گزارش
مهدی رستم زاده- در میان آثار هنری و موسیقیهایی که در سالهای مختلف برای امامرضا(ع) ساخته شده، قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» به جایگاه خاصی رسیده است. این قطعه زبان حال زائرانی است که به بارگاه خورشید هشتم قدم میگذارند. زائرانی که با حضور در حرممطهر انگار وارد بهشتی میشوند و زمان و مکان را فراموش میکنند. همه حوادث زندگی این دنیای پرهیاهو را پشت سر میگذارند و رو به ضریح مطهر امامرضا(ع) دست بر سینه به حضرت میگویند: «آمدم ای شاه پناهم بده...».اما دیروز خبر فوت خواننده این قطعه همه را آزرده خاطر کرد. خواننده قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» درگذشت محمد علی کریم خانی خواننده پیشکسوت آثار آیینی مذهبی شامگاه روز سیام خرداد ماه بعد از مدتها بیماری دار فانی را وداع گفت. محمد علی کریم خانی خواننده و مداح پیشکسوت آثار آئینی مذهبی کشورمان که طی سالهای اخیر با اجرای قطعه آمدم ای شاه پناه بده در تجلیل از مقام والای امام هشتم حضرت رضا (ع) در میان مردم شناخته شده بود، شامگاه روز سی ام خرداد ماه بعد از مدتها بیماری دار فانی را وداع گفت. محمد علی کریم خانی از جمله هنرمندان پیشکسوت موسیقی آیینی کشورمان است که به سال ۱۳۲۹ در شهر قزوین به دنیا آمد. وی سالها بعد به واسطه تجارب ارزشمندی که در حوزههای مختلف مداحی و خوانندگی داشت قطعه «آمده ام ای شاه پناهم بده» را با همراهی آریا عظیمی نژاد تولید کرد. اثری که در تجلیل مقام والای حضرت امام رضا (ع) تولید و بعد از پخش تبدیل به یکی از ماندگارترین نواهای مذهبی پیرامون شخصیت بزرگوار امام هشتم شیعیان است. آلبوم «ساقی» به آهنگسازی آریا عظیمی نژاد نیز یکی از آثار ماندگار مرحوم کریم خانی است که در رثای حضرت سیدالشهدا منتشر شده و منجر به تولید و پخش آثاری شد که به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت. مرحوم محمدعلی کریم خانی در آذر ماه سال ۱۳۹۲ بود که در بخشی از آیین نکوداشت او گفته بود: طی سالهای اخیر که غیر از مداحی افتخار حضور در تهیه و تولید آثار موسیقایی مذهبی را داشتم مفتخر به تولید اثر موسیقایی «قطعه ای از بهشت» (آمدهام، ای شاه پناهم بده) با شعری از استاد حبیب الله چایچیان (حسان)، اجرای قطعهای در حسینیه کربلائیها با همکاری نزار القطری و صادق آهنگران و آلبوم «ساقی سرمست» به آهنگسازی آریا عظیمی نژاد شدم که برای من دارای ارزشهای فراوانی هستند. چه شدکه قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» ساخته شد؟ آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگو با این مداح اهل بیت(ع) در زمان حیات است که اگرچه از نوجوانی و جوانی میخوانده اما با قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» به شهرت رسید و با آلبوم «ساقی سرمست» هر دو به آهنگسازی آریا عظیمینژاد، بیش از پیش شناخته شد. من از هفت سالگی میخواندم. پدرم هم صدایش خیلی خوب بود ولی نمیخواند. هم پدربزرگ مادری و هم پدربزرگ پدری و هم پدرم صدایشان خیلی خوب بود ولی نمیخواندند. آنچه من بلدم ژنی است و ارثی. پسر کوچکم هم در دانشگاه آهنگسازی میخواند. نوجوانی و جوانی من در شهر نرجه، آن طرف تاکستان گذشت، من آنجا به دنیا آمدم و تا ۲۰ سالگی هم همانجا بودم و بعد آمدم تهران. محمدعلی کریمخانی درباره ماجرای ساخته شدن قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» گفته است: محمد اصفهانی در خاطراتش گفته بود که اولین بار در سال 64 با شما آشنا شد، زمانی که شما 35 ساله بودید و این دغدغه را داشت که شما را فریاد بزند، چراکه احساس میکرده صدای شما شناخته نشده. روزی آقای محمد اصفهانی با من تماس گرفت و به من گفت که در مجلس ترحیم یکی از اقوام آریا عظیمینژاد از آهنگسازهای خوب کشورمان مصیبت خوانی کن. در پایان مراسم آریا به من پیشنهاد ساخت یک قطعه را داد و من هم قبول کردم. کریمخانی درباره جزییات ساخت آهنگ و ادامه ماجرا اینگونه گفته است: «به قدری شعر و آهنگ را عوض کردیم که حنجره من بیحس شده بود. به آریا گفتم «برو دو تا چای بیار تا بخوریم». دو رکعت نماز هم خواندیم و به یک باره همه چیز عوض شد و ورق برگشت و من شعر «آمدهام ...» را پیدا کردم. اولش را اشتباه خواندم و گفتم «آمدهام» اما آقای عظیمینژاد آن را پاک نکرد و گفت که باعث زیبایی کار میشود. اگر عنایت «آقا» نبود، کار من به جایی نمیرسید و اینها همه از لطف ایشان است.» جوانیام را دم خانه امام حسین(ع) گذرانده ام محمدعلی کریمخانی، خواننده قطعه بارها شنیده شده «آمدم ای شاه پناهم بده» میگوید: جوانیاش را دم خانه امام حسین(ع) گذرانده و خوشحال است که دم این خانه پیر شده است. محمدعلی کریمخانی را به شیوه اوج خوانیاش میشناسند و به گرمی و سوز صدایش، تا حدی که خسروی آواز ایران؛ محمدرضا شجریان و فرزند او؛ همایون شجریان نیز این نکته را تاکید میکنند. کریمخانی میگوید از این توانایی تنها در چهارچوب اهل بیت استفاده کرده و میکند. چون معتقد است «اینها همه عنایت خداوند است و خداوند ما را بازخواست میکند که من این صدا را به تو دادم، تو کجا مصرفش کردی؟!» روایت آریا عظیمینژاد از ساخت قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» آریا عظیمینژاد، خالق این قطعه ماندگار است که حالا به چهرهای شناخته شده در عرصه موسیقی ایران تبدیل شده است. عظیمینژاد کارنامه هنری و کاری درخشانی در زمینه موسیقی دارد و بسیاری از آهنگهای او مورد توجه مردم قرار گرفته است، اما نقطه عطف این کارنامه پربار قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» است که با صدای گرم استاد محمدعلی کریمخانی و شعری از مرحوم استاد حبیبالله چایچیان ساخته شده است. ساخت قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» با یک اتفاق عجیب همراه بوده است. آریا عظیمینژاد می گوید: ماجرا این بود یک مؤسسه به نام مشکاتمهر یا مشکاتنور که البته وابسته به آستانقدس نبود، ولی با آنها ارتباط داشتند، از بخش فرهنگی آستان، سفارش یک اثر تصویری با نام «در این قطعه از بهشت» گرفته بودند که قرار بود راهنمای زائران حرم حضرترضا(ع) باشد، ولی به گونهای نباشد که صرفاً فقط جنبه اطلاعرسانی داشته باشد بلکه جنبههای هنری کار هم برایشان مهم بود. آنها تصاویری تهیه کرده بودند که اتفاقاً تصاویر خوبی هم بود، اما در خصوص چینش این تصاویر تصمیمی گرفته نشده بود. دوستی به نام عبدالله حاجیمحمدی مسئولیت کارگردانی این کار را بر عهده گرفته بود. خلاصه از من دعوت شد تا کار را به ثمر برسانم. من پس از دیدن تصاویر، گفتم فقط یک راه به ذهنم میرسد و اینکه آقای کریمخانی قطعهای بخوانند و من آهنگسازی کنم. پرسیدم چقدر فرصت دارید؟ گفتند چهار روز و گفتم مگر میشود در چهار روز چنین کاری را انجام داد. یادم هست در آن جلسه بیشتر وقتمان به بحث درباره اینکه چقدر زمان داریم، گذشت. از جلسه بیرون آمدیم و هیچکس راجع به کار امامرضا(ع) صحبت نکرد. دم در که آمدم خداحافظی کنم موقع خداحافظی، گفتم: «مگر شما در تماس تلفنی به من نگفتید قرار است برای امامرضا(ع) کاری انجام دهید، گفتند: «همین کار است، اما چون زمان کمی داشتیم رویمان نشد بگوییم». من دوباره به جلسه برگشتم و خیلی جدیتر صحبت شد و قرار شد در صورت رضایت آقای کریمخانی و با توجه به تصاویر، قطعهای ساخته شود. آقای کریمخانی پذیرفتند و اثر ساخته شد. آقای کریمخانی که آمدند. دفتر قطوری از اشعار امامرضایی داشتیم و من داشتم این دفتر را ورق میزدم. ناگهان چشمم به این شعر آقای چایچیان افتاد که آن زمان در قید حیات بودند. شعر خیلی خوب و سادهای بود، با استاد کریمخانی درباره آن حرف زدیم و گفتم: «بیا روی آهنگی که من ساختهام، بخوان». صفای شعر و سادگی اشعار به دل من نشست. وقتی شعر را خواندم احساس کردم خودم به پابوس آقا رفتهام و جلو ضریح ایستادهام و میگویم: «آقا من آمدهام با دستهای خالی» حس کردم این حرف، حرف دل همه مردم است. شعر سادگی بینظیری داشت و زبان حال زائران حضرت بود. نکته بعدی هم این است که در کارهای مذهبی چیدمانی برای انتخاب وجود دارد که از دست ما خارج است. ماجراهایی را میتوانم برایتان تعریف کنم که چگونه برای انجام اموری، افرادی حذف شدند و یا به کار اضافه شدند. حتماً دستی وجود دارد که برنامهریزی میکند چه کسانی وارد کار بشوند و کار را انجام بدهند و چه کسانی نباشند. به اعتقاد من این اثر جزو همین کارها بود که حضرت از همان ابتدا ناظر و حاضر بودند. آقای کریمخانی شروع به خواندن کرد، ولی هر چه خواند نشد و به قول معروف درنمیآمد. هر چه میخواند به دل ما و خودش نمینشست. اصلاً از کریمخانی بعید بود. فکر کنید ما ساعت چهار بعدازظهر شروع کردیم، غروب شده بود، ولی هنوز کار ما درنیامده بود. من به ایشان گفتم: «فعلاً چای بخوریم و برویم خانه، گاهی کاری نتیجه نمیدهد». ایشان هم خیلی ناراحت بود، چای را که ریختم و آمدم، دیدم کریمخانی دارد گریه میکند تعجب کردم و گفتم: «استاد، چرا گریه؟» گفت: «چرا پس از این همه سال کار کردن، نمیتوانم برای این کار بخوانم؟». با لهجه آذری حرف میزد و ادامه داد: «پس از این همه که برای اربابم حسین(ع) خواندم، یعنی قابل نیستم که برای امامرضا(ع) بخوانم» به او گفتم: «گاهی پیش میآید!». چای را نخورده، گفت: «بگذار یک بار دیگر بخوانم!». گفتم: «بخوان». راستش من ناامید شده بودم و از گریه ایشان هم ناراحت بودم. ایشان شروع کردن خواندن. حتی اگر دقت کرده باشید، ایشان اول شعر را اشتباه خواندهاند و به جای اینکه بگویند: «آمدم» خواندهاند: «آمدهام» که خیلیها بابت این اشتباه مرا نقد کردند که چرا ادیت نکردم و این اشتباه را درنیاوردم. اصلاً بابتش ناراحت نیستم، چون در آن لحظه حس کریمخانی چنان قوی بود که بر آن اشتباه غلبه داشت. به جرئت میگویم این حس آنقدر بر اشتباهش غالب بود که حتی به نظرم زیباتر هم شد. یعنی به نظرم این اشتباه حال زائری است که خدمت حضرت آمده و به او میگوید: «آمدهام ای شاه پناهم بده» میگوید: «آمدهام». انگار دارد تمام مسیر را توصیف میکند. خلاصه من به قطعه خوانده شده دست نبردم. فکر کنم ساعت هفت یا هشت شب بود که از هم جدا شدیم و قطعه من هفت صبح آماده بود. سرعت این کار جزو اتفاقات نشدنی و عجیب بود. یک قطعه آوازی دیگر پس از آن بود که آن را هم کار کردیم و در مدت چهار روز کار تمام شد. این اثر افتخار کاری و هنری من است و نمیتوانم بگویم چقدر از ساختن آن به خود میبالم. افتخار میکنم این فرصت به من داده شد تا بتوانم این کار را انجام دهم. به من لطف شد تا بتوانم این کار را انجام دهم. آلبومی به نام «ساقی سرمست» را هم با آقای کریمخانی در مدح بزرگان و اتفاقات عاشورا انجام دادم که به آن هم چنین حسی دارم. آشنایی آریا عظیمینژاد با استاد کریمخانی بگذارید خاطرهای برایتان تعریف کنم که چرا من در این کار از محمدعلی کریمخانی استفاده و او را برای خواندن دعوت کردم. یادم هست نخستین باری که میخواستم کار مذهبی انجام دهم زمانی بود که جشنواره فیلم فجر مصادف شده بود با شروع ماه محرم. آقای منوچهر محمدی با من تماس گرفت و گفت: برای افتتاحیه جشنواره فیلم فجر میخواهند کلیپی پخش کنند که حال و هوای محرمی داشته باشد و از من خواست موسیقی بسازم که آنها روی موسیقی تصویر بگذارند. چند روز بعد با محمد اصفهانی اجرا داشتیم. پس از اجرا، ماجرای کلیپ افتتاحیه را به او گفتم و گفتم خوانندهای نمیشناسم که بتواند روی این نوع موسیقیها بخواند. او گفت: «چرا خواننده نداشته باشی؟ من یک خواننده به تو معرفی میکنم که تازه بفهمی مداحی و خواندن یعنی چه؟» و استاد محمدعلی کریمخانی را به من معرفی کرد، البته ایشان آن زمان هنوز شناخته شده نبودند. وقتی رسیدیم تهران، موقع خداحافظی، محمد اصفهانی مچ دست مرا گرفت و گفت: «آریا این کارها با بقیه کارهایت فرق میکند نصیب یا قسمت هر کسی نمیشود، همه توانت را برایشان بگذار». آن زمان متوجه معنای حرفش نشدم و با غرور خاصی به او گفتم: «من همیشه و در همه کارهایم دقت میکنم و تمام توانم را میگذارم که کار خوب انجام شود و برای من این کار با بقیه کارهایم فرقی ندارد و تمام توانم را خواهم گذاشت». آقای اصفهانی به من نگاهی کرد و گفت: «نه این کار با کارهای دیگرت فرق دارد». من تأملی کردم به دکتر خیره شدم و گفتم: «زیاد منظورت را نمیفهمم، ولی چشم تلاشم را میکنم». اصفهانی توضیحات دیگری هم داد که حالا خیلی شخصی است و نمیتوانم اینجا بیان کنم. به هر حال همان کار شد، نخستین همکاری من با استاد کریمخانی آلبوم «ساقی سرمست» نام گرفت و قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده...» دومین همکاری من با استاد و دومین کار مذهبی من است. هر دوی این آثار نقطه عطف کارنامه هنری من شد که واقعاً از سوی مردم هم مورد اقبال قرار گرفت. پیش از اینها من هفت سال آهنگسازی میکردم و در تئاتر، تلویزیون و سینما هم کار کرده بودم، ولی هیچ وقت نشد دیده شوم و همیشه هم لنگ پول بودم، ولی از آن تاریخ به بعد نفهمیدم چقدر پول به زندگی من آمد و رفت، برایم اهمیتی نداشت. متوجه نشدم چطور مشهور شدم.