صفحه اول
حمید زرگر- حقوق بشر اسلامی مجموعهای از حقوق و امتیازهایی است که از سوی خداوند متعال در قالب احکامی وضعی یا تکلیفی و یا از سوی حکومت اسلامی که جایگاه آن به پشتوانه احکام الهی درون نظام حقوقی اسلام مطرح میشود، به رسمیت شناخته میشود؛ این حقوق برای همه انسانها فارغ از تمایزات اعتباری و تکوینی وضع شده و الگویی منسجم، نظاموار و تجویزی برای تعامل با جنس بشر عرضه میکند؛ همچنین این حقوق با حقوقی که بر اساس تمایزات عقیدتی و مبتنی بر ویژگی شهروندی اسلامی لحاظ میشود کاملاً متفاوت است. رعایت حقوق بشر اسلامی و قواعد ناشی از آن به مانند بسیاری از احکام اسلامی که امتثال آنها بر مسلمانان واجب است، لازم بوده و بر اساس همان مبنا تضمین این حقوق نیز باید از سوی مسلمانان صورت گیرد؛ سازوکارهای مختلفی از قبیل معاهده و قرارداد برای لازمالاجرا کردن این حقوق بر غیرمسلمانان نیز قابل پیشبینی است. در قرآن و سنت جلوه هایی از حقوق بشر اسلامی بیان شده که عبارتند از: 1- حق حیات و زندگی برای همه انسان ها، هدیه خداوند است که برای تمامی انسان ها تضمین شده است. 2- هر انسانی حقّ بهداشت و برخورداری از خدمات اجتماعی از طرف جامعه و دولت را دارد. 3- در جنگ ها، کشتن کسانی که در جنگ شرکت نکرده اند؛ مانند کهنسالان و زنان و کودکان جایز نیست. 4- کرامت، حقّی است که برای همه انسان ها تضمین شده و همه مردم را در بندگی خدا و فرزند بودن حضرت آدم(ع)، با یکدیگر متحد ساخته است. و ... . زیرساز داخلى نظام حقوق بشر در اسلام، عبارت است از قواعد تنظیمگر روابط فردى و اجتماعى انسانها . در این نظام، بسیارى از تکالیف و وظایف فردى در حوزه مسائل حقوقىاند، اما نظام غیر الهى، بسیارى از تکالیف و وظایف فردى را از حیطه مسائل حقوقى بیرون مىشمارد و آنها را تنها امورى اخلاقى مىداند کهتصمیمگیرى درباره آنها بر عهده خود فرد یا جامعهاى است که در حوزه نیازها و روابط فردى تصمیممىگیرد . هدف و زیرساز غایى نظام حقوق بشر در نظام حقوقى اسلام، نورانى ساختن جامعه انسانى است، البته سالک این راه، در میانه مسیر، از منزلگاه عدل و قسط هم مىگذرد و - به تعبیر پیشین - عدل هدف متوسط این نظام است، اما زیرساز غایى نظام حقوق بشر در غرب - اگر خوشبینانه بدان بنگریم - این است که انسانها از «استاندارد» ها و هنجارهاى مطلوب یک زندگى متمدنانه بهره گیرند . و تعیین کننده این «میزان» ها و «هنجار» ها چیزى جز آرزوها، خواستها، بلندپروازىها، رغبتها و در یک واژه «هوس» ها نیست . براى نمونه، مىتوان برترىهاى نظام حقوق بشر اسلامى را در مساله تکالیف و احکام خانوادگى نگریست; امورى همچون میراث برى، نفقهپردازى، همدلى با همسر و رعایتحقوق او، همه از مسائل فردىاند، اما کاملا حقوقى به شمار مىآیند و تصمیمگیرى پیرامون آنها در زمره اختیارات دادگاه اسلامى، براساس مواد حقوقى الهى است; یعنى «خانواده» در نظام حقوق بشر اسلامى یک بنیاد اصیل است و همه آن احکام در خدمت این بنیادند . در کدام نظام حقوقى، مىتوان روابط دو شریک را چنین بهنجار و باشکوه - که از آن، به «حق شفعه» تعبیر مىشود - یافت؟ در کدام نظام، روابط همسایگان، میزبانان و مهمانان، حاضران در صحنههاى مختلف اجتماعى و . . . تا این اندازه متین، بایسته و شایسته، آن هم در قالب تعالیم حقوقى تنظیم شده است؟ با مقایسه نظام حقوقى اسلام و نظام حقوقى غیردینى مىتوان دریافت که زیرساز داخلى حقوق غیر دینى تا چه اندازه سست است و چگونه بسیارى از امور انسانى از حیطه حقوق بیرون مىروند . این، خود، برخاسته از همان برترى نظام حقوقى اسلام در زیرسازهاى فاعلى و غایى است . هنگامى که تعالیم الهى مبناى حقوق باشد و نورانى ساختن جامعه هدف آن، آنگاه خود به خود زیرساز داخلى آن نظام نیز کاملا برتر جلوه مىکند . نظام حقوق بشر در اسلام دارای مزایای متعددی است. مانند: 1- نظام حقوقی اسلام به لحاظ زیرسازهای داخلی، فاعلی و غایی، بر سایر نظام ها برتری دارد. لذا قرآن می فرماید: «پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است». 2- نظام حقوق بشر در اسلام، نظامی برهان پذیر است. 3- نظام حقوق بشر اسلامی دارای ضمانت اجرای است. 4- نظام حقوق بشر در اسلام از انسجام و تناسب برخوردار است. 5- نظام حقوق بشر در اسلام، ابزاری برای تشخیص درست از نادرست و حق از باطل است.