روزنامه کائنات
5

گزارش

۱۴۰۱ شنبه ۲۸ خرداد - شماره 4150

گزارش کائنات در مورد کارآمدی نظام مدیریتی در آموزش عالی

ترکیدن «حباب دانشگاه» و تورم «صندلی های خالی»

 حامد سیحون- کمتر از دو هفته به برگزاری کنکور مانده است. چند سالی است که میزان استقبال داوطلبان از دانشگاه‌های کشور به شدت کاهش یافته است. آیا علاقه به تحصیلات دانشگاهی در نسل کنونی کمتر شده است؟. افزایش بی‌رویه دانشگاه‌ها در دو دهه پیش از اهمیت تحصیلات دانشگاهی کاسته و حالا رقابت تنها برسر دانشگاه‌های برتر است. سال‌هاست که دانشگاه‌ها با بحران ازدیاد صندلی رو‌به‌رو هستند، آیا با کاهش شدید علاقه داوطلبان به حضور در این دانشگاه‌ها شاهد سرعت گرفتن ورشکستگی این دانشگاه‌ها خواهیم بود، فارغ از همه این مسائل آیا می‌توان تاثیر این بی‌میلی به تحصیلات دانشگاهی را در سال‌های آینده، در فضای پیرامونی جامعه دید؟
برخی از کارشناسان این حوزه معتقدند نباید همه دلایل این چالش را بی‌کیفیتی دانشگاه‌ها و البته افزایش آن‌ها دانست، بلکه کاهش جمعیت جوان هم می‌تواند دلیلی بر این امر باشد. آمار‌های موجود هم دلایل مناسبی برای تحلیل در این راستا دارد. مقایسه آماری که از تعداد دانشجویان از سوی وزارت علوم به تفکیک سال منتشر شده بود، نشان از این دارد که در سال ۹۲، چهار میلیون و ۸۰۰ هزار دانشجو در کشور وجود داشته، در حالی که امروز این آمار نزدیک به سه میلیون دانشجو رسیده است.
بنا به گزارش سال گذشته موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی وزارت علوم، هم‌اکنون حدود ۲۵۶۹ دانشگاه در کشور وجود دارد که شامل انواع دانشگاه ها (دانشگاه‌های دولتی، پردیس خودگردان وابسته به دانشگاه دولتی، آزاد اسلامی، مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی، دانشگاه‌های آموزش از راه دور (پیام نور)، دانشگاه جامع علمی کاربردی و دانشگاه مجازی) می‌باشند که در زیر به بررسی هر یک از انواع دانشگاه ها خواهیم پرداخت.
خالی ماندن صندلی‌ دانشگاه‌ها از سال ۱۳۹۰
مقایسه آمارهای سال‌های تحصیلی ۸۷-۸۶ و ۹۶-۹۵ نشان می‌دهد که در این بازه زمانی دانشگاه‌های وزارت علوم در حدود ۵۵ درصد، دانشگاه آزاد اسلامی ۴۰ درصد، دانشگاه جامع علمی کاربردی حدود ۷۱ درصد و مؤسسه‌های آموزش عالی غیردولتی-غیرانتفاعی در حدود ۵۰ درصد رشد داشته‌اند. همچنین جمعیت دانشجویی نیز در این بازه زمانی حدود ۳۰ درصد افزایش یافته است. با این وجود، شواهد حاکی از یک پارادوکس معنادار در این زمینه است: از نیمه دوم ۱۳۹۰ آموزش عالی ایران به شدت درگیر کاهش تقاضای ورود به آموزش عالی و در نتیجه شکل‌گیری پدیده مازاد ظرفیت و صندلی‌های خالی شده است. بررسی‌های آماری نشان می‌دهد که از سال تحصیلی۹۴-۹۳ تا سال تحصیلی ۹۶-۹۵، جمعیت دانشجویی کاهش ۲۰ درصدی را تجربه کرده و همین موضوع باعث ایجاد شکاف بین اهداف و عملکرد آموزش عالی شده است. همچنین گزارش‌های یک دهه اخیر سازمان سنجش آموزش کشور نشان می‌دهد که صندلی‌های خالی به‌ترتیب مربوط به آزمون‌های فنی-حرفه‌ای، کاردانی به کارشناسی، آزمون سراسری، کارشناسی ناپیوسته دانشگاه علمی کاربردی، فراگیر کارشناسی ارشد، پیام‌نور و دکتری تخصصی است.
