روزنامه کائنات
1

صفحه اول

۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۰ تير - شماره 4632

شکل‌گیری نظم نوین منطقه‌ای

 فریال آذری- در سال های اخیر بحث تغییر در نظم جهانی، شرایط و دلایل این امر و الزامات آن برای کشورهای مختلف به یکی از مباحث جدی در عرصه مطالعات سیاست خارجی و روابط بین الملل تبدیل شده است. این تغییرات شامل حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سطح جهانی است که باعث تغییر در نحوه تعامل کشورها با یکدیگر و همچنین تغییر در نحوه حل و فصل منازعات بین المللی می‌شود. اما نشانه‌های این تغییر در نظم سیاسی بین المللی چه هستند؟ و چگونه می‌توان در کسب جایگاه مناسب در این نظم نوین موفق بود؟
بی‌شک ثبات، پیش درآمدی بر توسعه منطقه‌ای در غرب آسیا خواهد بود و قدرت‌های غربی از این حقیقت آگاهی دارند. لذا طبیعی است که این ائتلاف راهبردی منافع غرب را دچار چالش اساسی کند. به ویژه بعد اینکه غرب نتوانست عملاً اعتماد ملت‌های منطقه، به‌ویژه دولت و ملت ایران را در تأمین منافع جمهوری اسلامی از طریق برجام حفظ کند و بیشتر به سیاست‌های لفاظانه و نه عملیاتی ادامه داد. در آینده این سوال باید پاسخ داده شود که این دو قدرت نوظهور شرقی که به دنبال ثبات منطقه‌ای هستند چگونه می‌توانند با عوامل بر هم زننده ثبات که منشأیی خارجی دارند، مقابله کنند؟ طبیعی است که آمریکا و متحدان منطقه‌ای و غربی‌اش به‌راحتی اجازه نخواهند داد تا منطقه ثبات و نظم منطقه‌ای را خارج از منافع و مداخله جویی‌های آن‌ها دنبال کند.
«نظم نوین جهانی» دوره‌ای در موازنه قدرت و باور ایدئولوژیکی است که تحقق نظم نوین جهانی را از طریق فهم، شناسایی و رفع مشکلات جهانی، فراتر از توان واحدهای ملی میسر می‌داند. این اصطلاح به اصول «ویلسون»، «جورج هربرت واکر بوش» و «گورباچف» برای نظم پس از جنگ جهانی دوم بازمی‌گردد. فرا یک‌جانبه‌گرایی گذار از این نظم نوین جهانی است. مسئله اصلی این است که به دلیل بروز منازعات میان قدرت‌های بزرگ مدعی رهبری جهان در عصر حاضر، از جمله آمریکا و چین، نظم نوین کنونی فاقد مشروعیت و نهادهای کارآمد برای رفع موانع تکوین ساختارهای نظام حکومتی جهانی است.
در مجموع، با بررسی تاریخ معاصر غرب آسیا می‌توان استدلال کرد که قدرت‌های غربی منافع خود را در بی‌ثباتی منطقه دنبال کرده‌اند. معاهده سایکس-پیکو، سور، بالفور، فروپاشی امپراتوری عثمانی، منازعه در فلسطین، سرنگونی دولت ملی مصدق و حمایت از استبداد شدید پهلوی، کودتاهای متعدد در کشورهای منطقه در جنگ سرد، تزریق و دامن زدن به جریان‌های ناسیونالیستی، حمایت از رژیم بعث در شروع و ادامه جنگ با ایران، حمله به افغانستان، حمله به عراق، خلأ قدرت در این کشورها و ظهور گروه‌های افراطی- تروریستی نظیر القاعده و داعش، حمایت از دعاوی جدایی‌طلبانه منطقه‌ای، دخالت در امور حاکمیتی دولت‌ها، ترور شخصیت‌های رسمی دولتی، استفاده از ابزارهای رسانه‌ای غرب برای ایجاد التهاب و آشوب در کشورهای مخالف، بهره‌گیری از ابزار تحریم اقتصادی، حمله به لیبی و تقسیم آن، حمایت از ائتلاف سعودی علیه یمن در شش سال اخیر، فروش سنگین تسلیحات به کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس و غیره از جمله شواهدی است که می‌توان به آنها استناد کرد و نتیجه گرفت که نقش قدرت‌های غربی، نقش اصلی مخرب در بی ثباتی منطقه‌ای بوده است.
حوادث به وقوع پیوسته در منطقه در دهه دوم قرن بیست و یک از پویایی‌های جدیدی در این عرصه جغرافیایی خبر می‌دهد. در واقع، منطقه غرب آسیا در دهه اخیر به سوی نظم نوینی حرکت کرده است که در طی آن برخی مؤلفه‌های نظم پیشین تغییر کرده یا در حال تغییر به مؤلفه‌های جدیدی است. از سویی دیگر، پویایی‌های عرصه جهانی نیز حاکی از تغییر در نظم جهانی و برجسته‌تر شدن نقش بازیگران آسیایی است. در این میان، برخی صاحب‌نظران روابط بین‌الملل معتقدند که نظام پساآمریکا شروع شده و باید منتظر نظام بین‌الملل چندقطبی در جهان باشیم که بازیگران دیگر نیز در آن به ایفای نقش می‌پردازند. بنابراین، پویایی‌های جهانی و منطقه‌ای از شکل‌گیری نظم نوین منطقه‌ای و نظم چندقطبی در عرصه جهانی خبر می‌دهند که ساختارهایشان خود را ظاهر کرده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه