روزنامه کائنات
8

صفحه آخر

1404 چهارشنبه 26 شهريور - شماره 4912

بدرقه امید از جهان برگزار شد؛

فقدان یک هنرمند وطن دوست


 مراسم تشییع و خاکسپاری امید جهان، روز گذشته (سه‌شنبه، ۲۵ شهریورماه) از مقابل تالار وحدت به سمت بهشت زهرا (س) در قطعه هنرمندان برگزار شد.
آیین تشییع پیکر زنده‌یاد امید جهان خواننده موسیقی پاپ با حضور خانواده این هنرمند فقید، محمد اطیابی رییس انجمن صنفی هنرمندان موسیقی، محمد اله‌یاری مدیرعامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی، نیکنام حسینی‌پور مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاع‌رسانی این نهاد، سمانه سام‌نژاد رییس شورای اسلامی شهر بم، غلامرضا صنعتگر، فرهاد بشارتی، احمد ایراندوست، گیتی معینی، رابعه اسکویی، پویا امینی، رضا مردانی، شراره رخام، با اجرای سیدجواد هاشمی و جمعی از هنرمندان در پهنه فرهنگی هنری رودکی، مقابل تالار وحدت برگزار شد.
«امید جهان» ـ خواننده موسیقی پاپ اهل خوزستان ـ بود که شامگاه جمعه پس از اجرای برنامه در جشن خرمای بم، دچار سکته قلبی شد. این هنرمند شنبه ـ ۲۲ شهریورماه ـ در بیمارستان پاستور بم درگذشت.
در ابتدای این مراسم سیدجواد هاشمی (بازیگر) اشعاری موزون را در فراق این خواننده خواند.
او در ادامه اظهار کرد: ان‌شاءالله که خداوند خودش با همهٔ اولیا و اوصیا و رفقا، همهٔ آن‌هایی که امید هم به آن‌ها ارادت داشت، هوایِ او را داشته باشند و پایش بایستند؛ همان‌طور که او پای همهٔ چیز ایستاد. با او رفاقت کنند، همان‌طور که امید با همه رفاقت می‌کرد؛ دستش را بگیرند همان‌طور که امید دستِ همه را می‌گرفت. تقدیر این است دیگر، چه می‌شود کرد؟
این هنرمند تصریح کرد: دیشب در جمعِ رفقای نزدیکش عرض می‌کردم که امید اخم را دوست نداشت. کمتر او را در حال گریه دیده‌اید. آن‌هایی که با او مانوس و نزدیک بودند تصدیق می‌کنند حرفِ مرا. امید کمتر گریه می‌کرد. اعتقادش این بود که نباید زیاد غم‌زده شد. خاطرم هست خواهرِ امید پس از درگذشتش در آی‌سی‌یو گفت: «امید به من گفته برایم گریه نکنید.» اما مگر می‌شود؟ سه روز است که می‌بینم رفقایش اشکِشان جاری نمی‌شود؛ این چه موجودِ عجیبی بود که این‌قدر عزیز، این‌قدر رفیق، این‌قدر شفیق بود که دلِ هیچ‌کس آرام نگرفت.
هاشمی ادامه داد: خاکسپاریِ امید خیلی سخت و همراه‌ِ غم است؛ من اصلاً نمی‌توانم به آن لحظه فکر کنم. اما تقدیر همین است و متأسفانه این اتفاق باید بیفتد. خدا گلچین است؛ در این چمن که پر از گل‌های برگزیده است، برای چیدنِ گل انتخاب لازم نیست. خدا امید را خیلی زود انتخاب کرد؛ گله‌ای از خدا نداریم؛ تقدیر دست اوست. شاید امید وارد دنیایی شده که قطعِ یقین جایش بهتر است؛ قطعِ یقین حالش بهتر است. شاید امید باید الآن بیاید برای ما ختم بگیرد؛ چون او تازه به دنیا آمده بود، تازه آغاز کرده بود.