آیا صندلی های دانشگاه ها خالی می مانند؟
با توجه به حجم بالای ظرفیت‌های خالی در دانشگاه‌های کشور این سوال پیش می‌آید که آیا قرار است این صندلی‌ها همچنان خالی بماند یا برای پر کردن آن‌ها برنامه و سیاستی در پیش است؟ به گفته بیشتر مشاوران و متخصصان و کارشناسان حوزه آموزش عالی دانشگاه‌ها باید روی کیفیت و پذیرش دانشجو در دوره‌های تحصیلات تکمیلی بیشتر از قبل تلاش کنند تا دانشگاه‌ها خالی از ظرفیت نباشند. همچنین بیشتر آن‌ها معتقد هستند که جذب دانشجویان بین المللی و خارجی روی این زمینه هم می‌تواند تاثیرگذار باشد و گفتنی است که با کارآفرین کردن دانشگاه‌ها ظرفیت‌های خالی را می‌توان جبران کرد. حال باید دید که سیاست آموزش عالی و وزارت علوم کشور برای رفع معضل صندلی‌های خالی دانشگاه‌ها چیست و آیا این صندلی‌ها با دانشجویان خارجی پر می‌شوند یا تدبیر دیگری برای آن‌ها اندیشیده می‌شود.
برای رفع معضل پدیده خالی ماندن صندلی دانشگاه‌ها لازم است تا مسئولان دانشگاهی با ریشه‌یابی دلیل استقبال یا عدم استقبال داوطلبان از تحصیل در مقاطع دانشگاهی مختلف، نیاز جوانان و به تناسب دانشگاه‌های کشور را دریابند و برای مدیریت هرچه بهتر آن‌ها منطقی‌تر و مدبرانه‌تر از قبل رفتار کنند، اینکه سال‌های مختلف در پی کاهش تب مدرک‌گرایی و تحصیل دانشجویان در مقاطع تحصیلی بالاتر باشیم و پس از آن یکباره به فکر انگیزه دادن و امتحان شیوه‌های مختلف برای جذب دانشجو و تکمیل صندلی‌های خالی دانشگاه‌ها بیفتیم، شایسته به نظر نمی‌رسد. توسعه نامتوازن وغیر هدفمند دوره‌های تحصیلات تکمیلی بدون برنامه‌ریزی برای آینده شغلی و حرفه‌ای برای دانشجویان در آینده نزدیک کشور را با سونامی بیکاری فارغ التحصیلان سطح بالای دانشگاه مواجه خواهد ساخت، لذا اگر امروز ما به دنبال افزایش ظرفیت تحصیلات تکمیلی هستیم باید بسترهای لازم را برای مسئله محورکردن و هدفمندی پایان نامه‌های دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترا به به سمت پاسخگویی به طرف تقاضا فراهم بکنیم.
درگیری آموزش عالی با خالی شدن صندلی دانشگاه‌ها
برای اینکه بتوانیم یافته‌های علمی در کشور را تجاری بکنند و این قشر در آینده نزدیک  بتوانند یک کسب و کار اشتغال پایدار برای خودشان دست و پا کنند در غیر این‌صورت قطعا» ما شاهد افزایش سطح مقطع بحران بیکاری البته با انتقال اون با آینده نزدیک خواهیم بود . بنابراین انتظار می‌رود که دولت جدید و وزارت علوم حتما در این زمینه سیاست‌های مناسبی را در پیش بگیرد تا به اینصورت صندلی‌های خالی دانشگاه‌ها شاهد رشد روز افزون جامعه دانشجویی باشد.
پاندمی صندلی‌های خالی به دانشگاه‌های دولتی رسیده است
با این وجود؛ اگرچه وجود صندلی‌های خالی اغلب مربوط به دانشگاه‌های غیردولتی است، ولی این پدیده مانند یک پاندمی به سرعت در حال شیوع به دانشگاه‌های دولتی نیز است و این مسئله نشان دهنده کاهش ارزش تحصیلات دانشگاهی در جامعه ایرانی است.باتوجه به پیامدهای کوتاه‌مدت این پدیده مانند هدررفت منابع مالی، انسانی و ... به دلیل خالی ماندن ظرفیت‌ها و همچنین برای جلوگیری از تداوم کاهش ارزش تحصیلات دانشگاهی، نیاز است که این موضوع مورد بررسی قرار گیرد.
بر همین اساس حامد کمالی، پژوهشگر مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور با انجام یک مطالعه به بررسی این پرسش پرداخت که «توده‌ای شدن آموزش عالی در ایران چگونه منجر به شکل‌گیری پدیده صندلی‌های خالی شد؟»
برای انجام این مطالعه و برای بررسی این موضوع با ۱۴ نفر از مطلعین و صاحب‌نظران آموزش عالی، مصاحبه انجام شد و متن مصاحبه‌ها مورد تحلیل قرار گرفت.
چگونگی شکل‌گیری پدیده صندلی خالی در چهار محور «مداخلات ایدئولوژیک در آموزش عالی»، «مدیریت دانشگاهی علم‌گریز بهره‌بردار»، «فرآیندهای ناسازگار با محیط اجتماعی متحول» و «جامعه متحول و طالب کیفیت» مشاهده می‌شود.
تبدیل شدن نهاد دانشگاه به یک سازمان خدماتی و مصرفی
به واسطه مداخلات ایدئولوژیک در آموزش عالی و در پی آن استقرار یک نظام مدیریتی علم‌گریز بهره‌بردار در عرضه یا تخصیص ظرفیت پذیرش دانشجو، نهاد دانشگاه و آموزش عالی در ایران تبدیل به یک سازمان خدماتی، مصرفی، ایدئولوژیک و تحت کنترل بوروکراتیک، تقلیل یافته و روح پویایی و خود اندیشی ذاتی آن با چالش‌های جدی مواجه شده است. همین موضوع زمینه سلب آزادی عمل آن را به عنوان یک نهاد خود تنظیم‌گر، فراهم کرده است.
این وضعیت در مجموع موجب ناتوانی و مجال نیافتن نظام دانشگاهی در سازگاری فعال با تحولات مداوم و پرشتاب محیطی و اجتماعی در سطوح محلی و ملی و بین‌المللی و در نتیجه افت کیفیت فرآیندهای دانشگاهی شده است.
برخی مصاحبه‌شوندگان این مطالعه اعتقاد دارند که آموزش عالی در ایران سنتی است و رویکرد آن در دنیای مدرن مدیریتی منسوخ شده است و دانشگاه نتوانسته خودش را با وضعیت موجود وفق دهد. همچنین برخی عنوان می‌کنند که صندلی‌های خالی نشان‌دهنده این است که محتوای ارائه‌شده در دانشگاه‌ها نتوانسته ذائقه مردم را جلب کند و افت شدید شاخص‌های کیفی این نظام آموزشی باعث شده که صندلی خالی روز به روز بیشتر شود.
این موارد حاکی از این است که این نهاد نمی‌تواند به مثابه یک نهاد خوداندیش، تحولات پیرامونی را رصد و خود را با آن سازگار کند. در این وضعیت، محتوا و کارکرد نظام دانشگاهی، برخلاف محیط متحول و متغیر پیرامونی، ثابت می‌ماند و در نتیجه کژکارکردی‌های گوناگون و در رأس آن افت کیفیت آموزش دانشگاهی پدیدار می‌شود. این افت موجب ناکارآمدی نظام دانشگاهی شده و به صورت پدیده بیکاری فارغ‌التحصیلان نمود پیدا می‌کند و به این واسطه اقبال عمومی به تحصیلات دانشگاهی کاهش می‌یابد.
