جامعه
علی سبحتنی فز- عدالت در اقتصاد زیرمجموعهای از عدالت اجتماعی و اقتصاد رفاه است. مجموعهای از اصول اخلاقی و اخلاقی برای ایجاد نهادهای اقتصادی است. هدف عدالت اقتصادی ایجاد فرصتهایی برای هر فرد برای داشتن یک زندگی آبرومندانه، سازنده و خلاق است که فراتر از اقتصاد ساده است. در اقتصاد متعارف، اذعان می شود که رشد اقتصادی و توزیع عادلانه تر درآمدها، اهدافی هستند که دستیابی همزمان به آنها امکان پذیر نیست؛ زیرا حرکت در راستای توزیع عادلانهتر درآمدها، تمایل کل به پس انداز را کاهش می دهد. اما بر اساس الگوهای رشد بهینه، به نظر می رسد، بالاترین رشد اقتصادی هنگامی برای یک سیستم محقق می شود که در توزیع امکانات و منابع تولید بین کلیه نسل ها بیشترین توجه به عدالت معطوف شود؛ زیرا هرچه نسل های حاضر درتخصیص بهینه امکانات بین خود و دیگر نسل ها، اهمیت بیشتری برای خود قائل باشند، حجم منابع در دسترس برای کل سیستم کاهش خواهد یافت و بنابراین رشد اقتصادی درنرخ پایین تری تثبیت خواهد شد. آن چیزی که این سازوکار را فراهم میکند، ارجحیت گذاری زمانی نسل حاضر بر مقدار مصرف نسل های آتی است که ازطریق اعمال نرخ های تنزیل بالاتر فراهم می شود و در نتیجه، عدالت بین نسلی (بین زمانی)، بیشتر مخدوش شده و حجم بهینه پس انداز، کمتر و بنابراین رشد اقتصادی کمتری محقق می شود. توجه به عدالت اجتماعی در جهت تامین ضروریات زندگی فرد عادی از جمله تامین مسکن، آموزش و پرورش کودکان و تامین بهداشت خانواده نشان میدهد که تفاوت بسیار زیادی بین اعلام برنامهها و اجرای آنها وجود دارد. هر گاه تضادی بین هزینه ارتقای اجتماعی از یک سو و تشویق و ترغیب به اصطلاح میزان رشد اقتصادی از سوی دیگر به وجود آمده است، ترجیح در رابطه با میزان رشد اعمال گردیده و وجوه تخصیص یافته برای عدالت به شدت کاهش یافته است.تنها نظامی که بین هدف عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی توازن برقرار مینماید، نظام اسلامی است. تاریخ اقتصادی بسیاری از کشورهای سرمایه داری نشان میدهد که همواره بین گروههای کارگری در تمامی کشورها کشمکش و ناسازگاری وجود داشته است و فرد عادی تحت سیطره این نظام در سالها قبل، پس از یک مبارزه تلخ طولانی، توانسته است ثمره ای از توسعه اقتصادی را به دست آورد، در حالی که در دین اسلام رعایت حقوق تمامی افراد اعم از فقیر و غنی در نظر گرفته شده است. تمام طبقات و اقشار جامعه و کارکرد و نقش آنها در جامعه هرچند کوچک مهم و با ارزش است. مفهوم رفاه اجتماعی تمامی جنبههای جامعه مطلوب انسانها را که قرآن به آن اشارت دارد، در بر میگیرد. اخلاق اسلامی نه تنها متضمن نگرش فردی و تعاون اجتماعی است بلکه ناظر بر تعالی روحیاتی است که با اتکاء بر آن خواستههای خود را در رابطه با کالاهایی که محصول فعالیت جامعه است، تامین نماید و در واقع این نگرش را از قوه به فعل درآورد. دانش، تزکیه نفس و انضباط این امکان را به وجود میآورد که فرد بر حرص و آز، حسادت، ستمگری و بی عدالتی فایق آید و به حقوق انسانیت و بندگی خدا اعتلاء گردد. هدف رساندن کل جامعه به سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی است. برای دستیابی به عدالت در اقتصاد، میتوان از راهکارهای زیر استفاده کرد:یاستهای مالیاتی عادلانه: اجرای مالیاتهای تصاعدی برای کاهش نابرابری درآمدها.دسترسی به آموزش و بهداشت: فراهم کردن دسترسی برابر به خدمات اساسی برای همه افراد.شفافیت و پاسخگویی: تقویت نظارت بر فرآیندهای اقتصادی و کاهش فساد.حمایت از اقشار آسیبپذیر: اجرای برنامههای رفاهی مانند یارانهها، بیمههای اجتماعی و حداقل دستمزد.توسعه پایدار: حفاظت از منابع طبیعی برای نسلهای آینده.تقویت نهادهای نظارتی: ایجاد نهادهای مستقل برای نظارت بر توزیع منابع و اجرای قوانین.