گزارش
اردلان میناوند- آخر هفته گذشته معاون بینالملل و حقوقی وزیر امور خارجه در گفتوگو با شبکه المیادین اعلام کرد: ایران در حال بررسی پیشنهاد آمریکا است و بهزودی پاسخ مکتوب خود را ارائه خواهد کرد. کاظم غریبآبادی با اشاره به اینکه ابهامات و پرسشهای فراوانی درباره این پیشنهاد وجود دارد، گفت: مذاکرات فعلی صرفاً با طرف آمریکایی انجام میشود، اما رایزنی و تبادلنظر با کشورهای اروپایی نیز ادامه دارد.» معاون بینالملل و حقوقی وزیر امور خارجه همچنین بر ضرورت ایفای نقش مثبت و سازنده از سوی اروپا تأکید کرد و هشدار داد: هرگونه مذاکرهای باید بهصورت کامل حافظ و تأمینکننده حقوق ملت ایران باشد. کاظم غریبآبادی در ادامه خاطرنشان کرد: فعالیتهای غنیسازی اورانیوم در ایران همچنان ادامه دارد. معاون بینالملل و حقوقی وزیر امور خارجه تصریح کرد: این فعالیتها در چارچوب معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بر اساس نیازهای کشور صورت میگیرد. اهمیت غنیسازی اورانیوم برای ایران؛ از منظر راهبردی تا صنعتی فناوری غنیسازی اورانیوم در بُعد اقتصادی و صنعتی، بسترساز زنجیرهای از صنایع پیشرفته شده، موجب اشتغالزایی تخصصی، کاهش وابستگی خارجی و تضمین پایدار تأمین رادیوداروها و سوخت راکتورهای تحقیقاتی گردیده است. غنیسازی اورانیوم برای ایران نه صرفاً فناوری بلکه یک استراتژی ملی است و نه صرفاً علمی بلکه ضامن حاکمیت و استقلال کشور است، نه صرفاً حقوقی، بلکه ابزاری برای توازن در نظم جهانی است. تداوم بومیسازی این فناوری، در چارچوب شفافیت و تعامل با نهادهای بینالمللی، ضرورتی اجتنابناپذیر برای حفظ امنیت، توسعه پایدار، و ایفای نقش فعال ایران در قرن 21 خواهد بود. 1. اهمیت راهبردی و سیاسی: 1.2 –تضمین تأمین سوخت راکتورهای تحقیقاتی و اهمیت حیاتی تولید رادیوداروها و قابلیت تولید سوخت راکتورهای قدرت توان بومی غنیسازی اورانیوم، بهعنوان رکن اساسی در تضمین تأمین پایدار سوخت برای راکتورهای تحقیقاتی کشور، اهمیت راهبردی بالایی دارد. این راکتورها نقشی کلیدی در تولید رادیوداروهای حیاتی ایفا میکنند که بیش از یک میلیون بیمار ایرانی سالانه به آنها وابستهاند؛ رادیوداروهایی که در درمان بیماریهایی چون سرطان، بیماریهای قلبی و اختلالات عصبی کاربردهای حیاتی دارند. نبود استقلال در تأمین سوخت این راکتورها، کشور را در معرض وابستگی استراتژیک به منابع خارجی قرار میدهد؛ وابستگیای که میتواند منجر به قطع یا تأخیر در تولید رادیوداروها، اختلال در درمان بیماران و آسیب جدی به بهداشت عمومی شود. سابقه بدعهدی برخی قدرتهای خارجی در تأمین سوخت راکتور تهران، نمونهای بارز از این آسیبپذیری است. در حال حاضر علاوه بر ظرفیت صنعتی طراحی و تولید سوخت راکتورهای قدرت، ظرفیتهای ایجاد شده برای طراحی و ساخت نیروگاههای اتمی و پروژه های طرح 20000 مگاوات یک تحول راهبردی است که این امر نه تنها موجب شگفتی جریان استکباری شده است بلکه سبب گردیده تا به هر صورت ممکن از تحقق، قابلیت و ظهور ایران در این عرصه جلوگیری نمایند. این قابلیت بهعنوان یک دارایی راهبردی، فرصتهای گستردهای برای تقویت امنیت انرژی کشور، کاهش وابستگیهای خارجی و افزایش بهرهوری در تولید انرژی هستهای فراهم میآورد. 1.2. افزایش قدرت چانهزنی بینالمللی ظرفیت فنی و عملی ایران در غنیسازی اورانیوم، بهویژه توانایی کنترلپذیر در کاهش یا افزایش سطح غنیسازی، بهعنوان یک اهرم دیپلماتیک مؤثر، جایگاه راهبردی ایران را در مذاکرات بینالمللی، از جمله در برجام گذشته و مذاکرات جاری و آینده، تقویت کرده است. این توان فناورانه نهتنها صرفاً یک قابلیت فنی، بلکه بهعنوان یک ابزار بازدارنده نرم و مشروع، امکان مشارکت فعال، انعطافپذیر و هدفمند ایران در ترتیبات امنیتی و سیاسی بینالمللی را فراهم میسازد. قدرت تنظیمپذیری سطح غنیسازی – در چارچوب نظارت بینالمللی – به ایران اجازه میدهد در قبال پایبندی یا بدعهدی طرفهای مقابل، سیاستهای متقابل متناسب و قانونی اتخاذ نماید. این سازوکار، ضمن افزایش وزن چانهزنی ایران در میز مذاکره، پیامی روشن به طرفهای مقابل مخابره میکند: ایران کشوری با توان فنی بالا، قدرت تصمیمگیری مستقل و اراده سیاسی فعال است که میتواند با حفظ چارچوبهای حقوق بینالملل، از حقوق مشروع خود دفاع کرده و منافع ملیاش را بهطور مقتدرانه دنبال کند. 1.3 –بازدارندگی فناورانه (Strategic Technological Deterrence) تسلط ایران بر فناوری غنیسازی اورانیوم، در عین آنکه در چارچوب مصارف صلحآمیز و زیر نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی دنبال میشود، بهطور طبیعی نوعی «بازدارندگی راهبردی فناورانه» نیز ایجاد میکند. این بازدارندگی برخاسته از واقعیتهای زیر است: پیام فناورانه به رقبا و تهدیدات: غنیسازی مستقل و توانایی بومی طراحی و تولید سانتریفیوژهای پیشرفته، به معنای درک عمیق و عملی از چرخه سوخت هستهای است. این پیام صریحی به قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای است که ایران از دانش و زیرساخت لازم برای حفظ امنیت و ثبات راهبردی برخوردار است. افزایش هزینه تقابل: هر کشوری که از ظرفیت بالای فناوری برخوردار باشد، در چشم رقبا بهعنوان بازیگری محاسبهگر و توانمند دیده میشود. چنین ظرفیتی باعث افزایش هزینههای راهبردی هر نوع اقدام خصمانه از سوی طرفهای مقابل میشود و در نتیجه، به مهار تهدیدات بالقوه و بازدارندگی هوشمندانه غیرنظامی میانجامد. تثبیت قدرت ملی در معادلات منطقهای: در منطقهای که برخی بازیگران یا بهصورت مخفیانه از سلاح هستهای بهرهمندند یا تحت چتر هستهای قدرتهای بزرگ قرار دارند، ایران بدون خروج از چارچوب NPT و بدون ورود به مسابقه تسلیحاتی، از طریق قدرت فناورانه خود، نوعی توازن راهبردی پایدار ایجاد کرده است. تقویت قدرت چانهزنی در مذاکرات: طرف مقابل در هر مذاکرهای زمانی حاضر به امتیازدهی واقعی میشود که طرف ایرانی را واجد "ظرفیتهای بالفعل و بالقوه راهبردی" ببیند. فناوری غنیسازی، بهعنوان یک دارایی ملی، در کنار مشروعیت حقوقی، به ایران ابزار مؤثری برای پیشبرد منافع بلندمدت خود در مذاکرات داده است. این نوع بازدارندگی، برخلاف بازدارندگی نظامی کلاسیک، پیشدستانه، غیرتهاجمی، مشروع و فناورمحور است. ایران نه بهدنبال سلاح هستهای است و نه به آن نیاز دارد؛ اما توان فناورانهی بومیاش این پیام را منتقل میکند که «در برابر فشار یا تجاوز، توان دفاع از منافع خود را دارد» – و این جوهرهی بازدارندگی فناورانه در قرن بیستویکم است. 2. اهمیت علمی و فناورانه: 2.1. رشد علوم راهبردی و بینرشتهای غنیسازی اورانیوم مستلزم تلفیق علوم و مهندسیهای پیشرفته است که در توسعه فناوری هستهای نقش حیاتی دارند: فیزیک هستهای: پایه علمی درک اصول جداسازی ایزوتوپی، رفتار هستهها و ویژگیهای اورانیوم 235 و 238، و تعیین روشهای بهینه غنیسازی. مهندسی مکانیک: طراحی و ساخت سانتریفیوژهای با دقت بالا و مقاومت مکانیکی لازم برای عملکرد پایدار. علم مواد و متالورژی: تولید مواد و آلیاژهای مقاوم در برابر شرایط محیطی و پرتابشهای هستهای. مهندسی برق و کنترل: توسعه سیستمهای کنترل دقیق، حسگرهای هوشمند و اتوماسیون فرآیند غنیسازی. فناوری خلأ و نانو: فراهم آوردن محیط خلأ و کنترل در مقیاس نانو برای افزایش دقت و بازده فرآیند. ارزش این رشد در ایجاد اکوسیستم علمی و فناورانهای است که موجب پیشرفت همزمان در حوزههای مختلف تخصصی شده و امکان توسعه فناوریهای نوین و صنعتیسازی آنها را فراهم میسازد.این همکاری بینرشتهای باعث ارتقای دانش بنیادی و مهارتهای عملی کشور در حوزههای کلیدی شده و سرریز فناوریها به صنایع پیشرفته دیگر را تسهیل میکند. 2.2. توسعه فناوری بومی پیشرفته ایران توانسته سانتریفیوژهای نسل جدیدی با کارائی بسیار بالا را طراحی و تولید کند، که از نظر فناوری با استانداردهای جهانی رقابت میکنند. این پیشرفتها در شرایط تحریم، بیانگر ظرفیت بالای علمی کشور است. پیامد این دستاوردهای می تواند شامل موارد زیر باشد: خودکفایی فناورانه: ایران با توسعه فناوریهای بومی، وابستگی به فناوریهای خارجی و محدودیتهای وارداتی را کاهش میدهد و برنامههای هستهای خود را مستقل از تحریمها ادامه میدهد. افزایش اعتبار علمی و فناوری: این موفقیتها جایگاه علمی ایران را در سطح بینالمللی ارتقا میدهد. تشویق به نوآوری و رشد صنعتی: چرخه نوآوری در صنعت هستهای و صنایع مرتبط فعال میشود و انگیزه تحقیقات فناورانه افزایش مییابد. 2.3. ارتقای علوم پایه فناوری غنیسازی، نیازمند درک عمیق از مفاهیم پایهای در فیزیک هستهای، ریاضیات پیشرفته، مکانیک سیالات، و ترمودینامیک است. این فرآیند باعث ارتقای سطح آموزش و پژوهش در دانشگاهها و مراکز علمی کشور شده و به توسعه دانش بومی در حوزههای بنیادین کمک میکند. 2.4. سرریز فناوریهای پیشرفته به سایر حوزهها فناوری دوربالای مرتبط با غنیسازی اورانیوم، از جمله سیستمهای خلأ پیشرفته، مواد نوین، سامانههای کنترلی و حسگرهای دقیق، قابلیت استفاده در صنایع هوافضا، الکترونیک دقیق، پزشکی، و نانوفناوری را دارد. این سرریز فناوری، کشور را در مسیر توسعه صنعتی و فناورانه چندمنظوره قرار میدهد. 3. اهمیت صنعتی و اقتصادی: 3.1. ایجاد زنجیره صنعتی پیشرفته تولید سانتریفیوژ مستلزم شکلگیری مجموعهای از صنایع زیرساختی است: ماشینکاری دقیق، آلیاژهای خاص، تجهیزات خلأ و حسگرهای پیشرفته. این صنایع به سایر بخشهای راهبردی کشور نیز خدمات میدهند (هوافضا، پزشکی، انرژیهای نو، نفت و گاز). 3.3. کاهش هزینهها و افزایش بهرهوری اقتصادی در صورت توانمندی داخلی در فرآیند غنیسازی، وابستگی به تأمینکنندگان خارجی از بین رفته و هزینههای تولید سوخت کاهش مییابد. این کاهش هزینهها، امکان تولید سوخت هستهای و رادیوداروها با قیمت پایینتر را فراهم میکند و پایداری اقتصادی صنایع وابسته به انرژی هستهای را افزایش میدهد. همچنین کشور قادر خواهد بود در صورت نیاز، بخشی از این محصولات را به کشورهای دیگر صادر کرده و درآمد ارزی ایجاد کند. 4. جایگاه منطقهای و بینالمللی: 4.1. تثبیت موقعیت راهبردی در منطقه غرب آسیا جمهوری اسلامی ایران، بهعنوان تنها کشور منطقه غرب آسیا که با تکیه بر دانش و توان بومی به فناوری غنیسازی اورانیوم در سطوح مختلف دست یافته است، جایگاهی ممتاز و متمایز در میان کشورهای در حال توسعه کسب کرده است. اکثر کشورهای منطقه، علیرغم برخورداری از منابع مالی گسترده، همچنان در مراحل ابتدایی توسعه چرخه سوخت هستهای قرار دارند و وابستگی کامل به طرفهای خارجی دارند. ایران با عبور از این مرحله، بهعنوان کشوری با استقلال فناورانه در حوزه حساس هستهای شناخته میشود. 4.2. تثبیت حق قانونی بهرهبرداری از فناوری هستهای صلحآمیز طبق NPT مطابق با معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، حق توسعه چرخه سوخت هستهای و غنیسازی اورانیوم برای مصارف صلحآمیز، یک حق مسلم و شناختهشده برای اعضای غیرهستهای معاهده است. ایران با تأکید بر این حق قانونی، توانسته است در برابر فشارهای سیاسی و حقوقی، از موضعی مشروع و مستند دفاع کند و فعالیتهای خود را ذیل نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی ادامه دهد. این رویکرد، ایران را به نماد دفاع فعال از حقوق کشورهای در حال توسعه در بهرهبرداری از فناوریهای نوین و پیشرفته تبدیل کرده است. 4.3. ایفای نقش الگویی برای جهان اسلام و کشورهای مستقل پیشرفتهای ایران در زمینه غنیسازی اورانیوم با اتکا به منابع داخلی و در شرایط تحریمهای گسترده، الگویی از پیشرفت مقاومتی و استقلال فناورانه برای سایر کشورهای مسلمان و مستقل ارائه داده است. ایران توانسته است، بدون خروج از تعهدات بینالمللی، مسیر بومیسازی فناوری حساس را طی کرده و در مقابل فشارهای سیاسی و کارزارهای فشار چندجانبه، رویکردی فعال و الهامبخش اتخاذ نماید. 4.4. ارتقای قدرت ژئوپلیتیکی و جایگاه ایران در معادلات بینالمللی تسلط ایران بر فناوری غنیسازی و چرخه کامل سوخت هستهای، نقش این کشور را بهعنوان یک بازیگر کلیدی در معادلات ژئوپلیتیکی منطقه و فراتر از آن تقویت کرده است. این توانمندی، نهتنها به افزایش قدرت چانهزنی ایران در مذاکرات بینالمللی منجر شده، بلکه بازدارندگی راهبردی ایجاد کرده و باعث ارتقای نقش ایران بهعنوان یکی از قدرتهای علمی و فناورانه مستقل در سطح جهانی شده است. در نتیجه، غنیسازی اورانیوم در ایران تنها یک اقدام فناورانه نیست، بلکه ابزاری استراتژیک در جهت تثبیت موقعیت ملی در نظام بینالملل چندقطبی و مقاومت در برابر سلطهطلبی فناوریمحور تلقی میشود. غنی سازی در ایران؛ خط قرمزی که ترامپ نمیتواند نادیده بگیرد مذاکرات میان آمریکا و ایران پیشرفت دارد و برای نخستین بار از زمان خروج آمریکا از برجام، امید به راهحلی دیپلماتیک و صلحآمیز وجود دارد، اما همه چیز ممکن است به خط قرمز ایران و آمادگی آمریکا برای اجازه غنیسازی اورانیوم صلحآمیز در خاک ایران وابسته باشد. پایگاه خبری و تحلیلی آمریکایی The American Conservative در تازهترین نوشتار به بررسی مواضع جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده در مذاکرات غیرمستقیم با وساطت سلطنت عمان پرداخته و مینویسد: ایالات متحده و ایران در اواخر ماه مه پنجمین دور مذاکرات هستهای خود را برگزار کردند. ایران اعلام کرد که این مذاکرات «امکان پیشرفت را تقویت کرده» و آمریکا آنها را «سازنده» خواند و گفت که «پیشرفت بیشتری» حاصل شده است، هرچند «هنوز کارهای زیادی باقی مانده است.» نشانهای امیدوارکننده از پیشرفت واقعی این بود که پس از مذاکرات، آمریکا پیشنهاد کتبی مفصلی به ایران ارسال کرد که سعی دارد اختلاف کلیدی دو طرف یعنی حق ایران در غنیسازی اورانیوم برای برنامه صلحآمیز هستهای را حل کند. راهحلی که به نظر میرسد ابتدا توسط میانجیگران عمانی مطرح شده این است که ایران به کنسرسیومی برای غنیسازی هستهای بپیوندد که سعودیها و امارات متحده عربی نیز در آن حضور دارند و اجازه دهد ایران همچنان تا ۳.۶۷ درصد اورانیوم مورد نیاز برای انرژی صلحآمیز را غنیسازی کند. سعودیها و امارات که به فناوری هستهای ایران دسترسی خواهند داشت، بهعنوان سهامداران و تامینکنندگان مالی در این کنسرسیوم حضور خواهند داشت. با وجود پیشرفت مذاکرات، اگر آمریکا بر این موضع پافشاری کند، ممکن است مذاکرات به شکست منجر شود.این پیشنهاد برگرفته از ایدهای است که ابتدا توسط فیزیکدان پرینستون، فرانک فون هیپل و مذاکرهکننده سابق هستهای ایران، سید حسین موسویان مطرح شد. فون هیپل توضیح داد که مزیت کنسرسیوم این است که کارشناسان هستهای هر کشور میتوانند از تأسیسات یکدیگر بازدید و اطمینان حاصل کنند که فعالیتها صلحآمیز است. همچنین تصمیمات مربوط به مسایل احتمالی اشاعه توسط دولتهای شریک اتخاذ میشود. نظارت سعودیها، امارات و ایران به همراه آژانس بینالمللی انرژی اتمی تضمین خواهد کرد که برنامه هستهای صلحآمیز باقی بماند. پیشنهاد آمریکا تأکید میکند که این کنسرسیوم باید تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ایالات متحده باشد. اما منبعی مطلع به پایگاه خبری اکسیوس گفته است که آمریکا میخواهد تأسیسات غنیسازی خارج از ایران باشد. در این زمینه نظرات متفاوتی وجود دارد. پس از اعلام منابع مطلع که ایران به عنوان بخشی از کنسرسیوم اجازه غنیسازی در سطوح پایین برای اهداف صلحآمیز خواهد داشت، دونالد ترامپ در توئیتی نوشت: «در توافق احتمالی ما اجازه نخواهیم داد هیچ غنیسازی اورانیومی در داخل ایران انجام شود.» با وجود پیشرفت مذاکرات، اگر آمریکا بر این موضع پافشاری کند، ممکن است مذاکرات به شکست منجر شود. ایران خط قرمز خود را بر حق غنیسازی اورانیوم در خاک خود برای اهداف صلحآمیز کشیده است. رهبر معظم انقلاب ایران مجوز انجام مذاکرات را صادر کردهاند اما همزمان تاکید دارند که ایران «زیر بار برچیدن کامل زیرساختهای هستهای خود نخواهد رفت». رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان، تصریح کرده است که «ایران هرگز به دنبال سلاح هستهای نبوده، نیست و نخواهد بود» ولی «حقوق هستهای صلحآمیز خود را واگذار نخواهد کرد». در آستانه پنجمین دور مذاکرات، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه و رئیس تیم مذاکرهکننده ایران، خط قرمز را اینگونه بیان کرد: «رسیدن به توافق کار پیچیدهای نیست: صفر سلاح هستهای = توافق، صفر غنیسازی = عدم توافق. حال باید تصمیم گرفت.» دو دلیل اصلی برای این خط قرمز ایران وجود دارد: نخست، خواسته آمریکا برای برچیدن کامل برنامه هستهای ایران فراتر از چارچوب قوانین بینالمللی است. سخنگوی وزارت خارجه ایران گفته است «غنیسازی بخش جداییناپذیر برنامه هستهای صلحآمیز ما است که حق مسلم ما طبق معاهده منع اشاعه (NPT) و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است.» ماده چهارم این معاهده که ایران هم عضو آن است، «حق همه طرفها برای توسعه، تحقیق، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای اهداف صلحآمیز» را تضمین میکند. موسویان در گفتوگو با مجله The American Conservative محروم سازی ایران از این حق را «حذف تبعیضآمیز ایران و تحقیر ملی» توصیف کرد. دوم، سابقه تاریخی ایران نشان داده که توافق بر محدودیت در غنیسازی داخلی موجب آسیبپذیری کشور شده است. ایران پیشتر فقط تا ۳.۵ درصد اورانیوم غنیسازی میکرد که برای نیروگاههای برق کافی بود و برای اهداف پزشکی، طبق قرارداد با آرژانتین، اورانیوم غنیشده تا ۲۰ درصد دریافت میکرد. وقتی ذخایر نزدیک به پایان رسید، ایران درخواست کرد تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اورانیوم بیشتری خریداری کند، اما آمریکا و اروپا مانع شدند. آمریکا پیشنهاد کرد اورانیوم غنیشده ۳.۵ درصدی به خارج فرستاده شود تا به ۱۹.۵ درصد برای مصارف پزشکی غنی شود و سپس بازگردد، اما آمریکا و متحدانش با شروط غیرمنطقی خود، این معامله را به شکست کشاندند. حتی طرحهای مشابهی از سوی برزیل و ترکیه نیز با مخالفت آمریکا مواجه شد. به گفته گرت پورتر، آمریکا همچنین فشار آورد فرانسه به ایران اورانیوم غنیشده ندهد. به همین دلایل، خط قرمز ایران بسیار قاطع است. ترامپ ادعا کرده است: «دو راه برای مقابله با ایران وجود دارد: یا نظامی یا توافق سیاسی.» نویسنده این گزارش در ادامه می نویسد که از حسین موسویان سوال کردم «اگر آمریکا بر عدم غنیسازی در خاک ایران اصرار کند و تهدید به جنگ کند، آیا ایران حاضر به مذاکره درباره برنامه غنیسازی خود خواهد بود؟» پاسخ موسویان ساده بود: «ایران تحت هیچ شرایطی تأسیسات غنیسازی خود را برنمیچیند.» مذاکرات میان آمریکا و ایران پیشرفت دارد و برای نخستین بار از زمان خروج آمریکا از برجام، امید به راهحلی دیپلماتیک و صلحآمیز وجود دارد، اما همه چیز ممکن است به خط قرمز ایران و آمادگی آمریکا برای اجازه غنیسازی اورانیوم صلحآمیز در خاک ایران وابسته باشد. پشت پرده کنسرسیوم غنیسازی؛ نقشه پنهان واشنگتن چیست؟ در روز چهارشنبه، وبسایت «اکسیوس» خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه تهران آمادگی خود را برای ورود به یک توافق هستهای با ایالات متحده اعلام کرده است. این توافق که بهطور غیررسمی با عنوان «کنسرسیوم غنیسازی اورانیوم» شناخته میشود، پیشنهاد میدهد که یک کنسرسیوم منطقهای برای غنیسازی اورانیوم تشکیل شود. با این حال، ایران بر این نکته تأکید کرده که ساختار این کنسرسیوم باید در خاک خود کشور مستقر گردد. این موضعگیری که از سوی یک مقام ارشد ایرانی مطرح شده، بهطور ضمنی به این معناست که ایران احتمالاً از پذیرش کامل پیشنهادات «استیو ویتکاف»، فرستاده ویژه کاخ سفید خودداری خواهد کرد و در عوض ترجیح میدهد درباره جزئیات آن وارد مذاکره شود. کنسرسیوم هستهای ایران؛ مصالحه یا فریب؟ ایده ایجاد «کنسرسیوم منطقهای غنیسازی» یکی از اجزای محوری طرح پیشنهادی استیو ویتکاف است که هفته گذشته به ایران ارائه شد. این طرح در تلاش است تا میان سیاست سختگیرانه دونالد ترامپ مبنی بر ممنوعیت غنیسازی اورانیوم در ایران و خواستههای ایران برای ادامه این فعالیت در خاک خود، مصالحهای شکل دهد. ایران همواره بر ادامه غنیسازی اورانیوم در داخل مرزهای خود تأکید کرده و بهویژه از ایجاد ساختارهای خارجی که ممکن است تهدیدی برای امنیت ملی این کشور محسوب شود، اجتناب میکند. مقام ایرانی در واکنش به این پیشنهاد، با قاطعیت اظهار داشت: «اگر کنسرسیوم در داخل ایران فعالیت کند، ممکن است ارزش بررسی داشته باشد؛ اما اگر مقر آن در خارج از کشور مستقر شود، قطعاً محکوم به شکست خواهد بود.» در حالی که پیشنهاد ایجاد «کنسرسیوم منطقهای غنیسازی» از سوی ایالات متحده در حال بررسی است، هنوز بسیاری از جزئیات آن همچنان مبهم و نامشخص باقی مانده است. بر اساس گزارش «اکسیوس»، محل دقیق استقرار این کنسرسیوم در پیشنهاد رسمی مشخص نشده، اما به نظر میرسد که کشورهای اصلی همچون ایالات متحده، ایران و تعدادی دیگر از کشورهای منطقه در این نهاد عضویت خواهند داشت. هدف اصلی این کنسرسیوم ارائه سوخت هستهای به کشورهایی است که قصد دارند برنامه هستهای غیرنظامی خود را توسعه دهند، در حالی که تمامی فعالیتهای آن تحت نظارت دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواهد بود. این طرح که بهطور بالقوه میتواند به عنوان یک سازوکار جدید در سیاست هستهای منطقهای مطرح شود، در عین حال که به گسترش دسترسی به انرژی هستهای غیرنظامی کمک میکند، سؤالاتی در مورد ضمانتهای امنیتی و چگونگی مدیریت منابع هستهای در منطقه به همراه دارد. این پیشنهاد بهطور ضمنی تلاش دارد تا میان نگرانیهای ایالات متحده از تهدیدات هستهای ایران و نیاز ایران به حفظ ظرفیت غنیسازی خود، یک نقطهتعادل پیدا کند. به نظر میرسد که واشنگتن قصد دارد اعلام کند که ایران دیگر حق غنیسازی اورانیوم بهطور مستقل ندارد، چرا که این فرآیند تحت نظارت یک نهاد منطقهای قرار خواهد گرفت. از سوی دیگر، تهران میتواند ادعا کند که «خط قرمز» خود در زمینه غنیسازی اورانیوم حفظ شده است، چرا که این فرآیند همچنان در داخل خاک ایران انجام میشود و تحت چارچوب توافقی با حضور بازرسان بینالمللی، امنیت و شفافیت آن تضمین خواهد شد. با این حال، دستیابی به توافقی که تمامی طرفها از آن راضی باشند، کار آسانی نخواهد بود. چالش اصلی این است که ایران باید بهطور موقت سطح غنیسازی خود را به ۳ درصد کاهش دهد و این کاهش باید در مدتزمانی معین صورت گیرد که هنوز در جریان مذاکرات باقیمانده است. علاوه بر این، تأسیسات غنیسازی زیرزمینی ایران باید برای مدتزمانی که طرفین بر سر آن توافق میکنند، غیرفعال شوند. فعالیتهای غنیسازی در تأسیسات سطحی ایران نیز بهطور موقت تنها به تأمین سوخت نیروگاههای هستهای محدود خواهد شد. "پیشنهاد هستهای آمریکا نقض حاکمیت ملی ایران است" به گزارش خبرگزاری فرانسه، رهبر جمهوری اسلامی ایران، روز چهارشنبه در سخنانی اعلام کرد که پیشنهاد هستهای ایالات متحده کاملاً با اصل حاکمیت ملی ایران در تضاد است. وی در این سخنرانی تأکید کرد: «پیشنهاد هستهای آمریکا نهتنها با اصل اتکای به خود ملت ایران مغایرت دارد، بلکه با باور عمیق ما به شعار ما میتوانیم در تضاد است.» رهبر جمهوری اسلامی با تأکید بر نقش حیاتی غنیسازی در برنامه هستهای کشور گفت: «غنیسازی اورانیوم برای برنامه هستهای ایران یک اصل اساسی است و بدون آن هیچ ارزشی ندارد.» در همین حال، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران نیز اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران پیشنهادی از سوی ایالات متحده دریافت کرده که آن را «مبهم و همراه با ابهامات متعدد» توصیف کرد. عراقچی تاکید کرد که تهران در زمان مناسب و بر اساس منافع ملی و اصول بنیادین خود به این پیشنهاد پاسخ خواهد داد. تامی بروس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، روز سهشنبه اعلام کرد که حتی با وجود تلاشها برای دستیابی به یک توافق هستهای جدید با تهران، سیاست «فشار حداکثری» ایالات متحده علیه ایران همچنان «با تمام قدرت» ادامه دارد. در واکنش به گزارش آکسیوس، دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا تأکید کرده بود که کشورش تحت هیچ شرایطی اجازه نخواهد داد ایران به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد. وی همچنین تصریح کرد که مکانیسمهای خودکار غنیسازی باید مدتها پیش مانع پیشرفت ایران در برنامه هستهای میشدند. دونالد ترامپ در پیامی که در پلتفرم شخصیاش، «تروث سوشال» منتشر کرد، نوشت: «بر اساس توافق احتمالی ما، اجازه هیچگونه غنیسازی داده نخواهد شد.» آندره دِی، تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل نشریه «آمریکن کانسرویتیو»، در یادداشتی مینویسد: «دولت ترامپ در زمینه برنامه هستهای ایران سیگنالهای متناقضی ارسال کرده است؛ گاهی غنیسازی محدود را تأیید میکند و گاهی آن را رد میکند. این تناقضات عمدی به نظر میرسد، چرا که هدف آن جلوگیری از انتقادهای شدید طرفداران اسرائیل است. متخصصان معتقدند که این رویکرد نه تنها به تأخیر انداختن حملات از سوی حامیان اسرائیل را ممکن میسازد، بلکه با استراتژی مذاکراتی ترامپ که در آغاز مذاکرات خواستههای حداکثری مطرح میکند، هماهنگ است. اما این لفاظیهای گیجکننده برای ایران به نظر میرسد که نوعی دیپلماسی بینظم است که اطمینان نسبت به قابلاعتماد بودن توافق را کاهش میدهد.» وی در ادامه تأکید میکند: «با وجود این مشکلات، برخی کارشناسان معتقدند که ترامپ میتواند از این وضعیت برای پیشبرد یک توافق هستهای استفاده کند که هم برای ایران و هم برای ایالات متحده منافع اقتصادی قابل توجهی به همراه دارد. از جمله این منافع، رفع تحریمها و ایجاد فرصتهای اقتصادی برای ایالات متحده از طریق صادرات و سرمایهگذاری در ایران است. با توجه به اولویتهای سیاست خارجی ترامپ، دستیابی به توافق هستهای با ایران میتواند یکی از کمهزینهترین گزینهها برای بهبود روابط بینالمللی ایالات متحده باشد، مشروط بر اینکه ترامپ بتواند از فشارهای داخلی و خارجی بهطور مؤثر مدیریت کند.» دنی سیترینویچ در توئیتی مینویسد: «همانطور که پیشبینی شده بود، برای ایران، حق غنیسازی اورانیوم یک خط قرمز است. غنیسازی یک ارکان مهم جمهوری اسلامی است و نشانهای از قدرت فناوری آن به شمار میرود. آیت الله خامنهای ممکن است برای سازشها آماده باشد، اما نه در مورد حق غنیسازی، بدون در نظر گرفتن قیمت آن. این پیشنهاد برای او تسلیم شدن به غرب است. هر توافقی باید شامل حق ایران برای غنیسازی در خاک خود باشد. تهدیدهای جدید علیه ایران؛ مکانیزم ماشه در مسیر فعالسازی والاستریتژورنال در گزارشی اشاره کرده است که نشست آتی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند به نقطهای حساس در روند مذاکرات