گزارش
محسن پاک رو- هفتهنامه اکونومیست در شماره اخیر خود یادداشت اسکات بسنت، مشاور اقتصادی دولت ترامپ را منتشر کرد. بسنت را معمار سیاستهای تجاری دولت ترامپ میدانند و این یادداشت را میتوان دستور کار دولت احتمالی دونالد ترامپ در حوزه تجارت جهانی تلقی کرد. این اقتصاددان معتقد است که نظام اقتصادی بینالمللی نیازمند بازنگری اساسی است و با این حال، ترک نظام تجارت بینالملل از سوی ایالات متحده یک اشتباه بزرگ محسوب میشود. ایالات متحده باید نقش فعالتری در بازتعریف نظم اقتصادی بینالمللی ایفا کند. ترک کامل نظام تجارت بینالمللی برای مردم آمریکا و متحدان ما یک فاجعه خواهد بود. با این حال، وضعیت موجود آسیبپذیریهای امنیتی ایجاد میکند و مجموع منافع اقتصادی آن برای ایالات متحده نامشخص است. نسل بعدی سیاستهای اقتصادی بینالمللی آمریکا باید روابط امنیتی و اقتصادی را به طور نزدیکتری پیوند دهد تا مزایایی که یک تجارت واقعا آزاد میتواند به همراه داشته باشد، به ارمغان آورد. اصلاحات لازم است، اما باید با دقت تنظیم شوند و به آرامی انجام گیرند.تجربه جهانیشدن، ضعفهای بنیادین دو نظریهای را آشکار کرده است که محرک اصلی حامیان جهانیسازی به شمار میرفت. اولین ایده این است که با باز کردن بازارهایش به روی جهان و ترویج همکاری اقتصادی، ایالات متحده امنیت ملی خود را تقویت خواهد کرد. چالشهای بزرگ سیاست خارجی که ترامپ در سال ۲۰۲۵ با آنها روبهرو خواهد شد دولت دوم دونالد ترامپ با چالشهای پیچیدهای در سیاست خارجی مواجه خواهد شد که از جمله آنها میتوان به پایان دادن به جنگها در خاورمیانه و اوکراین، مدیریت تنشهای تجاری با چین و اتحادیه اروپا و حل بحرانهای داخلی و بینالمللی اشاره کرد. ترامپ برای رسیدن به این اهداف نیازمند اتخاذ رویکردهای جدیدی و تعامل با متحدان و رقبای جهانی خواهد بود؛ چالشهایی که بهطور قابل توجهی تأثیرگذار بر موقعیت آمریکا در عرصه جهانی است. یکی از بزرگترین ادعاهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا این است که او نخستین رئیسجمهور آمریکا در دهههای اخیر بوده که «هیچ جنگ جدیدی» را در دوره ریاستجمهوریاش آغاز نکرده است—ادعایی که از سوی منتقدان مورد مناقشه قرار گرفته است. با این حال، او در صورت ورود به کاخ سفید برای دوره دوم با دو جنگ بزرگ روبهرو خواهد بود. به گزارش نشریه فارن پالیسی، دونالد ترامپ تأکید کرده است که یکی از این جنگها—میان روسیه و اوکراین—را ظرف «۲۴ ساعت» به پایان خواهد رساند. او وعده داده که «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه و «ولودیمیر زلنسکی» رئیسجمهور اوکراین را به پای میز مذاکره خواهد کشاند. اما جنگ دوم در خاورمیانه شرایط بهمراتب پیچیدهتری دارد. برکناری ناگهانی بشار اسد، رئیسجمهور سوریه در اوایل دسامبر معادلات منطقهای را دستخوش تغییرات اساسی کرده است. ترامپ اخیراً در گفتوگویی با «مجله آمریکایی تایم» جنگ میان اسرائیل، حماس و حزبالله را «پیچیدهتر» از بحران اوکراین توصیف کرده، اما در عین حال گفته است که این جنگ «سادهتر قابل حل است.» در کنار این دو بحران بزرگ، چندین چالش دیگر در سیاست خارجی نیز پیش روی ترامپ قرار دارد که از جمله این مسائل میتوان به احتمال ازسرگیری جنگ تعرفهای با چین اشاره کرد. مذاکرات صلح روسیه-اوکراین تحت فشار ترامپ یکی از اولویتهای اصلی سیاست خارجی دونالد ترامپ در دور جدید ریاستجمهوری، پایان دادن به جنگ روسیه علیه اوکراین است. این جنگ که با ورود ترامپ به کاخ سفید وارد سومین سال خود میشود، از جمله بحرانهای کلیدی است که او وعده داده پیش از مراسم تحلیف خود در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ خاتمه یابد. با این حال، عوامل متعددی از جمله حضور نیروهای کره شمالی در خطوط مقدم روسیه و استفاده اوکراین از سامانههای موشکی دوربرد غربی برای حملات به عمق خاک روسیه—با چراغ سبز دولت بایدن—میتوانند این وعده را با چالش مواجه کنند. ترامپ تهدید کرده است که در صورت عدم همکاری «ولادیمیر پوتین» یا «ولودیمیر زلنسکی» برای شرکت در مذاکرات صلح، کمکهای نظامی ایالات متحده به اوکراین را یا بهطور چشمگیری افزایش خواهد داد و یا بهکلی قطع خواهد کرد. او همچنین قصد دارد بار مذاکرات صلح را بیشتر به دوش کشورهای اروپایی بیندازد؛ رویکردی که تفاوتی آشکار با سیاستهای دولت بایدن در مدیریت این بحران دارد. ترامپ در مورد شرایط مذاکرات صلح نیز انعطافپذیری بیشتری نسبت به بایدن نشان داده است. او بهطور علنی از احتمال واگذاری بخشی از اراضی اشغالشده اوکراین به روسیه و همچنین انصراف کییف از تلاش برای عضویت در ناتو بهعنوان راهکارهایی برای پایان جنگ یاد کرده است؛ مواضعی که با مخالفت شدید زلنسکی و «مارک روته» دبیرکل ناتو روبهرو شده است. در همین حال تحلیلگران معتقدند سرنگونی اخیر بشار اسد یکی از متحدان کلیدی روسیه در خاورمیانه، ممکن است پوتین را به نمایش قدرت بیشتری در جنگ اوکراین وادار کند. نیروهای روسی به پیشروی خود به سمت غرب ادامه میدهند و همزمان با مقابله با ضدحملات اوکراین در منطقه کورسک، زیرساختهای انرژی «کییف» را هدف قرار میدهند؛ موضوعی که میتواند اوکراین را با زمستانی دشوار مواجه کند. کشورهای اروپایی که از احتمال بازگشت ترامپ به قدرت آگاه بودند، تلاش کردهاند سیاستهای کمک به اوکراین خود را به گونهای طراحی کنند که از تغییرات کاخ سفید تأثیر کمتری بپذیرند. با این حال، ادامه جنگ و تغییر در مواضع آمریکا بسیاری از این کشورها را وادار کرده تا بهدنبال جلب حمایت ترامپ برای حفظ انسجام غرب در برابر روسیه باشند. ترامپ و چالشهای سوریه: آیا او میتواند میان اسرائیل و ترکیه پل بسازد؟ دونالد ترامپ در یکی از تحولات تاریخی منطقه خاورمیانه وارد کاخ سفید میشود؛ جایی که وعده داده صلح را به این منطقه بیاورد. اما با این حال او مسیر دشواری در پیش دارد. منطقهای که بهطور سنتی بیثبات بوده، اکنون بیش از یک سال است که درگیر جنگ میان اسرائیل و حماس در غزه است. هرچند نشانههایی از دستیابی به توافق آتشبس به چشم میخورد، اما حفظ این آتشبس میتواند بسیار دشوار باشد؛ بهویژه با توجه به اینکه اسرائیل احتمالاً حداقل بهطور موقت حضور نظامی خود را در غزه بهعنوان بخشی از این توافق حفظ خواهد کرد. بدون برقراری آتشبس در غزه، ترامپ ممکن است در دستیابی به اهدافی مانند عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی یا انعقاد توافق هستهای جدید با ایران ناکام بماند. جنگ غزه تنشها را در سراسر خاورمیانه افزایش داده و باعث درگیری میان اسرائیل و حزبالله در لبنان شده است. با وجود دستیابی به توافق آتشبس در اواخر نوامبر، این دو همچنان به تبادل آتش ادامه دادهاند. در همین حال، اسرائیل وارد درگیریهای متقابل با ایران نیز شده است و دو طرف حملات هوایی به خاک یکدیگر انجام دادهاند. سوریه اکنون در وضعیتی حساس قرار دارد؛ چرا که گروه شورشی «هیئت تحریر الشام» که از سوی ایالات متحده و کشورهای دیگر بهعنوان یک گروه تروریستی شناخته میشود، قدرت را در دست گرفته است. ترامپ باید تصمیم بگیرد که چگونه با این گروه و رهبر آن یعنی «ابو محمد الجولانی» تعامل کند؛ کسی که به دنبال کسب مشروعیت در سطح بینالمللی و متحد کردن سوریه پس از سالها جنگ ویرانگر است. چالش دیگر ترامپ نحوه مدیریت منافع و اقدامات متعارض متحدان ایالات متحده، از جمله اسرائیل و ترکیه، در سوریه پس از سقوط اسد خواهد بود. اسرائیل با استفاده از فرصت سقوط اسد حملات هوایی گستردهای را برای نابود کردن باقیمانده داراییهای نظامی نظام بشار اسد انجام داده و نیروهای زمینی خود را نیز در منطقه حائل داخل خاک سوریه و در نزدیکی بلندیهای جولان مستقر کرده است. این اقدامات که در زمانی بسیار حساس برای سوریه انجام میشود، موجب نگرانی و انتقاد جامعه بینالمللی شده است. ترکیه، عضوی از ناتو که همواره رابطهای بیدغدغه با متحدانش ندارد، میتواند منبع دیگری از دردسر برای ترامپ باشد. آنکارا نیروهای کرد مورد حمایت ایالات متحده در سوریه را که نقشی کلیدی در شکست خلافت داعش ایفا کردند، بهعنوان تروریست میبیند. اگر «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه تصمیم بگیرد تا عملیات نظامی علیه مناطق تحت کنترل کُردها را پیش ببرد، ترامپ را در موقعیتی دشوار قرار خواهد داد. ترامپ پیشتر به نقش بزرگ ترکیه بهعنوان یکی از حامیان کلیدی «هیئت تحریر الشام» در سوریه اشاره کرده است. اکنون باید دید آیا رئیسجمهور منتخب آمریکا تصمیم خواهد گرفت که اجازه دهد اردوغان نقش اصلی را در صحنه سوریه ایفا کند و یا اینکه احساس خواهد کرد باید رویکردی مستقیمتر در پیش بگیرد. تهدیدات تعرفهای ترامپ علیه چین و متحدان: آیا اقتصاد آمریکا در معرض خطر قرار میگیرد؟ «چین و ایالات متحده میتوانند با همکاری یکدیگر همه مشکلات جهان را حل کنند، اگر به آن فکر کنید.» این اظهارنظر ترامپ در نخستین کنفرانس خبری پس از انتخابات در اواسط دسامبر بود. اما همانطور که در گذشته دیدهایم، چاپلوسیهای ترامپ اغلب واقعیتی خشنتر را پنهان میکنند. در همین کنفرانس خبری، رئیسجمهور منتخب بار دیگر تهدید کرد که تعرفههای سنگینی بر چین اعمال خواهد کرد. ترامپ، که بهعنوان «معاملهگر ارشد» شناخته میشود، باید تصمیم بگیرد که چه سطحی از تعرفهها را بر واردات چین اعمال کند؛ حال این سطح از تعرفه میخواهد چه ۱۰ درصد باشد و یا چه ۶۰ درصد و یا حتی لغو وضعیت «عادی» تجاری باشد که مدتها به چین اعطا شده است. با هر تصمیمی که او بگیرد، احتمالاً یک جنگ تجاری جدید آغاز خواهد شد. اما این بار، پکن با زرادخانهای بزرگتر آماده پاسخگویی است؛ همانطور که در ماههای اخیر برخی از اقدامات خود را آشکار کرده است. بهعنوان مثال، در واکنش به تلاشهای دولت بایدن برای محدود کردن توسعه نیمههادیهای پیشرفته چین، پکن در ماه دسامبر صادرات چندین ماده معدنی حیاتی به ایالات متحده را ممنوع کرد و این احتمالاً فقط آغاز ماجراست. اقدامات تلافیجویانه شدیدتر از سوی چین میتواند به رشد اقتصادی آمریکا آسیب برساند و تورم را افزایش دهد. ترامپ همچنین تهدید کرده که بر بسیاری از کشورهای دیگر، از جمله دوستان و شرکای ایالات متحده مانند مکزیک، کانادا و هند، تعرفههایی وضع کند. اگر او تعرفهها را به سطحی برساند که آخرین بار در دهه ۱۹۳۰ دیده شده بود، قیمتها در داخل آمریکا افزایش یافته، هزینه ورودیهای حیاتی برای تولیدکنندگان آمریکایی بیشتر شده، ارزش دلار تقویت و ارزهای بازارهای نوظهور تضعیف خواهد شد. همچنین این سیاستها احتمالاً با اقدامات تلافیجویانه شرکای تجاری مواجه خواهند شد که شرایط را وخیمتر خواهد کرد. تنها پرسشی که اقتصاددانان دارند، این است که سیاستهای ترامپ چه میزان از رشد اقتصادی سالمی را که از دولت جو بایدن به ارث برده، کاهش خواهد داد. اگر این تهدیدها صرفاً یک تاکتیک برای دستیابی به توافقهای تجاری بهتر باشد، نه درآمد وعدهدادهشده از تعرفهها تحقق خواهد یافت و نه رونق تولید داخلی در آمریکا شکل خواهد گرفت. علاوه بر این، کاهش مالیاتهای کلان برای شرکتها و میلیاردرها کسری بودجه را افزایش داده و نرخ بهره در ایالات متحده را بالا خواهد برد که این موضوع، رشد اقتصادی را کاهش داده و دلار را تقویت میکند و در نهایت به زیان صادرکنندگان آمریکایی تمام خواهد شد. تعرفهها ابزار مورد علاقه ترامپ هستند؛ اما به تنهایی قادر به حل همه مشکلات اقتصادی او با چین نخواهند بود. ترامپ با کشوری روبهرو است که بهسرعت در حال نزدیک شدن به ایالات متحده در حوزه نوآوری فناوری است. مطالعهای اخیر نشان داده که چین در ۷ صنعت از ۱۰ صنعت پیشرفته جهانی، در جایگاه پیشرو یا نزدیک به آن قرار دارد. دولت اول ترامپ سرکوب صنعت تراشه چین را آغاز کرد، اما در دوره دوم، او به حمایت متحدانی نیاز خواهد داشت تا تلاشهای بایدن برای کُند کردن پیشرفت چین را ادامه دهد؛ متحدانی که ممکن است خودشان هدف تعرفههای ترامپ باشند. در حالی که نبرد اقتصادی میان دو کشور بهشدت ادامه خواهد یافت، خطر رویارویی نظامی نیز چه در تنگه تایوان و چه در دریای چین جنوبی در کمین است. چین بهتازگی رزمایشهایی را برگزار کرده که مقامات تایوانی آن را بزرگترین مانور نظامی در دهههای اخیر نامیدهاند. در دریای چین جنوبی نیز تقریباً هر هفته خبری از یک درگیری جدید میان چین و فیلیپین که متحد آمریکا است، منتشر میشود. در صحنه اروپایی، چین همچنان حمایت حیاتی از جنگ روسیه در اوکراین ارائه میدهد. در داخل ایالات متحده، ترامپ با چالش جنگ سایبری نیز روبهرو است؛ حمله عظیم سایبری چین، معروف به «طوفان نمک» همچنان امنیت دادههای آمریکا را تهدید میکند. نقشه ترامپ برای مقابله با این چالشها تحت تأثیر توازن قدرت در کابینهاش خواهد بود. او عمدتاً افرادی با دیدگاههای تند علیه چین را به سمتهای کلیدی انتخاب کرده که از جمله آنها میتوان به انتخاب «مارکو روبیو» بهعنوان وزیر امور خارجه جدید آمریکا اشاره کرد. اما برخی عناصر در این میان غیرقابل پیشبینی هستند که از این جمله میتوان به «ایلان ماسک» اشاره کرد که رابطه نزدیکی با چین دارد. رئیسجمهور منتخب نارضایتی خود از وضعیت کنونی روابط ایالات متحده و تایوان را نیز ابراز کرده و ازد«شی جین پینگ» رئیس جمهور چین خواسته تا در مراسم تحلیفش شرکت کند. در کل میتوان چنین نتیجه گرفت که در دوره اول ترامپ، دولت او رویکردی تهاجمی علیه چین اتخاذ کرد، اما این رویکرد اغلب با بیثباتی و درگیریهای داخلی همراه بود. نشانههای اولیه حاکی از آن است که دوره دوم نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. تاثیر دولت ترامپ بر اقتصاد و سیاستهای اروپا تارنمای یورونیوز نوشت: کارشناسان درباره آسیبهای احتمالی اقتصادی و سیاسی ناشی از بازگشت دونالد ترامپ در اروپا هشدار میدهند و از اتحادیه اروپا میخواهند اقدامات موثری را برای افزایش رقابتپذیری و تاکید بر استقلال ژئوپلتیکی خود بکار بندد. انتخاب دوباره ترامپ به عنوان رئیس جمهوری آمریکا با کنترل کامل او بر کنگره چالشی را در حوزه های تجاری، دفاعی و سیاست آب و هوایی اروپا ایجاد می کند. تنها یک هفته تا بازگشت ترامپ به دفتر بیضی شکل کاخ سفید باقی مانده است که آغازگر فصل جدید چهارساله دیگری خواهد بود که پیامدهای آن می تواند بر عرصه جهانی تاثیرگذار باشد. با توجه به کنترل جمهوریخواهان بر سنا و مجلس نمایندگان آمریکا، اکنون ترامپ قدرت بی شائبه ای را برای ترسیم سیاست های آمریکا در اختیار دارد؛ تحولی که ثبات سیاسی و اقتصادی سراسر جهان به ویژه در اروپا را به خطر می اندازد. پیروزی ترامپ ابهاماتی را درباره تنش های تجاری، همکاری های دفاعی، مسئولیت پذیری و همکاری در حوزه آب و هوا برانگیخته است و تحلیلگران هشدار می دهند که شعار «اول آمریکا»ی ترامپ می تواند تاثیرات پیچیده ای در اتحادیه اروپا داشته باشد. خوزه مانوئل باروسو رئیس پیشین کمیسیون اروپا بازگشت ترامپ به قدرت را «شوک درمانی» برای قاره ای توصیف کرده که با جنگ، افزایش ملی گرایی و رکود اقتصادی دست و پنجه نرم می کند. وی با تکرار درخواست اخیر ماریو دراگی رئیس بانک مرکزی اروپا تاکید کرد که اتحادیه اروپا به بسیج سالانه ۷۵۰ تا ۸۰۰ میلیارد یورو برابر با تقریبا ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی خود برای حفظ رقابت پذیری با آمریکا و چین نیاز دارد. وی از رهبران اتحادیه اروپا خواست از روابط عمیق خود با آمریکا برای جلوگیری از اقدامات تجاری یکجانبه واشنگتن که می تواند به اقتصاد دو طرف آسیب وارد کند، استفاده کنند. آشوب قریب الوقوع در تجارت تعرفه های ترامپ علیه کالاهای اروپایی و به ویژه خودرو می تواند به بزرگترین اقتصادهای اروپا آسیب وارد کند. استیون استن اقتصاددان شرکت خدمات ملی گلدمن ساش پیش بینی کرده که تعرفه ۱۰ درصدی بر کالاهای وارداتی در آمریکا از جمله واردات از اروپا یک درصد تولید ناخالص داخلی منطقه یورو را کاهش می دهد. این کاهش در آلمان ۱.