجتماعی و اقتصادی، نهادهای جامعه‌محور و گروه‌های ساختارنیافته، رسانه‌ها و غیره است.
حکمرایی و حکومت
هنگامی که واژه حکمروایی را به کار می‌بریم باید به دو نکته توجه داشته باشیم. نخست اینکه حکمرانی، حکومت نیست. حکمرانی به عنوان یک مفهوم، مشخص می‌کند که قدرت در داخل و خارج از اقتدار رسمی و نهادهای حکومت وجود دارد. این بیشتر سه گروه اصلی از بازیگران را شامل می‌شود:
حکومت
بخش خصوصی
جامعه مدنی
حکمروایی، بر فرایند تأکید دارد و مشخص می‌کند که تصمیمات با توجه به روابط پیچیده بین تعدادی از بازیگران با اولویت‌ها و سلایق متفاوت اتخاذ می‌شوند. در واقع برای اداره امور عمومی، دو الگو وجود دارد.
الگوی نخست که حکومت نام دارد، مسئولیت تمام امور را بر عهده دارد، حکومت موظف است که تمام خدمات را برای مصرف جامعه مدنی یا شهروندان فراهم کند.
الگوی دوم که حکمرانی نام دارد، مسئولیت اداره عمومی، میان سه نهاد حکومت، جامعه مدنی و بخش خصوصی، تقسیم می‌شود.
اصول حکمرانی شهری خوب
یک مبنای اساسی برای ویژگی‌های حکمرانی خوب شهری، شاخص‌های هشت گانه‌ای است که توسط برنامه توسعه سازمان ملل  و بانک جهانی مطرح شده اند. این شاخص‌ها به ترتیب عبارتند از:
مشارکت  (Participation)
حاکمیت قانون (Role Of Law)
شفافیت (Transparency)
مسوولیت پذیری (Responsiveness)
اجماع سازی (Public Cause)
عدالت و انصاف (Equity)
کارایی و اثربخشی (Efficiency)
پاسخگویی (Accountability)
ابعاد حکمرانی خوب
مشارکت به معنی حضور همه مردم در تصمیم گیری‌های مختلف است که هم به صورت مستقیم و هم از طریق نمایندگان و نهادهای واسطه‌ای قانونی و مشروع تحقق می‌یابد. حاکمیت قانون : برقراری سیستم حکمرانی خوب نیازمند چارچوب‌های قانونی عادلانه و منصفی است که از ویژگی بی طرفانه بودن برخوردار است.
شفافیت به معنی جریان آزاد اطلاعات و قابلیت دسترسی سهل و آسان به آن برای تمامی استفاده کنندگان مربوطه است. مسوولیت‌پذیری: حکمرانی خوب نیازمند این است که نهادها و فرآیندهای تصمیم‌گیری در یک چارچوب زمانی منطقی به همه استفاده کنندگان آن خدمات لازم را ارائه دهد. اجماع سازی: حکمرانی خوب نیازمند این است که منافع و سلایق مختلف در جامعه به سمت اجماعی گسترده که بهترین و بیشترین منفعت را برای تمام اجتماع در پی دارد، هدایت کند.
از لحاظ تاریخی مفهوم حکمرانی به اندازه تمدن بشری قدمت دارد. بسته به سطح آن (ملی، منطقه‌ای و محلی) مجموعه‌ای از بازیگران رسمی و غیررسمی تاثیرگذار بر تصمیم‌گیری را در برمی‌گیرد. مباحث تجربی و ملاحظات نظری در مورد نقش دولت در اقتصاد، اصلاحات اقتصادی و آزادسازی در دوران جدید، پیامدهای ارزشمندی به‌همراه دارد. از پیامدهای آن می‌توان به کیفیت و چگونگی دخالت دولت و سیاست‌گذاری اقتصادی دولت در اقتصاد و حتی جامعه اشاره کرد. طی یک فرآیند طولانی ولی رضایت بخش، اجماع گسترده‌ای هم از طرف نهادهای بین‌المللی و هم از طرف اقتصاددانان در مورد بازتعریف وظایف حاکمیتی دولت شکل گرفت. مجموعه این تلاش‌ها به این نتیجه منجر شد که برای آنکه یک دولت مشخص بتواند وظایف اصلی خود را بشناسد. در سایه این دستاوردها دولت می‌تواند اصلاح نواقص بازار و حذف موارد شکست آن، افزایش رقابت‌پذیری، اصلاحات نهادی، دستیابی به بازارهای آزاد و بهبود سرمایه اجتماعی را به درستی انجام دهد. دولت باید وظایف خود را در قالب حکمرانی خوب باتعریف کند. حکم‌فرمائی بد به عنوان یکی از علل اساسی ناکامی جوامع امروزی در دستیابی به توسعه است. این در حالی است که نهادهای مالی بین‌المللی و کمک‌کنندگان جهانی نیز وام‌ها و کمک‌های مالی خود را معطوف به شرایطی کرده اند که متضمن اجرای مولفه‌های حکمرانی خوب است.
شیوه های حکمرانی و معرفی انواع آن
حکومت در معنای کلی، ابزاری برای اِعمال سیاست‌های کشوری و همچنین سازوکاری برای تعیین خط مشی های کشور است. منظور از شیوه‌های حکومت  مجموعه‌ای از نظام‌ها و نهادهای سیاسی است که ساختار یک حکومت خاص را تشکیل می‌دهند. حاکمیت بسته به نوع و شیوه حکومت متفاوت است. در جمهوری‌ها معمولاً حاکمیت را به مردم نسبت می‌دهند و در پادشاهی‌ها به پادشاه نسبت داده می‌شود. حاکمیت خود دو نوع است:
1.حاکمیت داخلی به معنی قدرت هایی که دولت بر اتباع خود یا بر خارجیان ساکن کشور خود یا کشتی هایش در دریاهای آزاد دار.
2.حاکمیت خارجی شامل حق داشتن روابط با سایر دولتها یا بستن قرارداد و اعلان جنگ است.
حاکمیت داخلی شامل حاکمیت سیاسی و حاکمیت قضایی است. دولت ها ممکن است حاکمیت خارجی نداشته و این حاکمیت را به دولت دیگری واگذار کرده باشند که در این صورت دولت تحت الحمایه نام دارند.
تعریف برخی از اشکال حکمرانی
1.دموکراسی یا مردم سالاری: کلمـه دموکراسی یک کلمـه یونانـی بوده که به مفهـوم «حکومت مردم» می باشد. مفکوره دموکراسی برای هزاران سال مـورد بحث بوده است، اما هیـچ نـوع تعریف مشخـص از برداشت دموکراسی در میـان مـردم جهـان وجـود ندارد که همـه با آن موافـق باشند. درمیان سایر چیزها، دموکراسی موضـوع است که همیشـه در حـال تغییر و تـکامل یافتن است. اگر چـه، چیزهـای وجـود دارد که بسیـاری معتقـد اند به دموکراسی مرتبط میباشد، مانند برابری انسان ها در مرتبت و حقوق، آزادی عقیده، آزادی مطبوعات و آزادی بیان و برگزاری انتخابات آزاد که تمام اینها نزد قانون برابر است. دریک جامعه دموکراتیک که انتخابات عمومی و آزاد برگزار میشود، مردم می توانند به سیاستمداران و احزاب که از آنها در ساختن پالیسی به سطـح کشور، منطقه و محل نمایندگی میکنند رأی بدهند.سیاستمداران و احزاب که زیـادترین آراء را بدسـت بیـاورنـد کسانـی خواهنـد بـود که بیشتر در تصمیم گیری سهیم هستند.
