گزارش کائنات بمناسبت روز میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان،
باید این نسل را از نو باور کرد!
منیر احسانی- روز میلاد حضرت علی اکبر(ع) به عنوان روز جوان شناخته میشود که امیدواریم این روز تنها یک روز به نام جوانان نباشد بلکه تلنگری برای توجه بیشتر به این قشر از جامعه باشد.
حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در ۱۱ شعبان سال ۳۳ هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود. مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است. حضرت علی اکبر اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود گفته شده که وی در آن زمان حدودا ۲۵ ساله بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد.
از جمله ویژگیهای مهم حضرت علی اکبر (ع) شباهت ایشان به پیامبر بود به گونهای که هرکس که پیش از آن با رسول اکرم (ص) دیدار داشت، وقتی ایشان را مینگریستند، شبیهترین فرد به پیامبر اکرم (ص) را نظاره میکرد. در روایات از امام حسین (ع) آمده است هرگاه مشتاق دیدار پیامبر میشدیم به چهره او مینگریستیم.
حضرت علی اکبر، نزدیکترین شهیدی است که با امام حسین دفن شده است. مدفن او پایین پای اباعبد الله الحسین قرار دارد و به این خاطر ضریح امام شش گوشه است. روز ولادت حضرت علی اکبر تحت عنوان روز جوان نامگذاری شده است به علت قمری بودن تاریخ تولد حضرت علی اکبر، روز جوان تاریخ هجری شمسی ثابتی ندارد و هر سال این روز در تقویم شمسی ما در حال گردش است امسال این روز مصادف با ۱۷ فروردین است.
در جامعه جهانی روز ۱۲ آگوست یا ۲۱ مردادماه توسط سازمان جهانی یونسکو روز جهانی جوان نامگذاری شده است اما مبنای نام گذاری روز جوان در کشور عزیزمان روز ۱۱ ماه شعبان میلاد حضرت علی اکبر فرزند امام سوم شیعیان به عنوان است، جوان برومند حضرت امام حسین(ع) که با فداکاریهایشان در عاشورا جاودانه شد و درسهای بسیاری به جوانان داد.
حضرت علی اکبر(ع) به روایت مشهور در۱۱ شعبان سال ۳۳ هجری قمری متولد شدهاند؛ ایشان از مادری به نام لیلا دختر ابی مرّه در شهر مدینه چشم به جهان گشودند.
روز جوان روزی است که به پاسداشت این قشر عظیم از جامعه نامگذاری شده است. بخشی از جامعه که با توجه به مشکلات فراوان قلب تپنده کشور را تشکیل میدهند.
جوانی دوره دل خوشیهاست دوره رهایی از قید و بندهایی است که در سنین دیگر دست و پای انسان را میبندد. انرژی وصف ناپذیری که در دوران جوانی وجود دارد را هیچگاه نمیتوان در دوره دیگری از زندگی پیدا کرد. سرحال، شاد، پرانرژی و… همگی فقط و فقط در جوانی یافت میشود.
به همین دلیل است که تمامی شاعران نامی جوانی را چون دری گرانبها میدانند که با هیچ پول و متاع مادی نمیتوان آن را خریداری کرد.
جوانی یادآور روزگار خوشی است، گشتنها، خندهها، شادیها و… دورهمیهایی که هیچگاه بر نخواهند گشت پس بایستی به جوان فرصت لذت بردن از این زمان را داد و در عین حال از گوهر وجودیش نیز استفاده کرد.
با بها دادن به جوانان میتوان به قلههای مرتفع دست نیافتنی رسید. بایستی به جوان کمک کرد تا به اهدافش دست یابد نه اینکه با گفتن کلمه بی تجربه و کارنابلد او را به دامن یاس و نا امیدی سپرد.
جوان را باید درک کرد، باید فهمید، باید شناخت و باید زیر پای او پلهای شد تا بالا رود. بالا رفتن او ارتقا همه جامعه است رشد و بالندگی کشور را در پیدارد و در آخر مایه افتخار و سربلندی همه خواهد شد.
کشور ما جوانان بینظیری دارد جوانانی که لیاقت و شایستگی خود را در هشت سال دفاع مقدس به رخ همه کشیدند. جوانی که تمام امکانات خود را در خارج از کشور رها کرد و برای دفاع از ناموس و کشورش به جنگ رفت.
