صفحه اول
مصطفی رحماندوست با بیان اینکه هیچانهها اهداف امروزی دارند، میگوید: هیچانهها فقط خالی از معنا نیستند بلکه پر از خیالاند. هر هیچانهای که برای بچهها خوانده میشود با توجه به محیط زندگی و فرهنگ کودک نوعی تقسیر خیالی را برای کودک به همراه دارد. این شاعر، نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان درباره اهمیت و کارکرد هیچانهها در ادبیات کودک اظهار کرد: یک غذای خوب و پر از ویتامین، خاصیت خود را دارد، حتی اگر آن را نخورند و بروند فستفود بخورند، به خود ظلم کردهاند. بخصوص غذایی که در طول قرنها خوشمزه مانده و با تغییر سلیقهها مزه خود را تغییر نداده باشد. داستان هیچانهها چنین است. یکسری هیچانهها از گذشته مانده و همچنان هست و اگر خانوادهای بخواهد به آنها مراجعه کند، تأثیر و جاذبه و نیروی آنها را بر بچهها میبیند و اگر خانوادهای نخواهد استفاده کند، به ما مربوط نمیشود. او سپس درباره تاثیر تغییر زیست اجتماعی کودکان بر استفاد از هیچانهها گفت: واقعیت این است هیچانهها در گذر زمان هم یک شعر گروهی بودهاند، شعربازی و آهنگبازی بوده و نمیتوانیم از نظر دور بگیریم که بچهها به تنهایی با هیچانهها کاری داشته باشند؛ مادر با کودک و کودکان با هم در مهمانی و اردو آنها را میخواندند و یک نشاط ویژه آهنگین از هیچانهها میگرفتند که بیشتر در جمع معنا پیدا میکرد. شعر کودک برای این است که کودک خود بخواند و لذت ببرد یا برایش بخوانند و لذت ببرد و شاعرانگی شعر بر او تأثیر بگذارد اما هیچانهها با توجه به اینکه مبتنی بر معنی نبوده و مبتنی بر آهنگ و ریتم هستند، خواه ناخواه زمانی معنا پیدا میکنند که چند نفر با هم باشند و حرکاتی همراه هیچانهها انجام دهند او سپس خاطرنشان کرد: من به این کاری ندارم که بچهها با این هیچانههای جدید، به هیچانههای قدیمی مراجعه میکنند یا نه، با این هم کار ندارم که ذهنشان به سمت هیچانهها میرود یا نه. به نظرم اهداف هیچانهها امروزی است؛ مثلا هماهنگی ذهن و دست، شادی و بالا بردن قدرت تخیل. اینها اهداف هیچانههاست، البته اگر هیچانهای درست گفته شود که بسیار بسیار سخت است و اعتراف میکنم در این مجموعه کتاب به نکاتی رسیدیم که میتوانستیم رعایت کنیم، هرچند در هیچانههایی که بر روی آنها کار میکنیم، رعایت خواهیم کرد تا بچهها بیشتر لذت ببرند. در هیچانهها هدف ظاهری لذت و بازی آهنگین است اما اهداف دیگری دارد که در مقدمه کتاب آمده است. در مقدمه «هیچ، هیچ، هیچانه» میخوانیم: “اتل متل توتوله گاو حسن چه جوره نه شیر داره نه پستون شیرشو بردن هندستون... راستی چه کسی این متل زیبا و خوشآهنگ، اما بیمعنی را به ما یاد داده است؟ همه ما، این متل و متلهای مشابه آن را به خاطر داریم، اما هیچکس نمیداند که اینها را برای نخستینبار از چه کسی شنیده و در چه زمان و مکانی آموخته است. آن، مان نباران توتو اسکاچی... متلها که اغلب مهمل و بیمعنیاند، نوعی از گونههای ادبیات عامیانه و یا مردمی به شمار میروند که در گذر تاریخ، و دگرگونیهای اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هیچگاه ارزش و جایگاه خود را از دست ندادهاند و همیشه لذتبخش و شادیآفرین بودهاند. پیرامون این موضوع که چرا این متلهای مهمل و بیمعنی، توانستهاند در کنار آن همه اندیشههای ناب و عمیق دوام بیاورند و از باد و باران گذر زمان گزند نبینند، سخن بسیار گفته شده است. بعضی میان مهملات و بازی پیوند برقرار کردهاند و دلیل پایداری اینگونه از بافتههای آهنگین را، بازیگونه بودن آنها دانستهاند. در حالی که همه میدانیم بازیها در گذر زمان رنگ باختهاند و جای خود را به بازیهای دیگری دادهاند؛ بازیهایی که با ویژگیهای زمان و مکان پس از خود، تناسب بیشتری داشته باشند. هیچانهها، همه آنچه را که گفته شد در خود دارند، ولی هیچیک از آنها نیستند. بازی آهنگین، در کلامی بیمعنی، با مفاهیمی در حد وارونگی تصاویر و پدیدههای تغییریافته، چیزی نیست که بتوان با شیوههای متعارف به تبیین و تشریح اسباب ماندگاریاش پرداخت.