سیاستمداران انتخـاب شـده از رأی دهندگان نمایندگـی می کنند. این بنـام حکومت دموکراتیک یاد می شـود. حکومت دمـوکراتیـک امـروزه یـکی از معمول ترین حکومت ها در جهـان است. اگر چـه این اکثریت است که حکومت دموکراتیک تصمیـم میـگیرند، اما اقلیت این حق را دارند که اکثریت نمی توانند به ساده گی از آن بگذرند. اصل بنیادی در جامعـۀ دموکراتیک این است که قـدرت با در نظر گرفتن احترام به حقوق انسان اعمال میگردد. به این معنـی که کسانیکه تصمیم گیرنده نباید افراد و گروه های مخالف را سرکوب کنند. تمامی افراد جامعه حق اظهار نظر دارند.
2. یکه‌سالاری یا اتوکراتی: شکلی از حکومت اقتدارگرا که در آن، فرمانروا آشکارا بر راس سلسله مراتب اداری تفوق دارد، بدون قوانین یا سنت‌هایی که قدرت رهبری را محدود کنند، همراه با قدرت بی‌حد و حصر فرمانروا (اتوکرات) در عمل. مبنای یکه‌سالاری می‌تواند وفاداری یا ترس شهروندان از مکافات باشد. یکه‌سالار می‌تواند قدرت خود را بر اساس قراردادها یا سنت‌های اجتماعی به دست آورده باشد که در این صورت اتوکراسی از نوع مشروع است یا آن را به زور به چنگ آورده باشد که دیکتاتوری است. سلطنت های مطلقه از انواع یکه‌سالاری‌اند.
3.گروهه سالاری یا الیگارشی یا حکومت گروه اندک: اصطلاحی است که اشاره‌های تحقیرآمیزی دارد؛ معنی آن این است که نه‌تنها حکومت در دست یک گروه کوچک است، بلکه این گروهِ حکمران و کوچک،فاسد است و در برابر توده ی مردم مسئول نیست؛ یا از جهات دیگر مورد بیزاری همگان است. اُلیگارشی یا حکومت توسط اقلیت در مقابل دموکراسی یا حکومت توسط اکثریت قرار می‌گیرد.
مرور ادبیات حکمرانی
با مرور ادبیات حوزه حکمرانی درمی‌یابیم که دو مولفه اساسی همواره مدنظر بوده است. اول «روابط توسعه‌ای» که به معنی این است که دولت‌ها با مدیریت اقتصاد به منظور نیل به حداکثر رشد اقتصادی، قادر به ایجاد تغییرات بنیادین در زمینه‌های مختلف هستند. دوم «روابط دموکراتیک» و حقوق شهروندی که از حقوق اجتماعی و فراهم کردن زمینه مشارکت شهروندان در امور مربوط به اداره کشور حکایت دارد. در ضمن بر اساس جدیدترین تعریف بانک جهانی، حکمرانی خوب، در اتخاذ سیاست‌های پیش‌بینی‌شده، آشکار و صریح دولت که نشان‌دهنده شفافیت فعالیت‌های دولت است و نیز بوروکراسی شفاف؛ پاسخ‌گویی دستگاه‌های اجرایی در قبال فعالیت‌های خود؛ مشارکت فعال مردم در امور اجتماعی و سیاسی و نیز برابری همه افراد در برابر قانون، تبلور می‌یابد.
