روزنامه کائنات
6

انرژی

۱۴۰۲ شنبه ۲۶ اسفند - شماره 4566

اقلیم‌گرایی به چالش کشیده شد


  کارشناسان معتقدند گفتمان جهانی تغییر اقلیم، به‌طور فزاینده‌ای تحت سلطه باورهای ایدئولوژی «اقلیم‌گرایی» است که نه‌تنها مانع از اقدام‌های کاهش انتشار کربن نمی‌شود، بلکه توجه‌ها را از دیگر مشکلات اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی فوری بشر منحرف می‌کند؛ موضوعی که سبب به چالش کشیده‌ شدن اقلیم‌گرایی شده است.
به گزارش کائنات و به نقل از شانا، گفتمان عمومی درباره تغییرات اقلیم هر سال که می‌گذرد پرسروصداتر می‌شود. به نظر می‌رسد این گفتمان اغلب به‌طور فزاینده‌ای تحت سلطه یک‌سری ادعاها و باورهایی است که می‌توانند به‌عنوان ایدئولوژی در نظر گرفته شوند. این نوع دیدگاه هرچند با نیت خوب، اغلب می‌تواند مانع از اقدام‌هایی شود که با هدف کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای انجام می‌شود، همچنین توجه‌ها را از دیگر مشکلات اجتماعی، زیست محیطی و اقتصادی فوری که بشر با آن روبه‌روست، منحرف می‌کند.
این فرضیه اصلی مایک هولم، پروفسور جغرافیای انسانی در دانشگاه کمبریج است که در کتاب خود با عنوان «تغییر اقلیم همه‌چیز نیست: رهایی از سیاست‌های اقلیمی هشداردهنده» که در ژوئن ۲۰۲۳ منتشر شد، به‌طور مفصل آن را تشریح کرده است.
در بررسی نشریه ماهانه دبیرخانه اوپک درباره این کتاب آمده است: موضوع کتاب «تغییر اقلیم همه‌چیز نیست» اساساً به‌نوعی از ایدئولوژی مربوط می‌شود که هولم آن را «اقلیم‌گرایی» می‌نامد و به شکل این تعریف می‌کند که روشی نو از تفکر، طرفدارانی پیدا کرده است که نه‌تنها آینده جهان، بلکه زمان حال را به اقلیم محدود می‌کند.
سیاست‌های عصر کنونی به پیگیری یک هدف فراگیر و کلی محدود شده است: دستیابی به خالص انتشار کربن صفر تا یک تاریخ معین، چه در سال ۲۰۳۰ چه ۲۰۵۰ یا هر زمان دیگری. با برتری دادن به این هدف بر اهداف دیگر از طریق کنش سیاسی در جهان و با تابع قرار گرفتن دیگر اهداف سیاسی ذیل آن، یک دیدگاه خطرناک کوته‌بینانه از رفاه سیاسی، اجتماعی و محیط زیستی ایجاد می‌شود.
اقلیم‌گرایی به‌دنبال تبیین همه پدیده‌های اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی از طریق منشور تغییرات اقلیمی است. هولم در کتاب خود چند مثال را ذکر می‌کند که در آن مفسران و مقام‌های برجسته جهان از تغییرات اقلیمی برای توضیح طیف متنوعی از رویدادها و چالش‌های اجتماعی - سیاسی استفاده کرده‌اند.
اقلیم‌گرایی به‌قدری موقعیت پیش‌فرض است که تشخیص و توصیف آن بدون تضعیف واقعیت تغییر اقلیم یا زیر سؤال ‌بردن اهمیت در نظر گرفتن اقلیم هنگام توسعه و تدوین سیاست‌های عمومی در جهانی که به‌سرعت در حال تغییر است، دشوار است.
تنها برای تأکید، هولم هشدار می‌دهد انتقاد وی از ایدئولوژی «اقلیم‌گرایی» را نباید با انکار تغییرات اقلیمی در هم آمیخت. وی بارها اعتقاد خود را مبنی بر اینکه تغییرات اقلیم واقعی است و نیاز به اقدام برای رسیدگی به آن وجود دارد، ابراز و تأیید می‌کند.
آنچه وی نگران‌کننده می‌داند، ادعاهایی است که کاهش تغییرات اقلیمی را بزرگ‌ترین چالش سیاسی عصر ما می‌داند و هر موضوع دیگری تابع این هدف واحد قرار می‌گیرد.
فصل دوم کتاب به منشأ اقلیم‌گرایی، به‌ویژه چگونگی تبدیل هدف دمایی به ابزار غالب برای کمی‌سازی میزان پیشرفت در دستیابی به اهداف سیاست‌های مقابله با تغییرات اقلیمی می‌پردازد. هولم در این فصل بررسی می‌کند که چگونه یک اقتصاددان در سال ۱۹۷۵ نخستین تحلیل دو آمریکایی، ویلیام نوردهاوس اقتصادی از هزینه محدود کردن گرمایش جهانی ناشی از انتشار دی‌اکسید کربن را ارائه کرد. این کار به معیاری از اقلیم جهان برای نشان دادن رفاه انسان نیاز داشت.
وی با تأکید بر مفهوم «دمای جهانی» به‌عنوان متغیر کنترل، استدلال کرد که برای داشتن اقلیم جهانی مطلوب نباید این دما بیش از +۱ درجه سانتی‌گراد تغییر کند.
هولم ادعا می‌کند در دهه‌های بعدی، دمای جهانی به‌عنوان شاخص غالب برای ثبت شرایط تمامی روابط بین اقلیم - جامعه پذیرفته شد. سال ۱۹۹۲ در بیانیه کنوانسیون چارچوب سازمان ملل متحد درباره تغییرات اقلیمی سازمان ملل تعریف خود را از تغییرات اقلیمی «خطرناک» ارائه نکرده است.
هولم استدلال می‌کند که یکی از جذابیت‌های اقلیم‌گرایی تثبیت آن با تعیین یک آستانه زمانی است. تقریباً در گفتمان عمومی درباره تغییرات اقلیمی فراگیر شده است که کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای باید تا یک تاریخ خاص محقق شود. همان‌طور که هولم می‌نویسد، «تغییر باید در این بازه‌های زمانی اعمال شود... پس از آن برای اقدام سیاستی مؤثر خیلی دیر می‌شود.» به گفته هولم، چنین تفکری می‌تواند پیامدهای سیاسی و روانی مضری داشته باشد: «آینده اقلیمی تنها برحسب آستانه درک می‌شود، نقطه بدون بازگشت» که پس از آن برای اقدام سیاستی خیلی دیر است. اگر زمان کم باشد، هر اقدامی انجام خواهد شد تا انتشار گازهای گلخانه‌ای به فوریت کاهش یابد، اما انجام هر کاری که لازم باشد، بدون در نظر گرفتن عواقب گسترده‌تر آن، پیامدهای خطرناکی به‌دنبال دارد».
عناوین روزنامه‌ها و صحبت‌های مقام‌های برجسته جهان دائماً به یک پنجره یا بازه زمانی در حال بسته شدن برای اقدام اشاره می‌کنند. خطر این دیدگاه این است که می‌تواند بدبینی، ناامیدی یا بی‌علاقگی ایجاد کند و انگیزه و نیروی محرک انجام اقدام‌های مؤثر برای مقابله با تغییرات اقلیمی را از بین ببرد.
پیچیدگی تغییرات اقلیمی راه‌حل‌های ساده را رد می‌کند. یکی از روشنفکرترین بخش‌های کتاب هولم، فصلی است درباره آنچه اقلیم‌گرایی را برای همه بسیار جذاب می‌کند. بخشی از توضیحات وی به پیچیدگی مطلق موضوع تغییرات اقلیمی مربوط می‌شود، به‌طوری که می‌نویسد: «تغییر اقلیم مانند برخورد شهاب‌سنگ نیست. این یک تهدید دراماتیک یا تعیین‌کننده با پیامدهای وجودی نیست. چالش‌های تغییر اقلیم بسیار آشفته‌تر، نامشخص‌تر و با بازه زمانی کندتر هستند.»
تغییر اقلیم باید به‌عنوان یک «مشکل بدذات، با علل متعدد، آثاری که به‌طور نابرابر توزیع‌شده و بدون راه‌حل جهانی است»، شناخته شود. چالشی به این بزرگی و با این پیچیدگی را نمی‌توان با یک راه‌حل ساده، جهانی و تک‌بعدی حل کرد.
همان‌طور که هولم می‌نویسد، ازاین‌رو جذابیت تفکر اقلیم‌گرایی این است که به نظر می‌رسد گزارشی جامع، منسجم و متقاعدکننده از وضع حال و آینده جهان ارائه می‌دهد.
دامنه کلی شرح اقلیم‌گرایی از مشکلات و بیماری‌های جهان نشان می‌دهد اگر فقط روند تغییر اقلیم متوقف، یا معکوس شود، جهان بهتری در انتظار بشر است.
هولم توضیح می‌دهد: روایت‌های اصلی و غالب در صورتی موفق هستند که بتوانند طیفی از روایت‌های کوچک‌تر و پراکنده‌تر را با هم جمع و در طرح کلی بزرگ‌تر سازمان‌دهی کنند.
جهانی که ما تجربه می‌کنیم، پیچیده و اغلب گیج‌کننده است و با توجه ‌به میدان دید بیش از حد دنیا که از طریق تلفن‌های هوشمند ایجادشده، ما حتی بیشتر از پیچیدگی اغلب گیج‌کننده، آن را تجربه می‌کنیم... بخشی از جذابیت دیدگاه‌ها این است که آنها توضیحات قاطعی را از آنچه ممکن است گیج‌کننده، تصادفی و غیرمرتبط به نظر برسند، وعده می‌دهند. دیدگاه اقلیم‌گرایی نیز تفاوتی با دیدگاه‌ها ندارد. این دیدگاه بر روایتی جامع و ساده برای درک وضع جهان استوار است و برنامه‌ای جذاب و معنادار برای کنش سیاستی ارائه می‌دهد.
عامل دیگری که به جذابیت اقلیم‌گرایی کمک می‌کند، لحن «عرفانی» آن است. منظور هولم این است که اقلیم‌گرایی از ماهیت «دانش ویژه» که بر آن استوار است، قدرت و جذابیت می‌یابد. برای اقلیم‌گرایی، «دانش ویژه از دانش علمی و علمی اجتماعی در مورد گذشته و آینده پدیدار می‌شود». این موضوع فراوانی را توضیح می‌دهد که توسط آن پرسش‌ها و بحث‌ها در مورد سیاست‌های مقابله با تغییرات اقلیمی به نظر «دانشمندان» ارجاع داده می‌شوند.
سومین مؤلفه جذابیت اقلیم‌گرایی «صحبت‌های آخرالزمانی» است. نمونه‌های بی‌شماری از فعالان وجود دارد که فجایع طبیعی یا این تصور را که حیات جهان به‌دلیل تغییرات اقلیمی به پایان خواهد رسید، یادآوری می‌کنند. پیامدهای صحبت‌های آخرالزمانی این است که «هیچ فضایی برای طرح نکات ظریف بحث یا اقناع باقی نمی‌گذارد. در واقع فضای گفتمان، بحث و استدلال را که برای انجام کارهای سیاسی دشوار آشتی دادن منافع و اهداف متضاد ضروری است، باز نگه نمی‌دارد.»
یکی دیگر از عوامل جذابیت ایدئولوژی اقلیم‌گرایی این است که سیاست تغییر اقلیم را به‌صورت دوتایی بیان می‌کند: کسانی که طرفدار «اقدام‌های اقلیمی» و کسانی که مخالف چنین اقدام‌هایی هستند. هولم در این زمینه می‌نویسد: برای اقلیم‌گرایان، دشمنان صنعتگران شرور سوخت‌های فسیلی، محافظه‌کاران دست راستی و پوپولیست‌های منفعت‌طلب هستند. جذابیت دوگانگی اخلاقی ارائه‌شده از سوی اقلیم‌گرایی این است که برای افرادی که به‌دنبال شناسایی دوستان و دشمنان هستند و برای جدا کردن کبوترهای اقلیمی از شاهین‌های اقلیمی، یک قاعده آسان ارائه می‌دهد. به موجب این دیدگاه هرکسی که بخواهد در مورد نکات دقیق و ظریف اقدام‌های سیاستی برای پرداختن به تغییرات اقلیمی یا مبادله منفی بین مقابله با تغییرات اقلیمی و پرداختن به دیگر مسائل و موضوعات مانند توسعه پایدار بحث کند، ازسوی اقلیم‌شناسان به‌عنوان «منکر تغییرات اقلیمی» یا «تأخیردهنده در مقابله با تغییرات اقلیمی» طرد می‌شوند.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه