جامعه
ملیحه خدادوست- موتور محرکه توسعه یافتگی در هر کشوری نتیجه عمل و فکر نخبگان است. به عبارت دیگر توسعه یافتگی در کشور ارتباط مستقیمی با نخبگان دارد و معاشرت منطقی و سامان یافته میان نخبگان فکری و نخبگان ابزاری می تواند سرنوشت یک جامعه را تعیین کند.نخبگان از دیرباز تاکنون نقش مهمی در تحولات جوامع در ابعاد مختلف داشته و دارند. تجربههای تاریخی نشان داده است که ترقی و تعالی یا سقوط و فروپاشی هر مملکتی تا حدود زیادی به نقش نخبگان سیاسی وابسته است و اندیشه و تفکر آنها در اجرای برنامههای سیاسی و اجتماعی و چگونگی تحقق خواستههای مردم به میزان تعیینکننده و سرنوشتساز موثر است. نخبگان در هر جامعهای در ردیف گروههای مرجع و تأثیرگذار اجتماعی قرار دارند. در فضای حکمرانی مطلوب، تصمیمسازی و پیشرفت نظام سیاسی در عرصههای مختلف اجتماعی، حل مشکلات و برون رفت از بحرانهای گوناگون به کنشگری فعالانه همه اقشار اجتماعی نیازمند است. در این میان حضور مؤثر و بههنگام نخبگان در مسائل مختلف با توجه به نفوذ و جایگاه اجتماعی و حیطه تخصصی آنان جهت راهنمایی و هدایت اقشار مختلف جامعه از اهمیت بیشتری برخوردار است. تجارب متعدد تاریخی نیز نشان میدهد که نخبگان با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از جامعه آنان را رهبران فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود میدانند، در وقایع تاریخی توانستهاند با ایجاد و تحریک احساسات اجتماعی در زمینههای گوناگون نقش مؤثری ایفا کنند. این در حالی است که عدم حضور یا حضور با کنشگری نامناسب این قشر بانفوذ در مسائل یادشده نیز میتواند آسیبهایی بر یک جامعه یا نظام سیاسی وارد کند. در این میان میتوان از عملکرد نامناسب گروههایی از نخبگان به ویژه نخبگان علمی، فرهنگی و ورزشی کشور نام برد که بدون توجه به آداب و رسوم، ارزشها و آموزههای اخلاقی حاکم بر جامعه خویش، مردم را به بهانه اصلاح، در راستای اهداف بیگانگان به سراشیبی سقوط و انحطاط کشاندهاند. از این رو تبیین ویژگیها و وظایف نخبگی و بررسی چالشها و آسیبهای نخبگان به ویژه برای اقشار جامعه امروز ما که مستقیماً آماج حملات دشمنان نظام و ملت ایران و امواج مسموم رسانههای بیگانه قرار گرفتهاند از اهمیت بیشتری برخوردار است. به طور کلی شش رویکرد مفهومی و نظری در مورد جایگاه نخبگان وجود دارد: ١- رویکرد کلاسیک با اندیشمندانی همچون افلاطون، ارسطو و فارابی شناخته میشود. در این رویکرد نخبه ،فرد برگزیده، فیلسوف و نبی یا نبی فیلسوف است که وظیفهاش تهیه شرایط دستیابی به کمال و سعادت میباشد. ٢- رویکرد دوره میانی که با نام پارهتو عجین شده است. در این رویکرد، نخبه فرد یا گروهی است که برگزیدگیهای بسیاری دارد و مسئول فرضیهسازی برای جابهجایی قدرت میباشد. ٣- سنت مارکسیستی که متفکر اصلی آن مارکس و گرامشی هستند. در این رویکرد نخبه همان نیروی انقلابی است که شرایط را برای انقلاب کارگری آماده میکنند. ٤- سنت دورکیمی که با اندیشههای دورکیم و پارسونز شناخته میشود. در این رویکرد، نخبه نیروی متخصص و سازمانیافتهای است که با عمل سازمانی و نهادی به دنبال ایجاد نظام بوروکراتیک در جامعه است. ٥- سنت تلفیقی اعم از وبر و هابرماس. در این رویکرد، نخبه اهل فرهنگ و اندیشه است و وظیفهاش گفتمانسازی و تولید اندیشه میباشد. ٦- سنت جهان سومی و اسلامی و ایرانی. این سنت حاصل نظریات افرادی چون مارکس، لنین، مائو و مدرنیستهای ایرانی است. در این رویکرد ،نخبه همان نیروی آگاه و مسئولی است که به دنبال نقد و اقدام و ساماندهی برای انقلاب میباشد. فقدان برنامه مدون جهت حفظ نخبگان در جامعه،عقیم ماندن نظریهپردازی نخبگان در جامعه به علت فقدان شرایط لازم، فقدان درک مشترک از وضعیت موجود در جامعه،تقابل رفتارهای اجتماعی با نخبگان،ساخت قدرت متمرکز و ضد نخبه،فقدان زمینه رشد و بالندگی و حفظ نخبگان،چالش دولت با نخبگان، از نکات حائز اهمیت برای بررسی است.