شکاف بین جامعه و دانشگاه
این شواهد نشان می‌دهد که بین آموزش عالی و ارزش‌های در حال تغییر اجتماعی، شکاف ایجاد شده است و چنین شکافی نتیجه ناتوانی و مجال نیافتن دانشگاه برای سازگاری با محیط متحول اجتماعی در برآیند سیطره تفکر ابزاری بر آموزش عالی بوده است. در چنین شرایطی جریان تفکر و تحول در آموزش عالی و جامعه دچار شکاف و فاصله عمیق شده است. برآیند این شرایط باعث عقب‌افتادگی دانشگاه نسبت به جامعه و کاهش اقبال عمومی به تحصیلات دانشگاهی و خالی ماندن ظرفیت‌های پذیرش دانشگاه شده است.
پژوهشگر این مطالعه در پایان ضمن تفسیر این یافته‌ها عنوان می‌کند که توده‌ای شدن آموزش عالی در ایران به‌ویژه از منظر عرضه یا تخصیص ظرفیت پذیرش دانشجو با منطق‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، عدالت‌خواهانه در تفکر مداخله‌جویانه و متمرکز دولتی، با همه فواید احتمالی که ممکن است داشته باشد، در کلیت با شکست مواجه شده است.
به همین دلیل برای مواجهه مؤثر با پدیده صندلی خالی، لازم است که در تفکر توده‌ای شدن آموزش عالی در ایران، بازاندیشی جدی صورت گیرد. به صورتی که این جریان به صورت هدفند و مبتنی بر مرجعیت علمی ظاهر شود.
در این مطالعه توصیه شد که با به رسمیت شناختن آموزش عالی، دانشگاه به عنوان یک نهاد خوداندیش و پویا به رسمیت شناخته شود و با گفتگوی انتقادی و سازنده دانشگاه با محیط، نقطه بهینه عرضه و تقاضای آموزش عالی شناسایی شود و مورد بازبینی قرار گیرد و نقش سیاست‌گذار در این مسیر، تنها معطوف به حمایت و نظارت تسهیل‌گرایانه شود.
همچنین عنوان شد که باید در مفهوم عدالت، بازبینی‌هایی انجام شود و سیاست‌های عرضه و پذیرش دانشجو به نحوی سازماندهی شود که عدالت هم در فضای مشارکت و هم در فضای نتیجه محقق شود.
در این پژوهش با بیان این‌که باید آموزش عالی به عنوان یک حق تلقی شود، عنوان شد که برای دستیابی به این حق باید تلاش و رقابت در یک بستر عادلانه صورت گیرد و سیاست‌های حمایتی دولت و دانشگاه در این مسیر، معطوف به حمایت از گروه‌های نابرخوردار یا کم‌برخوردار باشد تا همه در یک شرایط برابر به رقابت منصفانه بپردازند تا از بازتولید بی‌عدالتی جلوگیری شود.
همچنین توصیه شد که با توجه به تحولات فزاینده محیطی، نتیجه مشارکت در آموزش عالی نمی‌تواند محدود به کسب دانش‌های نظری تثبیت‌شده یا مهارت‌ها و صلاحیت‌های کسب استخدام باشد، بلکه مناسب است نتیجه درگیر شدن در یک آموزش با کیفیت باشد، تا موجب رشد توانمندی‌های افراد در عرصه‌های مختلف زندگی شخصی، اجتماعی و حرفه‌ای شود.
چنین کیفیتی محقق نمی‌شود، مگر زمانی که دانشگاه به‌عنوان یک نهاد خوداندیش و پویا، همچون یک دیده‌بان به رصد و تحلیل نقادانه تحولات اجتماعی در ابعاد مختلف آن اعم از اقتصادی، محیطی، فرهنگی، نسلی و.. بپردازد و با فهم مداوم کیفیت، آن را در آموزش دانشگاهی منعکس کند.
چه باید کرد؟
توده‌ای شدن ‌آموزش‌عالی در ایران به ویژه از منظر عرضه یا تخصیص ظرفیت پذیرش دانشجو با منطق‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، عدالت‌خواهانه در تفکر مداخله‌جویانه و متمرکز دولتی با همه فواید احتمالی که ممکن است داشته باشد در کلیت آن با شکست مواجه شده است. از این رو، برای مواجهه موثر با پدیده صندلی‌های خالی الزام است بازاندیشی جدی در تفکر توده‌ای شدن آموزش‌عالی در ایران صورت گیرد به نحوی که این جریان به صورتی هدفمند و مبتنی بر مرجعیت علمی ظاهر شود. در این مسیر یافته‌های زیر می‌تواند موثر باشد:
_ توصیه می‌شود توده‌ای شدن آموزش‌عالی در ایران در یک تفکر سازگارانه و مبتنی بر رویکرد غیر متمرکز با به رسمیت شناختن آموزش‌عالی و دانشگاه به عنوان یک نهاد خوداندیش و پویا صورت پذیرد. به این معنی که منطق تصمیم‌گیری در عرضه آموزش‌عالی یا تخصیص ظرفیت پذیرش دانشجو رابطه ارگانیک و پویای دانشگاه با محیط پیرامونی خود باشد تا از این طریق با گفت‌وگوی انتقادی و سازنده دانشگاه با محیط خود نقطه بهینه عرضه و تقاضای آموزش‌عالی شناسایی و به صورت مستمر مورد بازبینی قرار گیرد و نقش سیاست‌گذار در این مسیر تنها معطوف به حمایت و نظارت تسهیل‌گرایانه شود.
_ در عرضه یا تخصیص ظرفیت پذیرش دانشجو مبتنی بر منطق ارتباط ارگانیک و پویای دانشگاه و جامعه برای اینکه ملاحظه‌های عدالت‌خواهانه برآورده شود، مناسب است بازبینی‌های در مفهوم عدالت صورت گیرد. در این ارتباط مناسب است سیاست‌های عرضه و پذیرش دانشجو به نحوی سازماندهی شود که عدالت هم در فضای مشارکت و هم در فضای نتیجه محقق شود.
_ مناسب است آموزش‌عالی یک حق تلقی شود با این تبصره که برای دستیابی به این حق می‌بایست تلاش و رقابت در یک بستر عادلانه صورت گیرد و سیاست‌های حمایتی دولت و دانشگاه‌ها معطوف به حمایت از گروه‌های نابرخوردار یا کم‌برخوردار در این بستر رقابتی باشد تا همگان در یک شرایط برابر برای دستیابی به آموزش‌عالی به رقابت منصفانه بپردازند و از بازتولید بی‌عدالتی جلوگیری شود. _توصیه می‌شود که نتیجه مشارکت در آموزش‌عالی بازتعریف و نسبت به آگاهی بخش‌های عمومی در خصوص آن اقدام شود. در این زمینه با توجه به تحولات فزاینده محیطی نتیجه مشارکت در آموزش‌عالی نمی‌تواند محدود به کسب دانش‌های نظری تثبیت شده یا مهارت‌ها و صلاحیت‌های کسب استخدام باشد بلکه مناسب است نتیجه درگیر شدن در یک آموزش با کیفیت باشد تا موجبات رشد توانمندی‌های یکپارچه افراد برای زیست نقادانه، مبتکرانه و سازگارانه در عرصه‌های مختف زندگی شخصی، اجتماعی و حرفه‌ای را فراهم کند. چنین کیفیتی محقق نمی‌شود مگر زمانی که دانشگاه به‌عنوان یک نهاد خوداندیش و پویا همچون یک دیده‌بان به رصد و تحلیل نقادانه تحولات اجتماعی در ابعاد مختلف آن اعم از اقتصادی، محیطی، فرهنگی، نسلی و ... پرداخته و با فهم مداوم کیفیت، آن را در آموزش دانشگاهی انعکاس دهد.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه