صفحه اول
حمید رضویان- در علم سیاست، منابع مختلفی برای قدرت ملی برشمرده میشود؛ قدرت نظامی و امنیتی، قدرت اقتصادی، تکنولوژی، اطلاعات، نیروی انسانی و کیفیت آن و... اما یکی از مهمترین ابعاد قدرت حکومتها در هر کشوری، مشروعیت آنهاست. قدرت بدون مشروعیت بهمعنای زور عریان است که بهکارگیریاش بسیار دشوار خواهد بود. این مشروعیت است که به قدرت شکل میدهد و استفاده از آن را موجه میسازد. یکی از منابع اصلی مشروعیت، مردم هستند. حمایت مردم از حاکمیتها و سیاستهایشان، به آنها و قدرت و تصمیماتشان مشروعیت میبخشد. این نهایتا مردم هستند که به سایر منابع قدرت مشروعیت بخشیده و اعتبار میدهند. به همین سبب، جایگاه و نقش مردم همواره در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران مورد توجه بوده است. اینکه مردم اساسا از چه جایگاهی در تولید قدرت ملی برخوردارند؟ مکانیسمها و کانالهای حضور مردم در قدرت و مشارکت آنها در اداره کشور تا چه اندازه کارآمد هستند؟ نقش مردم بهعنوان یک منبع تولید قدرت و مشروعیت، در مقاطع و دورههای مختلف زمانی چه فراز و نشیبهایی داشته است؟ به گفته رهبر معظ انقلاب :»در تاریخ انقلابها، انقلابهای کوچک و بزرگ زیاد است؛ از همه اینها معروفتر، انقلاب کبیر فرانسه و بعد هم انقلاب شوروی است، اما انقلاب اسلامی از این دو بزرگتر است؛ چرا؟ ... انقلاب اسلامی با حضور مردم و با جسم مردم و جان مردم به پیروزی رسید، اما مردم کنار زده نشدند ... از آن روز تا امروز ، نزدیک به پنجاه انتخابات در این کشور انجامگرفته؛ مردم وارد میدان شدند، در میدان حضور دارند، انتخاب میکنند و رأی میدهند؛ عظمت این انقلاب این است.” در جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، نقش اول و بیبدیل در تولید قدرت از آنِ مردم بوده است و عوامل دیگر تولید قدرت در ایجاد انقلاب اساسا یا نقشی نداشتند و یا نقش آنها بسیار کمرنگ بود. مولفه اصلی، قدرت متمرکز مردم بود که توسط امام(ره) کشف شد. امام به مردم ایمان داشتند و به همین دلیل به آنها تکیه کردند. در اینجا مقصود از مردم، طبقه خاصی از مردم نبود؛ بلکه به مفهوم توده مردم بود. قدرت همین مردم توانست انقلاب را به پیروزی برساند. پس از پیروزی انقلاب نیز در تمامی عرصهها اعم از تثبیت نظام، تصویب اصل نظام و قانون اساسی و استقرار نظام سیاسی، در دوره جنگ و دفاعمقدس، سایر عوامل قدرت تحتالشعاع قدرت مردم بودند، اما بهتدریج و بهویژه بعد از پایان جنگ که نظام و ساختارهای آن شکل گرفت، سایر مولفههای قدرت نیز اهمیت پیدا کردند؛ مانند قدرت نظامی که با توجه به تجربه جنگ و با رویکرد دفاعی مورد توجه قرار گرفت. مولفه قدرت اقتصادی نیز به مرور زمان اهمیت پیدا کرد، اما متأسفانه این مقوله از قدرت هم به لحاظ حجم و به لحاظ کیفیت آن دچار ضعفهای جدی بوده است. با وجود اینها، قدرت اصلی نظام و انقلاب به قدرت مردم است و هیچ مولفهای نمیتواند جایگزین آن باشد. در نظامی که خود را منتسب به دین و ارزشهای الهی، انسانی و توحیدی میکند اگر مردم حضور نداشته باشند به تعبیری «کُمیت آن لنگ است». در واقع به تعبیر حوزه دانش سیاسی چنین نظامی فاقد نفوذ و قدرت خواهد شد. چون به هر حال در چنین نظامی که از آموزهها و ارزشهای دینی برای خودش مشروعیت کسب میکند حضور مردم و تداوم نقشآفرینی و انتخابگری مؤثر آنان و حرکت آنان در مسیر صحیح انقلاب و جمهوری اسلامی میتواند یک مؤلفه اصلی قدرت نظام سیاسی تلقی شود. یعنی هر مقدار قدرت انتخابگری مردم بیشتر شود و تنوع سلایقی که با پذیرش قانون اساسی به فعالیت میپردازند، بیشتر شود؛ هم میتواند قدرت اجتماعی را افزون کند و هم میتواند قدرت سیاسی را ارتقا و فزونی بخشد. از این منظر مردم در انقلاب اسلامی و ساختار جمهوری اسلامی ایران یک پایه بسیار مهم قدرت تلقّی میشوند که هر مقدار حضور آنها بیشتر شود این مشروعیت افزون میشود و به یک معنا قدرتش نیز فزونی میگیرد. در بحث قبلی اشاره کردم در بحث جنگ تحمیلی هشت ساله اگر حضور مردم نبود طبیعتاً اتفاقات دیگری رقم میخورد. در صورتی که میبینیم این انتخاب و حضور مردم چقدر توانسته قدرت این کشور و نظام سیاسی را افزون کند و در مقابل قدرتهای جهانی ایستادگی کند. اینجا خیلی به ما کمک میکند که همه سلایقی که قانون اساسی و ارزشهای این آب و خاک و جامعه را پذیرفتهاند بتوانند نقشآفرینی کنند. این نقشآفرینی میتواند به قدرت انتخاب مردم و در ادامه قدرت کشور و قدرت حکومت و قدرت جمهوری اسلامی ایران کمک کند.