هستهای ایران و آمریکا تبدیل شود. طبق این گزارش، در حالی که گفتگوها بین تهران و واشنگتن ادامه دارد، قدرتهای غربی بهویژه کشورهای اروپایی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی در حال پیشبرد سیاستی تقابلی با ایران هستند که احتمالاً فشار بیشتری بر روند مذاکرات وارد خواهد کرد. بر اساس اطلاعات بهدستآمده از دیپلماتهای اروپایی در وین، اروپا قصد دارد قطعنامهای را در جلسه هفته آینده شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح کند که در آن عدم پایبندی ایران به تعهدات اولیه پادمانی هستهایاش مورد اشاره قرار خواهد گرفت. این اقدام، که میتواند به ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد منجر شود، به وضوح نشاندهنده رویکرد سختگیرانه غربیها در برابر ایران است. والاستریتژورنال در ادامه گزارش خود اشاره کرده است که فرانسه، انگلیس و آلمان قصد دارند اقداماتی را در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به منظور فعالسازی مکانیزم ماشه آغاز کنند. این اقدام، که در صورت تصویب میتواند به ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد منجر شود، از سوی تهران بهعنوان تهدیدی جدی تلقی میشود. ایران بهطور صریح هشدار داده که اگر مکانیزم ماشه فعال شود، این کشور نهتنها از پیمان عدم اشاعه تسلیحات هستهای (NPT) خارج خواهد شد، بلکه تمامی بازرسان خارجی را نیز از کشور اخراج خواهد کرد. گزارش اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی از جهاتی همسو با دیدگاههای ایالات متحده تنظیم شده است و عملاً از استدلالهای واشنگتن مبنی بر «غیرقابل اعتماد بودن» ایران در حوزه هستهای حمایت میکند. این گزارش میتواند دست ایالات متحده را برای طرح خواستهها و فشارهای بیشتر در مذاکرات باز کند و عملاً به یکی از ابزارهای کلیدی برای افزایش فشار بر تهران تبدیل شود. در این وضعیت، احتمال صدور قطعنامهای رسمی علیه ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی بسیار بالا به نظر میرسد. اگر ایران نتواند در نشستهای آتی پاسخهای قانعکنندهای به سوالات و نگرانیهای مطرحشده ارائه دهد یا سطح همکاری خود را با بازرسان آژانس افزایش ندهد، تصویب قطعنامهای که میتواند پیامدهای جدی برای برنامه هستهای این کشور به همراه داشته باشد، محتمل خواهد بود. با توجه به تحولات اخیر در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و احتمال صدور قطعنامه علیه ایران، مرحله بعدی میتواند به تهدید به اجرای «مکانیزم ماشه» یا اسنپبک منجر شود که در نهایت احیای خودکار تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران را در پی خواهد داشت. مکانیزم ماشه که بهطور ویژه در برجام گنجانده شده، بهطور بالقوه قادر است تا در صورت نقض جدی توافق از سوی ایران، تمامی تحریمهای بینالمللی علیه این کشور را بهطور خودکار و بدون نیاز به رایگیری مجدد در شورای امنیت سازمان ملل بازگرداند. هرچند این روند بهطور تدریجی و پیچیده صورت میگیرد، اما گزارش اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند بهعنوان زمینهسازی سیاسی برای فعالسازی این مکانیزم محسوب شود. آیا اسرائیل قادر است بدون کمک آمریکا به ایران حمله کند؟ روزنامه «المانیتور» در گزارشی به گزینههای پیش روی اسرائیل در صورت رد توافق هستهای از سوی ایران پرداخته است و این سوال را مطرح کرده که آیا اسرائیل از فرصت استفاده کرده و به ایران حمله خواهد کرد؟ با توجه به پیچیدگیهای مذاکرات هستهای و وضعیت کنونی، نتانیاهو در موقعیت دشواری قرار دارد. نتانیاهو که در ابتدا امیدوار بود ترامپ از مذاکرات با ایران خارج شود و آماده باشد که نیروهای آمریکایی را برای حمله به تأسیسات هستهای ایران بسیج کند، اکنون با پیچیدگیهای بیشتری مواجه است. پس از اخراج مایک والتز، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا که یکی از حامیان اصلی حمله مشترک اسرائیلی-آمریکایی بود، نتانیاهو اکنون دیگر گزینهای جز پیشبرد این امر به تنهایی ندارد. به گفته منابع اطلاعاتی، نیروی هوایی اسرائیل و سایر شاخههای ارتش این کشور آماده هستند و در صورت دستور برای حمله به ایران، توانایی انجام عملیات را دارند. اما این گزارش همچنین تأکید میکند که چنین عملیاتی برای نتانیاهو یک ریسک بزرگ خواهد بود، چرا که بدون تضمین کمک آمریکا در حین یا پس از حمله، اسرائیل در وضعیت بسیار دشواری قرار خواهد گرفت. این گزارش به تحولات اخیر در روابط اسرائیل و ایالات متحده نیز اشاره دارند؛ آمریکا در ماههای اخیر سه بار از حمله اسرائیل به ایران جلوگیری کرده است. حتی در دوره انتقال قدرت بین ترامپ و بایدن، برخی از مقامات آمریکایی مانع از انجام چنین حملاتی شدند. ترامپ، خود در ۲۸ مه با نتانیاهو تماس گرفته و به او هشدار داده بود که حمله هوایی به ایران ممکن است مذاکرات جاری با ایران را مختل کند. این شرایط نشاندهنده پیچیدگیهای دیپلماتیک و نظامی است که نتانیاهو در مواجهه با تصمیمگیریهای حساس درباره ایران با آنها روبهرو است، بهویژه در شرایطی که روابط اسرائیل و ایالات متحده در حال تغییر است. توافق هستهای بر اساس مصالحه؛ کم ریسک ترین مسیر برای جلوگیری از جنگ با ایران نشریه فارن پالیسی در گزارشی مینویسد: اگر مذاکرات شکست خورده و تهران از پذیرش خواستههای واشنگتن خودداری کند، نگرانیها درباره حملات نظامی از سوی ایالات متحده یا اسرائیل افزایش مییابد. این نگرش بهویژه بهدلیل فرض بر این است که ایران در وضعیت فعلی ضعیف است و میتوان آن را به پذیرش خواستهها وادار کرد. با این حال، ایران هنوز تواناییهای دفاعی و نظامی قدرتمندی دارد و حملات نظامی به احتمال زیاد جنگی را به راه خواهد انداخت که عواقب آن غیرقابل پیشبینی است. در ادامه این گزارش آمده است: «علیرغم چالشهای داخلی و خارجی، ایران همچنان نیرویی بزرگ در منطقه به شمار میآید. هرچند که محور مقاومت و نیروهای نیابتیاش تضعیف شدهاند، ایران از روابط دیپلماتیک قوی با کشورهای عربی خلیج فارس، چین و روسیه برخوردار است و بهویژه در عراق و یمن نفوذ قابل توجهی دارد. ایران همچنین به یک قدرت هستهای آستانهای تبدیل شده و توانسته است اورانیوم را تا ۶۰ درصد غنیسازی کند. حملات نظامی به ایران، مشابه آنچه که صدام حسین در سال ۱۹۸۰ مرتکب شد، میتواند به جنگی طولانی و پرهزینه منجر شود که بهجای تسلیم ایران، تنها باعث تحریک بیشتر احساسات ملیگرایانه و بسیج نیروها خواهد شد.» در چنین شرایطی، غرب باید بهجای فشار نظامی بیشتر، به توافقی هستهای بر اساس مصالحه و رفع تحریمها توجه کند. یک توافق پایدار که بازرسیهای دقیق و شفاف را شامل شود، میتواند کمخطرترین و منطقیترین مسیر پیشرو باشد. در غیر این صورت، گزینه نظامی تنها به بیثباتی بیشتر و نتایج غیرقابل پیشبینی منجر خواهد شد که در نهایت ممکن است باعث پشیمانی شود. این رویکرد نشان میدهد که راهحل دیپلماتیک و تعامل با ایران، علیرغم چالشهای موجود، میتواند بهترین گزینه برای جلوگیری از درگیریهای بیشتر و رسیدن به ثبات منطقهای باشد. آیا تهدیدات اسرائیل در قبال ایران فقط برای فشار به آمریکا است؟ روزنامه صهیونیستی هاآرتص در گزارشی در ارتباط با ناموفق بودن حمله نظامی اسرائیل به ایران مینویسد: نتانیاهو بارها ایران را به حمله به تأسیسات هستهایاش تهدید کرده، اما این تهدیدات به عملیاتی واقعی منجر نشدهاند. اسرائیل از ابزارهای مختلفی همچون رزمایشهای نظامی، تهدیدات دیپلماتیک و فعالیتهای اطلاعاتی برای آمادهسازی افکار عمومی و جامعه جهانی برای یک حمله قریبالوقوع استفاده میکند، اما در عمل هیچگاه حملهای صورت نگرفته است. هدف اصلی این اقدامات، القای مشروعیت به تهدیدات است تا فشار بیشتری به کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده، وارد شود. در گذشته، نتانیاهو چندین بار دستور آمادهسازی ارتش اسرائیل برای حمله به ایران را صادر کرده، اما همواره به دلیل مخالفتهای داخلی و فشارهای خارجی این تصمیمات متوقف شدهاند. در سال ۲۰۱۲، ایالات متحده بهطور محرمانه مذاکراتی با ایران آغاز کرد که به توافق هستهای منتهی شد، اقدامی که نتانیاهو با تمام توان برای تخریب آن تلاش کرد. امروز، او همچنان به تهدیدات خود ادامه میدهد، اما این تهدیدات بیشتر از آنکه جدی باشند، بهنظر میرسد که نوعی نمایش استراتژیک برای فشار به آمریکا و تغییر رویکردهای دیپلماتیک باشد. در نهایت، واقعیت این است که اسرائیل بدون حمایت نظامی ایالات متحده قادر به حمله به تأسیسات هستهای ایران نخواهد بود و چنین حملهای عملاً بیاثر خواهد بود. اسرائیل در حالی که به آمادهسازیهای خود ادامه میدهد، در حقیقت بیشتر از آنکه در پی اقدام نظامی باشد، به دنبال تقویت موضع خود در مذاکرات دیپلماتیک است. این بازی فریب، همواره با هزینههای سنگین برای اسرائیل همراه است، اما در نهایت بهنظر نمیرسد که تهدیدات نتانیاهو به حملهای واقعی منتهی شود.