روزنامه کائنات
1

صفحه اول

۱۴۰۳ دوشنبه ۱۸ تير - شماره 4630

سرمقاله

تنش زدایی در سیاست و اقتصاد


محراب فلامکی- امروزه اهمیت نقش و کارکرد سیاست خارجی یک کشور بر فضای اقتصادی هر کشوری امری است که اکثر محققان بدان تاکید می‌وزند و بر این اعتقادند که اقتصاد هر کشور بیش از هر اتفاقی از تصمیمات سیاسی داخلی و بین‌المللی تاثیر می‌پذیرد و لذا با تکیه صرف بر بایسته‌ها و اصول علم اقتصاد نمی‌توان پیش‌بینی دقیقی از آینده ارایه داد.
در این میان یکی از وظایف مهمی که دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی هر کشوری برای حمایت از صنایع تولیدی، خدماتی و کسب و کار‌های خود دارد، اتخاذ سیاست‌هایی است که بتواند فضا را برای ورود محصولات کشور متبوع خود به بازار‌های جهانی بدون هرگونه محدودیتی امکان پذیر نماید و از اینرو اتخاذ سیاست‌های هوشمندانه‌ای که ضمن حفظ اقتدار و توجه به منافع ملی، تا حد امکان تنش زدایی در بین همسایگان و سایر کشور‌ها را با خود به همراه داشته باشد، مهم و حایز اهمیت است.
اتخاذ چنین سیاست‌هایی ضمن حمایت از حضور صادرکنندگان در بازار‌های هدف بین المللی، می‌تواند با گستراندن فضای اعتماد بین المللی، کاهش ریسک سرمایه گذاری برای سرمایه گذاران خارجی در صنایع کشور جهت تحقق رونق و جهش تولید را سبب شود. درواقع لازمه اقتصادی پویا و مبتنی بر تعاملاتی فراگیر و آزاد با سایر ملل داشتن روابط مسالمت آمیز با دنیاست و این نوع رابطه با در پیش گرفتن رویکرد امنیتی ـ سیاسی در سیاست خارجی قطعا حادث نمی‌شود.
سیاست تنش زدایی به دنبال کاهش تنش در روابط خارجی میان کشورها است. این سیاست از نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت. عوامل مختلفی می تواند در بروز تنش زدایی میان کشورها نقش داشته باشد. با این حال این پژوهش صرفا به واکاوی نقش و جایگاه قدرت نظامی در بروز تنش زدایی میان کشورها می پردازد. استدلال اصلی مقاله این است که در دوره جنگ سرد رابطه معناداری میان قدرت نظامی و تنش زدایی وجود داشت که این رابطه در عصر پساجنگ سرد متحول شده است.
ی‌‌‌شک اقتصاد نه‌تنها یکی از پایه‌‌‌های تحکیم حاکمیت‌‌‌ها، بلکه شاید مهم‌ترین آنها باشد؛ چراکه قدرت اقتصادی و نفوذ آن در همه بخش‌‌‌های دیگر اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی نظامی انکارناپذیر است. این موضوع به حدی است که می‌‌‌توان ادعا کرد، کاهش قدرت اقتصادی کشورها به انفعال سیاسی و در نهایت انزوای آنها منجر خواهد شد. این امر به‌خوبی در تجربیات صدساله جهان قابل لمس است. با این توصیف، فعال‌شدن همه ظرفیت‌‌‌های کشور در جهت توسعه اقتصادی و پویایی و استقلال اقتصادی کشور، نه‌تنها انتخاب ضروری، بلکه یک الزام است و این الزام برای کشورهای در حال توسعه، اهمیتی دوچندان دارد.
نکته مهم درباره ایران این است که این کشور در سال‌‌‌های بعد از انقلاب، توانسته دایره نفوذ سیاسی خود را حتی به فراتر از منطقه بکشاند و به یکی از کشورهای تاثیرگذار در عرصه سیاست تبدیل شود؛ به طوری‌‌‌که جهت‌‌‌گیری‌‌‌های مسوولان ایرانی، ‌‌‌ نقش بسزایی در جریان سیاسی جهان، به‌خصوص منطقه استراتژیک خاورمیانه دارد. از سوی دیگر، بعد از دوران دفاع‌‌‌مقدس، ایران توانست با افزایش قدرت نظامی و انتظامی خود به یک کشور بزرگ در عرصه‌‌‌های نظامی تبدیل شود و ضمن تثبیت جایگاه نظامی و دفاعی خود در منطقه، عنصری تاثیرگذار در جهان باشد.
با این حال می‌‌‌توان گفت، ایران هنوز نتوانسته است، از دستاوردهای غیرقابل انکار و چشمگیر خود در این دو حوزه (سیاسی و نظامی) دستاورد اقتصادی کسب کند؛ این در حالی است که به لحاظ سیاسی و نظامی، بخش قابل‌توجهی از امنیت منطقه را تامین می‌‌‌کند و باید از این ظرفیت‌‌‌های بزرگ و منحصربه‌فرد در کنار دیگر قابلیت‌‌‌ها و مزیت‌‌‌های نسبی خود، برای توسعه نفوذ اقتصادی و افزایش سهم خود در بازار منطقه و به تبع آن، بازار تجارت جهانی، بهره ببرد. علاوه بر این، بسیاری از کشورهای اطراف ایران، گرچه خود بازار بکری برای صادرات هستند؛ اما دروازه‌‌‌های مطمئنی برای ورود به بازارهای بزرگ‌تر همچون اروپا و هندوستان و حتی چین محسوب می‌‌‌شوند و می‌‌‌توانند حضور محصولات و خدمات ایرانی در بازارهای بزرگ جهانی را نیز تا حد قابل قبولی تضمین کنند.  همه این موارد، تنها در شرایطی رخ می‌‌‌دهد که دیپلماسی اقتصادی که بخش زیادی از آن وابسته به شرایط سیاسی است، موفق عمل کند.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه