عصر چند جانبه گرایی
کائنات| سوسن الویری- عصر کنونی دنیای ارتباطات و حرکت به سوی تمدنی جهانی، لقب گرفته است. در این عصر دیپلماسی فرهنگی ابزار بسیار مهمی در سیاست خارجی کشورها قلمداد میشود. یکی از ملزومات این دیپلماسی، رویکرد چند جانبه گرا در سیاست خارجی کشورها می باشد که ریشه در نظریه سازه انگاری در جهت ساخت روابط دوستانه و پایدار با رویکرد مکانیزمهای مشترک همکاری میان دولتها و دعوت از جوامع آنها برای یادگیری از یکدیگر درساخت نگرشهای فرهنگی در چارچوب سازمانها و نهادهای جهانی می باشد.
چندجانبه گرایی، فرصت جدیدی برای بازیگران سیاسی ازجمله دولت هاست که در چارچوب قواعد، مقررات و تعهدات بین المللی بتوانند منافع خود را در فضای جهانی شدن و با بهره گیری از تعامل با سایر کشورها به دست آورند. البته در این میان، خطرات و چالش هایی نیز پیشِ روی بازیگران مزبور قرار دارد.
یژگی های جغرافیای سیاسی ایران در حد فاصل منطقه آسیای مرکزی, خزر, خلیج فارس و باختر آسیا, همواره زمینه های بالقوه ای را برای پیشبرد اهداف اقتصادی منطقه ای در سیاست خارجی ایران ایجاد کرده اند. اما با توجه به الزام های ناشی از تحقق اهداف سند چشم انداز 20 ساله و نقش همکاری های منطقه ای به عنوان یک بازدارنده موثر برای تضمین امنیت سیاسی و اقتصادی کشور در مقابل تهدید های خارجی, این موضوع اهمیت بیشتری پیدا کرده است. از سوی دیگر, اسناد کلان راهبردی و برنامه های توسعه ای کشور تعامل سازنده و هوشمندانه با اقتصاد جهانی را به رسمیت شناخته و مورد تاکید قرار داده اند. بدیهی است که ایران برای دستیابی به بازارهای صادراتی جهان و افزایش سهم از این بازارها به نسبت جمعیت و توان اقتصادی خود, باید ایجاد فضای مناسب برای جذب سرمایه گذاری خارجی و پی گیری عضویت در سازمان تجارت جهانی را محور اصلی این تعامل قرار دهد. در کنار توسعه روابط اقتصادی دوجانبه, یکی از مهم ترین گزینه های پیش روی ایران برای بسط تجارت و تعامل سازنده با اقتصاد جهانی, عضویت در ترتیب های تجاری منطقه ای و روی آوردن به چندجانبه گرایی است.
چندجانبهگرایی را میتوان بهعنوان عمل هماهنگی سیاستهای ملی در گروههای سه یا چند دولت که ازطریق نهادی حاصل میشود، تعریف کرد. از پایان جنگ جهانی دوم، چندجانبهگرایی بهطور فزایندهای در سیاست جهانی اهمیت پیدا کرده است و بهطور خاص در گسترش کنفرانسهای چندملیتی خود را نشان داده است. در ادبیات روابط بینالملل، چندجانبهگرایی بیش از آن که بهعنوان مفهومی که یک برنامه تحقیقاتی را تعریف میکند شناخته شود، بهعنوان برچسبی برای انواع فعالیتهای مبتنیبر همکاری چند دولت در یک حوزه خاص بهکار گرفته شده است. بنابراین، قبل از اینکه بتوانیم چندجانبهگرایی در روابط بینالملل را درک کنیم، باید به این فکر کنیم که چگونه باید آن را تصور کنیم. ازاینرو، پیشنهاد میشود با توجه به تغییرات جاری در روابط بینالملل و مناسبات بینالمللی، مفهومپردازی از چندجانبهگرایی بایستی علاوهبر اندیشکدههای و جامعه دانشگاهی، در دستور کار نهادها وسازمانهای بینالمللی قرار بگیرد.
برخی نظریهپردازان روابط بینالملل مانند رابرت کئوهن چندجانبهگرایی را علیرغم اینکه به شکل اولویتدار در نهادهای بینالمللی میبینند. از دید این عده، روابط فراملی و مسائل مربوط به اتحادهای تجاری فراملی بسیار مهم است. نهادها را میتوان بهعنوان مجموعهای از قوانین پایدار و مرتبط، رسمی و غیررسمی، تعریف کرد که نقشهای رفتاری را تجویز میکنند، فعالیتها را محدود میکنند و انتظارات را شکل میدهند. بنابراین، نهادهای چندجانبه، ترتیبات چندجانبه با مجموعهای از قوانین پایدار هستند. آنها را میتوان از سایر اشکال چندجانبهگرایی، مانند جلسات موقت و ترتیبات کوتاهمدت برای حل مشکلات خاص متمایز کرد. این نهادها ممکن است به شکل رژیمهای بینالمللی یا سازمانهای بوروکراتیک که نقشهای حرفهای خاصی را در عرصه بینالمللی به کارکنان خود اختصاص میدهند، ظهور و بروز داشته باشند.
ازسوییدیگر، استفاده از استعاره «چندجانبهگرایی» به منظور تأکید بر چگونگی تغییر زمین بازی و بازیگران چندجانبهگرایی است. ماهیت استعاره چندجانبهگرایی «جدید» این است که بر ظهور تفکر و شیوههای شبکهای در روابط بینالملل و همچنین تبدیل چندجانبهگرایی از یک سیستم بسته به یک سیستم باز تأکید میکند. در چندجانبهگرایی قدیم، بازیگران اصلی در روابط بینالملل، دولتهای ملی بودند. سازمانهای بیندولتی تنها عوامل وابستهای هستند که درجات آزادی آنها تنها تا جایی است که دولتها به آنها اجازه میدهند. ازاینمنظر، تقدم حاکمیت اصل غایی روابط بینالملل است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره مبتنی بر مشارکت فعال در سازمانهای بینالمللی، چندجانبه گرایی و مخالفت با یکجانبه گرایی بر پایه عدالت، همکاری، احترام متقابل و ضرورت ایفای نقش سازنده در مواجهه با چالشهای بینالمللی و منطقهای بوده است،تقویت همکاریهای دوجانبه به ویژه در عرصه اقتصادی، عامل مهمی در ارتقای نقش راهبردی سازمان همکاری شانگهای در اقتصاد جهانی است.