صفحه اول
«مرگ یک رئیسجمهور هرگز تصادفی ساده نیست.» این جمله محور کتابی است که یک نویسنده ناشناخته اسرائیلی با تکیه بر آن، روایت رسمی سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی را زیر سؤال میبرد. در روزهای اخیر، این کتاب به قلم فردی با نام اسحاق گلدشتین منتشر شده است؛ نویسندهای که نه سابقه دانشگاهی شناختهشدهای دارد و نه پیشینهای معتبر در حوزه مطالعات امنیتی یا اطلاعاتی. گلدشتین مدعی است که در این اثر نشان داده چگونه سازمان اطلاعات و عملیات ویژه اسرائیل (موساد) سالها پیش از حمله مستقیم اسرائیل به ایران در ژوئن ۲۰۲۵، عملیات خود را در داخل ایران آغاز کرده و عملاً زمینهساز آن حمله شده است. به گزارش رویداد۲۴ با این حال، بررسی منابع مورد استناد کتاب نشان میدهد خبری از منابع دستاول—مانند اساتید دانشگاه، پژوهشگران برجسته یا چهرههای شناختهشده امنیتی—نیست. آنچه ارائه شده، بیش از آنکه مبتنی بر اسناد یا مصاحبههای معتبر باشد، به برداشت شخصی نویسنده از وقایع شباهت دارد. انتشار کتاب بهصورت خودانتشاری (Eigenverlag) نیز به این تردید دامن میزند؛ چراکه آثار خودانتشاری معمولاً از فرایند داوری علمی یا بررسی مستقل برخوردار نیستند و محتوای آنها میتواند ترکیبی از تحلیل رسانهای، تفسیر شخصی و حدس و گمان باشد. کتاب عمداً اطلاعات مستند و پیشتر منتشرشده را در کنار ادعاهای تازه و اثباتنشده مینشاند؛ روشی که به نظر میرسد با هدف اعتباربخشی به ادعاهایی بهکار رفته که نخستینبار از سوی خود نویسنده مطرح شدهاند. یکی از مهمترین این ادعاها، تروریستیبودن حادثه سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی است. نویسنده در مقدمه کتاب، به انتقال فناوریهای اسرائیلی به داخل ایران اشاره میکند؛ فناوریهایی که به ادعای او در جریان «جنگ دوازدهروزه» باعث اختلال در پدافندهای ایرانی شدند. او مینویسد: «جهان در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، در سکوتی مبهوت نظارهگر بود؛ زمانی که نخستین شلیکهای جنگ دوازدهروزه آسمان شب ایران را روشن کرد. اما آنچه جهان دید، آغاز یک جنگ نبود، بلکه پرده دوم آن بود؛ جنگی که سالها پیش، نه با خلبانان، بلکه با جاسوسان، نه با موشک، بلکه با سلاحهایی قاچاقشده در دل شب، عملاً پیروز شده بود.» گلدشتین مدعی است موساد در این جنگ «حیاتیترین سلاح خود» را بهکار گرفت: شبکهای از نیروهای بومی، «از اقلیت ناراضی بلوچ در جنوبشرق تا گروههای کردی در شمالغرب». به ادعای او، این افراد با انگیزههایی، چون ایدئولوژی، پول یا باجگیری جذب شده و آموزش دیدهاند؛ آموزشهایی درباره سرهمکردن قطعات قاچاقشده، جانمایی پهپادها و هدفگیری آسیبپذیرترین نقاط راداری یا خودروهای فرماندهی. او میگوید با کنار هم گذاشتن «محاسبات انسانیِ جذب نیرو»، «معماری نامرئی خانههای امن» و «فناوریهای نوین اطلاعات بصری» میتوان فهمید موساد چگونه در خاک ایران عملیات انجام داده است. به باور نویسنده، فناوری قواعد بازی را تغییر داده: «اگر زمانی محدودیت اصلی دسترسی فیزیکی بود، امروز شبکهای از دوربینها، ارتباطات و پیوندهای رمزگذاریشده میدان دید را فراتر از مرزها گسترش داده است.»