روزنامه کائنات
2

سیاست

۱۴۰۰ دوشنبه ۳۰ فروردين - شماره 3880

برتری سیاست خارجی ما

 کامران بوکانی- يکي از موضوعات مورد توجه در هر کشوري بررسي تغيير و تحول در سياست گذاري و اجراي سياست خارجي است که با توجه به ميزان اهميت و قدرت يک کشور تاثيرات منطقه اي و جهاني خاص خود را دارد. در اين رابطه در ايران نيز در مقاطع گوناگون، موضوع تغيير در سياست خارجي به ويژه در مورد موضوعات حساسي همچون روابط ايران و آمريکا، همواره مورد توجه بوده است.
اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس مبانی نظری در قانون جمهوری اسلامی بدین شرح تعریف شده‌است:تأکید و اجرای استقلال سیاسی در برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری.ترجیح دادن ملت‌ها و نهضت‌های ضد دیکتاتور به دولت‌های دیکتاتور مابانه در روابط بین‌الملل.استقلال روابط خارجی سیاسی از روابط خارجی اقتصادی ایران.مبارزه با اسرائیل و دفاع از نهضت مردمی فلسطین.اهمیت دادن به عدالت سیاسی در روابط بین دولت‌ها.فاصله گرفتن استراتژیک از منافع قدرت‌های بزرگ سیاسی.مبارزه با قانون تبعیض‌آمیز وتو در سازمان ملل متحد.ماهیت قدرت سیاسی در ایران عقیدتی است و در نتیجه سیاست خارجی ایران عقیدتی است.
جمهوری اسلامی ایران، به‌مثابه بازیگری هنجاری، در نظام بین‌الملل دارای نقش هنجارساز است. این نقش، مرهون ویژگی هایی است که رهآورد انقلاب اسلامی بوده و بنیان شکل‌گیری نظام سیاسی جدیدی با ماهیت انقلابی و اسلامی را فراهم ساخته است. آن نظام سیاسی که تعابیر جدیدی بر قامت سیاست داخلی و خارجی پوشانده و به‌تدریج به انتظارات رفتاری خاصی در نظام بین‌الملل انجامیده است. بر این اساس، پرسش اصلی، آن است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چه تأثیری بر روند هنجارسازی‌های بین‌المللی داشته است؟
عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شامل هویت‌های مختلفی است که در بطن جامعۀ ایران کنونی وجود دارد. هویت‌هایی که هرکدام بنا به اشتراکات بین‌الأذهانی منافع متفاوتی را مدنظر دارند. به‌طوری‌که هرکدام از این هویت‌ها بتواند خود را به بخش بیشتری از جامعه بقبولاند تعریف مختص به خود را از منافع خواهد داشت و آن منافع در سیاست خارجی ارجحیت خواهد داشت.
در بطن جامعۀ ایرانی، به سبب تاریخ پُرفرازونشیب، لایه‌های مختلفی شکل‌گرفته که هرکدام دارای هسته‌ای کانونی و مرکزی بوده است و تعدد این مراکز کانونی، موجب شکل‌گیری جامعه‌ای متکثر و چندوجهی شده است. این هسته‌های کانونی اجتماعیِ جامعۀ ایرانی شامل هنجارهای سنتی و مذهبی قبل و بعد از ورود اسلام به ایران و همچنین تجددخواهی و میل به پیشرفت بوده است و به دلیل پیشرفت‌های غرب در دوران معاصر، نزدیکی به غرب، جزو خواسته‌های بخشی از جامعۀ ایرانی در دوران اخیر بوده است. بنابراین می‌توان گفت از بین منابع هویت‌بخش متعددی که حاصل تحول و تطور تاریخ در سرزمین ایران است سه لایۀ کانونی اصلی قابل‌ذکر است: اسلامیت و جامعۀ مذهبی، ایرانیت و جامعۀ تاریخی باستانی، و تجدد و جامعۀ مدنی. اما قبل از تشریح هرکدام باید به طبقۀ متوسط جدید هم اشاره کرد. طبقۀ متوسط به دلیل گستره و جایگاهی که دارد عامل اصلی تغییرات در جوامع توسعه‌یافته و درحال‌توسعه به شمار می‌رود که همانند سایر کشورها در ایران نیز طبقۀ متوسط جدید قابل‌توجه و دارای اهمیت است.
طبقۀ متوسط از مهم‌ترین اقشار اجتماعی در کشورهای توسعه‌یافته به‌حساب می‌آید. این طبقه به علت برخورداری از اندوخته‌ها و ظرفیت‌های وسیع، نیروی اصلی دگرگونی‌های سیاسی به شمار می‌رود . طبقۀ متوسط بخشی از جامعه است که در جایگاهی میان بالاترین و پایین‌ترین طبقات قرارگرفته است و از ویژگی‌های اعضای آن می‌توان به سطح بالای پیوستگی، درآمد، مصرف، مالکیت مادی، روشنفکری و استعداد و مهارت چشمگیر اشاره کرد.
جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی فلسفه سیاست خارجی را در شاخص‌های شیعی، اسلامی، ایرانی و مدرن با واژگانی چون امت اسلامی، دفاع از مسلمانان و مستضعفان، صدور انقلاب، وفاداری به تعهدهای بین‌الملل، حفظ تمامیت ارضی کشور و اجازه دخالت ندادن و دخالت نکردن در امور کشورها قید کرده است. این مجموعه از مفاهیم برآمده از فلسفه‌ای متکثر دارد که در صورت نداشتن اولویت‌گذاری به سمت تصمیم‌گیری‌های بی‌نظم و بی‌برنامه و حتی در برخی مواقع مهار یکدیگر حرکت می‌کند. فلسفه سیاست خارجی ایران توان انقلابی و شیعی را فعال ساخته و مناطق نفوذی در عراق، سوریه و لبنان ایجاد کرده است. در سایر فلسفه‌ها همچون فلسفه حقوقی و آرمان‌گرایی نیز توانسته است در خلع سلاح، رویه‌های صلح منطقه و بین‌الملل و مباحث سازمان ملل فعال باشد. آنچه هنوز جای تقویت دارد فلسفه‌های ملی و واقع‌گرایی است که امکان مهار و موازنه و رویکردهای مصلحتی و چند وجهی را سامان‌دهی کند.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه