صفحه اول
کمند براتیان- امروز زادروز دکترعلی شریعتی مزینانی است ، او بی شک یکی از بزرگترین نویسندگان توانمند نثر فارسی در دوره معاصر است.یکی از زیباترین و معروف ترین نوشته های شریعتی ، مطلبی است پیرامون توصیف ادبی دختر گرانقدر پیامبر اسلام ، حضرت فاطمه زهرا(س) با عنوان «فاطمه ، فاطمه است.» به احتمال زیاد بسیاری از جوانان و تحصیل کردگان ایرانی این کتاب را خوانده و یا حداقل نام آن را شنیده اند. با این حال هربار مطالعه نوشته های نغز دکتر شریعتی لطف و عمق معنایی خاص خود را دارد. به همین دلیل کائنات در این فرصت به مناسبت ایام فاطمیه ، به انتشار بخش هایی از متن مطلب فاطمه فاطمه است به قلم دکتر شریعتی می پردازد : در چهره همه ستمدیدگان ـ که بعدها در تاریخ اسلام بسیار شدند ـ هالهای از فاطمه پیدا بود. غصب شدگان، پایمال شدگان و همه قربانیان زور و فریب نام فاطمه را شعار خویش داشتند. یاد فاطمه، با عشقها و عاطفهها و ایمانهای شگفت زنان و مردانی که در طول تاریخ اسلام برای آزادی و عدالت میجنگیدند، در توالی قرون، پرورش مییافت و در زیر تازیانههای بیرحم و خونین خلافتهای جور و حکومتهای بیداد و غصب، رشد مییافت و همه دلهای مجروح را لبریز میساخت. این است که همه جا در تاریخ ملتهای مسلمان و تودههای محروم در امت اسلامی، فاطمه منبع الهام آزادی و حقخواهی و عدالتطلبی و مبارزه با ستم و قساوت و تبعیض بوده است. از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک ” زن ” بود، آن چنان که اسلام میخواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کورههای سختی و فقر و مبارزه و آموزشهای عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود. وی در همه ابعاد گوناگون زن بودن نمونه شده بود. مظهر یک دختر، در برابر پدرش. مظهر یک همسر در برابر شویش. مظهر یک مادر در برابر فرزندانش. مظهر یک ” زن مبارز و مسئول ” در برابر زمانش و سرنوشت جامعهاش. وی خود یک “ امام ” است، یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایدهآل برای زن، یک “ اسوه ” ، یک شاهد برای هر زنی که میخواهد ” شدن خویش ” را خود انتخاب کند. او با طفولیت شگفتش، با مبارزه مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی، در خانه پدرش، خانهی همسرش، در جامعهاش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، “چگونه بودن” را به زن پاسخ میداد. نمیدانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند. خواستم از ” بوسوئه ” تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از ” مریم ” سخن میگفت . گفت : هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن دادهاند. هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملتها در شرق و غرب، ارزشهای مریم را بیان کردهاند. هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقه شان را به کار گرفته اند. هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهرهنگاران، پیکرسازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کرده اند. اما مجموعه گفتهها و اندیشه ها و کوششها و هنرمندیهای همه در طول این قرنهای بسیار، به اندازه این کلمه نتوانسته اند عظمتهای مریم را بازگویند که: “مریم (س)، مادر عیسی (ع) است “. و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم. باز درماندم خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجهی بزرگ است. دیدم فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است