گزارش
قاسم تولایی فر -پنجمین دور مذاکرات هستهای ایران و آمریکا در رم بدون دستیابی به توافق نهایی اما با برخی پیشرفتها به پایان رسید. ایران بر حق غنیسازی و برنامه صلحآمیز هستهای خود پافشاری دارد و مواضع متغیر آمریکا را عامل بیاعتمادی میداند. در پایان پنجمین دور از رایزنیهای هستهای میان ایران و ایالات متحده، یک مقام ارشد آمریکایی روز جمعه اعلام کرد که مذاکرات انجامشده در رم «سازنده» بوده و «پیشرفتهای بیشتری» حاصل شده است؛ گرچه به گفته او، همچنان مسیر دشواری پیشِ روست. این مقام که به شرط ناشناسماندن با خبرنگاران گفتوگو میکرد، خاطرنشان ساخت: دو طرف توافق کردهاند گفتوگوها در آینده نزدیک از سر گرفته شود. در سوی دیگر، عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران در سخنانی که پس از پایان مذاکرات رم از تلویزیون دولتی پخش شد، این دور از گفتوگوها را «از حرفهایترین نشستها» توصیف کرد. با این حال، او هشدار داد که مسیر پیشرو همچنان پیچیده و نیازمند تلاشهای بیشتر است. عباس عراقچی همچنین از ابتکارات دیپلماتیک عمان تمجید کرد و گفت پیشنهادهای مطرحشده از سوی وزیر خارجه این کشور «گامی مهم» تلقی میشوند، اما پیش از هرگونه تصمیمگیری، بررسی دقیق آنها در تهران و واشنگتن ضروری است. عباس عراقچی در ادامه سخنانش با تأکید بر پایبندی کامل ایران به مواضع اصولی خود، تصریح کرد که هیأت آمریکایی اکنون «درک روشنتری از دیدگاههای تهران» پیدا کرده است. او نقش عمان را در تسهیل گفتوگوها برجسته خواند و گفت: «وزیر خارجه عمان مجموعهای از پیشنهادهای مهم برای رفع موانع مطرح کرد که قرار است بررسیهای فنی بیشتری درباره آنها صورت گیرد.» به گفته عراقچی، این پیشنهادها میتواند «کلید حلوفصل مذاکرات» باشد. در همین حال، بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان، شامگاه جمعه با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی «ایکس» از پایان دور پنجم گفتوگوهای غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده خبر داد؛ مذاکراتی که جمعه در رم، پایتخت ایتالیا برگزار شد. البوسعیدی با تأکید بر اینکه «سطحی از پیشرفت» در این دور به دست آمده، تصریح کرد که هنوز دستیابی به توافق نهایی ممکن نشده است. او نوشت: «در این دور، پیشرفتهایی حاصل شد، اما هنوز به نتیجه قطعی نرسیدهایم.» وزیر خارجه عمان ابراز امیدواری کرد که طی روزهای آینده موانع باقیمانده روشنتر شود و مسیر دستیابی به توافقی پایدار، بر پایه احترام متقابل، ادامه یابد. به گفته افرادی که در جریان گفتوگوهای تهران و واشنگتن قرار دارند، ایران و ایالات متحده در تلاشاند تا چهارچوبی سیاسی برای توافقی جدید درباره برنامه هستهای تهران تعیین کنند، در حالی که بسیاری از جزئیات مهم هنوز باید مورد مذاکره قرار گیرد. تلاش برای رسیدن به یک چارچوب سیاسی درباره برنامه هستهای ایران، از برخی جهات مشابه توافق موقت سال ۲۰۱۳ است که پیشدرآمد توافق هستهای سال ۲۰۱۵ میان ایران و دولت اوباما بود. توافق ۲۰۱۳ شامل مقداری کاهش تحریمها علیه ایران و گامهایی برای محدود کردن برنامه هستهای آن کشور بود. به گفته یکی از مقامات ارشد ایالات متحده، هیچ نشانهای وجود ندارد که دو طرف بخواهند در این دور از مذاکرات، اقدامات اعتمادساز مشابهی را به توافق چارچوبی احتمالی پیوست کنند. هدف این است که بر سر نکات کلیدیای که اساس یک توافق نهایی را تشکیل میدهند، تفاهم حاصل شود. تلاش برای چنین چهارچوبی بهعنوان راهنمای پیشرفت بهسوی توافق، میتواند در واشنگتن و اسرائیل نگرانیهایی را ایجاد کند؛ از جمله اینکه ایران ممکن است از این فرصت برای ادامه فعالیتهای هستهای خود استفاده کند بدون آنکه به توافق نهایی پایبند شود. رسیدن به توافق سال ۲۰۱۵، ۱۸ ماه مذاکرات سخت و طاقتفرسا را به همراه داشت و هیچ تضمینی وجود ندارد که مذاکرات بعدی منجر به توافق شود. مقامات ایرانی چندین بار از آغاز مذاکرات در ۱۲ آوریل، پیشنهاد یک چهارچوب بهعنوان گامی بهسوی توافق جدید مطرح کردهاند. چنین چهارچوبی میتواند شامل حق ایران برای داشتن برنامه هستهای غیرنظامی، لزوم یک رژیم بازرسی سختگیرانه برای اطمینان از عدم فعالیت ایران در مسیر ساخت بمب و تعهد تهران به عدم پیگیری تسلیحات هستهای باشد. غنیسازی؛ خط قرمز ایران، معمای لاینحل آمریکا در میان تمام موضوعات پیچیده روی میز مذاکرات، مسئله غنیسازی اورانیوم همچنان یکی از اصلیترین و مناقشهبرانگیزترین محورهاست. جمهوری اسلامی ایران موضعی قاطع اتخاذ کرده و تأکید دارد که فعالیتهای هستهای صلحآمیز این کشور بر پایه حقوق شناختهشده در معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) انجام میشود و ادامه آن قابل مذاکره نیست. مقامات ایرانی بارها تصریح کردهاند که فناوری هستهای بومی و دستاوردهای علمی دانشمندان کشور بخشی از حقوق مشروع ملت ایران برای توسعه فناوری و انرژی است و هیچ توافقی نباید متضمن توقف یا محدودسازی بنیادی این برنامه باشد. از نگاه تهران، ایالات متحده صلاحیت تعیین تکلیف برای حقوق قانونی دیگر کشورها را ندارد. در نقطه مقابل، مواضع ایالات متحده در جریان مذاکرات، بهزعم ناظران ایرانی، مملو از ابهام و تناقض بوده است؛ عواملی که روند گفتوگوها را پیچیدهتر و شکنندهتر کردهاند. مجید تختروانچی، دیپلمات ارشد ایرانی، در گفتوگویی با نشریه آلمانی «اشپیگل» به تغییرات مکرر موضع واشنگتن در خصوص سطح غنیسازی اورانیوم اشاره کرده و آن را نشانهای از فقدان انسجام و ثبات در تیم مذاکرهکننده آمریکایی دانسته است. به گفته او، هیأت آمریکایی در مراحل اولیه، غنیسازی تا سطح ۳.۶۷ درصد را قابلقبول دانسته بود، اما در ادامه، خواستار توقف کامل غنیسازی شد. این چرخشهای ناگهانی، بهزعم تهران، نهتنها بیانگر بیثباتی در تصمیمسازی واشنگتن است، بلکه میتواند کل روند مذاکرات را به بنبست بکشاند. این روزها سرنوشت مذاکرات هستهای ایران و غرب، در هالهای از ابهام قرار گرفته است. با تداوم اختلافها بر سر مسائل کلیدی مانند چگونگی رفع تحریمها، شفافیت برنامه هستهای و ضمانتهای اجرایی، احتمال رسیدن به توافقی تازه کاهش یافته است. تجربه خروج دولت ترامپ از برجام و بیاعتمادی ناشی از آن، باعث شده تهران دیگر حاضر نباشد بدون ضمانتهای قوی وارد توافقی تازه شود. همزمان، موضعگیریهای تند برخی کشورهای اروپایی و آمریکا درباره پرونده هستهای ایران و حتی تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه، بر پیچیدگی فضا افزوده است. خط و نشان اسرائیل و ایران در حالی که گفتوگوهای هستهای میان تهران و واشنگتن به نقطهای حساس رسیده است، رسانه آمریکایی «آکسیوس» به نقل از دو منبع آگاه در دولت اسرائیل گزارش داد که تلآویو در حال آمادهسازی برای یک حمله سریع و گسترده به تأسیسات هستهای ایران است؛ در صورتیکه مذاکرات به شکست بینجامد. دو منبع آگاه اسرائیلی همچنین گزارش اخیر شبکه «سیانان» درباره تمرینها و آمادگیهای ارتش اسرائیل برای حمله احتمالی به ایران را تأیید کردند. یکی از آنها به «آکسیوس» گفت: «تمرینهای گستردهای انجام شده و ارتش آمریکا کاملاً در جریان است؛ میداند که اسرائیل در حال آمادهسازی برای یک عملیات نظامی است.» این منبع افزود: «نتانیاهو منتظر شکست مذاکرات هستهای است. او پیشبینی میکند که ترامپ نیز از روند گفتوگوها دلسرد شده و آماده است در صورت لزوم، چراغ سبز حمله را صادر کند.» در پی افزایش تنشهای منطقهای و نگرانیها از احتمال رویارویی نظامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با لحنی تند نسبت به هرگونه اقدام تحریکآمیز از سوی اسرائیل هشدار داد و اعلام کرد که هرگونه «حماقت» با پاسخی «ویرانگر و قاطع» مواجه خواهد شد. علیمحمد نائینی، سخنگوی رسمی سپاه پاسداران در گفتوگو با رسانههای رسمی ایران تأکید کرد: «اگر اسرائیل مرتکب کوچکترین حماقتی شود، با پاسخی ویرانگر در همان سرزمین کوچک و شکنندهاش روبهرو خواهد شد.» در همین حال، سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران، در جریان بازدید از استان سیستان و بلوچستان اعلام کرد که روند تولید پهپادها و تجهیزات پرنده سبک در نیروهای مسلح بهطور مداوم ادامه دارد. او هشدار داد: «هر تهدیدی، با پاسخی در همان سطح مواجه خواهد شد.» سردار باقری با تأکید بر آمادگی کامل نیروهای مسلح گفت: «ما در بالاترین سطح آمادگی قرار داریم و در حوزه فناوریهای دفاعی، به دستاوردهای کیفی رسیدهایم. هدف راهبردی ما حفظ بازدارندگی و تأمین امنیت پایدار در منطقه است.» در همین راستا، سرتیپ کیومرث حیدری، فرمانده نیروی زمینی ارتش نیز هشدار داد: «هر دشمنی که مرتکب خطایی حتی کوچک شود، با مجازاتی سخت و قدرتی بیسابقه روبهرو خواهد شد.» افشاگری حسابشده اسرائیل؛ بازی در لحظه حساس مذاکرات افشای هدفمند اطلاعات توسط منابع امنیتی غربی درباره طرح احتمالی اسرائیل برای حمله به تأسیسات هستهای ایران، موجی از گمانهزنیها را درباره اهداف پنهان این افشاگری و زمانبندی آن درست در آستانه دور جدید مذاکرات بهراه انداخته است. بهگفته تحلیلگران، این اقدام بخشی از استراتژی آشنا و آزمودهشده «فشار حداکثری» دولت دونالد ترامپ علیه جمهوری اسلامی است؛ تلاشی محاسبهشده برای وادار کردن تهران به عقبنشینی و پذیرش خطوط قرمز واشنگتن، آن هم درست در لحظهای که گفتوگوهای هستهای وارد پنجمین دور خود شده و فضای مذاکرات بهشدت حساس و شکننده است. حسین الدیک، استاد روابط بینالملل و کارشناس مسائل آمریکا ، دو سناریوی محتمل را درباره اهداف پشتپرده افشای اطلاعات اخیر مطرح کرده است. به گفته او، این اقدام یا تلاشی است از سوی واشنگتن برای افزایش فشار بر ایران با هدف کسب امتیازات بیشتر در دور پنجم مذاکرات یا ابتکارعملی از جانب بنیامین نتانیاهو برای کاهش تنشها با کاخ سفید و نشان دادن پایبندی اسرائیل به هماهنگی با ایالات متحده در هرگونه اقدام نظامی احتمالی است. حسین الدیک با اشاره به سابقه اختلافنظر میان نتانیاهو و ترامپ، یادآور شد که این شکاف به دورهای بازمیگردد که رئیسجمهور آمریکا نخستوزیر اسرائیل را از بوداپست به واشنگتن فراخواند و بهصراحت اعلام کرد که با اقدام نظامی علیه ایران مخالف است. در آن مقطع، نتانیاهو تلاش داشت دولت جمهوریخواه را از مسیر دیپلماسی منحرف و به سمت یک درگیری نظامی سوق دهد؛ تلاشی که با مخالفت آشکار کاخ سفید ناکام ماند. الدیک همچنین تاکید کرد که برخی اقدامات پشتپرده نتانیاهو از جمله هماهنگی محرمانه با مایک والتز، مشاور پیشین امنیت ملی، برای برنامهریزی یک حمله به ایران بدون اطلاع مستقیم ترامپ باعث بروز تنشهایی جدی در روابط میان دو رهبر شده بود. به گفته او، این رفتارها خشم رئیسجمهور وقت آمریکا را برانگیخت و بر فاصله میان دو طرف افزود. با این حال، الدیک بعید میداند که اختلافات سیاسی اخیر به شکاف در روابط راهبردی میان آمریکا و اسرائیل منجر شود. او تأکید کرد که تنشهای فعلی بیشتر به سطح دولتها محدود است و نه به بنیانهای تاریخی و عمیق شراکت میان دو طرف. از نگاه او، پیوندهای راهبردی واشنگتن و تلآویو، اگرچه موقتاً آسیب دیده، اما در نهایت به مسیر عادی خود بازخواهد گشت. اکثریت آمریکاییها خواهان دیپلماسی با ایران؛ جنگ گزینه محبوب نیست بر اساس یادداشت موسسه بروکینگز با عنوان «افکار عمومی ایالات متحده نسبت به گزینههای سیاستی کشورشان در قبال ایران چه دیدگاهی دارند؟» این پرسش در تازهترین موج نظرسنجی «مسائل حیاتی» دانشگاه مریلند مورد بررسی قرار گرفت و بر اساس آن، بیش از دو سوم شرکتکنندگان در نظرسنجی، یعنی ۶۹ درصد، اعلام کردهاند که ترجیح میدهند ایالات متحده بهدنبال توافقی مذاکرهشده با ایران باشد؛ توافقی که برنامه هستهای تهران را به اهدافی صلحآمیز محدود کرده و آن را تحت نظارت سختگیرانه بینالمللی قرار دهد. در مقابل، تنها ۱۴ درصد از پاسخگویان از گزینه اقدام نظامی برای نابودی برنامه هستهای ایران حمایت کردهاند. همچنین ۱۸ درصد از شرکتکنندگان گفتهاند که در این زمینه نظری ندارند. بر اساس همین گزارش موسسه بروکینگز، اگر رئیسجمهور ایالات متحده بتواند به توافقی با ایران دست یابد که در آن توانمندیهای هستهای تهران بهطور کامل در چارچوبی صلحآمیز محدود و تحت نظارتی سختگیرانه قرار گیرد، این دستاورد با حمایت گسترده افکار عمومی آمریکا همراه خواهد بود. دادههای نظرسنجیها بهوضوح نشان میدهند که اکثریت دموکراتها و جمهوریخواهان ترجیح میدهند مسیر دیپلماسی و مذاکره دنبال شود؛ در حالیکه تنها ۱۴ درصد از شهروندان آمریکایی از گزینه حمله نظامی برای نابودی برنامه هستهای ایران حمایت میکنند. این تمایل عمومی بهروشنی بیانگر آن است که یک توافق دیپلماتیک موفق، نهتنها دستاوردی در عرصه سیاست خارجی خواهد بود، بلکه سرمایهای ارزشمند در فضای سیاسی داخلی آمریکا نیز محسوب میشود. المانیتور: حمله اسرائیل به ایران، بازی با آتش است پایگاه تحلیلی «المانیتور» در گزارشی با طرح این پرسش که «آیا اسرائیل در غیاب حمایت آمریکا دست به حملهای یکجانبه علیه تأسیسات هستهای ایران خواهد زد»، هشدار داد که چنین اقدامی میتواند بهمثابه «خودکشی سیاسی و نظامی» برای تلآویو باشد. در همین چارچوب، «المانیتور» به خروج ناو هواپیمابر «یواساس هری ترومن» از آبهای اقیانوس هند در هفته جاری اشاره کرده است؛ مأموریتی که طی هشت ماه گذشته شامل عملیاتهای رزمی نیز بوده و اکنون این عقبنشینی، حامل پیامی روشن تلقی میشود: ایالات متحده تمایلی به گشودن جبههای تازه در خاورمیانه یا ورود به درگیری مستقیم با تهران ندارد. یک مقام امنیتی اسرائیلی که نامش فاش نشده، در گفتوگو با این روزنامه تأکید کرده است: «این رویکرد، روش مناسبی برای نشان دادن وجود یک گزینه نظامی واقعی به ایران نیست.» با وجود تداوم گفتوگوهای دیپلماتیک، مقامهای اسرائیلی همچنان امیدوارند ترامپ در مواجهه با تهران صبر خود را از دست بدهد. در پایان، یک منبع دیپلماتیک بلندپایه اسرائیلی در گفتوگو با این رسانه و مشروط به ناشناس ماندن، گفته است: «باور اینکه اسرائیل بدون هماهنگی با آمریکا چنین حملهای را انجام دهد دشوار است و اگر چنین کند، این اقدام معادل خودکشی خواهد بود.» ترامپ در مسیر درستی برای رسیدن توافق با ایران قرار دارد وزیر امور خارجه سابق آمریکا در واکنش به گزارشهای منتشر شده درباره تلاش رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران تصریح کرد: «اسرائیل توانایی نابود کردن تأسیسات هستهای ایران را ندارد.» «جان کری» که در دوران ریاست جمهوری «باراک اوباما» وزیر امور خارجه آمریکا و بهطور مستقیم درگیر مذاکرات هستهای با ایران برای حصول برجام بود، شامگاه جمعه و در گفتوگو با شبکه آمریکایی به گزارشهای منتشر شده درباره برنامه رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران واکنش نشان داد. او در گفتوگو با «کریستین امانپور»، خبرنگار شبکه آمریکایی «سیانان»، در پاسخ به سوالی درباره گزارش این شبکه آمریکایی از برنامه رژیم صهیونیستی برای حمله به تأسیسات هستهای ایران تصریح کرد: «اسرائیل توانایی نابود کردن تأسیسات هستهای ایران را ندارد. در صورت حمله به ایران، تحولات بسیار خطرناکی شکل خواهد گرفت.» کری افزود: «اسرائیل توانایی صدمه زدن به تأسیسات هستهای ایران را دارد، اما آن به شکلگیری روندی بسیار خطرناکتر خواهد انجامید. عقل سلیم باید حکم کند. رئیس جمهور ترامپ در مسیر درستی برای رسیدن توافق با ایران قرار دارد.» او در پاسخ به سوالی درباره توافق احتمالی بین ایران و آمریکا گفت: «ترامپ به دنبال بهترین توافق با ایران است و امیدوارم به این توافق دست پیدا کند. تصمیم او برای خروج از برجام بسیار بحث برانگیز بود. اما این واقعیت که او اکنون درحال مذاکره است خبر خوبی است. امیدوارم او به توافقی مشابه برجام دست پیدا کند.» اظهارات کری درباره «قرار گیری ترامپ در مسیری درست برای رسیدن به توافقی تازه با ایران» درحالی است که روز جمعه، پنجمین دور گفتوگوهای ایران و آمریکا برگزار شد. در پایان دور پنجم مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در رم، یک مقام ارشد دولت دوم «دونالد ترامپ» به خبرگزاری انگلیسی گفت که این گفتوگوها «بسیار سازنده» بوده است. این مقام ارشد آمریکایی به خبرگزاری انگلیسی «رویترز» گفت: «گفتوگوها با ایران سازنده بوده و ما به پیشرفت بیشتری دست یافتیم اما کار بیشتری باید انجام دهیم.» رویترز به نقل از این مقام ارشد آمریکایی نوشت: «استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا بیش از ۲ ساعت با هیأت ایرانی گفتوگو کرد. طرفین توافق کردند که در آیندهای نزدیک با یکدیگر دیدار کنند.» کری همچنین در پاسخ به سوالی درباره تلاش «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا برای مقابله با چین تصریح کرد: «بسیار غم انگیز است که ترامپ بزرگترین بازارهای جهان را به چین تسلیم کرد. چین امروز در واکنش به بحران اقلیمی با سرعت زیادی پیش میرود، زیرا شهروندانش این را میخواهند و این کار از نظر تجاری بسیار سودآور است. دولت ترامپ نیاز دارد تا هرچه سریعتر سیاستهای اقلیمی خود را تغییر دهد.» وزیر امور خارجه سابق آمریکا در بخش دیگری از گفتوگوی خود با سیانان، با اشاره به ابتلای «جو بایدن» رئیس جمهور پیشین آمریکا به سرطان و مطرح شدن سوالهای بسیار درباره سلامت و توانایی شناختی او حتی در طول دوران ریاست جمهوری وی ادعا کرد: «او از قدرت کامل برای تصمیمگیریهای لازم به عنوان رئیس جمهور برخوردار بود. او یک کارفرمای سختگیر بود. او خواستار دقت و پاسخگویی بود و تصمیمات بسیار سختی میگرفت.» افول هژمونی؛ آمریکا در آینه نظم نوظهور جهانی بیتردید، برند «آمریکا» در ۲۵ سال گذشته دورههایی از افت شدید اعتبار را پشت سر گذاشته است؛ از جنگهای بیپایان در خاورمیانه که باعث بیثباتی منطقه و افزایش مهاجرت غیرقانونی شد تا سیاستهای تحریمیای که نهتنها دشمنان، بلکه حتی متحدان آمریکا را هم ناراضی کرد. در کنار اینها، برنامههای مالی مهارنشده والاستریت نیز به بحرانی جهانی با پیامدهای گسترده منتهی شد. در شرایطی که سیاستهای اقتصادی همچنان به سود ثروتمندترین اقشار جامعه عمل میکنند، نابرابریها و نارضایتیهای عمومی رو به افزایش گذاشته و بدهی ملی به سطح نگرانکننده ۳۶ تریلیون دلار رسیده است. نظم نوظهور چندقطبی در عرصه سیاسی و اقتصادی جهان با نمودهایی چون ائتلاف بریکس و صعود فزاینده چین چشماندازی از بدیلی بالقوه در برابر «نظم مبتنی بر قواعد» ترسیم میکند؛ نظمی که هژمونی ایالات متحده ستون اصلی آن بوده است. در چنین فضایی، ترامپ راهی خلیج فارس شد تا پس از لغزشهای آغازین خود از جمله اعمال بیملاحظه تعرفههایی که خشم گستردهای را در سطح جهانی برانگیخت؛ چهرهای تازه از آمریکا ارائه دهد و جذابیت ازدسترفته آن را بازسازی کند. تعرفههای ترامپ حتی مقدسترین سنگبنای اقتصاد آمریکا را نیز در معرض تهدید قرار داد: اوراق قرضه خزانهداری که نرخ بهره آنها اخیراً تا مرز خطرناک پنج درصد افزایش یافته و این امر، بازپرداخت بدهی نجومی ایالات متحده را به امری دشوار و پرهزینه تبدیل کرده است. در بازتعریف برند ایالات متحده از منظر ترامپ، هیچ خط قرمزی وجود ندارد؛ حتی امتیازی چون نقش دلار آمریکا بهعنوان ارز ذخیره جهانی اکنون در معرض بازنگری قرار گرفته است. مشاوران اقتصادی ترامپ اکنون استدلال میکنند که این جایگاه، دیگر نه یک دارایی، بلکه بهواسطه کسری تجاری عظیم آمریکا، به باری بر دوش کشور تبدیل شده است. با این حال، یک هشدار جدی در میان است: واشنگتن هنوز آمادگی کنار گذاشتن این امتیاز را ندارد؛ حتی اگر در حال حاضر آن را بار اضافی تلقی کند. در عوض، ایالات متحده وانمود میکند که دیگر کشورهای جهان موظفاند هزینه حفظ این امتیاز را به آن پرداخت کنند. احیای صلح آمریکایی؛ ترامپ و پروژه بازمهندسی خاورمیانه دومین هدف سفر ترامپ به خلیج فارس، احیای مجدد «صلح آمریکایی» در خاورمیانه بود؛ منطقهای که همواره از جایگاهی راهبردی برخوردار بوده است. این منطقه نهتنها یکی از کانونهای حیاتی انرژی و مسیرهای اصلی تجارت جهانی بهشمار میرود، بلکه بیثباتی در آن میتواند به ابزاری برای اعمال فشار بر متحدان سرکش یا دشمنان غیرپاسخگو تبدیل شود. افزایش تنشها میتواند «سلاح مهاجرت» را فعال کند؛ ابزاری که هراس اروپا و همچنین کشورهای متحد و شکنندهای چون مصر و اردن را برمیانگیزد. علاوه بر این، قرار دادن برخی گروهها در فهرست سازمانهای تروریستی یا بازتعریف آنها با این عنوان، میتواند نقطهضعف ژئوپلیتیکی روسیه را هدف قرار دهد؛ چرا که در مناطقی از این کشور، اقلیتهای مسلمان حضور گستردهای دارند. در همین حال، اجرای سیاستهای هدفمند و هماهنگ در حوزه انرژی، با مشارکت تولیدکنندگان بزرگ نفت در منطقه، میتواند انسجام ائتلاف اوپکپلاس را تضعیف کند و فشاری راهبردی بر چین که بهشدت به نفت خلیج فارس وابسته است وارد آورد. احیای «صلح آمریکایی» در خاورمیانه همچنین میتواند بهعنوان مانعی در برابر شکلگیری یا گسترش مسیرهای تجاری نوظهور میان شرق دور و اروپا عمل کند؛ مسیرهایی که «ابتکار کمربند و راه» چین، مهمترین مؤلفه آن بهشمار میرود. پیامی که ترامپ بهطور ضمنی به عربستان سعودی و سایر کشورهای خلیج فارس منتقل کرد، کاملاً روشن بود: «میتوانید با قواعد اوپکپلاس بازی کنید و بر نظم جهانی نوظهور به رهبری چین تکیه بزنید یا اینکه وارد شراکتی اقتصادی با من شوید که ده برابر سودآورتر خواهد بود؛ انتخاب با شماست.» در حال حاضر، ریاض، دوحه و ابوظبی گزینه دوم را برگزیدهاند؛ آنها در رقابتی آشکار برای جلب رضایت ترامپ، وعده سرمایهگذاریهایی به ارزش سه هزار میلیارد دلار را مطرح کردهاند. برخی از این ارقام، باورپذیر به نظر نمیرسند. برای مثال، توافقی ۱۰ ساله به ارزش ۱.۴ تریلیون دلار با امارات متحده عربی در حالی مطرح شده که تولید ناخالص داخلی سالانه این کشور حدود ۵۰۰ میلیارد دلار است. اما آنچه در حال حاضر برای ترامپ اهمیت دارد، نه دقت ارقام، بلکه اثر روانی این اعلامیهها بر بازارهای جهانی و سرمایهگذاران است. تلآویو در شوک؛ توافقها بدون رضایت اسرائیل؟ سخاوت فرمانروایان خلیج فارس میتواند نشانهای از یک انتخاب جدی و قطعی باشد یا شاید تنها یک مانور پرهزینه برای خریدن زمان؛ هنوز برای قضاوت نهایی زود است. وجه جالب دیگر این سفر، جایگاه اسرائیل در پازل نوظهور منطقهای است. پیش از عزیمت به خلیج فارس، ترامپ مجموعهای از تصمیمات اتخاذ کرد که آشکارا برای بنیامین نتانیاهو و تیم او ناخوشایند بود: عبور از تلآویو و ورود به مذاکره مستقیم با حماس، انعقاد توافقی جداگانه با حوثیها در یمن بدون لحاظ منافع اسرائیل، بازگشت به گفتوگوهای هستهای با ایران و ورود به معاملات کلان اقتصادی با عربستان سعودی بدون هیچ پیششرطی برای عادیسازی روابط ریاض با تلآویو. ترامپ بهتدریج به این درک و فهم نزدیک میشود که شاید اسرائیل، بیش از آنکه یک دارایی راهبردی باشد به باری در مسیر طرح بزرگ منطقهای او تبدیل شده است. اما آیا این برداشت، دقیق و واقعبینانه است؟ و مهمتر از آن، آیا صرفاً به شخص نتانیاهو و همراهان جنجالیاش محدود میشود یا از نگاهی عمیقتر و نگرانکنندهتر نسبت به نقش کلی اسرائیل در نظم نوظهور منطقهای پرده برمیدارد؟ پاسخ این پرسشها را تنها زمان مشخص خواهد کرد. بهنظر میرسد «استاندارد طلایی» سیاست آمریکا در خاورمیانه اکنون مرده و به خاک سپرده شده است. ترامپ آماده است هر نظم تثبیتشده، سنت دیپلماتیک یا عرف دیرپا را در هم بشکند؛ چنانکه در دیدار اخیرش با احمد الشرع، رهبر موقت سوریه و لغو تحریمهای دمشق نشان داد؛ حتی در شرایطی که حکومت جدید هنوز هیچ تضمینی برای اتخاذ سیاستی فراگیر ارائه نکرده و کشتارهای فرقهای همچنان ادامه دارد. در حالیکه رهبران اروپایی سردرگم و بیهدف در مسیرهای نامعلوم حرکت میکنند، دونالد ترامپ با عزم راسخ بهدنبال بازنویسی قواعد بازی است؛ او ترجیح میدهد با کشورهایی وارد اتحاد شود که از نظرش «باثباتتر و قابلاعتمادتر» هستند مانند رهبران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و رئیسجمهور ترکیه. دونالد ترامپ امیدوار است که در ادامه قدرتهای بزرگی مانند چین و روسیه نیز به این طرح بپیوندند؛ طرحی که بر این اصل استوار است: «تجارت، علاج همه چیز است.» آیندهای پرفرازونشیب در راه است؛ بهتر است همه کمربندهایشان را ببندند : پیش از همه بنیامین نتانیاهو. سعودیها ساز بازسازی میزنند، اسرائیل طبل حمله؛ رقابت در خرابههای دمشق یکی دیگر از شکافهای آشکار میان واشنگتن و تلآویو، توافق آتشبس جداگانهای است که ایالات متحده با حوثی های یمن به دست آورده است. این گروه صراحتاً اعلام کرده و واشنگتن نیز آن را تأیید کرده است که توافق آتشبس شامل اسرائیل نمیشود و هیچ تعهدی برای توقف حملات علیه اسرائیل یا منافع آن در بر ندارد. دولت اسرائیل نیز در واکنش، نارضایتی خود را بیپرده اعلام کرده است. موضوع اصلی برای اسرائیل نه توانایی دفاعیاش در برابر حوثی ها؛ بلکه بیتوجهی آشکار به منافع تلآویو در این توافق است؛ توافقی که بهزعم مقامات اسرائیلی، صرفاً در خدمت منافع ایالات متحده طراحی شده است. نمونهای دیگر از شکافهای فزاینده میان واشنگتن و تلآویو، تصمیم ترامپ برای لغو تحریمها علیه سوریه و پذیرش رژیم جدید این کشور است. سیاست اسرائیل که بر مهار و دستکم بیثباتسازی نسبی حاکم تازه دمشق استوار بود، با اعلام این تصمیم از سوی ترامپ بهروشنی تضعیف شد. هر سه کشور عربی خلیج فارس و در صدر آنها عربستان سعودی از رئیسجمهور آمریکا خواستند تحریمها را بردارد تا بتوانند در بازسازی سوریه سرمایهگذاری کرده و نقشآفرینی اقتصادی خود را در این کشور آغاز کنند. استدلال آنها روشن بود: بدون هزینهکرد جدی برای جلب متحدان و اعمال نفوذ در صحنه رقابت با ایران و حتی ترکیه؛ نمیتوانند منافع خود، غرب و ایالات متحده را در این کشور تضمین کنند. در مقابل این روند، اسرائیل همچنان بهطور راهبردی به بمباران اهداف نظامی در خاک سوریه ادامه میدهد؛ اقدامی که با هدف جلوگیری از دسترسی رژیم جدید دمشق به تسلیحات و زیرساختهای نظامی بهجا مانده از دوران نظام بشار اسد انجام می شود تلآویو همزمان از جمعیت دروزی همسو در بلندیهای جولان بهعنوان اهرمی محلی برای پیشبرد اهدافش بهره میبرد. اسرائیل تلاش دارد کنترل خود را بر مناطق گستردهای از جنوب سوریه از جمله قله راهبردی کوه حرمون حفظ کند و بهطور مکرر تأکید میکند که تمام منطقه جنوبغربی سوریه هممرز با بلندیهای جولان، باید به منطقهای «غیرنظامی» تبدیل شود. نکته قابلتأمل آن است که دونالد ترامپ پیش از اعلام لغو تحریمها علیه سوریه، هیچگونه مشورتی با اسرائیل انجام نداد؛ بیتردید به این دلیل که از پیش میدانست بنیامین نتانیاهو مجموعهای از اعتراضات شدید را نسبت به این تصمیم مطرح خواهد کرد؛ تصمیمی که ترامپ، بهدرخواست مستقیم کشورهای عربی خلیج فارس، عملاً نهایی کرده بود. یکی از اصلیترین محورهای این اعتراضات نیز به سابقه نهچندان دور احمد الشرع بازمیگردد؛ دورانی که او رهبری گروهی همسو با القاعده و پیش از آن، داعش را در اختیار داشت. معامله تهران روی میز ترامپ؛ تلآویو تنها در اتاق مخالفت شاید عمیقترین و چشمگیرترین شکاف میان دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو و بهتبع آن میان ایالات متحده و اسرائیل بر سر مذاکرات هستهای واشنگتن با تهران شکل گرفته باشد. ترامپ با جدیت در پی دستیابی به توافقی تازه با ایران است؛ توافقی که در ساختار شبیه به توافق سال ۲۰۱۶ دولت اوباما خواهد بود، اما با دوره زمانی بلندتر و محدودیتهایی سختگیرانهتر. اسرائیل، همانگونه که در سال ۲۰۱۶ با توافق اوباما مخالفت کرد، اکنون نیز با نسخه ترامپی آن بهشدت مخالف است؛ اما همانطور که آن زمان نتوانست اوباما را از مسیرش بازدارد، امروز نیز بیتردید قادر به متوقف کردن ترامپ نخواهد بود. اما برخلاف وضعیت یک دهه پیش، اینبار اسرائیل عملاً در مخالفت با توافق هستهای تنها مانده است. کشورهای عربی خلیج فارس اکنون با قدرت از دستیابی به چنین توافقی حمایت میکنند. مهمتر از همه، سعودیها و اماراتیها عزم خود را جزم کردهاند تا تمرکز راهبردیشان را بهجای رویارویی با ایران، به دگرگونی اقتصادی درون این کشور معطوف کنند. آنها اکنون بهجای سیاستهای مهار تهاجمی یا بیثباتسازی، بهدنبال ثبات و آرامشی هستند که زمینه را برای گذار اقتصادی به دوران پساهیدروکربنی فراهم کند. البته، هیچیک از این تحولات به معنای آن نیست که عربستان سعودی از نظر سیاسی یا دیپلماتیک به آمریکا نزدیکتر از اسرائیل شده باشد. شراکت راهبردی میان ایالات متحده و اسرائیل، همچنان بر پایه حمایت مستحکم طیفی قدرتمند از بازیگران داخلی آمریکا از جمله پایگاه رأیدهندگان انجیلی راستگرا، گروههای لابیگر حامی اسرائیل و بخشهایی از جامعه یهودی حفظ و تقویت میشود. در مقابل، عربستان سعودی فاقد چنین پشتوانه سیاسی در ساختار داخلی ایالات متحده است. با این حال، در شرایطی که منافع اقتصادی مشترکی میان آمریکا، عربستان و امارات بهویژه در حوزه تثبیت قیمت نفت در حال شکلگیری است، اولویتهای واشنگتن ممکن است سریعتر از گذشته تغییر یابد. در نهایت، اگرچه اسرائیل همچنان نزدیکترین و مطمئنترین شریک استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه به شمار میرود، اما سفر اخیر ترامپ به کشورهای عربی خلیج فارس نشان داد که این عربستان سعودی است که در حال حاضر بیشترین همسویی منافع با واشنگتن را دارد. این واقعیت، در عین شگفتی، بیسابقه نیز بهنظر میرسد. برای تلآویو، این یک زنگ خطر جدی است؛ اسرائیلیها باید با دقتی استراتژیک، این تغییر توازن را تحلیل کنند و تبعات بالقوه بلندمدت آن را با نگاهی واقعبینانه و دوراندیشانه بسنجند.