گزارش
سید محمد نصیر عالی زاده- یک پژوهشگر و یا شخص سوال کننده پیرامون تاریخ عاشورا اگر بخواهد به ماهیّت و جوهره قیام عاشورا تا حدّ زیادی پی ببرد، باید در گام نخست، با نگاه و مطالعه جامع و كامل در باره امام حسین(ع)، به زندگی، شخصیّت و مقام حضرت به عنوان امام معصوم، شناخت لازم و كافی پیدا كند و سپس با مطالعه و تعمّق لازم در بیانات و گفتار حضرت كه در مقاطع مختلف قیام و حتّی پیش از آغاز آن درباره انگیزه حركت خویش بیان كرده است، به فلسفه و ماهیّت قیام آن حضرت تا حدّ زیادی شناخت پیدا كند. اكنون با این مقدمه و با توجّه به این كه بهترین و مطمئنترین سند برای شناخت فلسفه و اهداف نهضت سیدالشهدا(ع)، كلمات خود آن حضرت و یا امامان دیگر در این باره است، مجموع خطبهها، سخنان، نامهها و وصیتنامه امام حسین(ع) كه در باره اهداف و انگیزههای قیام عاشورا است و نیز برخی از تعابیر زیارت نامههای متعدّد و مختلف كه از امامان دیگر در باره حضرت رسیده است و در آنها به انگیزه قیام پرداخته شده است، مورد مطالعه و بررسی قرار داده و سپس با استخراج فهرستوار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آنها، میپردازیم : 1 ـ امام حسین(ع) در مكه در جمع گروهی از علما و نخبگان دیگر مناطق اسلامی با ایراد خطبهای شورانگیز و كوبنده، ضمن یادآوری وظیفه سنگین و تكلیف خطیر علما و بزرگان شهرها در باره پاسداری از كیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سكوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاستهای دینستیزانه حاكمان اُموی انتقاد كرده و هرگونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانستند. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعالیتهایش را برضدّ نظام ستمگر حاكم (كه چند سال بعد خود را در قالب یك نهضت نشان داد) چنین اعلام فرمودند: خدایا تو میدانی آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات برضدّ حاكمان اُمَوِی) به خاطر رقابت و سبقت جویی در فرمانروایی و افزونخواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است، بلكه برای این است كه نشانههای دینت را (به مردم) نشان دهیم ( برپاگردانیم) و اصلاح در سرزمینهایت را آشكار كنیم. میخواهیم بندگان ستمدیدهات در امان باشند و به واجبات و سنّتها و احكامت عمل شود. از این جملات میتوان چهار هدف را برای اقدامات و فعالیتهای امام حسین(ع) كه در عصر حاكمیّت یزید جزء اهداف قیام حضرت به شمار میرفت، استخراج كرد: الف ـ احیای مظاهر و نشانههای اسلام اصیل و ناب محمدی ب ـ اصلاح و بهبود وضع مردم سرزمینهای اسلامی ج ـ مبارزه با ستمگران اُموی جهت تأمین امنیّت برای مردم ستمدیده د ـ فراهم ساختن بستری مناسب برای عمل به احكام و واجبات الهی 2ـ امام حسین(ع) ضمن وصیّتنامهای كه هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمّد بنحنفیّه برای وی نوشت، هدف از حركت خویش را چنین بازگو كرد: من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم. بلكه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. میخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به سیره جدم و پدرم علی بنابیطالب عمل كنم. و در زیارتهای مختلف كه در باره امام حسین(ع) از امامان(ع) وارد شده، این تعابیر فراوان دیده میشود: «اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلوهَ وَ آتَیْتَ الزَّكوهَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ» گواهی میدهم كه تو نماز را بپا داشتی و زكات دادی و امر به معروف و نهی از منكر كردی. از این عبارات، اهداف ذیل را از قیام حضرت، میتوان استفاده كرد: الف ـ طلب اصلاح در امور امّت پیامبر(ص) ب ـ امر به معروف ج ـ نهی از منكر د ـ عمل به سیره رسولخدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) همانند برپایی نماز و پرداخت زكات 3 ـ حضرت در نامهای كه در زمان اقامت خویش در مكّه در پاسخ دعوت به نامههای اشراف و بزرگان كوفه مبنی بر آمدن به كوفه، نوشتند، فلسفه قیام خود را چنین بیان فرمودند: به جانم سوگند، پیشوا كسی است كه به كتاب خدا عمل كند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حقّ باشد، خود را به آنچه در راه خدا هست پایدار بدارد. امام(ع) در این نامه، هدف از قیام را، تلاش در جهت برپایی حكومتی میداند كه رهبر و پیشوای آن، صفات و امتیازات ذیل را دارا باشد: الف ـ به كتاب خدا حكم كند. ب ـ عدالت را در جامعه حاكم كند. ج ـ متدیّن ومعتقد به دین خدا باشد. د ـ خود را وقف خدا و اهداف الهی كند. 4ـ حسین بنعلی در نامهای كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همیاری و همراهی با وی كرده است، علّت و هدف از نهضت خویش را چنین بیان میكند: من شما را به كتاب خدا و سنّت پیامبرش میخوانم. همانا سنّت پیامبر(ص) از بین رفته است و بدعت زنده شده است. و در جواب عبدالله بنمُطیع میفرماید: كوفیان به من نامه نوشته و از من خواستهاند به نزدشان بروم، چون امیدوارند (كه با رهبری من) نشانههای حقّ زنده و بدعتها نابود شود. و نیز در نامهای كه به شیعیان بصره نوشتند، فرمودند: من شما را به زنده كردن نشانه های حقّ و نابود كردن بدعتها میخوانم. از مجموع نامه و پاسخ حضرت، این اهداف را میتوان برای نهضت عاشورا استفاده كرد: الف ـ دعوت (و عمل) به كتاب خدا و سنّت پیامبر ـ ص ـ ب ـ احیای سنّت پیامبر(ص) كه از بین رفته است، و برپایی مظاهر حقّ و حقیقت ج ـ از بین بردن بدعتها (كه جایگزین احكام خدا و سنّت پیامبر(ص) شده است). 5ـ اباعبدالله درخطبهای كه پس از برخورد با حرّ بنیزید رِیاحی در منزل «بَیْضَه» ایراد فرمودند، انگیزه قیام خود را با استناد به فرمایش پیامبر ـ ص ـ، چنین بیان كردند: ای مردم ! رسولخدا ـ ص ـ فرمودند: كسی كه فرمانروای ستمگری را ببیند كه حرام خدا را حلال كرده و پیمان الهی را شكسته و با سنّت رسولخدا ـ ص ـ مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار میكند، ولی در برابر او با كردار و گفتار خود برنخیزد، برخدا است كه او را در جایگاه (عذابآور) آن ستمگر قرار دهد. هان (ای مردم) بدانید كه اینها تن به فرمانبری از شیطان داده و اطاعت از فرمان الهی را رها كرده و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نمودهاند، درآمدهای عمومی (بیت المال) مسلمانان را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كردهاند و من شایستهترین فرد برای تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم از این خطبه و یا نامه، علّت قیام سیدالشهدا(ع) را میتوان این امر دانست كه حاكمان بنیاُمَیّه (به ویژه یزید) اقدامات ضدّ دینی زیر را مرتكب شدهاند: الف ـ فرمانبری از خدا را رها كرده و به اطاعت از شیطان رو آوردهاند؛ ب ـ فساد را (در زمین) آشكار كردهاند؛ ج ـ حدود الهی را تعطیل كردهاند؛ د ـ بیتالمال را به خود اختصاص دادهاند؛ ﻫ ـ حرام خدا را حلال و حلال الهی را حرام كردهاند. از این رو است كه در زیارات وارده در باره امام حسین(ع)، شهادت به برپایی احكام الهی و سنّت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) توسط حضرت، داده شده است: «اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ حَلَّلْتَ حَلالَ اللهِ وَ حَرَّمْتَ حَرامَ اللهِ وَ اَقَمْتَ الصَّلاهَ وَ آتَیْتَ الزَّكاهَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ اِلی سَبِیلِكَ بِالْحِكْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ» شهادت میدهم كه تو حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام كردی و نماز را بپا داشتی و زكات دادی و امر به معروف و نهی از منكر كردی و (مسلمانان را) با پند و اندرز نیكو، به راه روش خود، فراخواندی. و همچنین: شهادت میدهم كه تو به عدل و داد امر كردی و(مسلمانان را) به سوی این دو دعوت كردی. 6ـ پیشوای سوّم درمنزل «ذوحُسَم» در توجیه حركت خویش چنین فرمودند: آیا نمیبینید كه به حقّ عمل نمیشود و از باطل بازداشته نمیشود؟ (در چنین شرایطی) باید مؤمن، به حقّ خواهان دیدار خدا باشد. من چنین مرگی را جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمیبینم. امام(ع) درباره ذلتناپذیری خود به عنوان هدف دیگر از قیام خویش، بیانات دیگری نیز دارد، از جمله در مقابل پیشنهاد عبیدالله كه حضرت را بین كشته شدن و بین بیعت كردن با یزید مخیّر كرده بود، میفرماید: «... هیهاتَ مِنَّا الذِلّه یأبی اللهُ ذلكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المؤمنُونَ ...» از ما دور باد كه پستی را پیشه خود كنیم، (چرا كه) خدا و رسول او از آن ابا دارند. نكته شایان توجّه در این فراز آن كه امام حسین(ع) عدم ذلتپذیری خود را مستند به امر خدا و سیره رسولخدا(ص) و مؤمنان میداند، چرا كه مؤمن واقعی با پیروی از فرمان خدا و تأسّی به سیره رسولخدا، به هیچ رو به ذلّت تن در نمیدهد. و نیز در جای دیگر فرمود: به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید) نمیدهم و همانند فرار بردگان، فرار نمیكنم. . و باز فرمود: مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلّت است. از مجموع این سخنان، این اهداف را میتوان استفاده كرد: الف ـ ترویج حقّ و عمل به آن ب ـ نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن ج ـ عدم پذیرش زندگی ذلّتبار و ننگین دنیا و انتخاب زندگی با سعادت آخرت. 7ـ امام صادق(ع) در زیارت اربعین، هدف از نهضت حسینی را چنین بیان میفرماید: (حسین بن علی(ع)) جان خویش را در راه تو (خدا) فدا كرد تا بندگانت را از بیخبری و سرگردانی گمراهی نجات دهد. از دیدگاه امام ششم، سیدالشهدا(ع) با نهضت عاشورا، اهداف زیر را تعقیب میكردند: الف ـ نجات مسلمانان از بی خبری نسبت به احكام دین و وظایف خویش در برابر پروردگار ب ـ رهایی بندگان خدا از گمراهی با آگاه ساختن آنان به لزوم پیروی از رهبران واقعی دین مبارزه با منكرات فراوان در جامعه اسلامی با اندكی دقّت در اهداف استخراج شده از این بیانات، ملاحظه میشود كه امام(ع) علّت و انگیزه قیام خویش را، مبارزه با منكرات فراوان در جامعه اسلامی و تبلیغ و ترویج معروف در بین