جوانان امروزی فرزندان همان دیروزیها هستند پس میتوان روی آنها نیز حساب کرد همانگونه که بارها تواناییهای خود را نشان دادهاند. بایستی از پیامبر اسلام درس گرفت که جوان ۱۹ سالهای را رهبر سپاه خود کرده و به جنگ با کفار میفرستد. این به این معنی است که جوان با رهنمودهای بزرگان میتواند سنگ را آب کند. فقط باید قدر او را دانست.
امروز روز جوان، فردا روز جوان و هر روز دیگری روز جوان. اعلام یک روز به عنوان روز جوان فقط گریزی است برای خالی نبودن عریضه طولانی عنوان روزها. وگرنه چه روزی را به یاد داری که روز جوان نباشد. کدام سازمان و نهاد و وزارتخانهای را سراغ داری که با جوان سروکار نداشته باشد. از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و اجتماع، همه چیز در این کشور آکنده از جوانان است.
در سرزمین جوانی، جوانی کردن و جوان ماندن سخت است وگرنه هرکسی پس از نوجوانی، لاجرم جوانی است برنا، مسئله این است جوانی کردن.
جوانی کردن واژه ای است لیز، مثل صابون آب خورده، به دست نیامده از دست میرود. تیز است مثل تیغ و در کشور ما خیلی صفات دیگر دارد که هر کدام را میتوان در کنار هم قرار داد و نتیجه گرفت. جوانی کردن پدیدهای است عجیب، پیچیده و تا حدودی ناممکن.
بسیاری از والدین، مسئولان و صاحب نظران جوانی را میپسندند که جوانی نکند. مثل مردان و زنان سالخورده و میانسال سنگین رفتار کند.عجله نکند. همه پیش فرضها و اما و اگرها را در رفتارهایش لحاظ کند.
این نگرش محافظه کارانه به جوانی از آنجا ناشی میشود که مردان جاافتاده و زنان جهان دیده، حال و حوصله دردسرهای جوانی کردن جوانان را ندارند، دل و دماغ سرعت و عجله جوانان را ندارند. میخواهند آنها را به ثبات و رنگ و بوی خودشان در آورند. پیراهن پاره نکرده، مثل آدمهای هزار تا پیراهن پاره کرده زندگی کنند تا هم خیال خودشان از آینده جوانشان راحت شود و هم به وجود چنین جوانان سنگین و جاافتادهای افتخار کنند.
مسئله امروز جوانان، جوان نیست، بلکه مسئله همان، جوانی کردن است. اگر این روز جوان با عنوان روز جوانی کردن نامگذاری میشد، ماجرا کلی از این رو به آن رو میشد. زیرورو میشد و به هم میریخت، جوانی کردن اولین و مهمترین عامل جوان بودن است. داشتن سن جوانی که متر و معیار مهمی نیست.
بیایید به واسطه روز جوان بار دیگر به این موضوع حیاتی نگاه کنیم که به عنوان جوانترین جامعه جهان چقدر فرصت و امکان جوانی کردن در شهر و روستا پدید آوردهایم. چقدر روزنه و پنجره برای دیدن. چقدر راه و هدف برای رفتن و رسیدن و چقدر انگیزه و امکان برای ماندن و جوانی کردن به وجود آوردهایم. به خیابانها و کوچهها، به معابر و چهارراهها، به استادیومها و سکوها به لابه لای این جمعیت پیاده روها نگاه کنیم و فراموش نکنیم زندگی آن جوانی که امروز در تنگناهای آگاهانه و ناخودآگاه رنگ عصیان و یا هاشور بیخیالی میخورد، آینده سرزمینی است که دوستش داریم.
تبیین واقعیت های زندگی
برای موضع گیری صحیح در برابر هر پدیده و هر مرحله از زندگی باید واقعیت آن را فهمید و به جوان شناساند. این یک برخورد صادقانه است، چنان که علی (ع) در نامه ای به امام حسن (ع) می گوید:
«پسرم! بدان که پیش روی تو گردنه ایست رنج زا، در عبور از این گردنه حال مردم سبک بار بهتر است از سنگین باران...
... و جز این نیست که قلب جوان مانند زمین خالی است هر چه در آن کاشته شود همان را می پذیرد (اگر بادام شیرین; نتیجه شیرین و اگر بادام تلخ; نتیجه تلخ)
... و این وصیت پدری است رو به فنا، اعتراف کننده به تغییر و تحولات زمان، در منزلگه مردگان آرمیده، که فردا از آن جا کوچ خواهد کرد، به فرزندی که چیزی را آرزو می کند که آن را نخواهد یافت. انسانی که راهروی کسانی است که از هستی برخوردار بوده و هلاک شدند، هدف بیماری ها و گروگان روزگار است، در تیررس ناگواری ها و بنده ی دنیا و سوداگر فریبنده ها، وامدار زوال و فنا، در بند اسارت مرگ و هم پیمان اندوه ها و همدم غصه ها و نشانه های آفات و زمین خورده ی تمایلات و جانشین مردگان است.» (1)
چنان که می بینید امام (ع) در گفت وگو با یک نوجوان یا جوان تلاش نموده از همه ی واقعیت های زندگی سخن بگوید تا مخاطب بتواند موضع صحیحی را در مقاطع مختلف حیات انتخاب کند. او خواسته است که جوان فقط یک روی سکه را نبیند تا توقع یکنواخت خوشی داشته باشد و چنین بینشی است که می تواند تحمل را در فرد زیاد نموده و برای برخورد صحیح با فراز و نشیب های زندگی، او را مهیا کند.
بعد از این پیش درآمد، خواهیم کوشید تا بی پیرایه از ویژگی های جوانی سخن برانیم و هدف، راهیابی به درست ترین راه است نه آن که جنبه های منفی در نظر ما باشد و از آن جا که در حوصله ی جوان مقدمه چینی ملال آور است به اصل مطلب می پردازیم.
سنین نوجوانی و جوانی در دیدگاه ها و نظریات متفاوت است، اما معمولا بین 12 تا 25 سالگی را شامل می شود. (12 تا 18 سالگی را دوره ی نوجوانی و 18 تا 25 سالگی را محدوده ی جوانی دانسته اند.) (2)
این تقسیم بندی ممکن است با تغییرات کمی در نگاه کارشناسان مطرح شود; زیرا تغذیه، جغرافیا، محیط و فرهنگ تفاوت هایی را باعث می شود، اما مهم آن است که فردی که خود را جوان می داند، دشواری این دوران را درمی یابد. جوان در این مرحله می کوشد تا هویت خویش را از هویت خانوادگی جدا کند و به استقلال دست یابد. به ویژه آن که در این سیر شتابنده، با بلوغ که تولدی دیگر نامیده شده، رو به روست، جریانی که زمینه ساز تحولات سرنوشت ساز جسمی، روحی و عاطفی می باشد.
در این مطالعه می خواهیم جوان مثل یک مسافر با ما همراه شود و از خویشتن شناخت مفیدی به دست آورده و با حقیقت خود آشنا گردد و در سایه ی این شناخت، کاستی ها را ترسیم نموده و از سرمایه های ارزشمند خویش بهره گیرد.
پس آن چه پی می گیریم دستیابی به سه بهره ی بزرگ است:
1- پی بردن به عظمت و ارزش خود;
2- نجات از صیادان و بازارهایی که کم بها می خرند و بهای واقعی جوانی و جوان را نمی پردازند;
3- آگاهی به راه های برون رفتن از مشکلات و بحران ها.
از آن جا که جوان بیشتر براساس عواطف و احساسات خویش حرکت می کند، پس باید از این دل پاسداری نمود، چنان که علی (ع) فرمود: «این دل مثل زمینی خالی است که هر بذری در آن افشانده گردد پذیرفته و می رویاند. مبادا که بدخواهان دانه ای فاسد بکارند که به جای گل، خار برآرد.»
وقتی پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «بهترین جوانان شما کسی است که به پیران (از لحاظ تجربه و دور اندیشی) شبیه گردد» (3) و باز هم امیرالمؤمنین (ع) می گوید: «نظر و رای پیران را از چالاکی جوان بیشتر می پسندم » ; (4) پس سزاوار است که جوان در جذب تجربه ها، تلاشی پی گیر داشته باشد. در این صورت این استعداد شگرف، که دروازه ی خوبی هاست (5) شکوفا می گردد.
البته جوانی با قدر و قیمتی همراه است که در برخی موارد می خوانیم: جوانی مایه ی مباهات و افتخار خداست، آن جا که پیامبر (ص) فرمود: «محبوب ترین مردم نزد خدا، جوانی کم سن و سال است که در زمان زیبایی و طراوت، از راه منحرف نگردید و در فرمانبری پروردگار خویش درآمد. این همان کسی است که خداوند فرشتگان را شاهد گرفته و می گوید: نگاه کنید این به قیقت بنده ی من است.» (6)
پس چنین گنجی باید خود را بشناسد و سپس نیروهای خود را استخراج نماید و بعد از آن که آن ها را شکل داد، به جهت دادن استعدادها و قابلیت های خود بپردازد، (7) آن هم در مسیر بهترین مقصد و هدف.
این یک حقیقت است که پیامبر اکرم (ص) در یک تمثیل بیان کرده اند: آن ها معدن هستند، مثل معدن طلا و نقره (8) و روشن است که کمال معدن در این است که چهار مرحله را طی کند: کشف، استخراج، شکل یابی، جهت. از این رو لازم است جوان ویژگی هایی را که نقش اصلی دارند، شناسایی کند; خصوصیت هایی که در عین مفید بودن می توانند به یک خصلت منفی تبدیل شوند و جوان با درک ظرفیت ها می تواند نه تنها به کنترل خویش و هماهنگ کردن نیازهایش با موازین متعالی دین و اخلاق بپردازد، بلکه رفتاری نسبتا قابل پیش بینی را سامان دهی کند، که این در انرژی ها و توانایی های جوان نهفته است.
خصلت هایی که نقش بسیار اساسی دارند و یک جوان آگاهانه یا ناخودآگاه با آن ها انس داشته و بیشتر حرکت های او مثل منش و طرز رفتار، لباس پوشیدن، آرایش، الگوها و هدف هایش را شکل می دهد، عبارتند از:
1- استقلال طلبی
2- هویت طلبی
3- عاشق پیشه گی
4- خود شیفته گی
روشن است که شاخص های جوانی در این موارد محدود نمی شود و ممکن است برخی از این عناوین، در ابتدای امر، چهره ای منفی ارایه دهند، اما جوان خصوصیات دیگری دارد که ذاتا مثبت است و باید پرورش پیدا کند، چنان که حس فداکاری و گذشت، مبارزه با ستم و ستمگری، دفاع از مظلوم و حق پذیری در جوانان مشهود است.
در حدیثی از امام معصوم آمده است: «آنان (نوجوانان و جوانان) برای هر کار خوبی با شتاب تلاش می کنند.» (9)
بررسی ویژگی ها
1. استقلال طلبی
جوانی که از بحران بلوغ عبور می کند در حقیقت مقدار زیادی از وابستگی های خانوادگی را پشت سر می گذارد و می رود تا هویتی جدید و مستقل را تجربه کند. گرچه او هنوز نیازمند حمایت هاست; اما در بسیاری موارد با خود یا در اعتراض به دیگران می گوید: شما خیال می کنید من هنوز بچه هستم؟ !
این نوع گفتارها، گویای همین روحیه است و به دلیل واقعیت موجود در این روحیه، سزاوار پذیرش و تناسب در برخورد است. البته برخوردی منطقی و خارج از افراط و تفریط، نه به آن صورت که در غرب از هیجده سالگی و یا کمتر، جوان به حال خود رها شده و گویی می خواهند از شر او راحت شوند و شکل تفریطی آن است که این حالت انکار شده و به هیچ انگاشته گردد.
در توصیه های پیامبر اکرم (ص) می بینیم که جوان باید چون مشاوری امین، مورد مشورت قرار گیرد. (10) اما خود جوان نباید فکر کند که بی نیاز شده و تحت تاثیر شور و نشاط و قدرت های جوانی، از تجربیات افراد سالخورده روی گردان شود.
چنان که از امیرالمؤمنین خواندیم که رای و تدبیر پیر، نزد من محبوب تر از چالاکی و استقامت جوان است. (11)
این نیاز آن قدر محسوس است که جوانی در مصاحبه ای می گوید: کلاف سردرگمی هستیم که هیچ کسی راهنمایی مان نمی کند (پیشگامان، ماهنامه ی فرهنگی، سال سوم شماره ی 25) .
روشن است که استفاده از مشورت ها به معنی کورکردن چشم خود نیست بلکه همانا استفاده از تجربه و اندیشه ی پیشکسوت هاست. با این توضیح معلوم می شود فرضیه ی شکاف نسل ها آن قدر هم که می گویند واقعیت ندارد، بلکه گاهی به دلیل مقاصد سیاسی تبلیغ می شود تا جوانان را از فرهنگ و ارزش اصیل و سنت دینی اصیل بیگانه کنند. این دشمنان جوانان نمی دانند که اگر استقلال طلبی به مفهوم پشت پا زدن به فرهنگ و ارزش های اصیل باشد که به غلط، سنتی کهنه نامیده می شود; اعتراض رهبران غربی را سازمان نمی داد. مشاور امنیت ملی امریکا استاد علوم سیاسی دانشگاه جان هاپکینز و مشاور فعلی مرکز مطالعات استراتژیک بین المللی می گوید: تلویزیون (امریکا) خاصه در تخریب و عدم تداوم سنت ها و انتقال ارزش ها از نسلی به نسل دیگر تاثیر مهمی داشته است. برنامه های سرگرم کننده ی تلویزیون و حتی اخبار آن در شورانگیزی و احساساتی نشان دادن واقعیات به عنوان نوآوری ها که از ارزش های اخلاقی جدا شده اند و در ارایه ی ارزش های مادی و ارضای تمایلات نفسانی و جنسی به عنوان یک امر عادی و حتی رفتاری قابل ستایش، به افراط گراییده است.
