صفحه اول
محمود رشوند- نخبگان نقش حیاتی و بارزی در فرآیندهای تصمیمگیری دارند. آنها با ارائه دانش، تجربه، بینش و خلاقیت، به بهبود کیفیت تصمیمات و دستیابی به نتایج مطلوبتر کمک میکنند. در این پاسخ به طور مفصل به نقش نخبگان در تصمیمگیری، اهمیت مشارکت آنها و چگونگی بهرهبرداری از تواناییهایشان پرداخته شده است. نخبگان یا سرآمدن به بخشی از افراد جامعه اطلاق می شود که توانایی تأثیرگذاری و اثربخشی بیشتری نسبت به سایر آحاد جامعه دارند. در قرون ١٨ و ١٩ در مغرب زمین نخبه به کسانی گفته می شد که مشاغل عالی را در جامعه برعهده داشتند. واژه نخبه که معادل انگلیسی آن «الیت» است، در اصل به معنای هر چیز مرغوب و ممتاز و سرآمد بوده است و حتی در مورد کالاها و اجناس نیز کاربرد داشته. در مورد اشخاص نیز بتدریج افراد برجسته و کارآمدی از نبوغ و شایستگی خاصی در علم، هنر،شعر و ادب و...بکار گرفته شده است و در جامعه شناسی نیز غالبا به افراد زبده و گزیده که در سلسله مراتب اجتماعی، مدیریتی را برعهده دارند اطلاق می شده است. در همین راستا، نظریات متعددی بیان شده است که به بخشی از مهم ترین آنان پرداخته می شود. رویکردهایی که برحسب بررسی و اثربخشی نخبگان در جامعه، نظریات متعددی را تشکیل می دهند. دربارهء نقش نخبگان در فرآیند تصمیمگیری و تصمیمسازی،دیدگاههای زیادی وجود دارد.برخی نخبگان را عامل اصلی و شاید تنها عامل در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری معرفی کردهاند و برخی نیز نقش نخبگان را در این فرآیند بسیار ناچیز و تحت تأثیر عوامل و شرایط محیطی دانستهاند.در کنار ایندو دیدگاه،دیدگاه سومی نخبگان را نه صاحب نقش انحصاری و دارای ارادهء مطلق در تصمیمگیری و نه آنکه بیاختیار و تابع شرایط محیطی دانسته،بلکه آنان را به عنوان عاملی مؤثر در کنار یکدیگر عوامل تأثیرگذار بر فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری دانسته است.از این دیدگاه نخبگان به دو طریق مستقیم و غیر مستقیم در فرآیند تصمیمسازی مشارکت دارند و بر جریان تصمیمگیری تأثیر میگذارند.راه مستقیم عمدتا به وسیله نخبگان حاکم و از مجرای رسمی طی میشود.و روش غیر مستقیم با فعالیت نخبگان در امور آموزشی،پژوهشی،رسانههای جمعی،احزاب،گروههای ذینفود و گاهی نیز بصورت شخصی و انفرادی صورت میپذیرد. اصل تعیین سرنوشت و مشارکت سیاسی به وضوح یکی از حقوق سیاسی شناخته شده در جامعه است. این نوع حقوق را حقوق عمومی نیز می گویند، چه آن که مربوط به یک امر عمومی؛ یعنی مشارکت مردم در حکومت و اداره جامعه است. اما این گونه حقوق تنها بخشی از حقوق عمومی - به معنای مصطلح - را تشکیل می دهد و روابط فرمان بران و حکومت را روشن می کند. این حقوق شامل قدرت و اختیار مشارکت مردم در برپائی و اداره حکومت است و در قانون اساسی هر کشور برای شهروندان آن کشور شناخته می شود. حق رای دادن یا انتخاب شدن در مجالس قانون گذاری، حق شرکت در همه پرسی، حق داشتن مقامات دولتی، حق تابعیت، حق شکایت و مانند این ها، از مصادیق بارز حقوق سیاسی هستند که اصل تعیین سرنوشت و مشارکت سیاسی را نیز در بر می گیرند. اصل ٥٦ قانون اساسی نیز به همین مسئله اشاره شده است و این گونه عنوان شده است : «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد». با این حال، مسئله مشارکت سیاسی و حق تعیین سرنوشت با رفتارهای گروه های اجتماعی نیز پیوند خورده است. از جمله این گروه ها، نخبگان هستند. از زاویه توزیع قدرت سیاسی بر اساس مدل نخبگان حاکم، به شرط پذیرش این نکته که عملا در همه نظام های سیاسی یک گروه اقلیت بر اکثریت (به نمایندگی از ایشان) حکمرانی می کنند. حال این مسئله مطرح است که برای دستیابی به توسعه چه شرایطی باید مهیا گردد. بحث تغییرات ودگرگونیهای اجتماعی وسیاسی و درک این فرآیند مهم یکی از مکانیزم های حرکت به سمت توسعه می باشد. یک نظام سیاسی پویا در عین حال دچار تغییرات و دگرگونیهای سیستمی می شود و این وظیفه نخبگان است که این دگرگونیها را تشخیص داده و نظام سیاسی را به سمت سازواری وتطبیق با تغییرات حرکت دهند.