صفحه آخر
بهادر زمانی، بازیگر نقش «عباسبنعلی» فیلم «رستاخیز» میگوید: سینما باید بهروز مصرف شود، چون وقتی یک فیلمساز فیلمی را میسازد حتما امواجی به ذهنش برخورد کرده است ولی وقتی تصمیمها سیاسی میشوند، ممکن است هر چیزی بخاطر کثیف بودن بازی سیاست، رو به نابودی رود. برای آنهایی که سال ۱۳۹۳ فیلم «رستاخیز» احمدرضا درویش را در سیودومین جشنواره فیلم فجر دیدند یا آنهایی که یک سال بعد فیلم را در دو، سه سانس محدود روی پرده سینما تماشا کردند، بهادر زمانی یک چهره آشناست که نقشی خاص را در سینمای ایران ایفا کرده است؛ نقشی که البته نبودِ هاله نور روی صورت بازیگرش، بهانهای برای توقیف فیلم شده است. بهادر زمانی از همان سالهای ابتدایی دهه ۹۰ که ساخت «رستاخیز» به پایان رسید، چندان جلوی دوربین نرفت و حتی شنیده میشد که اصلا قرار بر این بوده بعد از بازی در نقش حضرت عباس(ع) دیگر بازیگری نکند، ولی او در چند سال گذشته نه تنها حضور پررنگتری مقابل دوربین داشته بلکه مدتی قبل یک فیلم بلند را هم با نام «برکه خاموش» کارگردانی کرده است؛ فیلمی که در شروع کار دچار مشکل شده بود و برای صدور مجوز سانسورهای مختلفی بر آن وارد شد. او ضمن اشاره به اینکه برای ادامه کارش در عرصه بازیگری پس از فیلم «رستاخیز»، یک قرار لفظی با احمدرضا درویش داشته و آن هم این بوده که تا سالی که قرار است فیلم اکران شود در پروژهای بازی نکند (قراری که تاکید میکند به آن پایبند بوده)، از تجربه فیلمسازی خود و نیز امید به دوره جدید مدیریت سینما صحبت کرد. زمانی پیش از توضیح درباره «برکه خاموش» که بدون هیچ اطلاعرسانی خبری ساخته شد، اشارهای به فعالیتهای چند سال اخیرش کرد و گفت: بعد از سال ۹۳ که فیلم «رستاخیز» به جشنواره فجر رفت و سال ۹۴ هم در دو، سه سانس به اکران رسید، سر سریال «تنهایی لیلا» به کارگردانی آقای لطیفی رفتم، بعد از آن چند کار تجربی انجام دادم و بعد هم در سریال «کرگدن» کیارش اسدیزاده بازی کردم. ماه رمضان سال قبل نیز در سریال «یاور» آقای سلطانی حضور داشتم و جدا از اینها «برکه خاموش» را که اولین فیلم مستقل من محسوب میشود، ساختم. من پیش از این فیلم، یک مستند داستانی به تهیه کنندگی هومن کبیری از زندگی یکی از شهدا ساخته بودم که قرار بود هم نسخه سینمایی داشته باشد و هم مجموعه چهار قسمتی برای پخش از تلویزیون، ولی بخاطر شخصیت اصلی داستان، فیلم دچار حساسیتهایی شد که برخلاف برنامهریزیها امکان شرکت دادنش در جشنوارهها میسر نشد و برنامه نمایش آن هم فعلا مشخص نیست. او که تحصیلات سینمایی دارد درباره علاقهاش به فیلمسازی و تجربهای که در فیلم «رستاخیز» کسب کرده، بیان کرد: من از همان زمان تحصیلم دوست داشتم کارگردانی کنم و قصدی برای بازیگری نداشتم و چند باری به دعوت دوستانم برای آنها بازی میکردم. علاقه به فیلمسازی هم آنقدر زیاد بوده که معمولاً در هر پروژهای که بازی میکردم و همچنین حالا، درگیر یاد گرفتن از بخشهای مختلف میشوم و در «رستاخیز» هم حتی وقتی بازی نداشتم سر صحنه فیلمبرداری میرفتم و سعی میکردم همه چیز را ببینم، مثل نوع برخورد کارگردان و کنترل ۵۰۰ تا هزار نفر هنرور سر صحنه که خودش به اندازه یک پروژه دانشگاهی بود، یا توجه به کار آقایان حسین جعفریان و علیرضا برازنده در فیلمبرداری، آقای میرفخرایی در طراحی لباس و آقای موسوی در گریم که هر کدام جهانی از تجربه هستند و نیز بخش جلوههای بصری که گروهی از انگلستان آمده بودند و ارتباط با همه برای من بسیار جالب بود. شاید اگر یک بازیگر یا فیلمساز بخواهد همه این افراد را در کنار هم در سینمای ما ببیند، باید ۳۰ یا ۴۰ سال مداوم کار کند و برای من چنین موقعیتی یک افتخار بود. در نهایت همه اینها به رشد کاری من بسیار کمک کرد تا جایی که وقتی اولین کار خودم را شروع کردم که یک اثر جنگی بود خیلیها فکر میکردند نمیتوانم از پس آن بربیایم چون مربوط به بازسازی عملیاتهای جنگی بود اما برای من نسبتاً ساده تمام شد چون روزهایی را در رستاخیز دیده بودم که در مقابل این صحنهها چیز خاصی نبود. وی با تاکید براینکه «به عنوان فیلمساز دغدغه دارد تا نقاط خاموش را برجسته و روی آنها کار کند» ادامه داد: براساس همین دیدگاه برای ساخت اولین فیلم بلند و مستقلم روی موضوعی کار کردم که به نظرم طرح آن میتواند هم سبب آگاهی و هم شاید کمکی به رفع محدودیتهای آن باشد. داستان «برکه خاموش» درباره دختری است که عاشق نوازندگی است، اما او به پرکاشن علاقه دارد که برای نواختن حر فهای آن در ایران به خانمها مجوز نمیدهند. من تاکید داشتم که باید این مسئله در فیلم بررسی شود و دلایلی را که برای این ماجرا گفته میشود مطرح کردیم؛ اما نکته قابل تامل در همان بدو امر این بود که فیلمنامه برای ساخت مجوز نمیگرفت. زمانی دراینباره با اشاره به تصوری که از تاثیر بازی در فیلمی همچون «رستاخیز» در آینده کاری خود داشته، گفت: همیشه فکر میکردم بعد از «رستاخیز» با آن نقش مذهبی که بازی کرده بودم احتمالاً بسیاری از حرفهایهای سینما که ارادت خاصی به این شخصیت (حضرت عباس) دارند حداقل مرا در ادامه مسیر کاریام بویژه برای ساخت فیلم حمایت میکنند و اجازه پیشرفت را در آن فضایی که هستند، میدهند. البته میدانم در آن طرف ماجرا هم برخی در سینما اصلاً طرفدار ساخت کار مذهبی نیستند و ممکن است حتی با آن فیلمی که من بازی کردم مشکل داشته باشند که شاید نتیجهاش تلاش برای حذف هر نوع اطلاعات و سابقهای از من در فضای اینترنت بویژه صفحه ویکیپدیاست که طبق پیگیریهایم متوجه شدم نام من کاملا بلاک شده و نمیتوان صفحهای ایجاد کرد. با این حال مقصودم این است که بگویم بعد از «رستاخیز»، امید داشتم وقتی فعالیتم کوچکتر میشود کسانی که حداقل اعتقادی دارند مرا حمایت کنند، اما دقیقاً عکس آن اتفاق افتاد.