صفحه اول
میلاد زری کار - پیمان همکاری شانگهای ( گروه 5) در سال 1996 در ابتدا با هدف مبارزه با تهدیدات امنیتی جدید و برقرار کردن موازنه در برابر نفوذ آمریکا و ناتو در منطقه، با گردهمایی سران کشورهای روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان تشکیل شد. در ۱۵ ژوئن 2001 و با اضافه شدن ازبکستان به این پیمان و رسیدن تعداد اعضاء به شش عضو، سازمان همکاری شانگهای تاسیس شد. بعدها سازمان، مبارزه با تروریسم، جداییطلبی و افراطگرایی را نیز در دستور کار خود قرار داد، اما برخلاف ناتو هنوز یک معاهده دفاعی چندجانبه بهشمار نمیرود. در سالهای بعدی کشورهای هند، پاکستان، بلاروس و ایران نیز به عضویت کامل این سازمان درآمدند. به هنگام ارسال درخواست ایران برای عضویت کامل در این سازمان، بهدلیل قرار گرفتن کشور در تحریمهای فصل هفتم سازمان ملل، این امر میسر نشد چون به ابتکار روسیه قانونی مصوب شده بود که کشوری که تحت تحریمهای شورای امنیت است، امکان عضویت کامل را نداشته باشد. پس از برجام و تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل، اما این محدودیت برای ایران برداشته شد.ایران حالا یکی از اعضای رسمی این سازمان است—سازمانی که ابتدا با محوریت همکاری امنیتی میان چین، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی شکل گرفت، و امروز به نهادی چندوجهی با ظرفیتهای اقتصادی، فرهنگی و انرژی بدل شده است. این سازمان نه تنها میتواند پلتفرمی برای همکاری در انرژی، تجارت و زیرساخت برای ایران باشد، بلکه در سطح نمادین هم نشانهایست از بازگشت ایران به سطح تصمیمسازان بزرگ منطقه. برای دههها، در روایت غالب غربی تلاش شده ایران بهعنوان یک «چالش ژئوپلیتیک» یا «عامل بیثباتی» تصویر شود. اما در ساختار در حال شکلگیری قرن بیستویکم، ایران دیگر صرفاً موضوع بحران نیست، بلکه یک گره راهبردی برای اتصال شرق به غرب، جنوب به شمال، و انرژی به بازار است و در نظم نوین جهانی اهمیت کلیدی دارد. نهادهای منطقهمحوری همچون بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای، در حال پر کردن خلأ اعتماد به ساختارهای غربی مانند G7، ناتو و بانک جهانی هستند. این ائتلافها، با تأکید بر برابری، عدموابستگی، و مشارکت درونزا، در حال تبدیل شدن به بازیگران واقعی عرصه تصمیمگیری جهانیاند. در این میان، کشورهای مستقل و منطقهمحور که وابستگی ایدئولوژیک به بلوک غرب ندارند، بیش از پیش مورد توجه این ائتلافها قرار گرفتهاند. و در اینجاست که ایران وارد میدان میشود. در میان کشورهای مستقل، معدود کشورهایی هستند که همزمان از ویژگیهای ژئوپلیتیکی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی لازم برای ایفای نقشی تأثیرگذار در نظم جهانی آینده برخوردارند. ایران یکی از این کشورهاست، زیرا:در چهارراه چین – روسیه – خلیج فارس – اروپا قرار دارد.صاحب یکی از بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان است.واجد تاریخی کهن با ریشه در تمدنی کهن و گفتمان مقاومتی مستقل است و مهمتر از همه، در سالهای اخیر با عضویت در سازمان همکاری شانگهای و سپس بریکس پلاس، به صورت رسمی به حلقه قدرتهای شرقی پیوسته است. در نگاه بسیاری از تحلیلگران شرقی، ایران نه صرفاً یک کشور منطقهای، بلکه یک محور استراتژیک برای اتصال اوراسیا، غرب آسیا، و حتی شمال آفریقاست. پروژههایی مانند کریدور شمال-جنوب که هند، روسیه و ایران را به هم پیوند میدهند، ایران را از یک بازیگر صرف، به یک زیرساخت حیاتی نظم آینده بدل کردهاند. در واقع، اگر شرق در حال طلوع است، ایران میتواند یکی از برجستهترین پیشانیهای این طلوع باشد—اگر بتواند از فرصتها بهره بگیرد، و خود را بهعنوان شریک قابل اتکا و سازنده معرفی کند. اگر جنگهای قرن بیستم بر سر خاک و نفت بود، جنگ قرن بیستویکم بر سر داده، کنترل تکنولوژی، و معماری نظم دیجیتال خواهد بود. در این میدان جدید، مرزهای سنتی جای خود را به دیوارهای نرمافزاری، زیرساختهای مخفی، و الگوریتمهایی دادهاند که نه تنها اقتصاد، بلکه تصمیمگیری سیاسی و هویت فرهنگی ملتها را نیز شکل میدهند .