گزارش
امیر حسین سجادی -آیا پس از رحلت آیتالله مهدوی کنی، محمد یزدی و مصباحیزدی به عنوان سه ضلع مثلث تاثیرگذار در جناح راست، می توان منتظر ظهور چهرههایی تازه در این جناح بود؟دیروز پیکر آیتالله محمدتقی مصباح یزدی عضو فقید مجلس خبرگان رهبری و رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) پس از تشییع توسط جمعی از طلاب و آحاد مختلف مردم در جوار بارگاه ملکوتی کریمه اهلبیت(س) به خاک سپرده شد.از امروز بحران جانشینی خودنمایی خواهد کرد! جبهه پایداری در مورد شخصیت سیاسی مصباح یزدی می نویسد: حضرت آیتالله مصباح یزدی در سالهای پیش از انقلاب از علمای مبارز علیه رژیم ستم شاهی بودند و زندگی سیاسی حضرت آیتالله در آن دوران دائماً به تولید محتوای اعتراضی علیه حکومت پهلوی از یک طرف و طرحریزی بنیانهای نظری حکومت اسلامی از طرف دیگر اختصاص پیدا میکرد. در سالهای پس از انقلاب، فعالیتهای سیاسی آیتالله مصباح که قدری متفاوت از فعالیت سیاسی دیگر علما و روحانیون برجسته بود، کالبدی علمی پیدا کرد. چرا که در کوران تهاجم نظری جریانات مختلف سیاسی به مرزهای اندیشه اسلام ناب و انقلاب اسلامی، شناسایی دقیق ماهیت این گروهها و فهم انحرافاتشان از مسیر انقلاب ابتدا نیاز به بصیرت سیاسی داشت که آیتالله مصباح با بهرهگیری از بصیرتی مثالزدنی، ابتدا مختصات انحرافات جریانات را شناسایی کرده و سپس با استعانت از تسلط علمی کمنظیر به نبرد علمی با آنان میرفت و اینگونه از بنیانهای نظری انقلاب اسلامی، حراست میکرد. مبارزات علمی-سیاسی آیتالله با برخی نحلههای روشنفکری در سالهای اول انقلاب که تز «اسلام منهای روحانیت» را طرح و تبلیغ میکردند، همواره مورد تمجید علمای بسیاری بوده است؛ همچنین شناخت دقیق ایشان از خطر کروههای کمونیستی و مارکسیستی همچون حزب توده و امثالهم برای جوانان انقلابی، مجابشان کرد تا در مقاطعی مقابله علمی همهجانبه با افکار آنان را در دستور کار خویش قرار دهد. کما اینکه تصاویر مناظرات ایشان در سالهای ابتدای انقلاب با اعضای گروهکهای مارکسیستی نیز موجود است و هر از گاهی فیلم این مناظرات از رسانه ملی نمایش داده میشود. پس از مقابله علمی ظفرمندانه علامه مصباح یزدی با کمونیستها و مارکسیستها، رویاروییهای ایشان با جریانات شبه روشنفکری هم از نقاط درخشان مبارزات علمی-سیاسی آیتالله است. با شروع دولت اصلاحات که عرصه برای جولان شبه روشنفکران غربگرا مهیا شد، صحنه علمی-سیاسی کشور بدل به صحنهای برای حمله این شبه روشنفکران به مبانی اعتقادی و نظری انقلاب اسلامی شد که در این مرحله هم آیتالله مصباح به همراه شاگردان بیشماری که حالا دیگر بسیاری از آنان به تسلط علمی نسبی دست یافته بودند، به مبارزه با انحرافات مبنایی عناصر فکری نزدیک به دولت اصلاحات و تبیین مبانی اسلام ناب پرداختند. در جریانات فتنه سال 88 و در گیرودار اتفاقات پس از انتخابات آن سال نیز این آیتالله مصباح بودند که با برافراشتن بیرق بصیرت سیاسی و دینی، یکبار دیگر مسیر دفاع همه جانبه از نظام اسلامی را برگزیدند و در مقابل هجمههای ناجوانمردانه جریانات سیاسی به رهبر انقلاب سینه سپر کردند عمارگونه در مقابل سیل تهاجم بدخواهان داخلی و خارجی نظام اسلامی، پایداری نمودند. شاید بتوان رمز حضور پیوسته، دائمی و البته موثر آیتالله مصباح در تمامی بزنگاههای سیاسی را در همان بصیرت، نگاه ژرف ایشان نسبت به رخدادهای سیاسی و البته ولایتپذیری و ولایتمداری کمنظیر ایشان دانست که این بصیرت و ولایتمداری مثالزدنی همواره ایشان را در مسیر مجاهدت در راه حق یاری نموده است. کما اینکه مقام معظم رهبری نیز در رابطه با ایشان میفرمایند که علم، صفا و بصیرت هر سه در ایشان جمع است. توجه و اهتمام ویژه حضرت آیتالله به تشکیلات و فعالیت تشکیلاتی و منسجم را شاید بتوان از دیگر وجوه با اهمیت شخصیت سیاسی ایشان دانست. سالها حضور حضرت آیتالله مصباح در راس شورای فقهای جبهه پایداری انقلابی اسلامی، همواره موجبات گسیل خیرو برکات معنوی و تشکیلاتی متعدد به سمت اعضای جبهه پایداری انقلاب اسلامی میشد. اعتقاد و باور ایشان به فعالیت جمعی و شبکه سازی برای تبیین هرچه بیشتر معارف اسلام و انقلاب اسلامی وجه مشخصهای درخشان برای این مجاهد خستگیناپذیر بود. کسی که لیدر جبهه پایداری نبود در باب اندیشه سیاسی پدر معنوی پایداریها، یک رجوع تاریخی دیگر، جویندگان را به اظهارات وی در باب حزب و تحزب میرساند. «تشکل و نشستوبرخاستهای خود را داشته باشید؛ اما مبادا حزب تشکیل دهید. عضویت در یک حزب یا گروه یا دسته، وابستگی فکری و علاقه غیرعقلانی میآورد. برای همین در همان اوایل انقلاب که شهید بهشتی همراه دوستانش حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند، چون تعهد حزبی را مغایر با ارزشها و باورهای دینی میدانستم، به عضویت آن درنیامدم»؛ اینها بخشی از اظهارات مرحوم آیتالله مصباح درباره حزب است. به نوشته توسعه ایرانی، پدر معنوی پایداریها را به نوعی بنیانگذار علوم انسانی اسلامی میدانند. در واقع آیتالله از آن جهت که «حزب» را پدیدهای غربی و هر چیز غربی را نیز مطرود میدانست، در دهه 60 پرهیز بسیار از حزب و تحزب داشت. دو دهه بعد اما ظاهرا دست تقدیر و اقتضای سیاست، ایجاب کرد که تشکیلات جبهه پایداری به عنوان یک حزب راستگرای تندرو حول محور استاد شکل بگیرد. گرچه پایداریچیها بسیار مقاومت کردند در برابر اینکه تشکیلات خود را حزب بنامند، اما به هر حال عمل و کارکرد آن، همان است که از یک حزب برمیآید. خود آیتالله مصباح نیز چند ماهی پس از تشکیل جبهه پایداری، اعلام کرد: «لیدر جبهه پایداری نیستم.» کمتر از سه ماه از این گفته مرحوم؛ اما شورای مرکزی جبهه پایداری اعلام کرد که «گزارش تمامی جلسات شورای مرکزی محضر حضرت استاد مصباح یزدی میرسد؛ لیست نهایی نیز برای دریافت نظر و مشاوره خدمت ایشان ارائه خواهد شد و بعد از اعلام نظر و تایید علامه، منتشر میشود.» پس از رحلت آیتالله مهدوی کنی، محمد یزدی و مصباحیزدی به عنوان سه ضلع مثلث تاثیرگذار در جناح راست؛ باید منتظر ظهور چهرههایی تازه در این جناح بود که لزوما به طور کامل متاثر از این سه نخواهند بود؛ چهبسا تندتر باشند انتخاب ۱۴۰۰، با فقدان رهبر معنوی جبهه پایداری با درگذشت مصباحیزدی در آستانه انتخاب ۱۴۰۰، با فقدان رهبر معنوی خود مواجه شده است. آنچه که میتواند این جبهه را دچار تغییراتی در آینده کند. فوت آیت الله مصباحیزدی پس از فقدان آیتالله محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اصولگرایان را که پس از آیتالله مهدویکنی با اختلاف و نبود رهبری مواجه شده بودند هر چه بیشتر با خلا چهرههای تاثیرگذار به ویژه در ایام انتخابات مواجه کرد. این مسئله از سوی رسانههای اصلاحطلب نیز مورد توجه قرار گرفت، اما رسانههای اصولگرا در این باره سکوت کردهاند. حتی رسانههای اصلاحطلب از پایان عصر شیخوخیت در اصولگرایان و نیز خلاء تئوریک در جریان اصولگرا سخن میگویند. گروه دیگری از اصلاحطلبان نیز تاثیر فقدان آیت الله مصباحیزدی را در اندازه جبهه پایداری تحلیل کردند. ناصر قوامی فعال سیاسی اصلاحطلب در این باره در گفتگویی گفت: «طبیعی است که پایداری با از دست دادن حمایت او و از دست دادن رهبر کاریزماتیک خود، قدری تضعیف میشود، اما باید توجه داشت که آن پژوهشکدهای که آقای مصباح راه انداخته بود، تبدیل به یک جای امنیتی شده و خود آقای مصباح را هم تحت تاثیر قرار داده بود. این مرکز همچنان برقرار و وابسته به نهادهای قدرت است. هدایت آن نیز از این پس قطعا بر عهده فرد دیگری قرار میگیرد و در اصل موضوع تغییر رخ نخواهد داد.» اما به نظر برخی، چالش جبهه پایداری بیش از اینهاست. در این باره رسانه جهان صنعت در تحلیلی تقویت صادق محصولی را مهمترین تاثیر فقدان آیتالله میداند. برخی رسانه ها نوشتند: «ناگفته پیداست که بعد از مصباح، شاخه قم پایداری یعنی حلقه پرتو تضعیف شده و در مقابل شاخه تهران قدرت میگیرد. خاصه اکنون که صادق محصولی به عنوان یکی از پرنفوذترین چهرههای اصولگرا رسما دبیرکلی آن را به عهده گرفته و گمانههایی نیز درباره ورود او به عرصه کاندیداتوری به گوش میرسد.» اما در میان رسانههای اصولگرا تنها سایت فردا با مروری بر مواضع رسانههای اصلاحطلب، نبود مصباحیزدی را موجب افزایش میزان همراهی و همکاری طیف پایداری با سایر اصولگرایان دانسته و گمانه تقویت وجه عملیاتی جبهه پایداری را جدی خوانده است. این سایت نتیجه گرفته که احتمالا بر میزان همراهی و همکاری جبهه پایداری با سایر طیفها افزوده خواهد شد و بعد از مرحوم مصباحیزدی، فصل نوینی در فعالیتهای پایداری رخ خواهد داد. با این حال صادق کوشکی فعال سیاسی اصولگرا در گفتگو با فرارو در این باره بر این نظر است که جبهه پایداری پس از آیت الله مصباح یزدی ضعیف خواهد شد. او گفت: «جبهه پایداری به اعتبار آقای مصباحیزدی در میان مخاطبانش جایگاهی پیدا کرده بود و در فعالیتهایش هم بهعنوان شاگردان مصباح، فعالیت میکردند؛ بنابراین طبیعی است که بعد از فوت آقای مصباح، جبهه پایداری آن قدرت مانور سابق را نداشته باشد و تاثیرش کاهش پیدا کند.» به گفته کوشکی وزن جبهه پایداری پس از این بخصوص در عرصه انتخابات، کم میشود، ولی او این را به نفع شخص یا گروه خاصی ندانست و افزود: «گمان نکنم این جبهه پس از آقای مصباح در پی تجدیدنظر در اصولشان بربیایند یا طیف خاصی همچون نسل جوان در این جبهه دست بالا را پیدا کند. چون اعضای جبهه پایداری همین الان هم مسن نیستند. شاید بعدها نگاهشان به بعضی از مسائل تغییر کند، اما هنوز هم بافت اصلی جبهه پایداری، کسانی هستند که به نوعی شاگردان آقای مصباح محسوب میشوند.» او همچنین بیان کرد: «اینکه نبود آقای مصباح موجب تمایل این جبهه به آقای احمدینژاد شود یا اینکه بخواهند به سمت او بروند؛ اینطور نیست و این امر به هیچ وجه اتفاق نخواهد افتاد. احمدینژاد سالهاست که تمام شده است و صحبت کردن از آن یک مقدار وقت تلف کردن است.” شاید نظر کوشکی درباره عدم تمایل جبهه پایداری به احمدینژاد با توجه به نظر آیت الله مصباحیزدی در باره احمدینژاد در سالهای اخیر سنخیت داشته باشد. زمانی که حمایتهای شدید مصباحیزدی از احمدینژاد که تا تعریف خواب دعای امام زمان برای احمدینژاد و ذخیره دانستن او هم پیش رفته بود پایان یافت و مصباح با بیان اینکه احمدینژاد را سحر کردهاند، حمایت از او را حرام دانست. کوشکی همچنین درباره انتخاب شخص دیگری به جای آیت الله مصباح یزدی از سوی جبهه پایداری نیز تاکید کرد: «هر فردی جایگاه خودش را دارد، بعید میدانم کس دیگری بتواند برای جبهه پایداری مثل آقای مصباح باشد. هیچ کس برای جبهه پایداری مثل مصباح نخواهد شد.» این در حالی است که حسین کنعانیمقدم فعال سیاسی اصولگرا در گفتگویی در این باره گفته بود جبهه پایداری با گذشت زمان باید شخص دیگری به جانشینی مصباح برگزیند و همین مسئله این جبهه را با تغییرات و چالشهایی مواجه خواهد کرد. جایگزین همطراز کیست؟ به هر حال مرور زمان نقش آیتالله مصباح در جبهه پایداری را نه تنها «لیدر»، بلکه «پدر» تعریف کرد. اساس این جبهه که سال 90 اعلام موجودیت کرد، بر چهار اصل استوار بود: 1- وحدت حول محور ولایت فقیه، 2- بیزاری از عاملین فتنه 88، 3- بیزاری از ساکتین فتنه 88 و 4- بیزاری از جریان انحرافی طیف محمود احمدینژاد. البته ناگفته نماند که آیتالله مصباح و پایداریها از حامیان بیچون و چرای محمود احمدینژاد بودند اما تردید در ولایتمداری احمدینژاد آنها را نه تنها از او دور کرد، بلکه در مقابل وی قرار داد. از دیگر اصول جبهه پایداری این است که چند فقیه مانند شورای نگهبان باید بر مصوبات آن نظارت داشته باشند. مرحوم محمدتقی مصباح از ابتدا یکی از آن فقها بود. دیگری آیتالله عزیزالله خوشوقت بود که همان سال 92، یعنی اوایل تاسیس این جبهه از دنیا رفت. پس از آن هرچه زمان گذشت این نام آیتالله مصباح بود که در صدر این جبهه خودنمایی میکرد. به ویژه آنکه اعضای آن قریب به اتفاق از شاگردان وی در موسسه امام خمینی(ره) و قرارگاه عمار بودند. مرتضی آقاتهرانی، غلامحسین الهام، صادق محصولی، علی اصغر زارعی، کامران باقری لنکرانی، محمداسماعیل کوثری، مهدی کوچکزاده، روحالله حسینیان، سید محمود نبویان، فاطمه آلیا، امیرحسین قاضیزاده هاشمی و بسیاری دیگر اعضای شورای مرکزی این جبهه یا اعضای علیالبدل شدند. پدر معنوی پایداریها از دنیا رفته است و جبهه پایداری در سوگ آن. این گروه همواره از قدرت و نفوذ آیتالله مصباح متنعم و پشتش به آن گرم بوده است؛ حالا برای پر کردن جای او باید جایگزینی همطراز او پیدا کند. نکته قابل توجه در این میان این است، بسیاری از این چهرهها به رتبههای سیاسی بسیار بالایی دست پیدا کردند از وزیر گرفته تا وکیل. بسیاری دیگر افراد صاحب نفوذ در بده بستانها و تحولات سیاسی شدند. از این رو خیلیها یکی از اصلیترین اقدامات مصباح یزدی در طول حیات خود و حیات انقلاب اسلامی را کادرسازی وی برای نظام عنوان میکنند؛ این دسته البته با توجه به ظهور تقابل جدی آیتالله با اصلاحطلبان پس از ریاستجمهوری محمد خاتمی، این کادرسازی را در خدمت جریان راست و به ویژه جریان راست افراطی میدانند.