۱ درصد، در انگلیس ۷ درصد و در اسپانیا ۰.۶ درصد است. تغییر هزینه بر دفاعی به نوشته یورونیوز، سیاست خارجی ترامپ به ویژه انتقاد او از سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و کاهش حمایت واشنگتن از امنیت اروپا، فشار بیشتری بر اتحادیه اروپا وارد می کند. بر اساس پیش بینی گلدمن ساش، اختصاص ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی برای هزینه دفاعی باعث افزایش هزینه های اتحادیه اروپا به میزان ۰.۵ درصد بیشتر برای این اتحادیه در سال خواهد شد. بر اساس این گزارش به رغم این که این هزینه ها آمادگی نظامی را تقویت می کنند، مزایای اقتصادی آن احتمالا محدود خواهد بود و خطر کاهش دخالت نظامی آمریکا در منطقه قابل توجه است. یورونیوز افزود: انتخاب دوباره ترامپ بر نیاز اروپا برای تقویت استقلال ژئوپلتیکی خود تاکید دارد. نیکلاس پواتیه از اندیشکده اروپایی بروگل به پیچیدگی ناشی از ابداع راهبردی جدید برای اوکراین در دولت ترامپ اشاره کرد. به گفته او ترامپ تمایلی به پرداخت هزینه های امنیت اروپا ندارد و اروپا باید مسئولیت بیشتری در قبال کشور همسایه خود بپذیرد و اطمینان حاصل کند که کاهش تعاملات ایالات متحده خللی ایجاد نمی کند. آب و هوا؛ سیاست های محیط زیستی در خطر است شک ترامپ به تغییرات آب و هوایی و مخالفتش با توافق سبز اروپا، خطری را که همکاری های بین المللی در حوزه محیط زیست با آن مواجه هستند، نشان می دهد. الیزابت بینکسوسکا مشاور ارشد مشاوره حقوقی «کاونینگتون اند برلینگ» آمریکا در این زمینه گفت: تردید ترامپ و مخالفت او با توافق سبز اروپا عقب نشینی احتمالی از مقررات زیست محیطی، خروج از توافقات بین المللی آب و هوایی و افزایش حمایت از سوخت فسیلی را نشان می دهد. این تغییر می تواند رهبری اتحادیه اروپا را در حوزه اقدامات اقلیمی تضعیف کند و تلاش های بین المللی برای پیشبرد سیاست های پایدار را به عقب بیندازد. نقشه شوم ترامپ برای تجارت جهانی اکوایران: به نظر میرسد رویکردهای دونالد ترامپ شباهتهایی با فرانکلین روزولت در دهه 1930 دارد که منجر به کاهش ارزش ارز از سوی 70 اقتصاد جهان شد و تنشهای تجاری را گسترش داد. تصمیم این هفته چین برای تضعیف ارز خود در برابر دلار نشان دهنده پتانسیل تنشهای بزرگ برسر سیاست نرخ ارز در سال 2025 است. بلومبرگ در گزارشی تحلیل میکند که دونالد ترامپ و معاونانش مدتهاست شرکای تجاری آمریکا را متهم میکنند که به وسیله کاهش ارزش پول خود برای صادرکنندگانشان مزیتهای ناعادلانه ایجاد میکنند. او در ژوئن گذشته در مصاحبهای با بلومبرگ بیزینس ویک گفت کشورهایی مانند چین و ژاپن به دلیل پایین نگه داشتن ارزش پول بار بزرگی بر دوش شرکتهای آمریکایی وارد میکنند. با ضعیفتر شدن یوان چین نسبت به آن زمان، حرکت این هفته چین حتما مورد توجه ترامپ و تیماش قرار خواهد گرفت. ترامپ در ماه ژوئن اعلام کرد که دولت اول او بسیار بر بالا نگه داشتن نرخهای ارز به وسیله تهدیدهای تعرفهای متمرکز بوده است. درحالی که دلایل قابل درکی برای کاهش ارزش پول چین وجود دارد؛ نرخهای بهره این کشور به دلیل تقاضای داخلی ضعیف آن به پایینترین حد خود رسیده است. عملکرد گذشته دونالد ترامپ نشان دهنده عدم علاقه او به این شرایط است. خطر بزرگ برای همه این است که کاهش اخیر یوان، به عزم ترامپ برای ادامه یک «برنامه اقتصادی بینالمللی یکجانبهگرایانه» دامن بزند؛ برنامهای که شباهت خطرناکی به دهه 1930 دارد. به نوشته بلومبرگ، جنگهای ارزی چندان هم جدید نیستند. معروفترین آنها در دهه 1930 رخ داد، زمانی که ایالات متحده و کشورهای دیگر به کاهش پیدرپی ارزش ارزهای خود همراه با افزایش تعرفهها پرداختند. طبق مقالهای از دفتر ملی تحقیقات اقتصادی این دوره که به چرخه «همسایهات را فقیر کن» معروف شد، سبب شد تجارت جهانی زیان ببیند. اقتصاددانان، کریس میتچنر از دانشگاه سانتا کلارا و کرستین واندشنایدر از دانشگاه وین با استفاده از یک پایگاه داده جدید از دادههای سه ماهه جریان تجارت مربوط به این دوره دریافتند که جنگهای تجاری دهه 1930 تجارت را حداقل 18 درصد کاهش داده است. به گفته آنها، کاهش ارزش ارزها در اوایل دهه 1930 نشانگر رویکرد جدیدی برای سیاستگذاری بود: «کشورها موقعیتهای اقتصادی داخلی خود را بر نظام بینالملل اولویت میدهند، و هیچ سیگنال واضحی مبنی بر اینکه چه چیزی جایگزین سیستم قبلی میشود وجود نخواهد داشت». رئیس جمهور منتخب، فرانکلین روزولت در سال 1933 با عدم شرکت در کنفرانس اقتصاد جهانی در لندن رویکرد «اول آمریکا»ی خود را نشان داد و نتیجه این بود که بیش از 70 اقتصاد جهان در نهایت ارزش ارزهای خود را کاهش دادند، و جریانات تجاری را با افزایش هزینهها و گسترش تنشهای تجاری مختل کردند. اما پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده رویکرد بسیار متفاوتی را در پیش گرفت. این کشور تمایل بیشتری به بازکردن بازارهایش و مشارکت در هماهنگی مالی و اقتصادی جهانی از طریق نهادهایی چون صندوق بین المللی پول نشان داد. چنین روحیه همبستگی جهانی بار دیگر پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸ مشاهده شد، زمانی که آمریکا و سایر اعضای گروه ۲۰ از کاهش رقابتی ارزش ارزها خودداری کردند. اما حالوهوای امروز بیشتر به دهه 1930 شباهت دارد. فرانکلین روزولت که بدون ترس از شکستن هنجارهای قبلی و نادیده گرفتن فشارهای بینالمللی عمل میکرد مطمئنا شباهتهایی با دونالد ترامپ دارد. بلومبرگ اکونومیکس در گزارش ویژه خود درباره چشم انداز جهانی در ماه گذشته، رئیس جمهور منتخب آمریکا را به عنوان کسی توصیف کرد که به دنبال «آتش زدن باورهای دیرینه» است. تیم بلومبرگ اکونومیکس، به رهبری تام اورلیک نوشتند: به زبان ساده، تجارت آزاد کنار گذاشته میشود و حمایتگرایی جای آن را میگیرد؛ نگرانی از بدهی از بین میرود و کاهش مالیاتها در اولویت قرار میگیرد؛ تضمینهای امنیتی آمریکا تمام میشود و دفاع به عهده خود کشورها گذاشته میشود. با اینحال، به گفته اورلیک، افزایش تعرفههای وعده داده شده ترامپ احتمالا کمتر از اعداد وعده داده شده او در مبارزات انتخاباتی است. این باور رایجی است که پیش از روز تحلیف ترامپ در 20 ژانویه شکل گرفته است. آرتور کروبر و توماس گاتلی محققان حوزه چین در شرکت تحقیقاتی گاوکال دراگونومیکس ماه گذشته نوشتند که سناریوی پایه آنها شامل نوعی توافق میان ترامپ و شی جین پینگ، رئیس جمهور چین است که تعرفهها و کنترلهای صادراتی را در سطحی که هردو طرف بتوانند تحمل کنند متوقف خواهد کرد. اما این خطر وجود دارد که واشنگتن و پکن در پاسخ به یکدیگر دچار اشتباه محاسباتی شوند و پارا فراتر بگذارند، که به تشدید اقدامات مرکانتلیستی منجر میشود که در دهه 1930 مشاهده شد. به نوشته اورلیک، حتی در بهترین سناریو، چرخش از تجارت آزاد به حمایتگرایی خبر بدی برای اقتصاد جهانی است. اگر دونالد ترامپ تعرفهها را تمام عیار اجرا کند، از زنجیره تامین اپل در آسیا گرفته تا خودروهای جنرال موتورز ساخت مکزیک در خطر قرار خواهند گرفت. خطر ترامپ برای تجارت جهانی ورود ترامپ به کاخ سفید طی هفتههای آتی، مولد منازعاتی تازه در نظام بینالملل خواهد بود. بخشی از این منازعات، ماهیتی اقتصادی-صنعتی داشته و ناظر بر رقابت تجاری میان آمریکا و رقبای آن ازجمله چین و حتی برخی کشورهای اروپایی خواهد بود. البته فارغ از منازعاتی که میان آمریکا و کشورهای دیگر در جهان در حوزه روابط دوجانبه اقتصادی و صنعتی شکل میگیرد، بخشی از منازعه را باید در جدال دولت جدید آمریکا با سازمان تجارت جهانی جستوجو کرد: جایی که ترامپ نهتنها برخی قواعد و اصول مبتنی بر چندجانبهگرایی اقتصادی و تجاری در جهان را قبول ندارد بلکه در صدد باجگیری از سازمانهای بینالمللی و تهدید آنها برمیآید. صورتبندی مواضع ترامپ در قبال سازمان تجارت جهانی چندان دشوار نیست: رئیسجمهور جدید آمریکا در دور اول ریاست جمهوری خود (بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ میلادی) مدعی بوده نظام اقتصادی بینالمللی نیازمند بازنگری اساسی است و باید اصلاح شود! علاوهبر آن، ترامپ روی الگویی تحت عنوان «حمایتگرایی اقتصادی» متمرکز شده که در تعارض اساسی با برخی قوانین و قواعد مندرج در اساسنامه سازمان تجارت جهانی و مصوبات اجرایی آن قرار دارد. اکنون، در آستانه سال ۲۰۲۵ میلادی، ترامپ میگوید که آمریکا باید نقش فعالتری در بازتعریف نظم اقتصادی بینالمللی ایفا کند و در صورتی که ساختارهای بینالمللی و در راس آنها سازمان تجارت جهانی تن به چنین نظم اجباری و القایی کاخ سفید ندهند، ممکن است با خروج رسمی واشنگتن و تقابل آشکار وی با نظم کنونی در مبادلات بینالمللی تجاری و صنعتی مواجه شوند. بنابراین، تیم اقتصادی ترامپ حتی اگر بر سر زمان خروج از سازمان تجارت جهانی با یکدیگر اختلاف داشته باشند، برسر اعمال تغییرات بازدارنده و سلبی در این ساختار با یکدیگر متفقالقول هستند. دغدغه رئیسجمهور جدید آمریکا، انطباق سازمان تجارت جهانی با الگوی حمایتگرایی اقتصادی خود است، نه انطباق الگوی اقتصادی خود با قواعد رایج و پذیرفتهشده در حوزه تجارت جهانی! بنابراین، قطعا در دوران ریاست جمهوری ترامپ شاهد بروز مناقشاتی میان سازمان تجارت جهانی و کاخ سفید خواهیم بود که دامنه آن، به اعضای این سازمان بینالمللی نیز کشیده میشود.