در ادامه غلامرضا صنعتگر ـ خواننده ـ بیان کرد: عرض سلام، احترام و تسلیت دارم خدمت تک‌تک هنرمندان، از خانواده‌ی بزرگِ «جهان»؛ مادرِ امید عزیز، خواهرانِ خانواده‌ی بزرگِ امید، و همه‌ی دوستانی که دلشان امام‌رضایی است. امید همیشه دلش برای امام رضا (ع) می‌تپید. ما دستِ امام رضا را در امید دیدیم. ان‌شاءالله که او در آن دنیا دعاگوی همه‌ی ما باشد. ان‌شاءالله حالِ همه‌مان امام‌رضایی باشد و امید از آن دنیا برای ما دعا کند. یک‌بارِ دیگر تسلیت عرض می‌کنم خدمت خانواده‌ی عزیز، داغدار و بزرگِ جهان.
همچنین محمد اطیابی، رییس هیات مدیره انجمن صنفی هنرمندان موسیقی ایران طی سخنانی گفت: بنیاد هیچ سلطنتی پایدار نیست، غیر از هنر که تاج سرِ آفرینش است. با خبرِ فوتِ امید عزیز، مطمئناً جایی از دلِ همه‌ی ما همیشه به حالت غم‌زده خواهد ماند. امروز با پیکری خداحافظی می‌کنیم که نماد شور و عشق به ایران عزیز بود. قلبِ امید تنها ۴۴ سال تپید، اما طبیعی است که در همین زمان کوتاه، با ریتم‌های بندری و شاد، قلب‌های مردم را به تپش درآورد. امید میراث‌دارِ پدر بود؛ میراثی که در آن عشق به موسیقی، موسیقی محلی، تلفیق فولکلور و پاپ مدرن موج می‌زد. امید با ترانه‌ها و آلبوم‌هایی چون پسر جنوبی، پاپتی و تک‌آهنگ‌هایی مانند هله دان، نه تنها صدای خطه‌ی هنرمندخیز جنوب را به سراسر ایران رساند، بلکه توانست مرزهای جنوب و شمال را محو کند.
او ادامه داد: فعالیت امید پس از فوتِ پدر در سال ۹۶ رنگ و بوی دیگری گرفت. سبک و سیاق ترانه‌های او بوی زندگی و شادی داشت، اما بی‌شک صدای این هنرمند مردمی در ذهن و یاد مردم جنوب کشور به یادگار خواهد ماند. امروز، در این تشییع جنازه‌ی غم‌انگیز، به یاد پدر و پسری می‌افتیم که در اوج شورِ جوانی و هنرمندی، در آغوش صحنه به دیار حق شتافتند.
در انتهای این مراسم نیز سمانه سام‌نژاد به نمایندگی از بم شهری که امید جهان در انجا سکته کرد و درگذشت، گفت: ای مهمان دل من، تو با آهنگ صدایت وارد کوچه‌های خاکی این شهر شدی و به لب‌های مردم این دیار لبخند آوردی. ناگهان جهان به گونه‌ای دیگر چرخید؛ نفسِ بادگیرِ کوچه‌ها بند آمد و درست همان لحظه که چشم‌ها به تو خیره بودند، از ما جدا شدی. آری، چنین شد؛ قلبِ شهر، قلبِ تو را با بی‌صدایی خاموش دید. مرگِ ناگهانی، سفری موسیقایی را آرام تاباند و این قلبِ خسته از خاکِ این شهر، داغدار شد.
او ادامه داد: من، اهلِ بم، تو را به سادگی موسیقیِ خود می‌دانم. تو نامی بودی که به دستِ باد، در میان سنگ‌ها و نخل‌های این دیار جاری شد. تو در شهری که یادگارهایی چون داریوش رفیعی، ایرج بسطامی و روح‌انگیز سام‌نژاد را دارد، به یادگار خواهی ماند. اکنون که صدای ساز خاموش می‌شود و نام تو در محافل تشییع این شهر به گوش می‌رسد، به یاد آن لحظه‌هایی می‌افتم که با لحن آرام و مطمئن، صدایت دلِ هر شنونده‌ای را به تپش درمی‌آورد.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه