صفحه اول
معصومه فیضی- تورم خوراکی به معنای افزایش قیمت مواد غذایی و اقلام خوراکی است که میتواند تأثیر قابلتوجهی بر هزینههای خانوارها و الگوی مصرفی آنها داشته باشد. تورم خوراکی بر توان خرید افراد اثر دارد و موجب تغییرات در انتخابها و ترجیحات غذایی میشود. بهعبارتدیگر، با افزایش قیمتها، بسیاری از خانوارها ممکن است مجبور به تغییر در الگوی مصرف خود شوند و برخی از مواد غذایی ضروری را از سبد خرید خود حذف کنند. این موضوع میتواند پیامدهای جدی برای سلامت عمومی و تغذیه مردم به همراه داشته باشد. تورم یکی از مهمترین متغیرهای اقتصادی است و افزایش این متغیر میتواند ثبات اقتصاد را به چالش بکشد. بهطورکلی افزایش تورم میتواند از دو کانال «اقلام خوراکی» و «اقلام غیرخوراکی» رخ دهد. تورم در کالاهای خوراکی ناشی از افزایش قیمت کالاهای خوراکی، آشامیدنی و دخانیات است. به همین ترتیب، افزایش قیمت در کالاهای غیرخوراکی به تورم کالاها و خدمات غیرخوراکی و خدمات مثل مسکن و آموزش منجر میشود. تورم ماهانه بهعنوان یکی از شاخصهای مهم اقتصادی، بازتابدهنده تغییرات قیمت کالاها و خدمات در دورهای کوتاهمدت است. در این میان، سهم کالاهای خوراکی و غیرخوراکی از تورم، تصویری دقیق از تأثیرگذاری این دو گروه بر شاخص قیمتها ارائه میدهد. کالاهای خوراکی، بهدلیل نقش حیاتی در تأمین نیازهای اساسی خانوار، معمولاً بیشترین حساسیت را نسبت به نوسانات قیمتی دارند. عواملی مانند تغییرات در هزینههای تولید، عرضه فصلی و شوکهای اقتصادی میتوانند سهم این گروه از تورم ماهانه را بهطور قابلتوجهی افزایش دهند. از سوی دیگر، کالاهای غیرخوراکی، که شامل خدمات، مسکن، انرژی و کالاهای مصرفی بادوام هستند، تحت تأثیر عواملی نظیر تغییرات نرخ ارز و شرایط بازار قرار دارند. تحلیل سهم این دو گروه از تورم نشان میدهد که خانوارهای کمدرآمد بیشتر از تغییرات قیمت کالاهای خوراکی آسیب میبینند، زیرا بخش عمدهای از هزینههای آنها صرف این گروه میشود. در مقابل، دهکهای پردرآمد بیشتر از افزایش قیمت کالاهای غیرخوراکی تأثیر میپذیرند. تغییرات در سهم کالاهای خوراکی و غیرخوراکی از تورم ماهانه، نهتنها بر قدرت خرید و رفاه خانوارها اثرگذار است، بلکه بازتابی از عملکرد سیاستهای اقتصادی در کنترل قیمتها و مدیریت بازار است. این موضوع برای تصمیمگیریهای سیاستگذاران در زمینه حمایت از اقشار آسیبپذیر و تنظیم بازار اهمیت بسزایی دارد. مقدار مصرف کل مواد غذایی در حال کاهش است. این روند را میتوان تا حدی به وجود تورم بالا در کشور نسبت داد. بدیهی است که در شرایط اقتصادی نابسامان، بسیاری از افراد سعی در صرفهجویی هزینههای اضافی خود کنند. اما نکته اینجاست که در تحلیل فوق مشاهده شد که کاهش در مصرف اقلام ضروری مانند گوشت قرمز، برنج، حبوبات، شیر، ماست و دوغ و انواع میوه و سبزیجات اتفاق افتاده است. ممکن است این کاهش تا حدی به تغییر عادات غذایی مربوط باشد ولی از آنجا که کاهش در بسیاری از اقلام مشاهده میشود و همچنین این تغییر در همه دهکها مشاهده میشود، این برداشت تقویت میشود که گرانیها و سایر عوامل اقتصادی به قدری زیاد بوده است که خانوارهای ایرانی مجبور به کاهش مصرف در اقلام ضروری غذایی شدهاند. سهم مواد غذایی مختلف در دهکها به صورت یکسان نیست و مواد غذایی مانند نان و ماکارونی سهم بالاتری در سبد غذایی خانوارهای کمدرآمدتر دارند. بنابراین تغییرات قیمت در این گونه اقلام تبعات جدیتری برای اقشار کمدرآمد دارد. تحلیل روی مقدار مصرف مواد غذایی و همچنین هزینه صرفشده برای آن، نابرابری غذایی در بین دهکهای مختلف جامعه را تایید میکند. توجه به این نکته ضروری است که نابرابری هم میتواند به لحاظ هزینهای باشد یعنی افراد با درآمد بالاتر هزینه بیشتری را برای کالاها میپردازند. این امر میتواند تا حدی بیانگر دسترسی بالاتر به کالاهای با کیفیت بالاتر باشد. از طرف دیگر نابرابری به لحاظ مقداری به این معناست که افراد در طبقات بالاتر مقدار بیشتری از مواد غذایی دریافت میکنند. با توجه به اینکه در تحلیل ما دقیقا کالاهایی که به لحاظ مقداری توسط طبقات بالاتر بیشتر مصرف میشوند همان کالاهایی هستند که شکاف هزینهی بالاتری هم دارند، میتوان نابرابری را بیشتر ناشی از مقدار مصرف بیشتر طبقات بالاتر در مقابل دسترسی به مواد باکیفیتتر دانست.