سیاست
به نظر میرسد برخلاف آنچه که در رسانهها و برخی محافل کارشناسی مطرح میشود، ریشه اعمال تحریمهای گسترده را باید در سطحی فراتر از مسائل سیاسی و دیپلماتیک و در سطح اقتصاد بینالملل جستوجو کرد. با صدور قطعنامه ۱۹۲۹ توسط شورای امنیت سازمان ملل و اعمال تحریم(قانون) «سیسادا -CISSADA» ( قانون جامع تحریمها، مسئولیتپذیری و محرومیت ایران به بهانه مسائل هستهای) بر اقتصاد ایران، موج تحریمهای فلجکننده در دولت باراک اوباما رئیسجمهوری وقت ایالات متحده آغاز به کار کرد. در همین راستا بود که جریان جنگ اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران شروع شده و تحریمهای غرب توانست مسیر رشد اقتصاد ایران را با چالش مواجه کند. با روی کار آمدن دولت یازدهم و وعده رفع تحریمها، سرانجام مذاکرات هستهای به انعقاد برنامه جامع اقدام مشترک میان ایران و کشورهای ۱+۵ منجر شد. اردیبهشتماه سال ۹۷ بود که دونالد ترامپ رئیسجمهوری وقت آمریکا از این توافق خارج شده و موجی از تحریمها را با عنوان پویش فشار حداکثری علیه ملت ایران اعمال کرد. از زمان صدور قطعنامه ۱۹۲۹ به این سو، تحریمها یکی از عوامل موثر بر اقتصاد ایران شناخته میشدند که با توجه به رویکرد مختلف دولتها در ایران، اقدام به رفع آنها از طریق مسیر دیپلماتیک انجام شد. با این وجود همواره این پرسش مطرح است که چرا تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز به کار کرد. یا به عبارتی دیگر چرا میزان اثرگذاری تحریمها از زمان اعمال تحریمهای فلجکننده افزایش یافته، بهگونهای که بر شاخصهای اقتصادی ایران اثرگذار است؟ عمده پاسخهای مطرح شده نسبت به این مساله حول محور رقابت سیاسی است. به بیانی دیگر، ریشه افزایش تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران در مساله سیاسی تقابل جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده دانسته میشود. در همین راستا، راهحلی که برای رفع تحریم در دولتهای مختلف بیان شده ناظر به مفهوم راهحل سیاسی بوده، به این معنا که همواره تلاش دولتها این بوده از طریق فرآیندهای دیپلماتیک و توسل به راهکارهای سیاسی، در بخشهای مختلف به رفع تحریمها اقدام کنند. به نظر میرسد با وجود ادعای مطرح شده، بیان این نکته ضروری است که سابقه تقابل سیاسی ایران و آمریکا محدود به ۱۱ سال گذشته نیست. بنابراین فقط عامل سیاسی را نمیتوان دلیل وقوع تحریمها علیه ایران دانست. این در حالی است که کمیت و کیفیت تحریمها از دوران رئیسجمهوری اسبق ایالات متحده، تفاوت قابل توجهی با دوران پیش از آن دارد. برای نمونه پس از حمله ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۱، جرج بوش رئیسجمهوری وقت آمریکا ایران را محور شرارت نامید. در حالی که اثرگذاری تحریمها محدود به تحریمهای اولیه ایالات متحده و تحریم آیسا* بود. از مجموع موارد بیان شده میتوان به این نتیجه رسید که عامل افزایش تاثیر تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران، باید در سطحی فراتر از مسائل سیاسی و دیپلماتیک تحلیل شود. * قانون تحریم ایران (Iran Sanction Act) یا ISA در سال ۱۹۹۶ با هدف تحریم بخش انرژی و صنعت نفت ایران به تصویب و به امضای بیل کلینتون رئیسجمهوری وقت رسید و به قانون داماتو مشهور است. به نظر میرسد که برای تحلیل دلایل افزایش اثرگذاری تحریمهای غرب علیه ایران، نیازمند بررسی روابط ایران و ایالات متحده از منظر اقتصادی، پیش و پس از سال ۲۰۰۸ میلادی هستیم. روابط اقتصادی ایران و آمریکا تا سال ۲۰۰۸ میلادی تا پیش از سال ۲۰۰۸ میلادی، ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت جهان شناخته میشد. در همین راستا منطقه غرب آسیا به عنوان یکی از نقاط مهم و قابل توجه این کشور تلقیشده و اقدامهای برای تسلط بر منابع انرژی آن تداوم داشت. کشور ایران نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی خود جایگاه اساسی در منطقه غرب آسیا داشته و همین امر عاملی برای جلب توجه ایالات متحده نسبت به این منطقه بوده است.