ملاحظه ی میزان تاکید مشهورترین برنامه های تلویزیونی که برای بینندگان جوان طراحی شده است و همین طور پربیننده ترین نمایش های بحث و گفت وگوی تلویزیونی برای انحطاط و هرزگی و تحسین و تبلیغ عدم پذیرش اقتدار ارزش های سنتی، تکان دهنده است... .
با چنین پدیده هایی، والدین مشکل بتوانند ارزش های اجتماعی را به فرزندان خود انتقال دهند. انحطاط بارز هسته ی خانواده، به عنوان بنیادی ترین واحد اجتماعی، پریشانی فلسفی - فرهنگی جامعه معاصر امریکا را شدت می بخشد. (12)
پس حس استقلال طلبی به معنای پذیرش شخصیت جوان و اعتماد به نفس خوب است و باید جوان خود را دارای قابلیت ها بداند. اما نه به مفهوم جدایی طلبی و غرور بی جا.
2. هویت طلبی
جوان در جست و جوی هویت خویش است و به همین خاطر به تلاش ها و برون فکنی ها و خود نمایی ها و گاه سکوت و انزوا پناه می برد. این مجموعه نشان از بالندگی و تحرک اوست.
او حق دارد بداند کیست و چه توانایی ها، احساسات و عواطفی دارد; تا برای آن ها برنامه بریزد و اهداف راستین خود را تحقق ببخشد.
این آگاهی باعث می شود که جوان کرامت انسانی خود را حفظ نموده، ارزش واقعی خود را دانسته و خود را به بهای کم نفروشد. راز تسلیم شدن به هوس های زود گذر، الگوهای ناسالم و وارداتی همین عدم شناخت است. اشتباه بزرگ این است که با تحلیل سطحی از خویش، این هویت ارزشمند را با خواسته های ابتدایی و تلقینی اشتباه بگیرد. گاه دیده می شود که وقتی جوانی دست به خلاف هایی زده و افراط می کند و سپس مورد اعتراض واقع می شود، بلافاصله می گوید: شما جوان را نمی شناسید! جوان خواسته هایی دارد و آن گاه نمونه هایی از کارهای جوانان غربی و آزادی (بخوانید بی بند وباری) آن ها را فهرست می کند.
اما پاسخ این است که هیچ کس منکر خواسته ها و شور و نشاط جوان نیست. اما او قبل از اجرای بی معیار نیازها باید به کاوش پرداخته و بفهمد که جوانی یک بخش از حیات کلی انسان است و دستگاه آفرینش برای انسان، انسانیت و هویتی ارجمند را ترسیم نموده که ارضای احتیاجات باید در آن چارچوب انجام گیرد، تا این سرمایه ی بزرگ و سترگ آسیب نبیند.
مهم ترین بدبختی، جهل درباره ی خویش، پناه بردن به هیجانات مصنوعی به جای ایمان و کسب رضایت فردی و نسبی شدن همه ی ارزش هاست; چون کسی که خود را نشناخت خدا را نمی شناسد و نتیجه چنان می شود که برژینسکی از جامعه ی امریکا گزارش داده است: «جامعه ای که به هیچ یک از ارزش های مطلق اعتقاد ندارد، بلکه در عوض رضایت فردی را هدف قرار می دهد جامعه ای است که در معرض تهدید و فساد قرار دارد. امریکا به وضوح نیازمند یک دوره باز اندیشی، بازنگری فلسفی و انتقاد از فرهنگ خودی است. امریکا باید به درستی این واقعیت را بپذیرد که لذت طلبی همراه با نسبی گرایی که راهنمای اصلی زندگی مردم شده است، هیچ گونه اصول ثابت اجتماعی را ارایه نمی دهد.» (13)
منابع در دفتر روزنامه موجود است.