صفحه اول
شریف غفاری - از جمله اقدامات بسیار موثر در امر فرهنگسازی مالیاتی برقراری عدالت در اخذ مالیات است؛ بدین معنا که مردم بدانند مالیات از همه مودیان خرد و کلان خصوصاً مودیان کلان اخذ میشود و این مهم برای مردم بسیار اعتمادآور و اطمینان بخش است. نقش سازمان مالیاتی که به تعبیری میتوان آن را پلیس مالی کشور نامید، در نظام اقتصادی کشور بسیار حائز اهمیت است. باید در این سازمان نظارتهای مالی صورت گیرد و سامانه هوشمندی در سازمان مالیاتی برقرار باشد تا به صورت حساب شده و دقیق از درآمدهای مودیان خرد و کلان مالیاتی مطلع شود. مالیات، پرداختی الزامی و بلاعوض است که از سوی صاحبان مشاغل، املاک، تولیدکنندگان و حتی مصرف کنندگان به دولت پرداخته می شود تا هزینه عمومی دولت از این طریق تامین شود. از همین رو، باید گفت که مالیات بمثابه یک نوع هزینه اجتماعی است که آحاد یک ملت در راستای بهره برداری از امکانات و منابع یک کشور موظفند آن را پرداخت کنند تا توانایی های جایگزینی این امکانات و منابع فراهم شود. پس در واقع مالیات، انتقال بخشی از درآمدهای جامعه به دولت یا بخشی از سود فعالیت های اقتصادی است که نصیب دولت می شود؛ زیرا ابزار و امکانات دستیابی به درآمد و سودها را دولت با امنیت یا شرایط دیگر فراهم ساخته است و می تواند هزینه های خویش را از طریق مالیات باز پس گیری کند. بر این اساس می توان گفت که گستره مالیات تنها مالیات بر درآمد و سود یا مالیات بر دارایی و ثروت افراد حقیقی یا حقوقی نیست، بلکه مالیات بر مصرف و ارزش افزوده را نیز شامل می شود. مالیات ها به شکل مستقیم و غیرمستقیم اخذ می شود. مالیات مستقیم را می توان مالیات بر درآمدها، سود یا مالیات بر ثروت و امثال آن نیز نامید. این مالیات به طور مستقیم از درآمد یا دارایی افراد حقیقی و حقوقی اخذ می شود. اما مالیات های غیرمستقیم مالیات پنهانی است که بر کالا و خدمات ومانند آنها وضع می شود و شخص بدون آنکه متوجه باشد، مبلغی را به دولت پرداخت می کند. در حقیقت دولت ها برای تامین بودجه عمومی، شیوه ها و راه های گوناگونی را به کار می گیرند که از جمله آنها مالیات های مستقیم و غیرمستقیم است. عدالت مالیاتی سه اصل اساسی دارد: ۱- نرخ مالیات باید به گونهای باشد که همه افراد به خصوص ثروتمندان و شرکتها به صورت عادلانه مالیات خود را پرداخت کنند. بدین معنی که ثروتمندانی که از منافع ملی بیشتر استفاده کردهاند و ثروت بیشتری به دست آوردهاند، باید سهم بیشتری در پرداخت مالیات داشته باشند. ۲- درآمدهای مالیاتی باید برای سرمایهگذاری های باارزش و در جهت ثبات در اقتصاد مصرف شود. ۳- نظام مالیاتی عادلانه باید به ساخت یک جامعه عادلانهتر و کاهش نابرابری که به واسطه معافیتهای مالیاتی ثروتمندان ایجاد شده است، کمک کند. اصلاح قوانین مالیاتی در راستای عدالت باید سبب بهرهمندی و منفعت بیشتر برای خانوادههای کمدرآمد شود. سیاستهای مالیاتی باید به گونهای باشد که کارگران کمدرآمد تحت فشار بیشتری برای پرداخت مالیات قرار نگیرند. عدالت مالیاتی زمانی تحقق می یابد که همگان بر اساس یک اصول و قواعد عمل کنند و معیارها میزان و ترازو برای همگان یکسان باشد، نه آنکه کسانی را استثنا کنند و این گونه به اکثریت مردم ظلم روا شود. استثنا کردن افراد زمانی جایز است که شرایط عمومی پرداخت مالیات را نداشته باشند؛ اما کسانی که توانایی دارند و تنها به سبب برخی از روابط چون خویشاوندی و مانند آنها بخواهند روابط را بر ضوابط قانونی مقدم سازند و عدالت را نادیده بگیرند، ظلم مضاعفی به مردم است. استثنا کردن گروه هایی با درآمدهای بالا و هنگفت چیزی جز خروج از عدالت مالیاتی نیست. بر این اساس، هم می بایست در قوانین در این زمینه تجدید نظر شود و هم کسانی که مرتکب چنین فساد و ظلم مالی می شوند برکنار و حتی مجازات شوند، همچنین عزل تنها محدود به دایره کارگزاران و عاملین نیست، بلکه شامل هر سطحی است که به دوراز فلسفه بعثت و اقامه عدالت گام برمی دارند یا مانعی برای تحقق آن ایجاد می کنند.