صفحه آخر
پایگاه خبری میدل ایست آی در گزارشی مینویسد: «اسرائیل دلایل زیادی دارد تا بیش از آنکه خواهان یک منطقه باثبات باشد، منطقهای پُرتنش و مملو از جنگها و منازعات بی پایان را شاهد باشد. از این منظر، اعراب و دیگر کنشگران مطنقهای هستند که خود باید به صلح و ثبات در خاورمیانه (در نقطه مقابل منافع صهیونیستها) کمک کنند.» اسرائیل تاریخچهای طولانی از مداخله در جنگهای داخلی منطقه خاورمیانه دارد. به عنوان مثال در جریان جنگ داخلی لبنان و حمله سال 1982 اسرائیل به این کشور که به بهانه هدف قرار دادنِ سازمان آزادیبخش فلسطین انجام گرفت، جهان شاهد اوج گیری قابل توجه درگیریها در خاک لبنان بود و در نتیجه برخی گروههای شبه نظامی نظیر فالانژیستها که وابسته به اسرائیل بودند رشد کردند و فجایعی نظیر “جنایت صبرا و شتیلا “را رقم زدند. جنایتی که موجب کشته شدن بیش از 3500 غیرنظامی بیگناه شد. تسلیحات اسرائیلی همچنین به سمت سودان جنوبی روانه شدند. جایی که از آنها به نحو گستردهای در چهارچوب جنگ داخلی این کشور استفاده شد. مسالهای که در نهایت به تجزیه جنوب سودان و ایجاد کشور سودان جنوبی در سال 2011 ختم شد. در عراق نیز اسرائیلیها در جریان منازات میان کُردهای عراقی و دولت مرکزی عراق، کنشگری زیادی را از خود نشان دادند و اصلیترین عامل و محرک استقلالِ کردها از کلیت خاک عراق هستند. منطقه خاورمیانه یک منطقه پُرتنش با منازعات و درگیریهای طولانی است. موضوعی که عاری از مداخلات خارجی و مناسبات دوره پسااستعماری نیست. با این حال، اسرائیل این وضعیت را به دلایل مختلف با گذشت زمان به سمت بد و بدتر شدن هدایت کرده است. از جمله این دلایل میتوان به مواردی که در ادامه میآید اشاره کرد. اولا، اسرائیل به دنبال حفظ موقعیت به اصلاح برتریِ راهبردی خود در منطقه خاورمیانه است و این دستورکار را صرفا میتواند با ضعیف کردنِ دیگر کشورها دنبال کند. این مساله در نوع خود میتواند توضیح دهد که چرا اسرائیلیها اقدامات زیادی را جهت تضعیف دولت سوریه در سالهای اخیر انجام داده اند و به طور خاص تا همین حالا نیز گاه و بیگاه این کشور و به ویژه تاسیسات مهم آن نظیر فرودگاه هایش را بمباران میکنند. دوما، اسرائیل به عنوان یک دولت امپریالیستی به دنبال کسب سود و منفعتاز فروش سلاح و قراردادهای تسلیحاتی است و به خوبی میداند که منازعات و درگیریهای بیشتر در منطقه خاورمیانه به معنای این است که این رژیم فرصتهای سودآوری را جهت فروش تسلیحات بیشتر به کنشگران منطقهای دارد. سوما، اسرائیل به نوعی روایت در غرب شکل داده که بر اساس آن، این رژیم باید به مثابه تنها دموکراسی در منطقه خاورمیانه در نظر گرفته شود. یک رژیم مرفه و مدرن و دموکراتیک در میان آنچه خود آن را جنگل توصیف میکند. از این رو، وقوع جنگ و درگیریهای بیشتر و گستردهتر در منطقه، تا حد زیادی به موجه بودن و معتبر شدن این تحلیل و روایت، کمک میکند. با این همه، اینکه میبینیم رژیم صهیونیستی موضعی منفی در مور توافق اخیر ایران و عربستان اتخاذ کرد، به هیچ عنوان شگفت انگیز نیست. اسرائیل خواهان شعلهور بودنِ منازعات و درگیریها میان ایران و کشورهای عربی است تا از این طریق، هر دو طرف تضعیف شوند و البته که موقعیت آن تقویت شود. در شرایط کنونی، همزمان با قدرت گیری یک دولت راست گرای افراطی در اراضی اشغالی، سیاستهای سمّی و خطرناک اسرائیل، به ورای مساله ایران گسترش یافته است. در بحبوحه تحرکات جاری و اخیر در هتک حرمت مسجدالاقصی، تنشهای این رژیم با ایران افزایش قابل ملاحظهای یافته است. تنشهایی که با توجه به موضعگیری اخیر “بزالل اسموتریچ” وزیر دارایی رژیم صهیونیستی در رونمایی از نقشهای که در قالب آن قلمرو اردن جزیی از خاک اشغالی صهیونیستها عنوان شده، ماهیت وخیم تری را نیز به خود گرفته است. عجیب اینکه اسموتریچ به صراحت تاکید کرده که اساسا چیزی به اسم قلمرو فلسطینیها و ملت فلسطین نیز وجود ندارد. اسرائیل دلایل زیادی دارد تا بیش از آنکه خواهان یک منطقه باثبات باشد، منطقهای پُرتنش و مملو از جنگها و منازعات بی پایان را شاهد باشد. از این منظر، اعراب و دیگر کنشگران منطقهای هستند که خود باید به صلح و ثبات در خاورمیانه (در نقطه مقابل منافع صهیونیست ها) کمک کنند.»