گزارش
فریدون جهانیان- عمان روابط دوستانه دیرینهای با هر دو طرف یعنی واشنگتن و تهران دارد و در زمانهای بحران بارها نقش میانجی بیطرف را ایفا کرده است، در اوایل سال ۲۰۲۰ که ایران و آمریکا تا آستانه رویارویی نظامی آشکار پیش رفتند، عمان بهصورت محرمانه وارد عمل شد و با تسهیل ارتباطات پنهانی میان دو طرف به کاهش تنش کمک کرد. خبرگزاری «شینهوا» چین مینویسد، تنشهای دیرینه میان ایالات متحده و ایران بار دیگر به کانون توجه بازگشتهاند، چرا که دو طرف خود را برای گفتوگوهای غیرمستقیم سطحبالا آماده میکنند؛ مذاکراتی که قرار است روز شنبه ۲۳ فروردین در مسقط پایتخت عمان برگزار شود. در حالی که دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده، این روند را «گفتوگوی مستقیم» توصیف کرده، ایران بر غیرمستقیم بودن مذاکرات و میانجیگری طرفهای ثالث تأکید دارد. در ادامه آنچه تاکنون روشن است و آنچه هنوز نامشخص مانده را مرور میکنیم: چه اتفاقی افتاد؟ اخیرا ترامپ اعلام کرده است که ایالات متحده و ایران در حال انجام مذاکرات «مستقیم» درباره برنامه هستهای ایران هستند. اما سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران، تأیید کرده که مذاکرات غیرمستقیم و سطحبالا در عمان برگزار خواهد شد. به گفته رسانههای ایرانی، عراقچی و استیو ویتکوف، نماینده ویژه ایالات متحده در امور خاورمیانه، سرپرستی هیأتهای دو کشور را بر عهده خواهند داشت. این تحولات پس از آن رخ میدهد که ترامپ در ماه گذشته، خواستار برگزاری مذاکرات مستقیم هستهای شد و در عین حال هشدار داد که در صورت شکست دیپلماسی، گزینههای نظامی همچنان روی میز باقی خواهند ماند، هشداری که تنشها در منطقه را افزایش داد. در واکنش، مسعود پزشکیان رئیسجمهور ایران روز ۳۰ مارس اعلام کرد که تهران از طریق پیامی که از مسیر عمان منتقل شده، پیشنهاد گفتوگوی مستقیم را رد کرده، اما همچنان مشروط به رفتار واشنگتن برای مذاکرات غیرمستقیم آمادگی دارد. چرا عمان؟ عمان روابط دوستانه دیرینهای با هر دو طرف یعنی واشنگتن و تهران دارد و در زمانهای بحران بارها نقش میانجی بیطرف را ایفا کرده است. در اوایل سال ۲۰۲۰، پس از ترور سردار قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده، دو کشور تا آستانه رویارویی نظامی آشکار پیش رفتند. در آن مقطع، عمان بهصورت محرمانه وارد عمل شد و با تسهیل ارتباطات پنهانی میان دو طرف به کاهش تنش کمک کرد. فراتر از روابط ایران و آمریکا، عمان در حلوفصل بسیاری از بحرانهای منطقهای نیز نقش داشته است. این کشور میزبان هیأتهای یمنی در تلاش برای پایان دادن به جنگ یمن بوده و از سال ۲۰۲۲ در رسیدن به آتشبس ضمنی در آن کشور نقش داشته است. در آوریل ۲۰۲۳، هیأتهایی از عمان و عربستان به صنعا رفتند تا با رهبران حوثی گفتوگو کنند. عمان همچنین در بحران سوریه، شکاف دیپلماتیک خلیج فارس و تلاشها برای عادیسازی روابط میان ایران و عربستان، نقش پل ارتباطی را ایفا کرده است. چشمانداز مذاکرات چیست؟ نویسنده این گزارش در ادامه ادعا می کند که اگرچه آغاز مذاکرات گامی مثبت بهشمار میآید، اما با چالشهایی بزرگ روبهروست؛ نخست، فضای منطقهای بهشدت ناپایدار است. درگیریها در غزه، ناآرامیها در لبنان و اختلال در مسیرهای کشتیرانی در دریای سرخ، همگی به چشماندازی امنیتی آشفته و غیرقابل پیشبینی دامن زدهاند. هرگونه نقطه اشتعال میتواند تلاشهای دیپلماتیک را از مسیر خارج کرده یا منجر به تشدید ناخواسته تنشها شود. دوم، ایران همچنان نسبت به نیتهای ایالات متحده بیاعتماد است. خروج دولت ترامپ از توافق هستهای ۲۰۱۵ و اعمال تحریمهای گسترده، اعتماد متقابل را از میان بردهاند. حتی با وجود تلاشهای واشنگتن برای ازسرگیری تعامل، تهران نگران آن است که وارد روندی شود که ممکن است دوباره از سوی آمریکا لغو شود. اکنون همه نگاهها به مسقط دوخته شده؛ جایی که این گفتوگوها یا میتوانند به کاهش تنشها کمک کنند یا تنها محدودیتهای دیپلماسی کنونی را آشکار سازند. در حالی که ایران درِ مذاکره را باز نگه داشته، خواهان شفافیت و تعهد است. فعلاً این روند بسیار شکننده است و سرنوشت آن نهتنها به چگونگی مدیریت اختلافات متقابل از سوی دو کشور بستگی دارد، بلکه به میزان تواناییشان در تطبیق با جریانهای پرآشوب ژئوپلیتیک خاورمیانه نیز وابسته است. هدف واقعی ترامپ در مذاکره با ایران چیست؟ تهران، مذاکرات با ترامپ را جدیتر از بایدن تلقی میکند، زیرا ترامپ برخلاف بایدن، تحریمها را ابزار فشار نمیداند بلکه حاضر است در قبال توافق، آنها را کاهش دهد. نتانیاهو همچنان بر مدل لیبی پافشاری دارد، اما چنین خواستههایی احتمالاً مانعی بر سر توافق خواهد بود. همزمان، انتخاب برخی مشاوران تندرو در اطراف ترامپ، نگرانیها درباره سوق یافتن سیاست خارجی آمریکا بهسمت رویارویی نظامی با ایران را افزایش داده است. تریتا پارسی رئیس سابق شورای ملی ایرانیان آمریکا و معاون اجرایی موسسه کوئینسی در نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت، نوشت:براساس گزارشهای اخیر، مقامات ارشد دولت ترامپ از جمله استیو ویتکاف، نماینده ویژه رئیسجمهور در عمان با همتایان ایرانی خود از جمله عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران دیدار کنند. چرا تهران مذاکره با ترامپ را جدیتر از بایدن میداند؟ اهمیت این خبر در آن است که دولت بایدن، در طول چهار سال حضور خود در کاخ سفید، هرگز به مرحلهای از تعامل مستقیم با ایران در این سطح نرسیده بود. این تحول میتواند در واشنگتن چنین برداشت شود که دونالد ترامپ موفق شده است زمینه گفتوگوهایی را با هدف مهار برنامه هستهای ایران فراهم کند؛ آن هم از طریق راهبردی که بر تهدید نظامی صریح و علنی استوار بوده و بهزعم طرفداران او، توانسته طرف ایرانی را به میز مذاکره بکشاند. عامل کلیدیتر در این معادله، در سوی دیگر آن قرار دارد: بهنظر میرسد تهران اکنون این باور را پیدا کرده است که دونالد ترامپ واقعاً خواهان دستیابی به یک توافق با ایران است و در صورت تحقق این هدف، آمادگی دارد تا تحریمها را بهطور قابلتوجهی کاهش دهد. چنین چشماندازی در دوران ریاستجمهوری جو بایدن وجود نداشت. برای جو بایدن، کاهش تحریمها نهتنها فرآیندی دشوار و پرهزینه در عرصه سیاست داخلی محسوب میشد، بلکه حتی تلاشهای محدود برای تخفیف فشارهای اقتصادی نیز در عمل با موانع اجرایی و سیاسی جدی مواجه بود و ثبات لازم را نداشت. در مقابل، ترامپ رویکردی کاملاً متفاوت اتخاذ کرده است. او دیپلماسی با دولتهای مخالف ایالات متحده را نه بهمثابه یک ریسک پرهزینه، بلکه بهعنوان فرصتی راهبردی برای ارتقای جایگاه جهانی آمریکا تلقی میکند. برخلاف دولت بایدن، ترامپ تمایلی به حفظ تحریمهایی ندارد که به شرکتها و منافع اقتصادی ایالات متحده آسیب مستقیم وارد میکند. چرا نتانیاهو همچنان بر مدل لیبی پافشاری میکند؟ بر این اساس، چشمانداز ایران در دوران دونالد ترامپ بهطور محسوسی مثبتتر از دوره ریاستجمهوری جو بایدن ارزیابی میشود. بهنظر میرسد تهران برای بهرهبرداری از این فرصت و پیشبرد مذاکرات، آمادگی دارد امتیازاتی را واگذار کند. هرچند این تنها عامل تعیینکننده نیست، اما بدون تردید نقشی محوری در سرعت تحولات جاری ایفا میکند. در همین چارچوب و همزمان با شکلگیری این روند، بنیامین نتانیاهو در جریان سفر خود به واشنگتن این هفته تلاش کرد تا بار دیگر مدل موسوم به «مدل لیبی» را بهعنوان چارچوب مطلوب اسرائیل برای توافق با ایران مطرح کند؛ مدلی که بر پایه آن، ایران باید بهطور کامل و غیرقابل بازگشت از برنامه هستهای خود صرفنظر کند. با این حال، اگر دونالد ترامپ قصد داشته باشد از راهبردی مبتنی بر «مدل لیبی» پیروی کند؛ یعنی خواهان برچیدن کامل برنامه هستهای ایران، توقف کامل برنامه موشکی و قطع روابط تهران با شرکای منطقهایاش باشد، احتمال موفقیت چنین رویکردی از همان ابتدا بسیار اندک خواهد بود. این نوع استراتژی عمدتاً مورد حمایت کسانی است که خواستار رویارویی نظامی با ایران هستند، چرا که بهخوبی میدانند تحقق چنین شروطی از سوی تهران بعید است و در نهایت، این سیاست به شکست خواهد انجامید. اما در صورتی که هدف ترامپ، دستیابی به توافقی قابل راستیآزمایی باشد؛ توافقی که تمرکز آن صرفاً بر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای متمرکز شود، در آن صورت زمینههایی برای خوشبینی محتاطانه نسبت به مسیر مذاکرات آینده وجود خواهد داشت. آیا سیاست خارجی آمریکا بهدست کسانی افتاده که دنبال جنگ هستند؟ فراتر از محتوای پیشنهادی مطرحشده از سوی بنیامین نتانیاهو، انتخاب مشاوران رئیسجمهور ترامپ برای هدایت روند دیپلماسی با ایران نیز با چالشهایی اساسی روبهروست. بهویژه نقش نتانیاهو در این میان، با توجه به سابقهاش در تلاشهای مستمر برای تضعیف و ناکامگذاشتن مسیرهای دیپلماتیک طی بیش از دو دهه گذشته، محل تردید جدی است. بهنظر میرسد فراتر از دستیابی به یک راهحل دیپلماتیک، نتانیاهو اهداف راهبردی بلندمدتتری را دنبال میکند؛ اهدافی که میتوانند ایالات متحده را بهسمت یک رویارویی نظامی گسترده و شاید بیپایان با ایران سوق دهند. در چنین شرایطی، دونالد ترامپ میبایست به هشدارهایی که از سوی برخی از چهرههای برجسته در میان حامیان خود مطرح میشود، توجه بیشتری نشان دهد از جمله تاکر کارلسون، شخصیت رسانهای محافظهکار، که بارها نسبت به تبعات درگیری نظامی با ایران هشدار داده است. این گروه از منتقدان بهخوبی دریافتهاند که یک جنگ تمامعیار میان ایالات متحده و ایران میتواند پیامدهای ویرانگر و بلندمدتی برای منافع راهبردی آمریکا در پی داشته باشد. ادامه مسیر همراهی با نتانیاهو و دیگر افرادی که خواهان تشدید تنش و حرکت بهسمت رویارویی نظامی هستند، خطر آن را در پی دارد که سیاست خارجی ایالات متحده بهطور فزایندهای از اولویتهای واقعی شهروندان آمریکایی فاصله بگیرد و در نهایت، منافع ملی ایالات متحده در ردههای پایینتر قرار گیرد. ترامپ میان حمله به ایران یا سفر به تهران کارشناسان آمریکایی در گفتوگو با الشرف الاوسط بر این باور هستند که فرصت موفقیت و شکست در مسقط ۵۰-۵۰ است. به گزارش روزنامه فرامنطقهای الشرق الاوسط چاپ لندن، کارشناسان آمریکایی احتمال توافق یا جنگ را در نتیجه مذاکرات ایران و آمریکا که قرار است روز شنبه در عمان برگزار شود، برابر میدانند. یکی از کارشناسان آمریکایی در گفتوگو با این روزنامه گفت که نسبت موفقیت و شکست در مذاکرات روز شنبه میان هیاتهای آمریکایی به ریاست استیو ویتکاف نماینده ویژه آمریکا در خاورمیانه و هیئت ایرانی به ریاست عباس عراقچی وزیر خارجه ایران، ۵۰-۵۰ است. برایان کاتولیس، کارشناس ارشد مؤسسه خاورمیانه در واشنگتن، به الشرق الاوسط گفت که «احتمال ۵۰ -۵۰» وجود دارد که ترامپ در کنار اسرائیل دستور بمباران تهران را بدهد، یا «به تهران سفر کند» تا توافقی «مشابه دیدارش با کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی را امضا کند. کاتولیس "بزرگترین خطر" برای خاورمیانه را این دانست که ترامپ با رهبران تهران به توافق برسد، اما در واقع این توافق تضمین کننده سازوکاری قوی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای در منطقه نداشته باشد. الشرق الاوسط مینویسد: دونالد ترامپ اعلام کرده که بسته به روند مذاکرات، آیا از دیپلماسی یا نیروی نظامی برای رفع نگرانیهای خود در مورد برنامه هستهای و موشکی ایران و نقش تهران در خاورمیانه استفاده خواهد کرد. این اقدام دیپلماتیک و آغاز مذاکرات ایران و آمریکا در مسقط، با تشدید بسیج نظامی ایالات متحده در خاورمیانه و دریاهای اطراف آن، و با گزارشهایی مبنی بر اینکه کاخ سفید پیشتر بررسی اهداف احتمالی برای حمله به ایران از جمله تأسیسات هستهای، مراکز تولید موشکهای بالستیک و پهپادها و احتمالاً موارد دیگر را آغاز کرده است، همزمان شده. ترامپ چهارشنبه گذشته در کاخ سفید به خبرنگاران گفت: ما زمان زیادی نداریم. اما کم هم نیست. وقتی مذاکرات آغاز میشود، ما به سرعت متوجه میشویم که آیا آنها خوب پیش میروند یا نه؛ بنابراین تصمیم نهایی زمانی گرفته میشود که احساس کنم همه چیز آنطور که باید پیش نمیرود. رئیس جمهور آمریکا افزود: هدف اولیه من این است که ایران هرگز به سلاح هستهای دست پیدا نکند. اما اگر مجبور به استفاده از نیروی نظامی باشیم، این کار را خواهیم کرد. اسرائیل قطعا در این روند شرکت خواهد کرد و شاید حتی آن را رهبری کند. اما ما تصمیم میگیریم. هیچکس چیزی به ما دیکته نمیکند. بی بی سی عربی نیز در اینباره می نویسد: اقتصاد ایران با افزایش شدید تورم و کاهش شدید ارزش پول، با یک بحران خفه کننده مواجه است. اما هرگونه توافقی میان ایران و غرب که برداشته شدن تحریم ها منجر شود، مستلزم امتیازاتی است که پذیرش آن برای برخی از تندروها دشوار است. به گزارش بی بی سی عربی، دونالد ترامپ مردی است که در کارش عجله دارد. رئس جمهور آمریکا در چندماه اندک اولیه ریاست جمهوری خود، به دنبال برقراری صلح در غزه و اوکراین بود که موفق به این کار نشد. سپس یمن را بمباران کرد و جنگ تجاری جهانی به راه انداخت و اکنون توجه خود را به ایران معطوف کرده است. در این گزارش آمده است: از نظر ترامپ، ایران یک کار ناتمام به جامانده از دوره نخست ریاست جمهوری او محسوب می شود و سوالی که اکنون مطرح می شود، همانی است که در آن زمان نیز وجود داشت. چه چیزی ایران را از تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای باز می دارد؟ ایران هرگونه جاه طلبی در خصوص برنامه هسته ای خود را رد می کند. اما برخی از کشورهای غربی بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران حداقل به دنبال کسب توانایی ساخت کلاهک هسته ای است، آنچه باعث نگرانی شده این است که این تمایل می تواند آتش رقابت تسلیحاتی را شعله ور کند و یا حتی یک جنگ همه جانبه را در خاورمیانه به دنبال داشته باشد. این گزارش در ادامه به ناکامی برجام و تلاش ترامپ برای رسیدن به توافق با ایران از زمان روی کار آمدن در کاخ سفید و همچنین ارسال نامه به ایران اشاره کرده و می نویسد: به نظر می رسد برخی از تصمیم گیرندگان در تهران مشتاق دستیابی به توافقی هستند که می تواند به لغو تحریم ها علیه تهران منجر شود. بی بی سی عربی مدعی شده: اقتصاد ایران با افزایش شدید تورم و کاهش شدید ارزش پول، با یک بحران خفه کننده مواجه است. اما هرگونه توافقی میان ایران و غرب که برداشته شدن تحریم ها منجر شود، مستلزم امتیازاتی است که پذیرش آن برای برخی از تندروها دشوار است. در ادامه، به اتفاقات اخیر منطقه ای و کنار رفتن بشار اسد از سوریه و تضعیف گروه های منتسب به ایران در منطقه اشاره و آمده است: برخی در تهران بر این باورند که اکنون زمان مناسب برای ایجاد یک بازدارنده ای هسته ای است. این گزارش با اشاره به اینکه به نظر می رسد که ایالات متحده و ایران در دو طرف مقابل هم قرار دارند و مواضع مذاکره آنها مشخص نیست، می نویسد: ممنوعیت کامل هرگونه غنیسازی هستهای - حتی برای اهداف غیرنظامی - مدتهاست که خط قرمز مطلق برای تهران تلقی میشود، همچنین دانشمندان هسته ای ایران به سادگی چگونگی ساخت سلاح هسته ای را در حال حاضر می دانند همانطور که بیشتر از ده سال پیش نیز آن را می دانستند. در مورد اسراییل نیز به صراحت گفته است که چیزی کمتر از حذف کامل هیچ گونه توان هسته ای ایران را نمی پذیرد. نخست وزیر بنیامین نتانیاهو با اشاره به تصمیم معمر قذافی، رهبر فقید لیبی برای برچیدن کامل برنامه هستهای خود در سال 2003 در ازای لغو تحریمها، میگوید که "روشی که در لیبی انجام شد" را تایید میکند. اما بعید است که ایران از این روند پیروی کند. اگر مذاکرات ایران و آمریکا شکست بخورد چه می شود؟ اسرائیل از مدت ها قبل گزینه های نظامی را برای تلاش برای نابودی قابلیت های هسته ای ایران در نظر گرفته است. اما بسیاری از قابلیت های هسته ای ایران در انبارهای عمیق زیرزمینی مدفون هستند. تحلیلگران نظامی می گویند که اسرائیل نه تنها برای بمباران ایران به کمک آمریکا نیاز دارد، بلکه ممکن است به نیروهای ویژه روی زمین برای اطمینان از نابودی تاسیسات هسته ای تهران نیز نیاز داشته باشد. این بدان معناست که اقدام نظامی مخاطره آمیز خواهد بود و موفقیت آن به هیچ وجه تضمین شده نیست. این در حالی است که ترامپ متعهد شده است که دیگر به اصطلاح "جنگ های ابدی" را شعله ور نکند و یک درگیری منطقه ای تمام عیار با ایران می تواند به یکی از این جنگ ها تبدیل شود. اما بر اساس گزارشها، این امر مانع از آن نشد که رئیسجمهور آمریکا دفاع هوایی بیشتری را برای اسرائیل فراهم نکند و در همین راستا بمبافکنهای دوربرد B-2 را در منطقه مستقر کند. بنابراین، به نظر می رسد که ترامپ در حال حاضر به دنبال راه حلی دیپلماتیک است – راه حلی که ممکن است اسرائیل مجبور شود بدون توجه به شرایطش، آن را به عنوان یک عمل انجام شده بپذیرد. این گزارش در پایان با اشاره به اینکه رئیس جمهور آمریکا برای دستیابی به توافق دو ماه فرصت داده است، می نویسد: ترامپ شاید فراموش کرده باشد که دو سال طول کشید تا مذاکره کنندگان به برنامه جامع اقدام مشترک برسند. دیپلماسی عجولانه همیشه دیپلماسی موفق نیست! توافق ایران و آمریکا در عمان به نفع چه کسانی است؟ یک عضو سابق کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی درباره گفت وگوی غیر مستقیم ایران و آمریکا در عمان گفت: من فکر می کنم مسیر خوبی آغاز شده است. گفت وگو با دولت آمریکا در راستای رفع تحریم ها می تواند به حل مشکلات کمک کند. اما باید از تمام ظرفیت های موجود بهره بگیریم. ، اصغر سلیمی، نماینده سابق مجلس، با اشاره به تاثیر گفتوگوهای غیر مستقیم ایران و آمریکا بر آینده روابط دو کشور، بیان کرد: در دنیا موضوع دیپلماسی و روابط دو جانبه و چند جانبه در چارچوب احترام متقابل از اصول پذیرفته شده به شمار می رود. از قدیم الایام نیز کشورها در تلاش بودند تا مسائل و مشکلات خود را از مسیر گفتوگو حل کنند. خیلی از مسائل و بحران هایی که در دنیا با آن مواجه بودیم، اگر با گفتوگو حل می شد تبعات کم تری به همراه داشت. ایران همواره از گفت وگو در چارچوب احترام متقابل استقبال می کند بنا به روایت ایسنا، وی در ادامه اظهار کرد: آمریکا یکی از کشورهای دنیا است و بخشی از اقتصاد دنیا را در اختیار دارد. جمهوری اسلامی ایران نیز از ابتدای انقلاب درگیر تحریم هایی بوده که بخش اعظم آنها از جانب آمریکا اعمال شده است. اکنون باتوجه به نامه نگاری های انجام شده، اجازه مذاکرات با آمریکا در بالاترین سطوح داده شده است. آغاز گفت وگو های غیر مستقیم بین ایران و آمریکا از نگاه بنده یک نقطه خوبی به شمار می رود. جمهوری اسلامی همواره از مذاکرات و گفت وگو در چارچوب احترام متقابل استقبال کرده است. نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: هرچه این مذاکرات به شیوه مستقیم نزدیک تر شود و دو طرف بتوانند بدون واسطه با یکدیگر گفت وگو کنند، از نگاه بنده اثرگذارتر است. اکنون مذاکرات قرار است به شیوه غیر مستقیم باشد. اما اگر به سمتی پیش برود که به شکل مستقیم نیز ادامه یابد، راحت تر این توافق حاصل خواهد شد. اگر مسیر گفت وگو ها مستقیم شود خیلی از ابهامات و مسائل مرتفع خواهد شد. کشورهای منطقه از برقراری صلح و ثبات در منطقه استقبال می کنند وی در ادامه تاکید کرد: در سطح کشورهای منطقه نیز، به جز رژیم صهیونیستی که از پیشرفت جمهوری اسلامی ایران ترس و واهمه دارد، سایر کشورها از توافق بین ایران و آمریکا استقبال میکنند. این رژیم صهیونیستی است که از رفاه و آسایش ملت ایران سود نمی برد. کشورهای حوزه خلیج فارس و کشورهای منطقه، قطعا از صلح در منطقه استقبال میکنند؛ چراکه در سایه صلح بحث صادرات کالا و گردشگری در این کشورها نیز رونق پیدا می کند. اسرائیل همواره به دنبال تنش و نفاق در منطقه است وی افزود: اگر جنگ و تنشی در منطقه نباشد، همه کشورها منطقه سود می برند. این اسرائیل است که همواره به دنبال نفاق و تنش در منطقه است تا از آب گل آلود ماهی بگیرد. این مذاکرات غیر مستقیم می تواند نقطه آغازین برای گفت وگو های رو در رو و رفع تحریم ها بعد از چندین سال باشد. مذاکرات باید در چارچوب حقوق متقابل باشد تا هر دو طرف بتوانند سود ببرند. توافق بین ایران و آمریکا به نفع همه کشورهای منطقه است. دوست و دشمن دائم در دنیا وجود ندارد سلیمی در پاسخ به این پرسش که روسیه و چین چه نقشی در حصول توافق بین ایران و آمریکا می توانند داشته باشند، بیان کرد: واقعیت این است که در دنیا دوست دائم یا دشمن دائم وجود ندارد. در حوزه روابط بین الملل این منافع مشترک است که نقش مهمی را ایفا می کند. روسیه و چین جزو شورای امنیت هستند. می توانند نقش مفیدی را ایفا کنند. ما باید بتوانیم با بازیگران جهانی و منطقه ای صحنه گردانی کنیم. اما منافع کشور خود را نباید با منافع هیچ کشور گره بزنیم. وی بیان کرد: من فکر می کنم مسیر خوبی آغاز شده است. گفت وگو با دولت آمریکا در راستای رفع تحریم ها می تواند به حل مشکلات کمک کند. اما باید از تمام ظرفیت های موجود بهره بگیریم. دلار، فشنگ و جنگ ارزی - تعرفه ای ترامپ محسن رضایی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی در این مورد می نویسد: بسیاری از تحلیلگران بویژه در داخل ایران، ادبیات ترامپ و برنامههای او را صرفا به روحیه تجاری وی نسبت میدهند، هرچند او و ایلان ماسک درصدد منافع شخصی هم هستند اما واقعیت پشت صحنه که طی ماههای آینده خود را بیشتر نشان خواهد داد، این است که اقدامات شتابزده و غیر متعارف ترامپ که توسط جمهوریخواهان و سرمایهداران آمریکایی حمایت میشود، برای حفظ قدرت دلار در اقتصاد بین الملل و رقابت با چین است. به گونه ای که طبق پیش بینی ها، سقوط دلار به عنوان پول اول تجارت بین الملل، طی ۱۰ سال آینده، اقتصاد آمریکا را به رده سوم تا چهارم جهان سقوط خواهد داد. از زمانیکه اولین یادداشت با عنوان آمریکای ترامپ درصدد سلطه انحصاری دلار بر اقتصاد بینالملل است را در این رابطه منتشر کردم، اخبار و گزارشات و تحلیل های جدیدی از این رویداد مهم اقتصادی بین الملل منتشر شده است. رابطه انگلی دلار اخیرا یک اقتصاددان آمریکایی دکترین و رویکرد اعمال تعرفه بر واردات کالاهای خارجی را که در ادامه و تقویت صادرات دلار بجای کالای آمریکا است، را نقد کرده است. پیتر شیف ( Peter Schiff ) در مطلبی می گوید: «اقتصاد ایالات متحده برای تولید کالا به کشورهای خارجی متکی است، در حالی که ایالات متحده به جای صادرات ملموس، با دلار جبران می کند. او هشدار میدهد که اتکا به این «رابطه انگلی» میتواند منجر به سقوط ارزش دلار با رشد کسری تجاری شود و در نهایت منجر به انتقال دردناک آمریکاییها از یک اقتصاد مبتنی بر مصرفکننده به اقتصاد متمرکز بر پسانداز و تولید شود». البته آقای پیتر شیف به اینکه آمریکا چگونه قادر است حجم عظیم دلارهای صادراتی را با تقویت تولید و عرضه و افزایش صادرات کالاهای جدید آمریکا جبران کند، اشاره ای نکرده است. واقعیت این است که فرهنگ مصرفی جامعه آمریکا و رشد پایین اقتصادی آمریکا تا کنون خود را با رفتار انگلی دلار تطابق داده است و خروج از این فرهنگ و مسیر، کاری بسیار دشوار است. پیشنهاد آقای شیف یک بیان تئوریک برای حل بحران دلار است ولی آیا اقتصاد آمریکا قادر است که یک مسیر طولانی رشد اقتصادی انگلی را با یک جهش بزرگ تولید صادراتی جبران کند؟ ترامپ با اعمال تعرفه بر واردات و تلاش برای تصاحب کانادا، غزه و پاناما میخواهد تراز تجاری خود را جبران و قدرت دلار را در تجارت بینالمللی حفظ کند. به هر حال اینکه اولین بار است که رابطه انگلی دلار تحلیل می شود و از پشت پرده دلار در خارج از آمریکا پردهبرداری میشود نشان از نگرانی سقوط دلار و بدنبال آن سقوط اقتصادی آمریکاست. جنگ ارزی جدید چین با دلار جنگ ارزی مسالمت آمیز ۶ دهه گذشته چین با آمریکا به سوی یک جنگ خشن و مقابله ارزی جدی یعنی (RMB) درحال پیشرفت است. اصطلاح جنگ ارزی اولین بار ۶ دهه قبل بین چین و آمریکا شروع شد. هرچند چین از آن زمان تاکنون یکی از خریداران اوراق قرضه آمریکا و ذخیره ساز دلار بوده است، ولی همزمان یک جنگ ارزی را برای تقویت صادرات خود به آمریکا شروع کرد. این جنگ ارزی تحت عنوان The exchange war توسط بانک مرکزی و دولت چین با کم برآوردی و تضعیف پول ملی چین یعنی یوان چین در مقابل دلار آغاز و سیل صادرات کالاهای چینی را به آمریکا فراهم کرد. دومین جنگ ارزی چین بصورت چراغ خاموش از چند سال پیش آغاز شده است. چین به جای زیرساخت بین المللی مالی شناخته شده و غالب، یعنی سوئیفت که عمدتا بر مبنای دلار است، نظام تجاری دیگری به نام( RMB ) را جایگزین آن میکند. در این ابزار مبادله تجاری، به جای دلار از ارز چینی استفاده میشود و به جای سوئیفت از نظام بلاکچین که یک نظام غیر متمرکز پرداخت است بهره می برد. در ۱۷ مارس ۲۰۲۵، بانک خلق چین، اعلام کرد که سیستم تسویه مرزی RMB دیجیتال ( پول دیجیتالی چین) به طور کامل به ۱۰ کشور "آ سه آن" و ۶ کشور خاورمیانه متصل خواهد شد، به این معنی که ۳۸ درصد از حجم تجارت جهان از سیستم سوئیفت تحت سلطه دلار آمریکا عبور خواهد کرد و مستقیما وارد «RMB دیجیتال» خواهد شد. این بازی مالی که The Economist آن را «نبرد برتون وودز سیستم ۲.۰ Outpost Battle» نامیده است، در حال بازنویسی کدهای اساسی اقتصاد جهانی با فناوری بلاکچین است. تأثیر عمیق این انقلاب فناوری، در بازسازی حاکمیت مالی نهفته است. زمانی که ایالات متحده تلاش کرد کشورهایی را با سوئیفت تحریم کند، چین قبلاً یک حلقه بسته از پرداخت های یوان در جنوب شرقی آسیا ایجاد کرده بود. داده ها نشان می دهد که حجم تسویه مرزی RMB کشورهای "آ سه آن"، از ۵.۸ تریلیون یوان در سال ۲۰۲۴ فراتر رفته است که افزایشی ۱۲۰ درصدی نسبت به سال ۲۰۲۱ داشته است. برخی گزارشها حاکی ازاین است که ۸۷ درصد از کشورهای جهان، انطباق سیستم دیجیتال RMB را تکمیل کرده اند و مقیاس پرداخت های فرامرزی از ۱.۲ تریلیون دلار آمریکا فراتر رفته است. چشمانداز اقدامات ترامپ سریال تهدیدات سیاسی و اقتصادی دولت ترامپ، از جمله دستاندازی به منابع طبیعی و سرمایههای مالی کشورهای دوست آمریکا و حمایت جمهوریخواهان کنگره و مجلس آمریکا از اقدامات ترامپ فراتر از خوی تجاری و منافع شخصی او است. همانطور که در یادداشت قبلی گفتم، نجات دلار و اعتبار اوراق قرضه که ظرفیت آن در تجارت بین الملل و ذخایر بانکهای مرکزی سایر کشورها به حالت اشباع رسیده است. خطر کاهش شدید و خروج ذخایر دلاری و دارایی های مالی آمریکا در بانکهای مرکزی جهان از یکسو و نگرانی از افزایش ناترازی در تراز تجاری و سرمایه اقتصاد آمریکا از سوی دیگر، عامل اصلی اقدامات شتابزده دولت ترامپ است. به طور خلاصه: ۱- در دولت ترامپ، جنگ تعرفهها به صورت گسترده، برای کاهش واردات و افزایش تولید داخلی و صادرات در راستای تقویت تراز پرداختها و کاهش فشار روی انتشار دلار بیشتر در خارج و اوراق مالی آغاز شده است. ۲- حمایت سنا و گنگره از اقدامات ترامپ با وجود ریسک حیثیتی، فاصله گرفتن از اقتصاد و تجارت آزاد و ابهام در نتایج آن اوج نگرانی سیاستمداران آمریکا از آینده اقتصادی آمریکا را نشان می دهد. ۳- اقدامات غیر معمول دولت ترامپ از جمله تلاش برای دستیابی به منابع طبیعی اوکراین، کانادا و گرینلند و فشار برای ورود سرمایه از کشورهای نفتی غرب آسیا از جمله عربستان در سابقه اقتصادی آمریکا به ندرت دیده می شود. ۴- حمله به یمن، فشار بر لبنان و استقرار بیشتر نیروها و تجهیزات نظامی در سوریه و تلاش برای کوچ مردم غزه در کنار اقدامات نامتعارف اقتصادی همان دکترین «دلار در کنار فشنگ» اقتصاد آمریکا است که بارها و بارها تکرار شده است. با این تفاوت که دکترین جدید با کنار گذاشتن ارزش های آمریکایی همراه شده که موجب شگفتی تحلیل گران سیاسی و اقتصادی جهان لیبرال شده است. آیا آمریکا در این سیاستها موفق خواهد شد؟ پیداست که فاصله گرفتن یک نظام اقتصادی و سیاسی از سابقه، ارزشها و نظامات اقتصادی ۲۰۰ ساله خود کار آسانی نیست. ازسوی دیگر، همبستگی و درهم تنیدگی اقتصاد آمریکا با اقتصاد جهانی اثرات بازخوردی منفی در اقتصاد آمریکا خواهد داشت. در یادداشت های بعدی به چشم انداز این تغییرات در رابطه با زیر ساختهای اقتصادی و تجارت جهانی خواهیم پرداخت.