صفحه اول
مسعود اکبریان- رفاه اجتماعی از جمله مهم ترین مقولات دنیای معاصر است و تدوین و اجرای برنامه های رفاهی توسط دولت ها و سازمانهای ذیربط از روش های مختلفی انجام می شود. گفته می شود اغلب برنامه ریزی های رفاهی، ذیل برنامه ریز های کلان کشوری انجام شده و به ندرت خصوصیات منطقه، ناحیه و نیاز های نواحی را در نظر می گیرد. در مطالعات اقتصاد کلان، رفاه اجتماعی تابعی از تورم و بیکاری فرض می شود. دولت رفاهی بر اصول برابری فرصت ها، توزیع عادلانه ثروت و مسئولیت عمومی برای حمایت از افرادی که قادر به استفاده از حداقل امکانات برای برخورداری از زندگی مناسب نیستند، مبتنی است. تامین اجتماعی، برنامه های بیمه بیکاری که دولت فدرال اجباری کرده است و پرداخت های رفاهی به افرادی که قادر به کار نیستند، همگی نمونه هایی از دولت رفاهی هستند. لزوم تامین رفاه شهروندان از سوی دولت را می توان از زوایای اقتصادی, اجتماعی, فرهنگی و حقوقی مورد مطالعه قرار داد. اهمیت وجود سطح قابل قبولی از رفاه در اجتماع موجب شده است در جهان معاصر مفهوم دولت رفاه در برخی از کشورها عینیت یابد. پس از فعالیت گونه هایی از دولت رفاه و صرف هزینه های سنگین ناشی از تامین رفاه عمومی در این دولت ها و بروز بحران در اداره دولت های رفاه, انتقادهایی به عملکرد آن ها وارد شده است. اکثر کشورهای مدرن برخی از عناصر آنچه را که دولت رفاه در نظر گرفته می شود اجرا می کنند. با این حال، این واژه اغلب در معنای تحقیرآمیز و برای توصیف وضعیتی استفاده میشود که در آن دولت مورد بحث انگیزههایی غیرمعقولی را ایجاد میکند به طوری که افراد بیکار بیشتر از کارگرانی که برای امرار معاش خود با مشکل روبهرو هستند، حقوق دریافت میکنند. گاهی اوقات، منتقدان دولت رفاهی را «دولت پرستار بچه» مینامند که در آن بزرگسالان نوازش میشوند و مانند کودکان با آنها رفتار میشود. دولت رفاهی روشی از حکومت است که در آن دولتها یا گروهی تثبیت شده از نهادهای اجتماعی امنیت اقتصادی پایه را برای شهروندان خود فراهم می کنند.طبق تعریف در یک دولت رفاهی دولت مسئول تامین رفاه فردی و اجتماعی شهروندان است.اکثر کشورهای مدرن برنامه هایی مانند بیمه بیکاری و پرداخت های رفاهی دارند که منعکس کننده عناصری از دولت رفاهی هستند،. با این حال، اصطلاح «دولت رفاهی» اصطلاح پرتنشی است، زیرا منتقدان چنین نظامی اعتقاد دارند که به دخالت بیش از اندازه دولت در زندگی و رفاه شهروندان منجر میشود. بر اساس برخی دیدگاهها، جامعه مدنی منشاء اقتدار سیاسی دولت است و دولت باید در خدمت شهروندان خود بوده و از آنها در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی حفاظت کند. بر اساس این نظریه دولت محدود در نظر گرفته میشود تا تبدیل به منبعی برای تهدید جامعه مدنی نشود. در طرف مقابل و از دیدگاه دیگر اندیشمندان، جامعه مدنی و دولت به هم وابسته و جداییناپذیرند؛ پس دولت منبع بیگانه و بالقوه تهدیدگری نیست بلکه برای ثبات اجتماعی و شکوفایی شهروندان ضروری است. در یک دولت رفاه، حکومت نقش کلیدی در تثبیت و ارتقای رفاه اقتصادی و اجتماعی شهروندان آن جامعه دارد و چنین پایه و اساس چنین دولتی بر مبنای برابری فرصتها و توزیع برابر ثروت و مسوولیت اجتماعی در برابر کسانی که نمیتوانند حداقل امکانات لازم برای یک زندگی را فراهم کنند، قرار دارد. این مفهوم کلی میتواند تعداد زیادی از سازمانهای اقتصادی و اجتماعی را دربر بگیرد. یک ویژگی اساسی دولت رفاه، بیمه اجتماعی است که در اکثر کشورهای صنعتی و پیشرفته (مانند بیمه ملی در بریتانیا و تامین اجتماعی در ایالات متحده) رایج است. چنین بیمهای معمولاً توسط حق بیمههای اجباری تامین اعتبار میشود و انتظار میرود منافعی برای اشخاص و خانوار در مواقع ضروری فراهم کند. با وجود فراگیری، در عمل منافعی که این حق بیمهها به همراه دارند به صورت قابل ملاحظهای کمتر از حدی است که طراحان این برنامه در نظر داشتهاند. معمولاً دولت رفاه خدمات عمومی مربوط به تحصیلات ابتدایی، خدمات بهداشتی و مسکن را (در برخی موارد با هزینه کم یا حتی بدون هزینه) فراهم میکند. از این منظر، دولت رفاه در کشورهای اروپای غربی نسبت به آمریکا به طور قابل ملاحظهای گستردهتر است و در بسیاری موارد شامل پوشش کامل خدمات سلامت و خدمات یارانهای آموزش عالی است.