مسلمانان، اعلام میكنند. بنابراین، فلسفه اصلی و نهایی نهضت حضرت را میتوان در یك هدف جامع و كلّی یعنی «احیای فرهنگ اسلام اصیل و ناب محمدی ـ ص ـ و زدودن زنگارهای تحریف و بدعت از دین جدّشان» خلاصه كرد. البته حضرت راهكار و ابزار لازم جهت جامه عمل پوشاندن به این هدف را، در عنصر «امر به معروف و نهی از منكر» میدانند. از اینرو در وصیّتنامه خود به محمّد بنحنفیه مینویسند: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنكر» و یا (چنان كه گذشت) در زیارتنامههای مربوط به حضرت آمده است: «... وَ اَمَرْتَ بالمعروف وَ نَهَیْتَ عَن المنكر» توضیح مطلب آنكه: اگر حضرت علّت حركت خویش را مبارزه با اموری، همچون رواج بدعتها، مخالفت با كتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنّت پیامبر ـ ص ـ ، شیطان محوری و ترك خدا محوری، فساد، ظلم، بیعدالتی و ناامنی در جامعه اسلامی، تعطیلی حدود الهی، در انحصار گرفتن و تاراج بیتالمال مسلمانان و ... میدانست، تمام این امور حاكی از فراوانی و شیوع امری به نام «مُنْكَر» در جامعه اسلامی بود، كه حضرت خود را موظّف به نهی از آن میدانستند. و نیز اگر اباعبدالله(ع) جامعه اسلامی را به اموری از قبیل: عمل به كتاب خدا و سنّت پیامبر(ص)، احیای مظاهر و نشانههای حقّ، ایجاد امنیّت، اصلاح و بهبودی وضع امور امّت و مسائلی از این قبیل، فرامیخواند، این مسأله نشانگر آن است كه امری به نام «معروف» در جامعه از بین رفته یا دست كم در حال نابودی بود. از اینرو اگر حضرت از بیعت با یزید امتناع كرده و با این عمل، از یكسو، آمادگی خود را برای شهادت و مقاومت در برابر حكومت یزید اعلام كرد، و از سوی دیگر، تلاش خود را جهت برانداختن حكومت یزید و تأسیس حكومت اسلامی، به كار گرفت، در واقع سرباززدن از بیعت، به معنای نهی از منكر، ترویج معروف و اتمام حجّت با مسلمانان در باره حرمت سكوت در برابر بدعتها و جنایات بنیاُمَیّه بود و بیعت و یا حتّی سكوت در مقابل چنین حكومتی، افزون بر آن كه ترویج منكر و مبارزه با معروف بود، عذر و بهانهای نیز برای افراد عادّی در همكاری با حاكمان اُموی میشد. به دیگر سخن، آنچه در سیره حسین بنعلی به عنوان امام معصوم، مسلم و غیرقابل تردید به نظر میرسد، آن است كه شخصیّتی همانند امام حسین(ع) حاضر نبودند با شخصی همچون یزید بیعت كرده و حكومت وی را به رسمیّت بشناسند، چرا كه حضرت با مشاهده و بررسی عمق انحرافات امّت اسلامی در عصر حكومت معاویه و سپس حكومت یزید، به این نتیجه رسیده بودند كه دیگر نمیتوان با موعظه و خطبههای آتشین و سخنرانیهای تهدیدآمیز و تحریككننده، انحرافی را كه در مبانی اعتقادی و سیاسی جامعه اسلامی و نیز در دستگاه خلافت رسوخ كرده، از بین ببرند. بلكه تنها راه درمان و نجات امّت اسلامی، برپایی یك نهضت عمیق است كه بازتاب و گستره آن، افزون بر آنكه فرامكانی باشد، فرازمانی نیز بوده و در گستره زمان، الگویی برای آزاد مردان تاریخ باشد. البته در مقابل، یزید كسی نبود كه بدون بیعت گرفتن از امام(ع)، ساكت بنشیند، چرا كه به رسمیّت نشناختن حكومت از سوی افرادی همچون حسین بنعلی(ع)، به معنای ردّ مشروعیّت آن و آمادگی برای مبارزه با حكومت بود و یزید به خوبی به این موضوع آگاهی داشت. منابع تاریخی درباره عزاداری دهه اول محرم چه میگویند؟ شیعه همواره در طول قرنها اینگونه بوده و به پیروی از امامان خود و به مقتضای شیعه بودن، چنین رفتاری در محرم داشته و آن را تا کنون ادامه داده است. عزاداری محرم در میان شیعه، همیشه از اول محرم الحرام آغاز می شود و شیعه همواره در طول قرنها به همین منوال عمل می کرده است. اما جای این سوال هست که چرااین عزاداری ها به جای عاشورا ، از روز اول محرم آغاز می شود در حالی که در عرف نیز اینگونه معمول است که برپایی عزاداری یا حتی سالگرد، از همان روز عزا آغاز می شود نه از چند روز قبل. روایت منابع تاریخی درباره برحورد حضرت امام سجاد (ع) بنا بر روایات و نقل های تاریخی حضرت سجاد علیه السلام در هر مناسبتی و با دیدن هر صحنه ای از پدر بزرگوارشان و واقعه عاشورا یاد کرده و بر مصائب ایشان گریه می کردند و در این جهت تقیه و پنهان کاری نمیشده است. و هیچ نقلی مبنی بر این که حضرت در این رابطه تقیه کرده باشند، وجود ندارد. اما در عین حال در هیچ خبری درباره اینکه امام سجاد علیه السلام در اولین سالگرد شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام و اصحاب عاشورا، چه واکنشی داشته و چه اعمالی انجام داده اند سخنی گفته نشده است. همچنین در منابع تاریخی در دسترس، ویژگی یا عمل خاصی از ایشان که بیانگر تفاوت و تغییر رفتار حضرت در محرم و بخصوص دهه اول با ایام غیر محرم باشد ، روایت نشده است. سیره امام باقر و امام صادق (ع) در محرم از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز با وجود اینکه دولت بنیامیه از کار برکنار شده و عباسیان به سر کار آمده بودند، در این رابطه سیره خاصی از این دو امام بزرگوار به ما نرسیده است. هرچند که عباسیان خود را سیاهجامه کرده بودند و شعار «یا الثارات الحسین» سر میدادند و به عبارت دیگر خود را خونخواه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام میدانستند. چون بنیعباس از نسل بنیهاشم بودند و عباس عموی پیامبر و عموی آل ابیطالب بود و بنیعباس نیز عموزادگان آنها شمرده میشدند ولی با وجود اینکه بنیعباس برای شهادت و مصائب امام حسین علیه السلام اظهار سوگواری میکردند و حتی شعرای آنها شعرهایی در مرثیه حضرت ابا عبدالله علیه السلام سرودهاند، اما از امام صادق علیه السلام خصوصیتی در جهت تفاوت ایام محرم با غیر محرم نقل نشده است. روایتی از امام رضا(ع) حضرت امام رضا علیه السلام در خبر معتبری که مرحوم محدث قمی در اعمال اول محرم از کتاب امالی شیخ صدوق و عیون اخبارالرضا نقل کرده درباره پدرشان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام اینگونه روایت کرده اند که هنگامی که ماه محرم داخل میشد پدرم دیگر خندان دیده نمیشد و روز به روز در دهه اول محرم مظاهر غم و اندوه بر چهره آن حضرت بیشتر آشکار می گشت تا به روز دهم میرسید که در آن روز میگریست و میفرمود این روزی است که جدم حسین علیه السلام با 18 نفر از بنیهاشم که بر روی زمین نظیری برای آنها نبود به شهادت رسیدند. این نقل قول از امام رضا علیه السلام به صورت ضمنی دلالت بر این مسئله دارد که حضرت خود نیز اینگونه بودهاند و در واقع گویا از حضرت سؤال می شود که شما چرا در محرم اینگونه هستید و حضرت به سیره پدر بزرگوارشان در این باره استناد میکنند و این که این یک سنت جاری در میان اهل بیت علیهم السلام بوده است. پس از امام رضا علیه السلام از سایر ائمه موضوع خاصی در رابطه با دهه محرم به ما نرسیده است. شیوه امام کاظم (ع) از اول محرم جای این سوال هست که مگر این غمناکی و سوگواری برای شهادت امام حسین علیه السلام نبوده است و مگر شهادت آن حضرت در اول محرم بوده است که امام از اول محرم مظاهر عزا به خود می گیرند؟ و در عرف بشری نیز معمول است که عزاداری یا حتی سالگرد را از همان روز عزا برپا میکنند نه از چند روز قبل. در پاسخ باید گفت دلیل اینکه امام کاظم علیه السلام از اول محرم عزاداری میکردند آن است که ائمه معصومین علیهم السلام نمیخواستند صرفا یک سالگرد سوگواری برای عاشورا گرفته شود. بلکه به دنبال آن بودند که حوادثی که منجر به این شهادت شد در مجالس و محافل شیعه نقل شود، بنابراین دعوت به برپایی چنین مراسمی از طرف اهل بیت عصمت و طهارت بنیان گذاشته شده است. سیره و روش علما و بزرگان شیعه در طول تاریخ آنگاه که بنابر حکمت الهی در سال 260 هجری امام عسگری علیه السلام به شهادت رسید و دوران غیبت صغری آغاز شد، چون امامان از میان شیعه غایب شدند گویا حکمت الهی بر این تعلق گرفت که 4 دولت شیعی (دو دولت شیعی ناقص و دو دولت شیعی کامل) در منطقه اسلامی برپا شود. دولتهای شیعی ناقص عبارت بودند از دولت چهار امامی زیدی که در یمن برپا شد و دولت شش امامی اسماعیلی که در فسفات مصر به روی کار آمد و بیش از 3 تا 4 قرن حکومت را به دست داشت. همزمان با این دو دولت، دو دولت شیعی کامل یعنی دولتهای 12 امامی یکی در بلاد شام (سوریه، لبنان، فلسطین و اردن) به نام دولت حمدانیان و دیگری در ایران و عراق به نام دلت آلبویه بر سر کار آمدند. آل بویه در ایران به دربار عباسی راه یافت و از آنجا که به مصلحت سیاسی خود نمیدید که با بنیعباس از در مخالفت درآید لذا خود را به عنوان وزرای عباسی مطرح کردند و دولت را در دست گرفتند. این دولت با توجه به اینکه شیعه بود از عالم شیعه آن روزگار یعنی شیخ مفید خواست تا مراسم شیعی را برای آنها معین کند، ایشان نیز در کتاب «مسارالشیعه الکرام» کلیه یادبودهای اسلامی شیعی را از زمان پیامبر اکرم صل الله علیه وآله تا امام زمان عجل الله فرجه ثبت کرد. در این کتاب هم روزهای ولادت و شهادت ائمه و هم سایر روزهای بزرگ شیعی ذکر شده است که در واقع نوعی بیانیه یا مانیفست شیعی است. سیره علمای شیعه در ایام محرم به شکل کاملا روشن در تاریخ بیان شده است؛ علما، بزرگان و مسئولان دولتهای شیعه همواره مراسم محرم را از اول محرم برپا میکردند و اوج این مراسم در روز تاسوعا و عاشورای حسینی بوده است و اصولا حرکت دستهجات عزاداری و سینهزنی و حمل پرچم توسط دستهها به وسیله دولتهای شیعی در گذشته بخصوص دولت دیلیمان در بغداد تأسیس شده است که به گروههای نظامی دستور میدادند تا به رسم عزا، با حمل پرچم در شهر حاضر شوند. در منابع تاریخی نقل است که عضدالدوله دستور میداد بازارهای بغداد را به رسم عزا میبستند و حصیر یا بوریا در میان بازار پهن کرده و غذای فراوان در آن میریختند و از مردم دعوت میکردند که از این غذا استفاده کنند، بنابراین این شیوه عزاداری و حرکت دستهجات با پرچم و همچنین اطعام طعام در مسیر دستهجات عزاداری در نیمه دوم قرن چهارم هجری تأسیس شد و در طول تاریخ در هر زمان و هر جا دولت شیعهای برپا شده است این مراسم را احیا کرده است. مهمترین فلسفه های گریه و عزاداری بر امام حسین(ع) چیست؟ ۱.حفظ مکتب اهل بیت(علیهم السلام): برپایی عزاداری، امر و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را زنده می کند؛ در این مراسم حقانیّت، سیره و سنت آنها بیان و به نسل های بعدی منتقل می شود. امام صادق(علیه االسلام) در مورد این گونه مجالس فرمودند: «إِنَّ تِلْکَ الْمَجالِسَ أُحِبُّها فَأَحْیُوا أمْرَنا»؛ (این گونه مجالس شما را دوست دارم، از این طریق مکتب ما را زنده بدارید!). ۲. پاسداشت تاریخ و هدف قیام امام حسین(علیه السلام): برپایى چنین مجالسى موجب آگاهی از اهداف عالى و ارزشمند قیام امام حسین(علیه االسلام) مى شود. این مجالس در جهت تبیین اهداف قیام امام حسین(ع) و ترویج عقاید ناب محمّدى و تقویت اعتقادات اصیل اسلامى و اخلاق حسنه و ایثار و فداکارى است. در حقیقت شعیان به توصیه اهل بیت(علیهم السلام) عزاداری می کنند تا یادشان نرود چه اتفاقی افتاد و زمینه آن چه بود؟ امام حسین(ع) چرا قیام کرد؟ هدف ایشان از این قیام چه بود؟ در طول تاریخ اسلام وقایع تلخی روی داد و اثرات نامطلوبی را در مسیر اسلام بر جای گذاشت؛ امّا در حال حاضر عدّه ای به راحتی اصل وقوع بسیاری از این حوادث را انکار می کنند. انکار وقایع عاشورا و علل و اسباب آن در حال حاضر برای کسی میسّر نیست؛ چون سیاست «ذکر مصیبت» که توسط امامان اهل بیت(علیهم السلام) درباره امام حسین(علیه االسلام) و عاشورا پایه گذاری شد اجازه چنین کتمانی را نمی دهد. ۳. بسیج توده ها و وحدت شیعیان: اهمّیّت برپایى این مجالس و رمز تاکید ائمّه اطهار(علیهم السلام) بر حفظ آن، آنگاه روشن تر مى شود که ملاحظه کنیم شیعیان در عصر صدور این روایات به شدّت در انزوا به سر مى بردند و تحت فشارهاى گوناگون حکومت امویان و عبّاسیان چنان گرفتار بودند که قدرت بر انجام کوچکترین فعّالیّت و حرکت سیاسى و اجتماعى نداشتند ولى مجالس عزاى امام حسین(علیه السلام) آنان را نجات داد و در پناه آن، تشکّل و انسجام تازه اى یافتند و به صورت قدرتى چشمگیر در صحنه جامعه اسلامى ظاهر شده و باقى ماندند. به تعبیر امام خمینى(ره) این عزاداری و گریه سیاسى است: «ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مى دهیم و سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد مى کنیم». ایشان همچنین فرمود: «همه ما باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین و دوست داران اهل بیت است، این مراسم سیاسى، مراسم عزادارى ائمّه اطهار(علیهم السلام) به ویژه سیّد مظلومان و سرور شهیدان حضرت اباعبداللَّه الحسین(علیه السلام) است که حافظ ملّیّت مسلمین به ویژه شیعیان ائمّه اثنى عشر مى باشد». «ماربین» مورّخ آلمانى نیز به این آثار اشاره کرده و مى گوید: «هیچ چیز مانند عزادارى حسینى نتوانست بیدارى سیاسى در مسلمانان ایجاد کند». امروزه وحشتى که در دل دشمنان دین از برپایى این مجالس افتاده است بر کسى پوشیده نیست و با نگاهى گذرا به تاریخ اسلام بعد از حادثه کربلا مى بینیم این مجالس و پیام هاى عاشورایى تا چه اندازه سرمشق قیام هاى مجاهدان راه خداوند در مقابل گردنکشان و طاغوتیان بوده است. ۴. خودسازى و تربیت دینى (الگوپذیرى): مجالس عزاى امام حسین(علیه السلام) مجالس تحوّل روحى و مرکز تربیت و تزکیه نفس است. در این مجالس مردمى که با گریه بر مظلومیّت امام حسین(ع) آن حضرت را الگو قرار مى دهند، در واقع زمینه تطبیق اعمال و کردار خویش و همرنگى و سنخیّت خود را با سیره عملى آن حضرت فراهم مى سازند. تاثیر عمیق این مجالس به قدرى است که افراد زیادى در این مجالس، دگرگونى عمیقى یافته و تصمیم بر ترک گناه و معصیت مى گیرند، و چه بسا اشخاص گمراهى که با شرکت در این مجالس راه نجات را پیدا مى کنند. اضافه بر این، در طول تاریخ این جلسات به مثابه کلاسهاى درس براى توده هاى مردم بوده است و آنان را با معارف و حقایق دینى، تاریخ، رجال، احکام و موضوعات گوناگون دیگر آشنا مى کرده است، و یکى از مؤثّرترین پایگاه هاى خودسازى و تهذیب نفوس و تربیت اخلاق بوده است. ۵. تجلیل از مجاهدت امام حسین(علیه السلام) و تعظیم شعائر الهی: اساساً سوگوارى در مرگ اشخاص یک نوع تعظیم و احترام به آنان و رعایت موقعیّت و شخصیّت شان محسوب مى شود و سوگوارى در مرگ مردان الهى، از مصادیق بارز تعظیم شعائر الهى بوده و تجلیل از عقیده و راه و رسم و مجاهدت و تلاش آنان محسوب مى شود. اقامه عزادارى براى امام حسین(علیه السلام) آن شخصیّت ممتاز و بى نظیرى که خود از خاندان عصمت و طهارت بود و از اولیاى الهى و امامان معصوم است، علاوه بر تجلیل از مقام آن امام، از مصادیق روشن تعظیم شعائر الهى است که در آیه ۳۲ سوره حج آمده است: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»؛ (هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلهاست). به یقین، امام حسین(علیه السلام) که تمام هستى خویش را یک جا با خداوند معامله کرد و با تمام اهل بیت(علیهم السلام) و فرزندان در قربانگاه عشق قدم نهاد و مخلصانه از همه چیزش در راه خدا گذشت، از عظیم ترین شعائر الهى است و برپایى مجالس عزا براى آن حضرت، تعظیم یکى از بزرگترین شعایر الهى محسوب مى شود. ۶. اظهار مودت و دوستی با ذوی القربی: تشویق قرآن به مودّت و دوستی با خویشاوندان پیامبر، دلیل دیگر براى عزاداری است. خداوند در آیه ۲۳ سوره شوری از قول پیامبر مى فرماید: «قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى»؛ (بگو من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودت و محبت مرا در حقّ خویشاوندان منظور دارید). در آیه فوق، مودت و دوستی خویشاوندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مزد رسالت آن حضرت معرفی شده است. مقصود از قربی (خویشاوندان) در این آیه همان کسانی اند که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است. هنگامی که آیه «الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» نازل شد، عده ای به پیامبر(ص) گفتند: این خویشاوندان شما که مودّت آنان بر ما واجبشده، چه کسانی اند؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: علی، فاطمه و دو پسرشان(ع)». دوست داشتن اهل بیت(علیهم السلام) واجب و از ضروریات دین است که جدل و شک در آن قابل قبول نیست. امام رضا(علیه السلام) درباره اظهار مودت و محبت به خاندان رسالت فرمود: «اى پسر شبیب! اگر دوست دارى در درجات عالى بهشت با ما باشى براى محزونى ما محزون و براى خوشحالی ما خوشحال باشى بر تو لازم است که ولایت ما را داشته باشى! زیرا اگر مردى حتی سنگى را دوست داشته باشد خدا او را روز قیامت با آن سنگ محشور خواهد نمود». با توجه به بیان امام رضا(علیه السلام) عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) نوعی ابراز ارادت و دوستی نسبت به خاندان پیامبر و تبعیت از سیره آنها می باشد.