به طور کلی می‌توان گفت حکمرانی خوب، تمرین مدیریت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منابع یک کشور، برای رسیدن به اهداف تعیین شده است. این تمرین دربرگیرنده راهکارها و نهادهایی است که افراد و گروه‌های اجتماعی از طریق آنها، توانایی دنبال کردن علایق و حقوق قانونی خود را البته با توجه به قیود و محدودیت‌ها داشته باشند. از سوی دیگر، در متون کلاسیک اقتصادی نظرات متفاوتی درباره تاثیر هزینه‌های مختلف دولت بر بهبود شاخص‌های توسعه وجود دارد؛ همچنین نتایج تجربی متفاوتی نیز در این زمینه به دست آمده است. برخی از نتایج بیانگر این واقعیت هستند که هزینه‌های دولت تاثیر مثبتی بر متغیرهای مربوطه نداشته است و باید به مولفه‌های دیگری در این زمینه توجه کرد. به طور کلی البته عدم تاثیرگذاری یا تاثیرگذاری ناچیز هزینه‌های دولت بر متغیرهای توسعه، اغلب دو توجیه عمده داشته است: اولاً اینکه افزایش هزینه‌های دولت با برون‌زایی و جایگزینی همراه است و منجر به جایگزینی هزینه‌های دولت با هزینه‌های بخش خصوصی می‌شود؛ این موضوع تاثیر افزایش هزینه‌های دولت را کاهش خواهد داد. در ضمن اثربخش نبودن هزینه‌های دولت دلیل دیگری است که می‌تواند این امر را سبب شود.
به طور دقیق‌تر می‌توان به مقالاتی در این زمینه استناد کرد که هرکدام به بررسی وجهی از وجوه مساله حکمرانی خوب پرداخته‌اند. استرلی و ربلو، در مطالعه‌ای نشان می‌دهند سرمایه‌گذاری دولت در زمینه حمل‌ونقل و ارتباطات در کشورهای در حال توسعه، رابطه‌ای مثبت و قوی با رشد اقتصادی داشته است؛ اما در تحقیق دیگری در سال 1996، دواراجان و دیگران با بهره‌گیری از داده‌های 43 کشور، نشان دادند که هزینه‌های سرمایه‌ای دولت به ویژه در   حمل‌ونقل و ارتباطات، رابطه‌ای منفی با نرخ رشد درآمد سرانه دارد. آنها تاکید کردند این مشکل در نتیجه وجود مانعی میان هزینه‌های عمومی و به ثمر نشستن خدمات تولیدشده ایجاد می‌شود. به عبارت دیگر هزینه‌های انجام‌گرفته، به علت وجود دستگاه‌های متعدد و بوروکراسی ناکارا، به افزایش بهره‌وری و رشد، منجر نشده‌اند.
به علاوه، دو محقق دیگر با استفاده از داده‌های مقطعی، به تخمین اثر هزینه‌های بهداشتی و غیربهداشتی از جمله اقتصادی، آموزشی و فرهنگی دولت بر پدیده‌های اجتماعی پرداختند. آنها در مطالعه خود به نتایج جالبی دست یافتند. برای مثال آنها دریافتند «تاثیر هزینه‌های بهداشتی دولت بر روی کاهش مرگ‌ومیر کودکان زیر پنج سال اندک و غیرمعنی‌دار است». ثانیاً هزینه‌های بهداشتی نقش چندانی در کاهش مرگ‌ومیر کودکان نداشته‌اند، اما 95 درصد از تفاوت‌های مرگ‌ومیر در میان کشورها از سوی این متغیر و سایر متغیرها از جمله درآمد سرانه، توزیع درآمد، نرخ باسوادی مادران و متغیرهای مربوط به اقلیت‌های قومی توضیح داده می‌شوند. این پایان ماجرا نبود و فیلمر و دیگران، در مطالعه‌ای که در کشورهای آمریکای جنوبی انجام دادند، مشاهده کردند که با وجود اینکه نرخ ثبت‌نام در مقطع اول ابتدایی در این کشورها غالباً 100 درصد است، اما به دلایل مختلف این نرخ در مقاطع بعدی کاهش می‌یابد، بنابراین نرخ ثبت‌نام متغیر مناسبی برای مشاهده اثر حکمرانی بر متغیرهای آموزشی به شمار نمی‌رود. بهترین متغیری که برای نشان دادن تاثیر حکمرانی خوب و نیز تغییر در هزینه‌های آموزشی دولت در نظر گرفته‌شده، ادامه تحصیل تا پایان دوره ابتدایی است؛ چراکه وضعیت نهادهای مرتبط با بخش آموزش، تاثیر چندانی در نرخ ثبت‌نام ندارد.
پیشتاز شاخه حکمرانی
تا بدین‌جا از دغدغه‌های این شاخص و دلایل ایجاد آن سخن گفتیم. همچنین برخی از مقالات مهم را که فارغ از موضوع شاخص حکمرانی خوب، به این دغدغه پرداخته بودند از نظر گذراندیم که خود حکایت از آن دارد که مساله حکمرانی دغدغه‌ای جدی بوده است و هرکجا پای سیاستگذاری به میان آید، می‌توان درباره حکمرانی و نحوه اجرای یک طرح سیاستی نیز صحبت کرد. در ادامه مطلب، یکی از پیشتازان عرصه مطالعات و پژوهش‌های مربوط به حکمرانی را معرفی می‌کنیم.
دانیل کافمن رئیس موسسه حکمرانی منابع طبیعی است و به عنوان یک نوآور و پیشتاز در حوزه حکمرانی و مبارزه با فساد در دنیا شناخته می‌شود. همچنین او عضو هیات بین‌المللی ابتکار عمل شفافیت در صنایع بهره‌کش است. حکمرانی و توسعه مهم‌ترین زمینه‌هایی هستند که کافمن در آنها تبحر دارد. او به همراه همکارانش رویکردهای جدیدی را در زمینه شیوه‌های نوین حکمرانی و نحوه سنجش آنها به دنیا معرفی کرده است. این شیوه‌ها در قالب نظرسنجی‌های از پیش طراحی‌شده و برنامه‌های مبارزه با فساد برای کشورهای مختلف قابل طراحی و اجرا هستند. نقطه قوت کار کافمن ارائه توصیه‌های سیاستی عملی و قابل اجرا به کشورهای مختلف در زمینه حکمرانی خوب است که از مطالعات و پژوهش‌های صورت‌گرفته‌اش طی دوره ارزیابی هرکدام از کشورها به دست آمده است. به عبارت بهتر، کافمن نوعی مشاوره مبتنی بر شواهد در زمینه سیاستگذاری و حکمرانی ارائه می‌دهد. او مقالات متعددی را در مجلات آکادمیک و سیاستی با موضوع توسعه اقتصادی، حکمرانی، اقتصاد غیررسمی، اقتصاد کلان، سرمایه‌گذاری، فساد، خصوصی‌سازی، اقتصاد شهری و اقتصاد نیروی کار منتشر کرده است که نشان از غنای علمی این محقق برجسته دارد. شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین دستاورد کافمن در دوره تصدی‌اش در بانک جهانی زمانی که پروژه‌های مربوط به حکمرانی جهانی و مبارزه با فساد را پیش می‌برد، اتفاق افتاد. او به عنوان اقتصاددان ارشد در حوزه آفریقا روی مساله تجارت بین‌الملل و اقتصاد کلان نیز کار کرده است. نتایج تحقیقات او در قالب آموخته‌های سیاستی مختلفی از مجلات گوناگون به چاپ رسیده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کافمن به عنوان مسوول اجرای برنامه بانک جهانی در اوکراین به این کشور اعزام شد و سپس به عنوان استاد مدعو در دانشگاه هاروارد نیز مشغول به کار شد، جایی که از آنجا فارغ‌التحصیل شده بود. در بانک جهانی نیز به عنوان رئیس بخش‌های گوناگون تحقیقاتی که مرتبط با زمینه کاری‌اش بوده‌اند، طی سه دهه اخیر فعالیت کرده است. او یکی از برجسته‌ترین سخنرانان حوزه آکادمیک و کاری خود نیز محسوب می‌شود که به مناسبت‌های مختلف برای مخاطبان دانشگاهی و اعضای سازمان‌های بین‌المللی به ارائه مطلب می‌پردازد. اخیراً و در تازه‌ترین آثارش، به موضوع مقابله جهانی با فساد پرداخته است، پژوهشی که با مطالعات موردی از آمریکای لاتین و بررسی روندهای ایجاد فساد پیش برده شده است.
تبلور اصلی کارهای کافمن را می‌توان در گزارش‌های بانک جهانی در مورد توسعه و به طور خاص در گزارش امسال دانست که به اشاره مستقیم به موضوع حکمرانی نوشته شده و رهنمودهایی را عنوان می‌کند. البته این گزارش در سایر زمینه‌ها هم به صورت گام به گام دستورالعمل‌های مختلفی ارائه می‌کند. سه مسیر سیاستی اصلی برای این گزارش می‌توان متصور شد که این‌گونه مطرح شده‌اند.
اولین نکته این است که تنها به شکل و ساختار نهادها توجه نکنیم، بلکه بیشتر به این بیندیشیم که وظایفی که این نهادها بر عهده دارند، چیست. دومین مساله‌ای که به آن اشاره شده این است که اگرچه توسعه ظرفیت‌ها بسیار مهم است، اما اینکه توسعه ظرفیت‌ها در چه جایی و چه زمانی اتفاق بیفتد، دارای اهمیت بیشتری است. و نهایتاً اینکه صرفاً به اجرای قانون توجه نکنیم، بلکه به نقش قانون در اهداف توسعه حساس باشیم و اهمیت بدهیم. به عبارت بهتر باید قوانین موثر و دنبال‌کننده اهداف توسعه را مدنظر قرار دهیم. البته این گزارش از باب جامعیت محتوا به ابعاد بسیار متعدد دیگری هم با رویکردی کاملاً علمی و تحقیقی پرداخته است. از جمله هشدار نسبت به مساله فساد به این صورت که فساد را یک بیماری تلقی نکنیم که در فکر علاج آن باشیم، بلکه آن را یک تلاش سازمان‌یافته و منظم برای به هم ریختن پایه‌های حکمرانی خوب بدانیم و از اشاعه و گسترش آن جلوگیری کنیم، چراکه می‌تواند پایه‌های حکمرانی خوب را دچار اخلال کند. همچنین بخشی از گزارش به مطالعه رابطه میان شاخص توسعه انسانی و کاهش فساد اختصاص دارد که نشان می‌دهد در هر کشوری شاخص‌های توسعه انسانی بالاتر باشد، فساد کمتری وجود دارد. همچنین در مورد شفافیت و حساب‌پذیری نیز به این موضوع پرداخته که عدم شفافیت تا چه اندازه می‌تواند مانع نیل به اهداف توسعه شود. در باب گزارش یادشده باید گفت مباحث دیگری را نیز دربر می‌گیرد از جمله مدیریت مخاطرات، جرم و جنایت، تمرکززدایی و همکاری بخش خصوصی و دولتی، توجه به آموزش و بهداشت و توجه به حساس بودن نسبت به گردش ناسالم منابع مالی و پولی که همگی از مواردی هستند که به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مساله حکمرانی در ارتباط‌اند. درنهایت باید اذعان داشت در دنیای درهم‌تنیده امروز اهمیت حکمرانی بر هیچ‌کس پوشیده نیست اما آنچه این مساله را حیاتی‌تر از هرزمان دیگری می‌کند مسائل و معضلات توسعه‌ای است که کشورهای مختلف در جای جای دنیا با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.  قطعاً وجود یک چارچوب منطقی و تحلیلی و معیارهای اندازه‌گیری سنجش، مانند چیزی که درباره شاخص حکمرانی خوب وجود دارد، می‌تواند تصویر درست‌تری از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم به ما بدهد. تصویری که مبنای برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری برای آینده ما خواهد شد.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه