روزنامه کائنات
5

گزارش

1404 دوشنبه 20 مرداد - شماره 4889

کائنات سناریوهای نقش آفرینی ایران در برابر "مسیر ترامپ “ را بررسی می کند

آمریکا از جان منطقه چه می‌خواهد؟

 هلیا بروجردی- توافق صلح روز جمعه میان رهبران ارمنستان و آذربایجان، بار دیگر مسأله دعوای دیرین این دو کشور را برجسته کرد.
رسانه‌های خارجی بامداد شنبه گزارش دادند رهبران ارمنستان و آذربایجان روز جمعه توافقی را در کاخ سفید با میانجی‌گری آمریکا به منظور پایان بخشیدن به دهه‎ها اختلاف به امضا رساندند. این دو کشور منطقه قفقاز جنوبی طبق این توافق مسیری راهبردی به نام «دالان زنگزور» را ایجاد خواهند کرد، که در توافق رسمی که به امضای طرفین رسیده، طبق اعلام کاخ سفید با نام «مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی بین‌المللی» شناخته خواهد شد.  
نقطه نگرانی، یک فاصله ۴۴ کیلومتری میان خاک اصلی آذربایجان و منطقه نخجوان است که از سرزمین ارمنستان (استان سیونیک) می‌گذرد. در سی سال گذشته آذربایجان برای دسترسی به منطقه نخجوان و ترکیه باید از خاک ایران استفاده می‌کرد. وضعیتی که دسترسی ایران به قفقاز از طریق ارمنستان را فراهم می‌کرد و درآمد حاصل از ترانزیت برای ایران به همراه داشت.
آذربایجان چاره‌ای غیر از استفاده از این مسیر نداشت و به همین دلیل همواره به دنبال مسیری بودند که بتواند آن‌ها را به صورت مستقیم و کوتاهتر به نخجوان و ترکیه وصل کند. موضوعی که همواره با مخالفت ارمنستان روبرو می‌شد. در حال حاضر با امضای توافق صلح در حضور ترامپ، آمریکا اداره این مسیر را بر عهده می‌گیرد. مسیری که تغییرات ژئوپولتیک، اقتصادی و امنیتی را به دنبال دارد. نگرانی‌های ایران را به طور خلاصه می‌توان در این موارد دسته‌بندی کرد:
۱. کاهش اهمیت  جایگاه راهبردی ایران در کریدورهای شمال – جنوب و شرق - غرب
۲. رقابت کریدور جدید که با اتصال دو بخش جداافتاده آذربایجان با جاده ترامپ، دسترسی مستقیم به اروپا را فراهم می‌کند
۳. قطع دسترسی زمینی تضمین‌شده ایران به منطقه دریای سیاه، شمال قفقاز، اوراسیا از طریق ارمنستان
۴. افزایش حضور اطلاعاتی و نظامی آمریکا و اسرائیل در منطقه مرزی شمالغرب که می‌تواند مخاطرات امنیتی به دنبال داشته باشد
۵. افزایش نفوذ ترکیه و آذربایجان در منطقه شمالغرب
۶. تکمیل دور زدن ایران، همزمان با تلاش‌ها برای ایجاد کریدور هند – خاورمیانه – اروپا (آی‌مِک)
۷. افزایش صادرات تسلیحات آمریکایی به منطقه حاشیه دریای خزر
۸. احتمال درگیری در مناطق مرزی ایران به دلیل تضاد منافع
۹. کمرنگ شدن نقش روسیه در کشورهای شمالغرب ایران و جایگزینی آن با ایالات متحده
سه تحلیل از سه زاویه
تاثیر این تغییر ژئوپولتیک، تنها منحصر به ایران نیست. رحمن قهرمانپور، کارشناس مسائل بین‌الملل در این مورد نوشت: «روسیه با حمله به اوکراین درصدد حفظ قدرت خود در خارج نزدیک خود و تحقق رویای اوراسیای بزرگ بود. اما نه تنها به این خواسته خود نرسید بلکه شاهد افزایش حضور غرب در پیرامون روسیه و از جمله در قفقاز جنوبی است که توافق صلح آذربایجان و ارمنستان با میانجی گری آمریکا نمونه روشن آن است.»
امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مطالعات آمریکا به وجه دیگری از این موضوع توجه کرد: «دونالد ترامپ با برقراری صلح میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان به یک موفقیت چشمگیر در سیاست خارجی دست یافت. با این حال، پیچیدگی سیاسی، اقتصادی و امنیتی منطقه قفقاز، اطمینان از پایدار ماندن این توافق را دشوار می کند. به گذشت زمان نیاز است.»
احسان موحدیان، کارشناس حوزه قفقاز و استاد دانشگاه، با اشاره به لزوم داشتن ابتکار عمل از سوی ایران نوشت: « پاشینیان [نخست‌وزیر ارمنستان] در سخنرانی خود از امکان سرمایه گذاری دیگر کشورها در کنسرسیوم مشترک با آمریکا برای ایجاد زیرساخت های مسیر ترانزیتی در سیونیک خبر داده که به ایران هم دسترسی ریلی تا دریای سیاه می‌دهد. تنبلی نکنیم و پیشنهادات مشخصی برای ساخت زیرساخت‌های مدنظر ارامنه بدهیم که در سیونیک بمانیم!»
آمریکا چه می‌خواهد؟
دولت آمریکا با سه هدف به دنبال کنترل این کریدور است؛ اول؛ چین - دوم؛ روسیه- سوم؛ منابع معدنی کمیاب در قفقاز.
مساله اول چین؛ یکی از مسیرهای مهم ابتکار کمربند و جاده چین از مسیر ترانزیتی و کشورهای محصور در خشکی قفقاز و آسیای میانه می‌گذرد. مسیری که چین را به اروپا متصل می کند که کریدور زنگزور را هم شامل می‌شود. تحرکات آمریکا به همراه اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر به بعد،  تنها برای محدود شدن این مسیر و نابود کردن این پروژه است که این مهم شامل جنگ ۱۲ روزه هم می شود. اگر ایران از لحاظ ژئوپلتیک ضعیف شود و بازدارندگی خود را از دست دهد، مسیر غرب به شرق برای همیشه بازخواهد شد و آمریکا بدون هیچ مانعی به منابع عظیم شرق دسترسی پیدا کرد و انگلیس نیز بار دیگر به الماس کوه نور (ایران و هند) می‌رسد.
مساله دوم روسیه؛ ترامپ به دنبال بله پوتین برای صلح اوکراین است تنها به این دلیل که اگر زلنسکی را راضی کند که زمین‌های اوکراین را به پوتین دهد شاید کمی خیالش راحت شود که پوتین پشت چینی ها را خالی کند و اینگونه راحت تر به مصاف چینی ها برود. اما این مساله تنها با پرونده اوکراین حل نخواهد شد چراکه اتحاد چین و روسیه به قول خودشان از نوع آهنین است! اما این روزها اخبار برسمیت شناختن طالبان از سوی روسیه بحث های بسیار داشته است. برخی تحلیلگران غرب معتقدند که روسیه تحرکات تروریستی را در آسیای میانه و قفقاز و جنوب روسیه، جایی که تقریبا یا شایدم بیشتر دارای ۲۰ میلیون جمعیت مسلمان است زیر نظر دارد. تروریست های سوریه از ازبکستان و قندوز شمال افغانستان  و داعش خراسان نیز برنامه های گسترده ای برای نا امنی در روسیه و قفقاز در دست اجرا دارند. روس ها حالا با طالبان دست دوستی داده اند برای آن روز.
مساله سوم منابع معدنی کمیاب؛ خبرآنلاین پیش از این به تفصیل به این موضوع با عنوان: «جمهوری آذربایجان دروازه ورود آمریکا و اسرائیل به آسیای مرکزی» پرداخته بود. در این گزارش به نقل از نیوزویک در تاریخ ۱۴ دی ۱۴۰۳ تاکید شد:
اسرائیل با وضعیت فعلی خاورمیانه می‌تواند توافق ابراهیم را در کشورهای آسیای مرکزی و شرق آسیا گسترش دهد و آنها را همسو با اهداف خود مانند کشورهای خلیج فارس متحد کند! این در حالی است که این گزارش با ارائه این طرح مدعی شده که امریکا می تواند با این توافق به آسیای مرکزی نفوذ کند و مواد معدنی این کشورها را تصاحب کند.
نیوزویک در این گزارش نوشته است:آذربایجان، قزاقستان و ازبکستان "بهترین دوستان" اسرائیل در جهان اسلام شناخته می‌شوند. رابطه‌ای که سودهای قابل‌توجهی به همراه داشته و در آینده نیز با روابط گرم‌تر می‌تواند سود بیشتری به بار آورد. در اسرائیل، این سه کشور یک شریک امنیتی پایدار، بازار مصرفی سودآور و حامی در مسائل کلیدی مانند مدیریت منابع آب یافته‌اند.
دعوت از کشورهای مسلمان که پیش‌تر با اسرائیل صلح کرده‌اند برای پیوستن به توافق‌نامه‌های ابراهیم ممکن است برای کسانی که هدف این توافق‌ها را تنها تشویق صلح می‌دانند عجیب به نظر برسد. اما توافق‌نامه‌های ابراهیم فراتر از این هستند. آن‌ها بستری برجسته برای همکاری میان اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای مسلمان حامی آمریکا که متعهد به تحمل و همزیستی هستند، فراهم می‌کنند. بنابراین، گسترش این توافق‌نامه‌ها به آسیای مرکزی می‌تواند به تقویت حضور واشنگتن در این منطقه کمک کند.
 این سه کشور ترک‌زبان در منطقه‌ای دشوار قرار دارند که بین چین، روسیه و ایران احاطه شده است. منطقه‌ای که برای اهداف استراتژیک آمریکا نیز حیاتی است.
آسیای مرکزی سرشار از مواد معدنی ارزشمند از جمله اورانیوم، لیتیوم و تانتالوم است و برخی از بزرگ‌ترین ذخایر گاز طبیعی جهان را در خود جای داده است.(بیشتر بخوانید) قزاقستان و آذربایجان همچنین از منابع غنی نفت برخوردارند و نقشی کلیدی در کریدور میانی دارند، یک مسیر تجاری که چین را به اروپا متصل می‌کند و از روسیه و ایران عبور نمی‌کند.
آذربایجان و قزاقستان ۶۰ درصد از واردات نفت اسرائیل را تأمین می‌کنند، در حالی که آذربایجان یک متحد حیاتی در همکاری‌های دفاعی بوده است – باکو یکی از بزرگ‌ترین واردکنندگان تسلیحات اسرائیلی است و با اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران هماهنگی داشته است. در سال‌های اخیر، اورشلیم به طور پیوسته تجارت خود با ازبکستان را افزایش داده است.
هدف کریدور تورانی و صهیونیستی زنگزور فشار بر امنیت ملی ایران است
نماینده مسیحیان ارامنه جنوب کشور در مجلس می‌گوید کریدور زنگزور یک کریدور تورانی و صهیونیستی است و هدف آن فشار بر حاکمیت و امنیت ملی کشورمان است.
 محمد امیرحسینی - گقارد منصوریان نماینده مسیحیان ارامنه جنوب کشور در مجلس شورای اسلامی درخصوص اقدام دولت ارمنستان برای در اختیار گذاشتن کریدور زنگزور به مدت ۹۹ سال به آمریکا گفت: درباره توافقی که به‌عنوان «کریدور زنگزور» امضا شده که ترامپ هم از آن سوءاستفاده می‌کند و به فکر مطرح شدن اسم خودش است و آن را به اسم کریدور ترامپ مطرح می‌کند هیچ‌گونه اطلاعات دقیقی وجود ندارد و تنها اطلاعاتی که داریم این است که برای مدت ۹۹ سال، یک شرکت آمریکایی این کریدور را در اختیار می‌گیرد و حفاظت آن نیز برعهده همان شرکت خواهد بود.
عضو کمیسیون امور داخلی کشور و شورا‌های مجلس اظهار کرد: حال سؤال این است که این کریدور دقیقاً در کدام قسمت واقع می‌شود؟، این مسیر در استان سیونیک ارمنستان است؟، آیا مرز ایران و ارمنستان مسدود می‌شود؟ و تبعات این مسیر برای اقتصاد و جایگاه ترانزیتی ایران چه خواهد بود؟؛ اینها سؤالاتی است که به‌دلیل نبود اطلاعات کافی، فعلاً نمی‌توان به آنها پاسخ داد.
منصوریان بیان کرد: آنچه مسلم است اینکه نخجوان و جمهوری آذربایجان به‌واسطه مرز ۱۱ کیلومتری «آرارات کوچک» به یکدیگر متصل می‌شوند و حضور نیرو‌های نظامی مثل ناتو از کریدور زنگزور برای رسیدن به جمهوری آذربایجان و دریای خزر قطعی می‌شود.
این نماینده مجلس می‌گوید مسلم است که این کریدور، یک کریدور تورانی و صهیونیستی است و هدف آن فشار بر حاکمیت ایران، تمامیت ارضی و امنیت ملی کشورمان است.
نماینده مسیحیان ارامنه جنوب کشور در مجلس اضافه کرد: مسائل دیگر هم وجود دارد که نقش روسیه و ایران در این منطقه چیست؟، چون منطقه قفقاز حیاط خلوت روسیه محسوب می‌شود و این منطقه به نحوی یکی از مناطق قدیمی و تاریخی ایران است بنابراین نه ایران و نه روسیه نمی‌توانند در این مسئله منفعل باشند و حضور ایران در اینجا بسیار مهم است.
منصوریان اظهار کرد: متأسفانه باید بگویم که بین ایران و ارمنستان هیچ پیمان نظامی یا پیمانی که از ارمنستان حمایت کند، وجود نداشته و حقیقت این است که در جنگ سال ۲۰۲۰ میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان، ما به صراحت از جمهوری آذربایجان حمایت کردیم و فراموش نکنیم امام جمعه‌های استان‌های آذری زبان بیانیه‌ای صادر کردند و منطقه قره‌باغ را به‌عنوان منطقه اسلامی و ارمنستان را متجاوز معرفی کردند.
عضو کمیسیون امور داخلی کشور و شورا‌های مجلس تصریح کرد: ما نباید با یک دید قومی و مذهبی به مسائل قفقاز نگاه کنیم؛ مسئله اصلی امنیت ملی، تمامیت ارضی و منافع ملی ایران است. اینکه می‌گوییم ارمنستان اشتباه می‌کند برای این است که ارمنستان باید واقع‌بینانه به مسئله نگاه کند، چون این کشور در منطقه‌ای حضور دارد که حیاط خلوت روسیه است و منطقه‌ای بسیار تنش‌زاست و باید پرسید آیا حرکت ارمنستان از شرق به سمت غرب صحیح است؟، چون من فکر می‌کنم این سیاست بسیار افراطی است و لازم است منافع ایران و روسیه در اینجا دیده شود.
این نماینده مجلس بیان کرد: ممکن است مسائلی در پشت صحنه اتفاق افتاده باشد و در ملاقات سه‌ساعته آقای ویتکاف با آقای پوتین در روسیه دقیقاً بر سر چه موضوعی صحبت شده و شاید این موضوع هم در آن دیدار مطرح شده باشد؛ به هر حال باید بسیار محتاط باشند تا منافع ملی ایران خدشه‌دار نشود، چون مسلم است هر کشوری به‌دنبال منافع ملی خود است و ایران از تمامیت ارضی ارمنستان حمایت می‌کند.
منصوریان گفت: اینکه کنترل کریدور زنگزور برای ۹۹ سال به یک شرکت آمریکایی واگذار شود، اما باید دید حاکمیت این راه و سرزمین برعهده چه کسی است و باید منتظر ماند تا اطلاعات دقیقی منتشر شود.
تهران برای مقابله با طرح امریکا چه اهرم‌هایی در اختیار دارد؟
در همین راستا گروهی از تحلیلگران مدعی‌اند این توافق صلح در ظاهر یک پیروزی دیپلماتیک برای ایالات متحده و شخص ترامپ است، اما در لایه‌های پنهان‌تر، تهدیدی راهبردی برای دیگر بازیگران حوزه قفقاز جنوبی چون روسیه، ایران و حتی ترکیه به شمار می‌رود؛ کشورهایی که دهه‌ها این منطقه را حیاط خلوت خود می‌دانستند. گروهی دیگر اما از منظر راهبردی چنین توافقی را مورد ارزیابی قرار داده و مدعی‌اند نفوذ واشنگتن در قلب قفقاز نه‌تنها نفوذ سنتی کرملین را به چالش می‌کشد، بلکه مسیری جایگزین برای تجارت شمال– جنوب را ارایه داده که می‌تواند حتی موقعیت ترانزیتی دیگر کشورها از جمله ایران را نیز تحت تاثیر قرار دهد. ذیل همین گزاره ادعایی است که به نظر می‌رسد این توافق صلح، نقطه آغاز بازتعریف موازنه قدرت در قفقاز جنوبی باشد و نشان از شکل‌گیری بلوک‌های جدید قدرت در منطقه دارد.
در همین حال گروهی از تحلیلگران نیز ادعا می‌کنند سپردن مدیریت مسیر جدید به یک اپراتور امریکایی نوعی قمار برای واشنگتن است؛ آزمونی که می‌تواند نفوذ ایالات متحده از دریای خزر تا مدیترانه را زیر تهدیدهای چندلایه و بالقوه گسترش دهد.
در چنین شرایطی، کنشگری احتمالی تهران، مسکو و آنکارا در برابر این تغییر، می‌تواند تعادل قدرت را یا بازتنظیم کند یا به نحوی به سمت بی‌ثباتی‌های تازه سوق دهد. خسروشاهی خسروشاهی عضو اندیشکده جریان و پژوهشگر حوزه قفقاز ضمن تاکید بر اینکه ورود مستقیم امریکا به عرصه مدیریت مسیر زنگزور می‌تواند ساختار سنتی ائتلاف‌ها در قفقاز جنوبی را بر هم بزند، همزمان بر این باور است که این اقدام منجر به ایجاد فاصله میان برخی کشورها با روسیه و احتمالا بسترساز صف‌آرایی تازه‌ای با محوریت واشنگتن خواهد شد؛ روندی که به گفته خسروشاهی می‌تواند به واگرایی ژئوپلیتیکی میان بازیگران سنتی منطقه منجر شود. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
به گزارش اعتماد، حامد خسروشاهی پژوهشگر حوزه قفقاز در پاسخ به سوالی در باب ارزیابی تاثیرگذاری ورود مستقیم ایالات متحده به معادلات قفقاز جنوبی بر کنشگری بازیگرانی چون ترکیه و ایران خاطرنشان کرد: حضور هم‌زمان نیکول پاشینیان و الهام علی‌اف در کاخ سفید، آن هم در قالب دیداری رسمی با رییس‌جمهور امریکا و با هدف نهایی‌سازی توافق صلح، فراتر از گزاره‌ای چون میانجی‌گری در یک منازعه دوطرفه و در واقع، تلاشی استراتژیک برای جابه‌جایی محور نفوذ منطقه‌ای از روسیه به غرب است. در چنین بستری، نقش‌آفرینی ترکیه و ایران، دو بازیگر کلیدی منطقه، به‌شدت تحت تأثیر این تحول قرار خواهد گرفت.
خسروشاهی در ادامه  گفت: برای ترکیه، که در سال‌های اخیر به واسطه نزدیکی به باکو و حمایت قاطع از آذربایجان در جنگ دوم قره‌باغ (۲۰۲۰) توانسته جای پای ژئوپلیتیکی خود را در قفقاز مستحکم کند، ورود امریکا به سطح بالای معادلات قفقاز نوعی تداخل در حیاط خلوت تازه‌احیاشده‌اش تلقی خواهد شد. اگرچه ترکیه عضو ناتو و هم‌پیمان غرب است، اما روابطش با امریکا در سال‌های اخیر همواره پرتنش بوده و آنکارا علاقه‌مند است بازیگر اول در قفقاز باقی بماند. در نتیجه، احتمال دارد ترکیه بخواهد با ابتکارات موازی یا تعاملات مضاعف با روسیه و ایران، تعادل ژئوپلیتیکی جدید را به نفع خود بازسازی کند.
این پژوهشگر حوزه قفقاز در ادامه گفت‌وگویش درباره نتایج طرح تازه واشنگتن برای ایران معتقد است: از منظر تهران این موضوع بسیار حساس است. جمهوری اسلامی ایران درباره هرگونه تغییر جغرافیای سیاسی منطقه، به‌ویژه آنچه به ایجاد کریدور زنگزور و قطع مرز زمینی ایران و ارمنستان بینجامد، نگران است. اکنون که امریکایی‌ها طرح اجاره بلندمدت بخشی از کریدور را به یک شرکت نظامی خصوصی پیشنهاد داده‌اند تهران این تحولات را نه صرفا یک چالش منطقه‌ای، بلکه تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی خود خواهد دانست. بنابراین، کنشگری ایران نیز می‌تواند به شکل افزایش فشار دیپلماتیک بر ایروان، تقویت حضور امنیتی در مرزهای شمال‌غربی، و همچنین نزدیکی بیشتر به روسیه و چین در قالب محوری علیه نفوذ امریکا بروز پیدا کند.
در یک جمله، این تحول نه‌تنها به بازترسیم نقش واشنگتن در قفقاز می‌انجامد، بلکه ناگزیر، بازیگران منطقه‌ای مانند ایران و ترکیه را نیز به واکنش و بازتعریف منافع و ابزارهای نفوذشان در این منطقه سوق خواهد داد.
خسروشاهی در پاسخ به دیگر پرسش دیگری  مبنی بر ارزیابی پیامدهای احتمالی طرح ادعایی امریکایی برای دو بازیگر اصلی حوزه قفقاز یعنی ارمنستان و آذربایجان و همزمان روسیه تاکید کرد: این پیشنهاد برای هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان هزینه‌هایی دارد، و پذیرش آن تابع محاسبه دقیق منافع راهبردی در سایه فشارهای بازیگران منطقه‌ای خواهد بود. از دید باکو، واگذاری مدیریت کریدور به یک بازیگر ثالث، در ظاهر نوعی تضمین امنیتی برای بهره‌برداری پایدار از این مسیر راهبردی تلقی می‌شود. آذربایجان با تجربه بی‌اعتمادی مزمن به روسیه، به‌ویژه در ایام اخیر، اکنون به دنبال تثبیت دستاوردهای ژئوپلیتیکی خود است.
در این چارچوب، نظارت یک نهاد امریکایی یا اروپایی ممکن است به عنوان ضامن بی‌طرفی و تداوم نظم پساصلح تلقی شود. به باور خسروشاهی اما باکو باید نگران واکنش تند مسکو نیز باشد؛ واکنشی که می‌تواند ابعاد اقتصادی، انرژی، و حتی نظامی به خود بگیرد. ارمنستان هم که سال‌هاست میان وابستگی سنتی به روسیه و آرزوی نزدیکی به غرب در نوسان بوده، ممکن است پذیرش این سناریو را به‌مثابه گامی در مسیر تضمین استقلال از نفوذ کرملین ببیند. اگرچه حضور امریکا احتمالا برای پاشینیان و حلقه غرب‌گرای دولت او جذاب است، اما چنین تصمیمی با خطر قطع حمایت‌های امنیتی روسیه و تحریک واکنش منفی داخلی، از جمله اپوزیسیون طرفدار مسکو، مواجه خواهد شد.
این کارشناس مسائل اوراسیا در ادامه  گفت: در صورت تحقق این طرح، واکنش روسیه بسیار مهم و محتمل است. کرملین به‌ویژه پس از جنگ اوکراین نسبت به هرگونه کاهش عمق راهبردی خود در حیاط خلوت سنتی‌اش بسیار حساس است. خروج روسیه از موقعیت ناظر در کریدور زنگزور به‌منزله واگذاری امتیازی حیاتی به بلوک غرب خواهد بود. این امر می‌تواند با اقداماتی چون اعمال فشار دیپلماتیک، تحریم غیررسمی، تحریک اقلیت‌های قومی یا حتی اقدامات میدانی در قالب تنش محدود پاسخ داده شود.
خسروشاهی در پاسخ به دیگر سوالی در باب پیامدهای سناریوی امریکایی برای مدیریت زنگزور بر نوع بازیگری ایران تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران نیز باید خود را برای تحولات جدید آماده کند. تغییر مدیریت کریدور و استقرار غیررسمی نهادهای امنیتی یا اطلاعاتی امریکایی در مجاورت مستقیم مرزهای ایران، به‌ویژه پس از حمله اخیر امریکا به تأسیسات هسته‌ای کشور و پاسخ موشکی ایران به پایگاه امریکایی در قطر، یک تهدید راهبردی تلقی می‌شود.
به باور خسروشاهی ایران برای مقابله با چنین کنشگری، اهرم‌هایی در اختیار دارد. نخست: اهرم ژئوپلیتیکی که بر اساس آن ایران می‌تواند از موقعیت جغرافیایی‌اش به عنوان مسیر جایگزین ترانزیتی برای ارمنستان و اوراسیا استفاده کند تا جذابیت کریدور غربی کاهش یابد. ابزار دوم، هم‌گرایی منطقه‌ای است. تعمیق همکاری با روسیه و چین، به‌ویژه در قالب ابتکاراتی مانند سازمان همکاری شانگهای یا مسیرهای موازی با پروژه کمربند-راه، می‌تواند وزنه متقابل در برابر طرح غربی ایجاد کند. این پژوهشگر حوزه قفقاز در ادامه خاطرنشان کرد: اما اهرم سوم دیپلماسی چندلایه است. ایران می‌تواند از ابزار دیپلماسی اقتصادی و امنیتی برای تأثیرگذاری بر ایروان بهره گیرد و از تداوم وابستگی متقابل ارمنستان به تهران استفاده کند. ابزار بعدی بازدارندگی نامتقارن است.
تقویت حضور نظامی و امنیتی در مرزهای شمال‌غرب، همراه با حفظ ظرفیت‌های اطلاعاتی، می‌تواند نوعی بازدارندگی نرم اما موثر تعریف نماید. در نهایت، ایران باید با رصد دقیق تحولات، از واکنش‌های هیجانی پرهیز کرده و به‌سمت مدیریت فعال و پیش‌دستانه تحولات منطقه‌ای گام بردارد؛ چراکه بازی قفقاز، صرفا یک نزاع مرزی نیست، بلکه بخشی از رقابت بزرگ‌تری است که چین، روسیه، امریکا و بازیگران منطقه‌ای در آن منافع متقاطع دارند.
این کارشناس مسائل اوراسیا در پاسخ به سوالی در باب آثار حضور مستقیم واشنگتن به معادلات قفقاز و نیز بروز احتمالی واگرایی ژئوپلیتیک در این منطقه خاطرنشان کرد: احتمال بازتعریف سازوکارهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی در قفقاز جنوبی از سوی ایالات متحده، بی‌ارتباط با تحولات شتاب‌گرفته اخیر در این منطقه نیست. حضور همزمان نخست‌وزیر ارمنستان و رییس‌جمهور آذربایجان در واشنگتن و گفت‌وگوهایی که گفته می‌شود یکی از محورهای اصلی آن واگذاری نظارت بر کریدور زنگزور به یک شرکت امریکایی است، نشانه‌هایی روشن از تلاش ایالات متحده برای تبدیل‌شدن از میانجی صلح به معمار امنیت جدید در منطقه قفقاز است.
در این مسیر، امریکا با بهره‌گیری از خلأهای برآمده از جنگ اوکراین، ضعف موقعیت روسیه و بحران اعتماد ارمنستان به مسکو، در حال طراحی میدان جدیدی است که معادلات سنتی قدرت را به چالش می‌کشد. به باور خسروشاهی در صورت تحقق این سناریو، بازآرایی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در قفقاز ناگزیر خواهد بود. امریکا و برخی متحدان اروپایی آن احتمالا به‌دنبال شکل‌دهی به یک چارچوب چندلایه مشارکتی با ارمنستان، آذربایجان و شاید گرجستان خواهند بود که جنبه‌های اقتصادی (مانند مسیرهای ترانزیتی و انرژی)، امنیتی (با تکیه بر شرکت‌های نظامی خصوصی یا ماموریت‌های ناظر)، و سیاسی (همگرایی با ارزش‌های غربی) را توأمان پوشش می‌دهد.
این چارچوب الزما یک ائتلاف رسمی نخواهد بود، اما به‌مثابه یک «ناتوی نرم» در حال گسترش عمل خواهد کرد و می‌تواند به‌مرور، نظام تصمیم‌سازی قفقاز را غرب‌گرایانه‌تر کند. این کارشناس مسائل اوراسیا در ادامه گفت‌وگویش با اعتماد تاکید کرد: در برابر این روند، هم‌صدایی میان کشورهای ناراضی از این مداخله یعنی ایران، روسیه و چین بعید نیست. مسکو از منظر حفظ حوزه نفوذ سنتی، پکن به دلیل تهدیدی که برای پروژه کمربند-جاده، ایجاد می‌شود و تهران به دلیل متغیرهای مرزی، امنیتی و حضور احتمالی امریکا در همسایگی‌اش، همگی در معرض تهدید مستقیم قرار دارند.
از همین رو ممکن است این سه کشور، با وجود تفاوت رویکردهای تاکتیکی، در عرصه‌هایی چون پروژه‌های مشترک زیرساختی، مانورهای سیاسی یا هماهنگی‌های اطلاعاتی، به سمت شکل‌دهی به یک پاسخ راهبردی حرکت کنند. به گفته خسروشاهی هرچند بعید است این پاسخ در قالب یک ائتلاف رسمی باشد، اما کنش‌های موازی و هم‌پوشان می‌تواند معادلات واشنگتن را در منطقه پیچیده‌تر کند. نقش بازیگرانی چون ترکیه و جمهوری آذربایجان نیز در این میان تعیین‌کننده خواهد بود.
آنکارا که عضو ناتو است اما روابط نزدیکی با مسکو دارد، در موقعیتی استراتژیک قرار دارد که می‌تواند در لحظات حساس به عنوان بازیگر توازن‌ساز عمل کند. باکو نیز به‌واسطه روابط نزدیکش با اسراییل، غرب و هم‌زمان نزدیکی‌اش با تهران در برخی موضوعات، در دوگانه‌ای میان سودآوری اقتصادی و ملاحظات ژئوپلیتیکی گرفتار خواهد شد. این وضعیت احتمال بروز نوعی واگرایی سیال ژئوپلیتیکی را در قفقاز افزایش می‌دهد؛ جایی که بازیگران نه بر اساس ائتلاف‌های سنتی، بلکه بنا بر منافع لحظه‌ای موضع‌گیری می‌کنند. این پژوهشگر ارشد حوزه قفقاز در ادامه به اعتماد گفت: در مجموع، قفقاز جنوبی در آستانه عبور از یک گذار تاریخی است.
اگر سناریوی بازتعریف نظم منطقه‌ای از سوی امریکا با همراهی ارمنستان و آذربایجان به‌پیش برود، ممکن است برای نخستین‌بار در سه دهه گذشته، ساختار تصمیم‌سازی و الگوی امنیتی منطقه به‌طور کامل غرب‌محور شود. اما واکنش بازیگران مقابل، به‌ویژه ایران، نقش تعیین‌کننده‌ای در جلوگیری از یک‌جانبه‌گرایی امنیتی در منطقه خواهد داشت. ایران، اگر بخواهد از جایگاه یک ناظر نگران به کنش‌گری موثر تبدیل شود، ناگزیر به بهره‌گیری هم‌زمان از ابزارهای دیپلماتیک، امنیتی و اقتصادی خود است؛ هم در قالب همکاری‌های سه‌جانبه با روسیه و چین و هم از طریق تقویت پیوندهای راهبردی دوجانبه با کشورهای منطقه‌ای.
آینده قفقاز، نه تنها در خطوط مرزی آن، بلکه در رقابت بر سر نظم جهانی بازتاب خواهد یافت. به باور خسروشاهی، اگر ارمنستان در روند تازه تحولات قفقاز جنوبی، با ایالات متحده هم‌صدا شود و در پروژه‌هایی مانند واگذاری مدیریت یا نظارت بر کریدور زنگزور به یک شرکت یا نهاد امریکایی مشارکت کند، روابط این کشور با دو بازیگر مهم منطقه یعنی ایران و روسیه، به‌طور اجتناب‌ناپذیر با تغییرات عمیق و احتمالا پرهزینه‌ای مواجه خواهد شد. از منظر روسیه، ارمنستان به‌رغم عضویت در پیمان امنیت جمعی (CSTO) و پیوندهای نظامی-اقتصادی گسترده با مسکو، اگر به سمت واشنگتن متمایل شود، این اقدام به‌مثابه نوعی خروج تدریجی از حوزه نفوذ روسیه تلقی خواهد شد.
هرچند روسیه در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از جنگ اوکراین، اولویت‌های مناطق دیگر را در اولویت‌های استراتژیک خود قرار داده، اما قفقاز جنوبی هنوز بخشی از «خارج نزدیک» و فضای امنیتی حیاتی این کشور محسوب می‌شود. در نتیجه، چرخش آشکار ایروان به‌سمت غرب می‌تواند واکنش‌هایی از قبیل کاهش سطح همکاری‌های نظامی، تعلیق پروژه‌های اقتصادی، یا حتی حمایت ضمنی از رقبای منطقه‌ای ارمنستان در مقاطع خاص را به‌دنبال داشته باشد.
این کارشناس مسائل اوراسیا در ادامه گفت: هم‌صدایی با امریکا، آن هم در منطقه‌ای بسیار حساس مانند زنگزور که مستقیما به مرزهای شمالی ایران متصل است، می‌تواند به تضعیف روابط دیرینه و راهبردی تهران-ایروان بینجامد. ایران طی سال‌های گذشته، برخلاف بسیاری از بازیگران منطقه، همواره کوشیده تا تعادل ژئوپلیتیکی در قفقاز را حفظ و با وجود تقابل جدی با باکو و آنکارا بر سر برخی موضوعات، روابط خود با ارمنستان را نیز از برخی ملاحظات فراتر ببرد. اما اگر دولت پاشینیان تصمیم بگیرد عملا جای پای واشنگتن را در مرزهای ایران تثبیت کند، این اقدام از سوی تهران نه به عنوان یک انتخاب صرف ژئوپلیتیکی، بلکه به‌مثابه تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی ارزیابی خواهد شد.
خسروشاهی همچنین خاطرنشان کرد: در این صورت، ایران ممکن است برای بازتعریف رویکرد خود به قفقاز و بازتنظیم روابط با ایروان، دست به اقداماتی بزند؛ گزینه‌هایی چون نزدیکی بیشتر با باکو و افزایش تعاملات با روسیه و چین در چارچوبی موازنه‌گرایانه. حتی این سناریو نیز محتمل است که تهران دیگر به‌مانند گذشته از موضع حمایت یک‌طرفه از حاکمیت ارمنستان در منطقه سیونیک دفاع نکند و برخی پروژه‌های ترانزیتی رقیب را با نگاه متفاوت‌تری مورد توجه قرار دهد. در مجموع، چرخش آشکار ارمنستان به‌سمت امریکا، ضمن آنکه می‌تواند امتیازاتی کوتاه‌مدت برای دولت پاشینیان فراهم کند، در سطح کلان به تضعیف موقعیت راهبردی این کشور در توازن پیچیده قفقاز منجر خواهد شد.
چرا که ارمنستان برای ثبات و توسعه خود نیازمند حفظ تعادل در روابط با همه بازیگران منطقه‌ای است، نه صرفا اتکا به یک بازیگر فرامنطقه‌ای با اهداف مشخص ژئوپلیتیکی. خسروشاهی در پاسخ به پرسش پایانی اعتماد مبنی بر آثار احتمالی این توافق بر مسیرهای ترانزیتی جایگزینی که ایران نیز در آن‌ها حضور دارد خاطرنشان کرد: بازگشایی مرزها و احیای مسیرهای ریلی میان ارمنستان و آذربایجان، به‌ویژه در قالب پروژه‌هایی همچون «کریدور زنگزور»، اگر تحت نظارت یا با حمایت امریکا یا سایر بازیگران فرامنطقه‌ای پیش برود، نه‌تنها موقعیت ژئوپلیتیکی ایران و روسیه را در منطقه قفقاز جنوبی با چالش مواجه می‌کند، بلکه به‌طور خاص پیامدهای اقتصادی و ژئواستراتژیک ملموسی نیز برای این دو کشور در کوتاه‌مدت و در بلندمدت به همراه خواهد داشت.
به باور خسروشاهی برای ایران، یکی از مهم‌ترین تبعات این اتصال ریلی، تضعیف موقعیت به عنوان مسیر جایگزین ترانزیتی میان آسیای مرکزی، قفقاز و اروپا خواهد بود. ایران در سال‌های اخیر کوشیده با توسعه کریدور شمال-جنوب (INSTC) و نیز ارتقای زیرساخت‌های ریلی و جاده‌ای خود در مناطق شمال غرب و شمال شرق، بخشی از ظرفیت ترانزیتی منطقه را جذب کند. اگر مسیر مستقیم ریلی میان باکو و ایروان فعال شود و از طریق خاک ارمنستان به بازارهای اروپا یا دریای سیاه وصل گردد، بخشی از این مزیت جغرافیایی ایران بی‌اثر می‌شود؛ خصوصا اگر این مسیر تحت حمایت و سرمایه‌گذاری قدرت‌های غربی باشد و امنیت آن از مسیر نهادهای فراملی یا شرکت‌های امریکایی تضمین شود.
این پژوهشگر حوزه قفقاز در ادامه گفت: البته همچنان مزیت کریدور شمال-جنوب برای ایران باقی خواهد بود. در حوزه سیاسی نیز، ایران با چالشی در زمینه نفوذ و تعامل با کشورهای قفقاز جنوبی روبه‌رو خواهد شد. تاکنون، یکی از ابزارهای کلیدی ایران برای حفظ نقش فعال در منطقه، موقعیت ترانزیتی آن و نیز رابطه موازنه‌ای با هر دو طرف مناقشه قره‌باغ بوده است. اما بازتعریف مسیرهای ریلی و زمینی بدون درنظر گرفتن منافع ایران، می‌تواند کشور ما را به حاشیه ببرد و قدرت چانه‌زنی‌اش را در آینده ترتیبات منطقه‌ای کاهش دهد. اما تأثیر این تحولات برای روسیه، حتی از منظر راهبردی پررنگ‌تر است.
منطقه قفقاز جنوبی و به‌طور کلی حوزه اوراسیا، در دکترین امنیت ملی روسیه همواره به عنوان «حیات خلوت» تعریف شده است؛ منطقه‌ای که حضور نظامی، فرهنگی، اقتصادی و حتی زبانی روسیه در آن گسترده بوده و بخشی از ابزارهای نفوذ مسکو در نظام بین‌الملل محسوب می‌شود. خسروشاهی در ادامه گفت‌وگویش با اعتماد تاکید کرد: فعال شدن مسیرهای ترانزیتی جدید بدون مشارکت یا نظارت روسیه، به‌ویژه اگر از سوی نهادهای غربی پشتیبانی شود، زنگ خطر جدی برای کرملین را به صدا در می‌آورد.
در کوتاه‌مدت، این وضعیت می‌تواند به تضعیف موقعیت روسیه در درگیری‌های ارمنستان و آذربایجان و نیز کاهش نقش سنتی آن به عنوان «میانجی امنیتی» منجر شود. در بلندمدت نیز، اگر ارمنستان از نظر ژئوپلیتیکی به‌سمت غرب متمایل شود و بخشی از زیرساخت‌های منطقه‌ای تحت حمایت امریکا یا اروپا قرار گیرد، امکان شکل‌گیری ساختارهای امنیتی-اقتصادی رقیب برای پروژه‌هایی چون اتحادیه اقتصادی اوراسیا یا پیمان امنیت جمعی افزایش خواهد یافت. به گفته خسروشاهی از سوی دیگر، روسیه مسیر شمالی پروژه کمربند و جاده چین را نیز به عنوان بخشی از ابزار نفوذ خود تلقی می‌کند.
در صورت شکل‌گیری مسیرهای موازی یا جایگزین تحت حمایت امریکا، این توازن نیز به هم خواهد خورد. در مجموع، ایران و روسیه در صورت عملیاتی شدن این کریدور بدون مشارکت یا نظارت آن‌ها، ناگزیر به بازتعریف اولویت‌های منطقه‌ای و تقویت ائتلاف‌ها و ابزارهای خود در قفقاز خواهند بود، چه از طریق افزایش همکاری‌های دوجانبه، چه از مسیر بازیگران ثالث مانند چین. بازی امروز دیگر صرفا بر سر خطوط ترانزیت نیست؛ بلکه میدان رقابت بر سر بازتعریف نظم امنیتی منطقه‌ای است.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه