صفحه اول
کاملیا سبحانی- تجربه ایرانیان و مطالعه در فرهنگ سیاسی جوامع پیشرفته نشان می دهد که آنها برای اختلاف و دعوا حدود معینی دارند و هر جا که این حدود تهدید شوند، قانون و افرادی با شرح شغلی مشخص جلو ضربه زدن به منافع جمعی را می گیرند.هر دولتي با كليد واژه خاصي در ناخودآگاه جمعي جامعه ثبت ميشود. از اين منظر در دولت مسعود پزشكيان، كليدواژههايي چون «وفاق» و «آشتي ملي» بيشتر طنينانداز ميشود. اما هر اندازه بيشتر از عمر دولت چهاردهم ميگذرد، ابهامات درباره مفهوم و معناي وفاق نيز بيشتر ميشود. هر طيف سياسي و فكري در ايران از ظن خود، معناي اين واژه را تفسير كرده و براي آن معنا ارائه ميكند. براي اصولگرايان، وفاق به معناي تشكيل شركت سهامي عام است كه در آن هر طيفي، بايد سهم خاص خود را برداشت كند و اگر اين گونه نشود در زمره خاسران خواهند بود! شايد به همين دليل باشد كه طيفهاي راديكال جناح راست از دولت گلايه ميكنند كه چرا به اندازه نواصولگرايان و اصولگرايان ميانه از دولت بهره نداشتهاند! براي ساير طيفهاي ميانه و نحلههاي مختلف هم وفاق از منظر معناشناسي، تعاريف خاص خود را دارد. در يك چنين شرايطي لازم است موضوع وفاق از منظر آكادميك و پديدارشناسانه نيز مورد ارزيابي قرار بگيرد. مهمتر از آن ضروري است كه بدانيم رييسجمهور درباره وفاق چگونه ميانديشد و چه تعريفي از وفاق دارد؟ همان طور که یکی از شاخص های وفاق تمرکز برروی اشتراکات است، این اشتراکات می تواند فردی و جمعی باشد، به عنوان مثال وقتی اعضای یک خانواده تصمیم می گیرند که اختلافات را در بستر آرام و با گفتگو حل کنند، این یک وفاق فردی است که می تواند به جامعه تسری پیدا کند و دولت نیز از این راهکار در حال بهره بردن است. اما دولت حدود ۴-۵ ماه است که روی کار آمده و طبیعی است که در این مدت نمی توان انتظار معجزه داشت، همانطور که اردشیر گراوند، جامعه شناس در گفتوگو با «آرمان امروز» به این موضوع باور دارد و می گوید: دولت در چند ماه گذشته یک موضوعی را بهنام «وفاق» مطرح کرده و سعی دارد با عملیاتی کردن آن، به پیشرفت جامعه و کشور بدون دعوا و درگیری کمک کند. آنطور که دولت و آقای پزشکیان «وفاق» را تفسیر کرده اند، بخشهایی از آن سیاسی و بخش های دیگر آن در حوزه های اجتماعی، دیپلماسی، اقتصادی، امنیتی و… معنا پیدا می کند و هر کدام از این موارد در حوزه خودشان سنجیده میشود. مثلا در حوزه سیاسی، جناح های سیاسی با هم موافقت کنند که برسر یک امر مهم که بتوانند با هم آن امر مهم کشور را به سرانجام برسانند، اما اینکه چه زمانی آن موضوع محقق خواهد شد، بحث دیگری است. اگر بخواهیم در حوزه اجتماعی، وفاق را تفسیر کنیم و تاثیر آن را در جامعه بسنجیم، باید در ابتدا به این اصل توجه کنیم که بهواسطه این واقعیت که موضوعات اجتماعی چند بُعدی و زمانبر هستند، دولت و در کل حاکمیت وفاق را با مشارکت مردم به سرانجام باید برساند و این مشارکت مردم، در موضوعات اجتماعی سبب می شود که زودتر نتایج آن را در جامعه ملموس شود. مفهوم وفاق یک اصل اخلاقی و از جنس حکمت عملی است. رئیس جمهوری چنان که شیوه مختار اوست، تعریفی ساده از این مفهوم به دست می دهد: «با هم دعوا نکنیم». عباراتی نظیر «با هم وحدت کنیم»، «اختلاف نکنیم»، «با هیچ کشوری دعوا نداریم» به شکل مکرر از ایشان شنیده شده است و می شود. در اینجا باید به کسانی که با حسن نیت می کوشند از وفاق یک نظریه بسازند یادآوری کرد؛ نظریه دارای منظر است، یعنی از جانب خاصی به موضوع نگاه می کند، پس به طور طبیعی و تقریباً بلافاصله، موافقان و مخالفانی (کسانی که در زمان داده شده، مساله را از منظر دیگری نگاه می کنند) تولید می کند. نظریه سازی از وفاق، آن را فوراً به ضدّ خود تبدیل می کند. شاید کسانی هم باشند که با سوءنیت، از همین خاصیت طبیعی (و گاه لازم) نظریه پردازی، برای به شکست کشاندن وفاق ملی مورد نیاز کشور که در حال حاضر اقبال عمومی خوبی یافته است، سوءاستفاده کنند. توصیه به دعوا نکردن در فرهنگ دینی ما بسیار ریشه دار است، ولی مخصوص دینداران نیست. آیه کریمه ... وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ریحُکُم (و با هم نزاع مکنید که سست شوید و مهابت شما از بین برود) گرچه خطاب به مومنین است ولی اصلی عقلانی را بیان می کند. لازم نیست معایب تفرقه و اختلاف را برشماریم و فواید وحدت و مدارا و همسازی را فهرست کنیم. منظور پزشکیان از وفاق که متواتر گفتهاند این است که اگر دست به دست هم ندهیم و به مشکلات نگاه واحد پیدا نکنیم نمیتوانیم بر آنها غلبه کنیم. همسویی نگاهها و بسیج امکانات از مسیر همدلی و همفهمی میگذرد؛ لذا اگر این وفاق در شعار و عمل نخبگان قدرت هم محقق شود، اما در زندگی مردم تأثیری نداشته باشد، باز شکست خورده است.