روزنامه کائنات
5

گزارش

۱۴۰۰ چهارشنبه ۳۱ شهريور - شماره 3984

گزارش کائنات در مورد فرا رسیدن چهل و یکمین سالگرد دفاع مقدس؛

راهبرد دائمی دفاع همه‌جانبه از وطن

  حجت یاوری - 31 شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ 8 ساله حکومت صدام حسین علیه ایران آغاز شد. این جنگ 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چند روز پس از آن اتفاق افتاد که صدام پیمان الجزایر را در برابر دوربین‌های تلویزیون بغداد پاره کرد. صدام در نطقی با تأکید بر مالکیت مطلق کشورش بر اروند رود (که وی آن را شط‌العرب نامید) و ادعای تعلق جزایر ایران به «اعراب» جنگ را در زمین، هوا و دریا علیه ایران آغاز کرد.
این جنگ در حالی شروع شد که مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را می‌گذراندند و طبعاً به بازسازی کشور و آرامش و سازندگی می‌اندیشیدند. نیروهای مسلح نیز به دلیل آن که انتظار جنگ را نداشتند، از آمادگی چندانی برای رویارویی در یک نبرد بزرگ برخوردار نبودند. به همین دلایل، نظامیان عراق در ماههای اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزی را در غرب و جنوب ایران تصرف کنند.
  علل آغاز جنگ
گرچه صدام حسین در ساعات میانی 31 شهریور و پیش از صدور فرمان حمله به ایران، موضوع اختلافات مرزی را دلیل وقوع جنگ عنوان کرد، اما حتی خود او نیز می‌دانست این جنگ مرحله اجرایی نقشه برنامه‌ریزی شده، هدفمند و فرامنطقه‌ای است و دولت بغداد به دلیل اختلافات زمینی و دریایی خود با ایران، تنها داوطلب اجرای این نقشه شده است.
واقعیت این است که انقلاب اسلامی تنها سبب از بین بردن «جزیره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلکه تمامی الگوها و هنجارهای مورد نظر غرب در خاورمیانه و خلیج فارس را بر هم زده بود. انقلاب اسلامی در برابر نظامهای لائیکی مورد نظر غرب در منطقه، با صراحت، احیاء مذهب را صلا می‌داد. علاوه بر آن قدرتهای بزرگ از این نگران بودند که ثبات مورد نظر آنان در خاورمیانه و همچنین جریان آرام و مطلوب نفت از خلیج فارس، با تثبیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به خطر افتد. به همین دلیل امریکا و اتحاد جماهیر شوروی ـ علیرغم اختلافات برخاسته از فضای جنگ سرد ـ در نارضایی از انقلاب اسلامی ایران موضع یکسانی داشتند.
جمهوری اسلامی ایران در طول یک سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی، با فشارهای برون مرزی متعددی روبرو شد:
جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی؛ محاصره اقتصادی؛ بلوکه کردن دارایی‌های ایران؛ تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس و ...)؛ تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بین‌المللی؛ دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آن.
هدف از این اعمال، بدبین ساختن افکار عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود. هدف این بودکه هرگونه برخورد با ایران، در عرصه بین‌المللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهانی جلوه کرده و توجیه پذیر باشد. هدف این بود که نگذارند نهضت امام خمینی (ره) به عامل تأثیرگذار در تعیین نظم استراتژیک جهان تبدیل شود.
این گونه اهداف و دیدگاهها نیز نمی‌توانست در چهارچوب اختلافات مرزی و جاه‌طلبی‌های صدام تعریف شود. صدام در حقیقت فریب توطئه خارجی را خورد و جاه‌طلبی‌اش محرکی برای انتخاب عراق در اجرای این توطئه بود. البته در کنار این جاه‌طلبی، صدام انگیزه‌های جداگانه‌ای نیز برای جنگ داشت: صدام از تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جمعیت 60 درصدی شیعیان عراق نگران بود؛ صدام همانگونه که خود و دولتمردانش به دفعات اعلام کردند از پیمان الجزیره ناراضی بوده و در پی فرصتی برای لغو آن و حل یکسره اختلافات مرزی دو کشور مطابق میل خود بود؛ صدام ـ بعدها از زبان سیاستمداران عراقی و غیر عراقی منتشر شد ـ مایل بود در برنامه نابودی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران و از بین بردن خطرتفکر اسلامی برای استعمارگران، در منطقه پیشقدم شود تا بتواند حمایت دولتهایی را که با پیروزی انقلاب اسلامی منافعشان خطر افتاده، جلب کند و خود رهبری جهان عرب را به دست گیرد.
به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران سیاسی، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را تهاجمی فرا منطقه‌ای و برخاسته از اراده برون مرزی می‌شمارند.
البته حوادث بعد نشان داد که امریکا و یارانش در تبیین واقعیت‌ها، اشتباه کرده و دچار خوش‌بینی شده بودند که ناشی از ماهیت رخدادهای سیاسی‌ـ اجتماعی و اطلاعات نادرست امریکا بود. امریکا به رغم نظام و سیستم اطلاعاتی‌اش، همچنین حضور طولانی مدت در جامعه ایران، فاقد اطلاعات واقعی بود و توان تبیین صحیح این اطلاعات را نیز نداشت.
مجموعه این مسایل، امریکا و هم پیمانانش را به چالشی با جامعه ایران کشاند که هنوز بعد از گذشت نزدیک به سه دهه به پایان نرسیده است. گرچه در این مدت تحولات زیادی رخ داده، اما به طور قطع آن چه امریکایی‌ها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد؛ انقلاب اسلامی ایران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن از کنج راکد عبادتگاهها به صحنه سیاسی جوامع بشری موفق بود.
  دفاع مقدس
جنگ در شرایطی به ایران تحمیل شد که نیروهای نظامی وضعیت مناسبی نداشتند و در وضعیت برابر با ارتش عراق نبودند. تجربه 9 ماهه فرماندهی بنی‌صدر در جنگ هم نشان داد که با روش‌های مرسوم و کلاسیک مبتنی بر جنگ‌های متقارن نمی‌توان جنگ را پیش برد. اگرچه از همان ابتدا با تاکید امام خمینی (ره) راهبرد دفاع همه‌جانبه در برابر تجاوز رژیم بعث عراق مورد استقبال نیروهای مردمی و نظامی قرار گرفت، اما با عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا، فرماندهی در جنگ نیز با این راهبرد همراه شد و تحولاتی را به وجود آورد که نیروهای ایرانی در وضعیت مسلط و پیروز قرار گرفتند.
امام خمینی (ره) دفاع در برابر دشمن بعثی را دفاع مقدس نامیدند و به این دفاع قداست بخشیدند. قداست‌بخشی به دفاع موجب شد تا مردم انقلابی و مذهبی نگاه متفاوتی نسبت به جنگ پیدا کنند و هر کس چه مرد و چه زن و چه پیرمرد و چه پیرزن به دنبال یافتن نقش خود در دفاع مقدس همچون انقلاب اسلامی باشد. امام در ادامه موضوع جنگ را در اولویت نخست مسائل کشور قرار دادند و در ذیل دفاع مقدس، دفاع همه‌جانبه را مطرح کردند؛ بدین معنی که علاوه بر اشخاص حقیقی و مردم، نهادها و سازمان‌ها هم باید در دفاع مقدس نقش آفرین باشند و هر سازمان اعم از نظامی و غیرنظامی باید نقش خود را در دفاع همه‌جانبه ایفا کند.
بسیج که از آذرماه سال 58 و تقریباً یک سال پیش از آغاز جنگ تاسیس شده بود، با هدایت امام خمینی (ره) وارد جنگ و امور مربوط به آن شد. ورود بسیج به جنگ در راستای تحقق دفاع همه‌جانبه بود. با ورود نیروهای بسیجی به جبهه‌های جنگ و سازماندهی‌ آنان در خطوط عملیاتی، گردان‌ها، تیپ‌ها و لشکرها به تدریج سازمان رزم جنگ سر و سامان گرفت و ساختار بومی نیروهای نظامی به خصوص سپاه شکل گرفت. ابتکار حضور نیروهای بسیج در جنگ موجب شد تا افراد مستعد برای فرماندهی و دیگر مسئولیت‌های مهم در جنگ از میان نیروهای اعزامی شناسایی و تربیت شوند تا کادر فرماندهان جنگ نیز شکل بگیرد.
به طور کلی ایده دفاع مقدس و دفاع همه‌جانبه که منجر به ورود مردم به تمام بخش‌های جنگ شد، صحنه جنگ را به کلی تغییر داد. اگر جنگ تنها بر پایه عملیات‌های نظامی نیروهای مسلح و هزینه‌های دولت اداره می‌شد، ایران هیچگاه موفق به متوقف ساختن پیشروی دشمن بعثی و خروج آنان از کشور و پی گرفتن سیاست تعقیب متجاوز نمی‌شد. امام با ایده دفاع مقدس بار اصلی جنگ را بر دوش مردم گذاشتند و با تکیه بر مردم، نیروهای مسلح اعم از سپاه و ارتش را تقویت کردند و انتظارات نسبت به آنان را افزایش دادند. همچنین دست دولت را در رسیدگی به مشکلات داخلی کشور و مسائل معیشتی مردم باز گذاشتند.
  چرا به جنگ عراق علیه ایران، جنگ تحمیلی گفته می شود؟
در بُعد خارجی، ایران به دلیل تسخیر لانه‌جاسوسی در تاریخ 13/8/1358(بُعد ضد استعماری انقلاب) به دست دانشجویان پیرو خط امام، تحریم تسلیحاتی شده بود و کارشناسان نظامی امریکا از ایران اخراج شده بودند. به دنبال آن روابط دیپلماتیک امریکا با ایران قطع شد. سپس محاصره اقتصادی ایران، حمله نظامی امریکا به طبس، و چندی بعد طراحی یکی دیگر از تهدیدهای امریکا را به شکل «کودتای نوژه» که قبل از اجرا، کشف و خنثی شد، شاهد هستیم. از سوی دیگر، به موازات چالش‌های داخلی و خارجی ایران، تقویت رابطه بازرگانی عراق و امریکا (1/5/1359) و روند بهبودی مناسبات محور غرب و امریکا با عراق به ویژه ملاقات‌های رسمی مقامات بلندپایه امریکا، انگلیس و کشورهای منطقه با صدام و عناصر رسمی عراق را نظاره‌گر هستیم.
به این ترتیب ایران در موقعیتی نبود که آماده مواجهه با یک جنگ بزرگ باشد. در واقع صدام حسین، دیکتاتور حاکم بر عراق، با استفاده از چنین موقعیتی در روز 31/6/1359 به ایران حمله کرد و یک جنگ نابرابر را به ایران اسلامی تحمیل کرد. این جنگ را از آن جهت تحمیلی می‌خوانند که عراق در چنین اوضاعی با تجاوز همه‌جانبه به ایران، آن را آغاز کرد و در واقع ایران قربانی اهداف توسعه‌طلبانه و تجاوزگرانة عراق شده بود و بدون آمادگی قبلی به یک جنگ فراگیر و ناخواسته وارد شد. شکست‌های اولیه ایران نیز ناشی از عدم آمادگی اش برای جنگ بود. ایران به طور غیرارادی وارد این جنگ شد اما دشمنش، با قصد و برنامه‌ریزی طولانی قبلی، این جنگ را به ایران تحمیل کرد تا به خواسته های نامشروع خود دست یابد. بنابراین چون ایران نقشی در شروع جنگ نداشت و به طور ناخواسته به این جنگ کشیده شد، در ایران از این جنگ تحت عنوان» جنگ تحمیلی» یاد می‌شود.
  پایان جنگ
با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری‌اسلامی‌ایران - در تاریخ ۲۷/۴/۱۳۶۷ - دشمن که این اقدام را حاکی از انفعال قوای ایران تصور می‌کرد، با هدف تصرف بخش‌هایی از استان خوزستان و باختران مجدداً به خاک ایران حمله‌ور شد تا با اشغال تعدادی از نقاط حساس، از موضعی برتر ایران را به پشت میز مذاکره بکشاند.
در تاریخ ۳۱/۴/۱۳۶۷ هجوم گسترده دشمن به استعداد ۱۳ لشکر در منطقه شمال خرمشهر و جنوب اهواز شروع شد. توان به کار گرفته شده حکایت از آن داشت که دشمن به تصور تضعیف پایگاه مردمی نظام و قوای مسلح جمهوری اسلامی و نیز به قصد برنده شدن در جنگ تصمیم دارد به هر صورت شده مناطق مهمی را تصرف کند. استعداد دشمن در این هجوم، تمام توان سپاه پاسداران را به مقابله طلبید و سپاه که مأموریت پدافند از هور تا آبادان را بر عهده داشت با قوای مهاجم درگیر شد. در این حمله، دشمن به بخشی از جاده اهواز - خرمشهر دست یافت و خرمشهر را به طور جدی مورد تهدید قرار داد. در پی این تهدید، امام خمینی طی پیامی به فرمانده کل سپاه، ضمن تأکید بر ضرورت حفظ خرمشهر، نکته‌ای به این مضمون گوشزد فرمودند که «اینجا نقطه شکست و پیروزی اسلام یا کفر است. باید متر به متر بجنگید. اینجا نقطه‌ای‌ست که حیات و عدم حیات در همین جاست.»
بر همین اساس، نیرو‌های سپاه با هجوم وسیعی علیه دشمن، او را تا مرز عقب راندند. دشمن از پای ننشست و دوبار دیگر به قصد تصرف منطقه جنوب تا جاده اهواز - خرمشهر پیشروی کرد؛ اما هر بار با رشادت نیرو‌های ایران، عقب رانده شد. به این ترتیب، دشمن از تصرف خوزستان ناامید شد. طی این مدت و در طول درگیری، دشمن در جبهه غرب و محور قصرشیرین دست به هیچ اقدامی نزد، ضمن آنکه در دوران حملات خود، قبل از پذیرش قطعنامه توسط ایران، هرگز ایران را نسبت به آن منطقه حساس نکرد و بدین‌گونه مانع هوشیاری و عکس‌العمل احتمالی ایران شد تا سازمان منافقین برای آغاز اقدام خود، با موانع جدی روبه‌رو نباشند. سرانجام در حالی که آخرین تانک‌های دشمن از منطقه جنوب به طرف مرز رانده می‌شد، تهاجم مشترک عراق و سازمان منافقین به سوی کرمانشاه آغاز شد. حضور متمرکز نیرو‌های نظامی ایران در جنوب، این فرصت را به آن‌ها داد که به اسلام‌آباد رسیده و کرمانشاه را تهدید کنند. دشمن در این جبهه پس از عبور از خطوط ارتش، با استفاده از جاده قصرشیرین - کرمانشاه، سوار بر خودرو‌های زرهی چرخدار، بدون آنکه مدافعی در برابر خود داشته باشد، سرپل ذهاب و کرند را پشت سر گذاشت و در اسلام‌آباد پس از به خاک و خون کشیدن جمعی مردم بی‌گناه، راهی کرمانشاه شد. اما در تنگه چهارزبر اولین گروه پاسداران (از لشکر جدیدالتأسیس، ولی امر (عج)) راه را بر دشمن مسدود کردند، تا یگان‌های دیگر سپاه به تدریج وارد منطقه شوند؛ لذا هرچند عدم حضور سپاه و مردم در منطقه سبب شده بود که سازمان منافقین به راحتی ۷۰ تا ۸۰ کیلومتر پیشروی کنند، ولی پس از ورود نیرو‌های مردمی و نظامی به صحنه و هجوم از دو منطقه اسلام‌آباد و چهارزبر به سازمان مجاهدین خلق با فرماندهی شهید سیادشیرازی، قوای آنان درهم شکست و انهدام وسیعی از آنان صورت گرفت. این تهاجم، که به نبردی ۳ روزه منجر شد، نهایتاً در تاریخ ۶/۵/۶۷ با سرکوب کامل نیرو‌های سازمان منافقین به پایان رسید. به این ترتیب، با عکس‌العمل نیرو‌های ایران که به دفع تجاوز دشمن به خوزستان و کرمانشاه و انهدام سازمان منافقین انجامید، ارتش عراق در تاریخ ۱۰/۵/۶۷ به نوار مرزی بازگشت.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه