گزارش
مبینا ارشدی - لابد این شعر شهریار را بسیار شنیده اید: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا/بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا/نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی..... بله! ۲۷ شهریور ماه، سالروز درگذشت استاد شهریار، با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی روز شعر و ادب پارسی نامگذاری شده است. شاید شهریار را بتوان آخرین شاعر غزل سرای چیره دست در ادب فارسی نامید چرا که پس از او دیگر قالب غزل، شاعر بزرگی به خود ندیده و علاوه بر این رفته رفته غزل جای خود را به شعر سپید و نیمایی سپرده و خود به شعرای سلف پیوسته است. شهریار شاعر شوریدهای است که همچون بسیاری از اسلاف خویش از عشق زمینی و مجازی ، به عشق آسمانی و حقیقی دست یافت و این عشق سبب شد تا گوهر وجودش در کوره سختیها بگدازد و بر عیار آن افزوده گردد. روز شعر و ادب فارسی که وجه تسمیه آن روز بزرگداشت شهریار است، فرصتی برای بازخوانی تاریخچه شعری ایران است. این روز فرصتی برای پاسداشت زبان و ادبیات فارسی و یاد و خاطر افرادی است که در راستای اعتلای فرهنگ و ادب کشور عزیزمان تلاش کردهاند. به همین مناسبت هرساله در کشورمان یاد بزرگان شعر و ادب پارسی گرامی داشته میشود. در خبرها آمده بود که نشست روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت محمدحسین شهریار در فضای مجازی برگزار میشود. در این مراسم که به مناسبت روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی در روز شنبه (۲۷ شهریورماه) از ساعت ۱۴ تا ۱۶ توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار خواهد شد، محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و استاد دانشگاه تهران، حسن بلخاری قهی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و استاد دانشگاه تهران، حسن انوری، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، علیاصغر شعردوست، نویسنده و سفیر سابق ایران در تاجیکستان، مسرت واجد، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اسلامی بهاولپور پاکستان و سیدعلیاصغر میرباقریفرد، استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان سخنرانی خواهند کرد. اما روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی و بزرگداشت محمدحسین شهریار چرا مهم است؟ شعر و ادبيات فارسي در فرهنگ ما، زندگی با شعر آغاز و با شعر بدرقه می شود. کودک در گاهواره، لالایی می شنود و از همان آغاز به شعر اُنس می گیرد و پس از مرگ نیز، آرایه مزارش، شعری است که برایش می سرایند و چه بسا خود پیش از مرگ برای خویش شعری می سُراید. این آمیختگی ما با شعر و تأثیری که شعر بر فرهنگ و روحیات و رفتار ما می گذارد، ضرورت پرداختن به آن و ضرورت پاسداری از حریم این عنصر اعجاز آفرین را بیشتر روشن می سازد. زبان و ادبيات فارسي به عنوان دومين زبان جهان اسلام و زبان حوزه فرهنگ و تمدن ايراني، با هزاران آثار گران سنگ در زمينه هاي مختلف ادبي، عرفاني، فلسفي، كلامي، تاريخي، هنري و مذهبي همواره مورد توجه و اعتقاد ايرانيان و مردمان سرزمينهاي دور و نزديك بوده است. عليرغم حوادث و رويدادهاي پر تب و تاب و گاه ناخوشايند، باز هم اين زبان شيرين و دلنشين در دورترين نقاط جهان امروزه حضور و نفوذ دارد. اين حضور و نفوذ حكايت از آن دارد كه در ژرفاي زبان و ادب فارسي آنقدر معاني بلند و مضامين دلنشين علمي، ادبي، اخلاقي و انساني وجود دارد، كه هر انسان سليم الطبعي با اطلاع و آگاهي از آنها، خود بخود به فارسي و ذخاير مندرج در آن دل مي سپرد. اگر چنین نبود، ترجمه و تأليف هزاران كتاب و مقاله از سوي خارجيان درباره آثار جاودان و جهاني ادب فارسي مانند؛ شاهنامه فردوسي، خمسه حكيم نظام گنجوي، گلستان و بوستان شيخ اجل، مثنوي مولانا جلال الدين بلخي، غزليات خواجه حافظ شيرازي و رباعيات حكيم عمر خيٌام چهره نمي بست و هزاران ايرانشناس و ايران دوست غير ايراني دل و عمر بر سر شناخت، فهم، تفسير و ترجمه اين آثار ارزنده در نمي باختند. غم غریبی و غربت در روز ملی شعر و ادب سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، فرزند حاج میرآقا خشگنابی (از وکلای درجه اول تبریز، دانشمند و اهل ادب) در سال ۱۲۸۳ش در تبریز متولد شد. البته لطفالله زاهدی از تولدش در سال ۱۲۸۵ش یاد کرده است. خانواده وی اصالتا از روستای خشگناب بودند. دوران کودکیاش مصادف با انقلابهای تبریز بود. او این دوران را در روستاهای «شنگولآباد»، «قیشقرشاق»، و «خشگناب» گذراند. تحصیلات وی با قرائت گلستان و نصاب در مکتب روستا و نزد پدرش آغاز شد و در همان اوان با دیوان حافظ آشنایی پیدا کرد. پس از آن سیکل اول متوسطه را در مدرسه متحده و فیوضات به پایان رساند و در سال ۱۳۰۰ش. به تهران آمد و تحصیلات متوسطه را در دار الفنون (۱۳۰۳) به پایان رساند و وارد مدرسه طب شد. وی تا کلاس آخر مدرسه طب را تحصیل کرد اما به دلایلی از ادامه تحصیل محروم شد. شهریار پس از آن وارد خدمت دولتی شد. وی در سال ۱۳۱۰ وارد خدمت دولت شد و تهران را ترک کرد و به خراسان (اداره ثبت اسناد نیشابور و مشهد) رفت و تا سال ۱۳۱۴ش. در آنجا بود. در سال ۱۳۱۳ پدرش درگذشت و در قم مدفون شد. شهریار در ۱۳۳۲ش به تبریز بازگشت و از ۱۳۴۶ش در دانشکده ادبیات تبریز به تدریس اشتغال یافت. وزارت فرهنگ ایران، آموزشگاهی در تبریز را به نام وی نامگذاری کرد و روز ۲۶ اسفند را در تاریخ فرهنگ آذربایجان روز شهریار نامید. او در همان زمان منظومه معروف و ترکی خود به نام حیدربابایه سلام را منتشر کرد. شهریار ۲۷ شهریور سال ۱۳۶۷ش در تهران درگذشت و جنازهاش به تبریز منتقل شد. وی آخرین شاعری بود که در مقبرة الشعرا دفن شد. به گفته برقعی در کتاب سخنوران نامی معاصر ایران، او در آخرین لحظات حیات، اشعار زیر را زمزمه میکرد: ای مظهر جمال و جلال خدا علی یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی از شهریار پیر زمینگیر دستگیر ای دستگیر مردم بیدست و پا علی روم به شهر خود و شهریار خود باشم وی در اوایل شاعری، «بهجت» تخلص میکرد و بعدا دو بار با فال حافظ، تخلص خواست که طبق دو بیت از دیوان حافظ، تخلصش را به «شهریار» تغییر داد: غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم روم به شهر خود و شهریار خود باشم شهریار در انواع گونههای شعر فارسی مانند غزل، قصیده، قطعه، مثنوی، رباعی و نیمایی شعر سروده است. از ویژگیهای شعر او استفاده از اصطلاحات عامیانه است. او در شعر از حافظ و نیما تأثیر پذیرفته است. ملک الشعرای بهار در دیباچه کتاب صدای خدا، شهریار را چنین ستوده است: شهریار نه تنها افتخار ایران، بلکه افتخار شرق است. شهریار اشعاری در وصف و مرثیه اهل بیت سروده است؛ او همای رحمت، یا علی، شب و علی و علی و دنیا را در وصف امام علی(ع) سروده است. گفته شده شهریار حدود هفتصد بیت درباره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) شعر سروده است و بیش از دویست بیت آن در مدح امام علی(ع) است. علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشته با این دل شب شب ز اسرار علی آگاه است دل شب محرم سرّالله است او همچنین حماسه حسینی و قصیده کاروان کربلا را در مرثیه امام حسین(ع) و اهل بیتش سروده است: شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد حسین روح دل با کاروان کربلا دارد حسین شهریار و ایران شهریار به عنوان یک شاعر ایرانی، اشعاری در وصف ایران و همبستگی ملتهای آن سروده است: روز جانبازیست ای بیچاره آذربایجان سر تو باشی در میان، هر جا که آمد پای جان… ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان.. تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو پور ایرانند و پاک آیین نژاد آریان اختلاف لهجه، ملیت نزاید بهر کس ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نهای صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان! بیکس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان…. شهریار و انقلاب اسلامی ایران شهریار حدود یک دهه از انقلاب اسلامی ایران را درک کرد و اشعاری در حمایت از انقلاب و رهبری آن امام خمینی سروده است. او با سرودن اشعاری چون سلام، مقام رهبری، نوروز انقلاب، طلیعه انقلاب، یوم الله ۲۲ بهمن و هفت تیر، احساسات خود را با زبان شعر نمایان ساخت. مجموعه اشعار او در این باره تحت عنوان انقلاب اسلامی و شهریار در جلد سوم دیوان او جمعآوری شده است. در پیام تسلیت آیت الله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت درگذشت شهریار آمده است که وی همه سرمایه هنری خود را در هدف و راهی گذاشت که کشور و مردم آن را برگزیدند و برای آن فداکارای کردند. شهریار انقلاب، جهاد و شهادت را در شعر روان و روشن خود سرود. او قرآن مجسم و زنده را در انقلاب اسلامی مشاهده کرد و خود را در خدمت انقلاب گذاشت. روز ملی شعر و ادب ۲۷ شهریور، سالروز درگذشت شهریار، از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران، روز ملی شعر و ادب، نامیده شده است. علی اصغر شعردوست، پیشنهاددهنده نامگذاری این روز، در نامه خود به رییس جمهور و رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی، جامعیت و ممتاز بودن شهریار در شعر فارسی و ترکی، فضایل اخلاقی، همراهی با انقلاب اسلامی و شهرت فراوان وی را از دلایل این پیشنهاد نام برده است. آمدی جانم به قربانت شهریار در سرودن گونه های دگرسان شعر فارسی - مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی - نیز چیره دست بوده است. اما بیشتر از دیگر گونه ها در غزل شهره بود و از جمله غزل های معروف او می توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ و فردوسی داشته است. شهریار، از جمله سرایندگانی است که شعر را محلی نیک برای بیان این اندیشه ورزی های ژرف نگرانه و پندآموز دانسته، و بسیاری از اندرزهای اخلاقی، تربیتی را در قالب های گوناگون شعری (به ویژه در قطعات، رباعیات و دوبیتی ها) بازمی گوید. مخاطب این افکار و مفاهیم نیز نوع بشر و انسان در طول تاریخ است نه خطابی شخصی و منحصر به فرد. روح پروانه، نخستین منظومهای بود که از او در سال 1310 شمسی در تهران انتشار یافت. قسمتی از اشعار او دو بار و با مقدمه استادان ملک الشعرای بهار و سعید نفیسی در سال 1310 انتشار یافت. حیدر بابا سلام، نخستین شعری است که وی به زبان مادری (ترکی آذری) سروده است. این مجموعه 76 قطعه است که هر قطعه از 5 مصرع هجایی ترکیب یافته است؛ سه مصراع اول با دو مصراع آخر جداگانه با هم قافیه می گیرند. حیدر بابا، کوهی است در نزدیکی خشگناب آذربایجان که شهریار ایام کودکی را در دامان آن گذرانده است. او در این مجموعه، کوه حیدر بابا را مخاطب قرار داده است و از خاطرات کودکی خود یاد می کند. این مجموعه در سال 1332 در تبریز انتشار یافته و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. شهریار و دنیای هنر شهریار به تمامی هنرها، به ویژه شعر، موسیقی و خوشنویسی علاقه داشت. او نسخ، نستعلیق و خط تحریری را خوب می نوشت و قرآن را با خط خوش کتابت می کرد. در جوانی، سه تار را به نیکویی تمام می نواخت، ولی پس از مدتی در پی تحولاتی درونی، برای همیشه آن را کنار گذاشت. ویژگی شعر شهریار بیان لطیف، ساده، روان و جذابیت کلام، ویژگی های شعر شهریار است. البته گاه در کنار بیان لطیف و ادیبانه، دیده می شود شاعر با شجاعت، پروایی از کاربرد اصطلاحات عامیانه ندارد و تصاویر زیبای کلامی را با جملات محاوره ای در می آمیزد و از اینکه ادیبان، سطح شعرش را نازل بپندارند نمی هراسد. این تلفیق شاعرانه، از ویژگی های شعر شهریار است. شهریار معتقد به تحول و تجدید حیات در شعر ادبی بود و آثار این نوگرایی در بیشتر اشعارش دیده می شود. او از کاربرد مضامین نو، پروایی نداشت و در این زمینه، نوآوری های فراوانی دارد. شعر در خدمت دین شهریار، شعر را هنرمندانه به خدمت گرفته بود تا مذهب، ملت و میهن خود را به جهانیان معرفی کند. شعر او، گاه خواننده را به شعرهای دور و دراز می برد، به آسمان های عرفان و انسانیت کامل، پرواز می دهد و عالم هایی بالاتر از این عالم ظاهری را که خود درک کرده است به او نشان می دهد. گاه نیز خواننده را دگرگون می کند و او را وا می دارد بی اختیار به روزگار حسرت خود، به ناپایداری روزگار، آرزوهای محال، فرصت های از دست رفته و بر آن گذشته ای که باز آمدنی نیست اشک بریزد و همه گذشته تلخ و شیرین خود را در آن ببیند. در واقع، هر یک از شعرهای شهریار، پرده ای از سوز و سازها و افت و خیزهای زندگی او را نشان می دهد و از وطن، اجتماع و تاریخ سخن می گوید. شهریار و پرواز تا بی نهایت روح پاک شهریار، این شاعر آزاده، در بامداد 27 شهریور 1367، به سوی بارگاه پروردگارش پر کشید. جسم خسته و نحیف او، با احترامی کم نظیر، بنابر وصیتش در مقبرة الشعرای تبریز به خاک سپرده شد که مدفن بسیاری از شاعران و هنرمندان آن دیار است. اما بدون شک، شعرهای او و آهنگ صدای گیرایش که همراه با موضوعات تغییر می کرد و شنونده را کاملاً دگرگون می ساخت و قیافه آرام او، همچنان در خاطر همه مردم این مرز و بوم، زنده و جاوید خواهد ماند.