صفحه اول
طاها امیری- آرامش در دو سطح فردی و اجتماعی قابل بررسی است که بعد اجتماعی آن را می توان امنیت نامید. يكي از وظايف اساسي هر حكومتي ايجاد امنيت فكري و روحي و رواني براي مردم است. اين وظيفه در صدر اولويتهاست و اگر ايجاد نشود هر ميزان از رفاه، برخورداري و آزادي و مواجهههاي محترمانه جاي آن را نخواهد گرفت. انساني كه عميقا احساس امنيت همهجانبه نكند از هيچ نعمتي لذت نميبرد و حتي ابتهاج روحي و معنوي او به جز در نوادر حاصل نخواهد شد. با امنيت فكري و ذهني زندگي جريان مييابد و استعدادها شكوفا ميشوند و مهربانيها جاي خشونت و تندي را ميگيرند. رسانهها نقش بسیار مهمی در امنیت روانی جامعه دارند، زیرا تأثیر بسزایی بر روابط انسانی، اطلاعات و احساسات افراد دارند.مقام معظم رهبری فرمودند: یکی از حقوق اساسی مهم مردم این است که در آرامش روانی و در امنیت روانی زندگی کنند؛ در کشور امنیت اخلاقی برقرار باشد.بدون شک، حفظ و تضمین آرامش و امنیت روانی افراد جامعه یکی از حقوق اساسی مردم است. امکان داشتن یک زندگی آرام و بدون استرس و نگرانی، تأثیر بسزایی بر کیفیت زندگی افراد دارد و اساس سلامت روانی و جسمی آنها را تشکیل میدهد. از نظر آموزههای قرآن، نمیتوان از امنیت روانی بدون امنیت اجتماعی یا بر عکس سخن گفت؛ زیرا ارتباط نزدیکی میان آن دو است به گونهای که اگر یکی از آنها تحقق نیابد، دیگری تحقق نمییابد. از همینرو همواره امنیت روانی هر شخصی ارتباط تنگاتنگی با امنیت اجتماعی دارد و اگر شخص احساس ترس و خوف اجتماعی داشته باشد، هرگز احساس امنیت روانی نخواهد داشت؛ همچنین اگر اکثریت افراد اجتماع دچار ترس باشند، نمیتوان از امنیت اجتماعی آن اجتماع سخن به میان آورد. تفاوت این دو مقوله این است که امنیت اجتماعی با تحقق امنیت روانی اکثریت تحقق مییابد و امنیت روانی اقلیت تنها میتواند بحرانی را ایجاد کند و مشکل و معضلی را پدید آورد، اما موجب نمیشود تا امنیت اجتماعی کلا از میان برود؛ اما وقتی امنیت اجتماعی وجود نداشته باشد، کسی احساس امنیت روانی نمیکند. در حقیقت امنیت روانی بر امنیت جمعی متکی است. بر این اساس، اگر اجتماعی از سوی افرادی مانند اوباش، اغتشاشگران، ربایندگان و مانند آنها تهدید شود و ترس بر اجتماع حاکم شود، هیچ کس احساس امنیت روانی نخواهد کرد و هر کسی از ترس به گوشهای میخزد و بر خود میلرزد؛ زیرا جان و مال و عرض خویش را در معرض خطر میبیند و نمیتواند از آن دفاع کند.(انفال، آیه 36؛ قصص، آیه 57؛ عنکبوت، آیه 67) از نظر قرآن، کسانی همچون منافقان و بیماردلان که اعتقاد واقعی و ایمان حقیقی به خدا ندارند ، ممکن است در اجتماعی دارای امنیت بالا مدعی ناامنی و خوف روانی باشند و به سخن دیگر، امنیت روانی خویش را در معرض خطر ببینند نمیتوان به ادعای این گروه و جریان اکتفا کرد و گفت که چون این افراد احساس ناامنی و فقدان امنیت روانی میکنند آن اجتماع از امنیت اجتماعی برخوردار نیست، بلکه چون این افراد در ادعای ناامنی روانی دروغ میگویند میتوان مدعی شد ریشه این ناامنی دروغین روانی، ناامنی اجتماعی نیست، بلکه بیماردلی و نفاق آنها است.(احزاب، آیات 12و 13) خدا در قرآن بیان میکند که نوعی احساس کاذب و دروغین امنیت روانی برای افرادی ایجاد میشود که ریشه در جهل و جهالت آنان دارد؛ در حالی که در همان زمانی که احساس امنیت روانی دارند، ممکن است بناگاه همه آنچه تصور کردهاند، همچون نقش بر آب باشد که از دست میرود و هیچ آثاری از آن باقی و برقرار نمیماند.(انعام، آیه 81؛ ملک، آیات 16 و 17) همین جهالت موجب میشود تا احساس حقیقی در ایشان ایجاد نشود و ندانند که در زمانی که احساس امنیت روانی میکنند خدا آنان را برای عذابی سخت آماده میکند؛ یعنی در لبه پرتگاه با آرامش گام بر میدارند در حالی که هر لحظه آماده سقوط در دوزخ ناامنی و عذاب هستند. اینان، مهلت داده شده را اصیل میدانند در حالی که خود دامی بزرگ برای آنان است.(نحل، آیات 45 تا 47) از نظر قرآن به این افراد میبایست هشدار داد که از مکر الهی خود را در امان نبینند؛ زیرا این امنیتی که احساس میکنند، بسیار متزلزل و بیپایه و اساس است و هر آن ممکن است فروبپاشد و به ناامنی تبدیل شود.(شعراء، آیات 142 و 146)