روزنامه کائنات
5

گزارش

۱۴۰۳ شنبه ۱ دي - شماره 4740
تیتر خبرها

گزارش کائنات از نقش کشورمان در نبرد با داعش تا حفظ امنیت مردم

ایران پشیمان نیست

 مهدی لاجوردی- جمهوری اسلامی ایران، یک قدرت منطقه‌ای مهم در خاورمیانه است که نفوذ آن در میان شیعیان منطقه و دیگر گروه‌ها، این وضعیت را بسیار تقویت کرده است. در این میان، روابطی که ایران با سوریه دارد، روابط راهبردی است که از جمله دلایل آن، وجود حکومت علوی در سوریه، یاری به ایران در جنگ تحمیلی، قرار داشتن سوریه در صف اول مقاومت علیه رژیم اسرائیل و وجود خط پشتیبانی ایران از حزب‌الله لبنان در سوریه است که موجب شده ایران به هر نوع بحرانی در این کشور واکنش نشان دهد. بحران اخیر در سوریه در سال 2011 آغاز شد که طی آن اعتراضات مردم شهروندان حمص، با وارد کردن تروریست‌های تکفیری توسط کشورهای خارجی به این کشور، به جنگ داخلی بدل شد و به این ترتیب، جمهوری اسلامی ایران برای حمایت از دولت سوریه، وارد این بحران گردید که حمایتی همه‌جانبه و به ویژه مستشاری بود.
تبیین دلیل حضور ایران در سوریه از زبان رهبر انقلاب
رهبر انقلاب در تبیین دلایل حضور ایران در سوریه در یکی از سخنرانی های اخیرشان فرمودند: در قضیه‌ی فتنه‌ی داعش، داعش یعنی بمب ناامنی، داعش به معنای این بود که عراق را ناامن کند، سوریه را ناامن کند، منطقه را ناامن کند، بعد به نقطه‌ی اصلی و هدف نهایی یعنی جمهوری اسلامی ایران بیاید، جمهوری اسلامی ایران را ناامن کند. هدف اصلی و نهایی این بود. این معنای داعش است.
ما حضور پیدا کردیم، نیروهای ما هم در عراق، هم در سوریه حضور پیدا کردند به دو علت؛ یک علت حفظ حرمت اعتاب مقدسه بود. چون آن دور از معنویتها و دور از دین و ایمانها با اعتاب مقدسه دشمنی داشتند، قصد تخریب داشتند و تخریب هم کردند در سامرا مشاهده کردید به کمک آمریکایی‌ها گنبد مطهر سامرا را از بین بردند، تخریب کردند بعدها این کار را میخواستند در نجف بکنند، در کربلا بکنند، در کاظمین بکنند، در دمشق بکنند هدف داعش این بود.
خب معلوم است جوان مؤمن غیور محب اهل‌بیت به هیچ وجه زیربار چنین چیزی نمیرود، اجازه نمیدهد این یک علت. یک علت دیگر مسئله‌ی امنیت بود. مسئولین خیلی زود، به وقت فهمیدند که اگر چنانچه جلوی این ناامنی در اینجاها گرفته نشود سرایت میکند می‌آید اینجا سرتاسر کشور بزرگ ما را ناامنی خواهد گرفت. ناامنی فتنه‌ی داعش هم یک چیز معمولی نبود.
امیرالمؤمنین فرمود «ملتی که درخانه‌ی خودش درگیر با دشمن بشود ذلیل میشود،‌ نگذارید به خانه‌ی شما برسد.» لذا نیروهای ما رفتند، سرداران برجسته‌ی ما رفتند، شهید عزیز ما سلیمانی و یارانش و همکارانش رفتند جوانها را هم در عراق، هم در سوریه. اول در عراق، بعد در سوریه سازماندهی کردند، مسلح کردند، جوانهای خود آنها را، ایستادند در مقابل داعش، کمر داعش را شکستند توانستند غلبه پیدا کنند.
نوع حضور ما درحضور نظامی در سوریه در عراق هم همین‌جور به معنای این نبود که ما لشکرهایمان را برداریم ببریم آنجا بجای ارتش آن کشور.
کاری که نیروهای ما میتوانستند انجام بدهند و انجام دادند کار مستشاری بود مستشاری یعنی چه؟ یعنی تشکیل قرارگاههای مهم مرکزی و اصلی، تعیین راهبردها و تعیین تاکتیکها و در مواقع ضروری ورود در میدان جنگ اما از همه مهمتر بسیج جوانان خود آن منطقه البته جوانهای ما هم، بسیجی‌های ما هم بی‌تاب، مشتاق، با اصرار، خیلی‌هایشان رفتند.
فلسفه حضور ایران در سوریه، از نبرد با داعش تا حفظ امنیت مردم
رهبر معظّم انقلاب اسلامی چهارشنبه‌ی هفته‌ی گذشته در یک سخنرانی مهم درباره‌ی وقایع سوریه، «آنچه واقع شده و احیاناً سعی می‌شود از چشمها مخفی بماند» را تبیین کرده و در ادامه «وضع خودمان، حرکت خودمان، حرکت منطقه، آینده‌ی منطقه» را نیز ترسیم کردند.
در همین راستا، رسانه‌ی KHAMENEI.IR در گفت‌وگو با علی‌اکبر احمدیان دبیر شورای عالی امنیّت ملّی، به بررسی جزئی‌تر پرونده‌ی حضور مستشاری ایران در سوریه پرداخته است. منطق حضور و پیش‌شرط‌های آن، چرایی کاهش حضور ایران در سوریه‌ی پساداعش، تفاوت‌های داعش و مسلّحین حاکم بر سوریه، نحوه‌ی برخورد ایران با این مسلّحین در سال‌های گذشته و نوع نگاه به آن‌ها، چرایی عدم مداخله‌ی نظامی ایران در وقایع اخیر سوریه و بالاخره تأثیر این وقایع بر محور مقاومت و پشتیبانی از آن، از جمله‌ی موضوعاتی است که در این گفت‌وگوی تفصیلی به آن پرداخته شده است.
* بن‌مایه‌ی نظری نگاه جمهوری اسلامی و به تبع آن مجموعه‌های امنیّتی کشور که نقطه‌ی همگرایی همه‌ی آن‌ها دبیرخانه‌ی شورای عالی امنیّت ملّی است به مقوله‌ی «امنیّت ملّی» چیست؟
از نظر ما، مردم ستون امنیّت ملّی هستند. انقلاب اسلامی با مردم پیروز گرفت، با مردم ایجاد شد و با مردم باقی ماند. همه‌ی نظریّاتی که حول‌وحوش مسئله‌ی «امنیّت ملّی» مطرح می‌شود، ذیل ستون مردم است. «مردم» هم که عرض می‌کنم، یعنی همه‌ی مردم؛ چون همه‌ی مردم انقلاب کردند. این تصوّر که فکر کنیم یک گروه خاصّی در کشور انقلاب کردند، تصوّر درستی نیست. بله، در کارهای مختلف، سهم‌ها متفاوت بوده است در یک جایی یکی سهم بیشتری داشته است، در یک جای دیگری کس دیگری سهم بیشتری داشته است امّا همه‌ی ملّت ایران انقلاب کردند.
این دیدگاه هم در مبانی نظری و مواضع عملی رهبر انقلاب ریشه دارد. همین دو سه سال پیش بود که ایشان فرمودند جمهوری اسلامی بدون مردم معنا ندارد و بدون مردم هیچ است. این انقلاب از اوّل بنایش را بر این گذاشت که با مردم حرکت کند، قدرتش را در حضور مردم ببیند، قدرت مردم را قدرت خودش ببیند. به تعبیر حضرت آقا، «مردم‌سالاری دینی» یعنی اینکه بر اساس اسلام، «مردم»، سالار جامعه و امور خویش هستند و انقلاب این صدا را در دنیا هم بلند کرد. لذا هر جایی هم که انقلاب اسلامی رفته، شاخصه‌اش این است که مردم بالا آمدند، نه یک فرد.
در مورد سوریه هم اگر یک بحث‌هایی راجع به این موضوع می‌شود، مسئله این است که دولت سوریه را ما بالا نیاوردیم؛ دولت خاندان اسد قبل از ما بود، محکم هم بود و به دلیل وجه اشتراک بزرگ و ستودنی در سازش‌ناپذیری با رژیم صهیونیستی و مقاومت در برابر آمریکا و اسرائیل، یک تعاملاتی با هم داشتیم و حمایت متقابل داشتیم.
دوّمین نکته‌ی مهم که ما رعایت می‌کنیم، نظریّه‌ی رهبر معظّم انقلاب مبنی بر «آرمان‌گرایی واقع‌بینانه» است. ایشان در برابر دوگانه‌ی رایج «آرمان‌گرایی» یا «واقع‌بینی»، این نظریّه را مطرح فرمودند و تأکید کردند که آرمان‌گرایی بدون واقع‌بینی توهّم است و واقع‌بینی بدون آرمان هم روزمرّگی است.
* در یک دهه‌ی اخیر و با شدّت گرفتن رشد گروه‌های تروریستی در منطقه، جمهوری اسلامی ایران هم برای انجام عملیّات نظامی ضدّتروریستی، اقدام به حضور مستقیم نظامی یا مستشاری در خارج از مرزهای رسمی کشور کرده است. حضور نظامی و مستشاری ایران طبعاً تابع اصول و ضوابط خاصّی است. این ضوابط چیست؟
حضور جمهوری اسلامی ایران در هر جایی، حتّی آنجا که این حضور منشأ آرمانی داشته است، تابع یک اصولی بوده است. استثنائاً ممکن است یک جایی خطایی هم شده باشد، امّا مبنا همواره این اصولی بوده که ذکر می‌کنم:
اصل اوّل دفاع قاطعانه از کشور، مردم و منافع ملّی، در برابر بیگانه است. در این اصل، هیچ‌گاه تردیدی نبوده است. این دشمن چه آمریکا بوده است، چه اسرائیل، چه کشور کوچکی بوده است، چه یک همسایه، این اصل همواره مبنای عمل بوده.
اصل مهمّ دیگر اینکه آغازگر تهاجم به هیچکس نبوده است. رهبر معظّم انقلاب واقعاً به این اصل مقیّد بوده‌اند. خیلی اوقات، دیگران موردی را تا پای تصمیم آورده‌اند امّا وقتی به سطح رهبری رسیده است، ایشان مانع شده‌اند و کم‌کم به سایر مسئولان هم این را آموخته‌اند.
اصل سوّم عدم دخالت در امور سایر کشورها است. انقلاب اسلامی با همه‌ی شعارهای آرمان‌گرایانه و بعضاً دارای جنبه‌ی جهان‌وطنی‌ای که دارد، امّا در هیچ کشوری به واسطه‌ی آن آرمان‌ها یا حتّی به خاطر منافع ملّی دخالت نکرده است که این مصداق همان واقع‌بینی است مگر با سه شرط:
اوّل اینکه باید دولت رسمی آنجا رسماً درخواست کرده باشد. هم در سوریه، هم در عراق، ما برای حضور، درخواست رسمی دولت وقت این دو کشور را داشتیم. به عنوان نمونه، اگر یادتان باشد، در ماجرای ترور و شهادت شهید سلیمانی، نخست‌وزیر عراق گفت که ایشان را من به عراق دعوت کرده بودم. در زمان حضور ما در مقابله با فتنه داعش، آقای مالکی (نخست‌وزیر وقت این کشور) از ما برای مقابله با داعش درخواست کرد. بنابراین، درخواست رسمی حتماً از لوازم بوده است.
دوّم، عدم تقابل با مردم است. هر کسی ما را دعوت کند که امروز برویم آنجا مثلاً به نفع او با مردمِ آنجا درگیر بشویم، حتماً چنین کاری نخواهیم کرد و این از اصولی است که به آن دقّت می‌شود.
سوّم، وجود منافع یا آرمان قطعی است. در آنجا، ما یا باید یک منافع ملّی قطعی داشته باشیم یا یک آرمان قاطع؛ مثلاً «دفاع از مظلوم» که از آرمان‌ها و اصول ما است. اگر یک ملّتی مورد ظلم قرار بگیرد و در کنارش دو شرط دیگری که عرض کردم وجود داشته باشد، دلیلی ندارد ما ورود نکنیم، چون تکلیف دینی و انسانی بر گردن ما می‌آید. البتّه یک وقت دفاع از مظلوم ممکن نیست، که در این صورت کاری نمی‌توانیم بکنیم و تنها با زبانمان برائت می‌جوییم؛ امّا یک وقت شرایط فراهم است و مردم مورد ظلم قرار گرفته‌اند و دولتش هم کمک می‌خواهد در اینجا دلیلی وجود ندارد که ما کمک نکنیم، آن‌هم با رعایت اصل کمک، نه جایگزینی؛ یعنی باید خود آن ملّت مبارزه کند و در میدان باشد تا ما هم به آن‌ها کمک کنیم.
* روابط نظامی و امنیّتی ایران و سوریه محدود به یک دهه‌ی اخیر نبوده است. فلسفه‌ی این روابط و همچنین دلیل حضور ایران در سوریه و بعد، علّت کاهش حضور نظامی ایران چه بوده است؟
از زمانی که دولت سوریه در زمان حافظ‌اسد، صادقانه از انقلاب اسلامی حمایت کرد و در جنگ، با وجود آنکه حزب حاکم بر عراق هم حزب بعث بود، باز هم از ما حمایت قاطع کرد، تعاملات رسمی و میدانی را گسترش دادیم. یکی از دلایل نزدیکی سوریه به ایران هم این بود که مصر و اردن با رژیم صهیونیستی سازش کرده بودند، امّا سوریه زیر بار این سازش نرفته بود و لذا احساس نوعی تنهایی و خطر می‌کرد.
امّا از طرفی نظام حکمرانی در سوریه مثل بقیّه‌ی نظام‌های عربی منطقه بود. وجه مثبت و متمایز خاندان اسد این بود که انصافاً در برابر همه‌ی فشارهای بین‌المللی، منطقه‌ای، دوستان، آشنایان، دشمنان، از مسئله‌ی مقاومت در برابر اسرائیل و دفاع از حقوق مردم فلسطین کوتاه نیامدند. اگر اندکی کوتاه آمده بودند، با هیچکدام از این حوادث مواجه نمی‌شدند و لذا همه‌ی آنچه اتّفاق افتاد تاوان آن مقاومت بود. امّا ضمن ضدّصهیونیستی بودن نظام، رفتارهای ناپسندیده‌ای در بخشی از سیستم موجود در دولت سوریه با مردم آن کشور به چشم می‌خورد و این‌ها یک شکافی را بین دولت و بخشی از مردم سوریه به وجود آورده بود. بخشی از مردم، واقعاً نظام را می‌خواستند، امّا بخش‌هایی هم نه؛ نظراتی داشتند، مخالفت‌هایی داشتند که این هم باز از دوره‌ی حضور جمهوری اسلامی ایران شروع نشده. از طرفی، بین دولت حافظ‌اسد با بعضی جریانات فکری موجود در جهان اسلام، از جمله اخوان‌المسلمین، یک چالش بسیار قدیمی وجود داشت و مجادلاتی با هم داشتند. جمهوری اسلامی ایران از ابتدا، از زمان حافظ‌اسد، مرتّباً توصیه و تلاشش این بود که آنجا را به سمت همگرایی اجتماعی و مردمی هدایت کند. دلیلش هم این بود که اعتقاد به اینکه مردم یک کشور تعیین‌کننده‌اند، در جمهوری اسلامی همواره وجود داشته.
بعداً یک پدیده‌ی سوّمی آنجا پیش آمد و آن ظهور داعش بود؛ فتنه‌ی داعش. ما باید رفتار جمهوری اسلامی ایران در دوره‌ی داعش را با دوره‌ی قبل از آن، کلّاً از هم تفکیک کنیم. بله، ما با داعش قاطعانه وارد جنگ شدیم، همان‌طور که در سوریه و عراق با داعش جنگیدیم. امروز هم داعش اگر با همان مختصّات و ویژگی‌های قبلی‌اش در اطراف ما حضور پیدا کند که بتواند تعدّی‌ای به ما در آینده داشته باشد، طبعاً در همان جا او را سرکوب می‌کنیم؛ البتّه با رعایت همان شروط بالایی که عرض کردم. امّا داعش چه ویژگی‌هایی داشت که ما را به این جمع‌بندی رساند؟
اوّلاً داعش یک جریان سرویس‌ساخته بود. ما مطّلع بودیم و می‌دانستیم این‌ها را کجا و از کدام زندان آزاد کردند، چه کسی با آن‌ها کار کرد، کجا بردند، چه جوری درستشان کردند و قیافه‌ی خیلی موجّه به آن‌ها دادند. اوایل کار، داعش سعی داشت چهره‌ای موجّه از خود بُروز بدهد و خواستند بدلی بزنند به کلّ جریان انقلاب اسلامی. بنابراین، داعش اصالت هویّتی‌ای از خودش نداشت.
ثانیاً داعش فاقد سرزمین بود؛ یعنی نکته‌ی بسیار مهمّ این بود که داعش به هیچ سرزمینی تعلّق نداشت؛ یعنی هیچ جا نبود که بگوییم این کشورِ این‌ها است، جغرافیای این‌ها است، مردم این سرزمین هستند و ما در اینجا این‌ها را به رسمیّت بشناسیم؛ نه، این‌ها اصلاً فاقد سرزمین بودند؛ یعنی در هر سرزمینی ما با این‌ها می‌جنگیدیم، سرزمین آن‌ها نبود.
ثالثاً این‌ها همه جا را سرزمین خودشان می‌دانستند؛ یعنی سرزمین دیگران را ملک خودشان می‌دانستند، بقیّه‌ی ممالک اسلامی و کشورهای منطقه را هم متعلّق به خودشان می‌دانستند. پس معارض همه‌ی کشورهای منطقه، از جمله ایران بودند.
رابعاً تفکّر تکفیری نسبت به همه‌ی فِرَق اسلامی داشتند. اساس داعش بر تکفیر بنا نهاده شده بود، آن‌هم نه فقط تکفیر شیعه، بلکه تکفیر همه جز خود.
خامساً ترور جمعی مردمی داشتند. داعش با هر معیاری تروریست بود؛ یعنی اساساً حربه‌ی اصلی‌اش ترور بود، کمااینکه امروز هم همین است. تروریسمِ آن هم علیه مقامات سیاسی یا نظامی نبود، علیه جمعیّت بود، علیه عامّه‌ی مردم بود. ماجرای انفجار کرمان را همه به خاطر دارند. داعش اطّلاعیّه داد که مجاهدان شهادت‌طلب عملیّات موفّق انجام دادند! خودش عنوان کرد. هنوز هم هر روز دنبال همین کارها است. دستگاه‌های امنیّتی ما به طور مداوم دارند تیم‌های مختلفی را که می‌فرستند داخل کشور دستگیر می‌کنند و یک جنگ دائمی و پنهان در جریان است؛ گاهی مثلاً بیست گروه از آن‌ها را در کشور دستگیر می‌کنند.
جریان داعش که پیدا شد، دیگر جای تأمّل نبود. البتّه بعضی از همان معارضین دولت سوریه به ظهور یک چنین جریانی به نوعی کمک کردند یا بعداً با پیوستن به آن، این جریان را تقویت کردند که ما با آن‌ها هم بالاجبار درگیر شدیم. در این داستان البته ما از اوّل، مرز بین داعش و معارضین را تفکیک کردیم. الحمدللّه داعش با عملیّات‌های پی‌درپی و متر به متر، هم در عراق و هم در سوریه برچیده شد؛ امّا در مورد سایر معارضین که در قضایای حلب، در دمشق، در غوطه‌ی شرقی و غربی، در درعا و سویدا در جنوب، عمدتاً همین گروه‌های معارض بودند جمهوری اسلامی ایران سعی کرد که بین دولت و آن‌ها وساطت کند. البتّه اگر جایی به ما حمله می‌شد، از خودمان دفاع می‌کردیم. در همین جاهایی که برای مقابله با داعش حضور داشتیم، مثلاً ما آن موقع فرودگاه حلب یا مسیرهایی مثل اتوبان حلب دمشق را نیاز داشتیم، آنجا خطّ دفاعی داشتیم، اگر کسی به ما حمله می‌کرد، بالاجبار باید دفاع می‌کردیم یا حتّی گاهی کمی آن‌ها را عقب می‌راندیم. امّا اینکه بنای ما این باشد که این‌ها را مثل داعش ریشه‌کن کنیم، هیچ‌گاه چنین نبود. حتّی وقتی در محاصره بودند و قرار شد تخلیه شوند، امنیّت آن‌ها را تأمین کردیم که از این نقاط مختلف به ادلب منتقل شوند. در حلب، بعضی از دوستان ما جان خودشان را گذاشتند که خانواده‌ی همین معارضین را که در بخشی از حلب بودند، منتقل کنند به همین منطقه‌ی ادلب. بعد هم در همه‌ی توافقات سیاسی، ما از این موضوع حمایت کردیم که این‌ها یک جایی داشته باشند برای خودشان، مستقر بشوند، آنجا منطقه‌ی رفع تنش باشد و کسی با آن‌ها برخورد نکند.
با پایان یافتن قضیه داعش، منطقه به ارتش سوریه سپرده شد و دیگر حضور کامل ما موضوعیّت نداشت. البتّه، دولت بشّاراسد هم به خاطر حضور ایرانی‌ها تحت فشار شدیدی قرار داشت؛ هم از جانب عرب‌ها، هم اسرائیل، هم آمریکا. شانتاژ می‌کردند که ایران سوریه را فتح کرده است و مانند این حرف‌ها! خب نتیجه این شد که تقریباً عمده‌ی قوای ما از آنجا برگشت و فقط آن بخشی باقی ماند که برای مقاومت نیاز بود یا برای کمک‌هایی که به ارتش سوریه یا دولت سوریه می‌شد.
* تحلیل‌هایی هست که گروه‌های مختلفی که در شمال غرب سوریه بودند، قبل از هجوم اخیر، تحرّکاتی داشتند. آیا ایران اطّلاعاتی از این تحرّکات به سوریه نداده بود؟
هر کدام از این گروه‌ها خاستگاه‌های مختلفی دارند، نظرات مختلفی هم نسبت به ترکیه، سوریه، ایران، شیعه و اسرائیل دارند؛ پس مواضع مختلفی دارند. از این نظر، یک جمعِ به‌هم‌ریخته‌ای هستند امّا با هم در حال توافق بودند که چنین اقدامی را انجام بدهند. این تحرّکات به دولت سوریه مکرّر گفته شد، خود آن‌ها هم توان اطّلاعاتی بدی نداشتند، آن‌ها هم می‌دانستند. امّا اینجا دو نکته وجود داشت. اوّل اینکه دولتمردان و ارتش سوریه باور نداشتند این‌ها بتوانند یک حرکت عمده‌ای را انجام بدهند. دوّم اینکه به ارتششان و دستگاه امنیّتی‌شان متّکی بودند؛ فکر می‌کردند این‌ها اگر تحرّکی هم بکنند، اوضاع یک کمی بالا و پایین می‌شود، امّا نهایتاً آن را سد می‌کنند؛ لذا خطر این‌ها هیچ‌گاه از سوی دولت سوریه به طور جدّی ادراک نشد. البته فکر هم نمی‌کردند چنین ظرفیّت فروپاشی‌ای در ارتش سوریه وجود داشته باشد!
در نهایت، عملیّات این‌ها آغاز شد و باز هم مرتّباً به ارتش سوریه گفته شد که در این جاها می‌توانی بِایستی و راهشان را سد کنی چون ما معتقد بودیم حتّی اگر بخواهد با این‌ها گفت‌وگو هم بکند، بالاخره باید یک موضعی را تثبیت کند امّا اراده‌ی جنگ و میل به مقاومت در ارتش سوریه وجود نداشت؛ لذا مناطق سوریه یکی‌یکی سقوط کرد و نهایتاً رسید به دمشق. گفت‌وگوهایی را هم در این مدّت با بشّاراسد و با ارتشی‌هایشان داشتیم، مشاوره‌هایی به آن‌ها دادیم و باز هم تلاش کردیم که روند سیاسی فعّال شود. سفر ترکیه‌ی آقای عراقچی برای همین بود، سفر دوحه برای همین بود، موفّقیّت‌هایی هم داشت. «بیانیّه‌ی هشت کشور» به نظرم بیانیّه‌ی خوبی بود که بالاخره پنج کشور عرب منطقه هم به آن پیوستند و اظهار نگرانی کردند، درخواست حلّ سیاسی کردند، امّا سرعت فروپاشی به این تلاش هم فرصت نداد.
* یک ابهام بزرگ در میان افکار عمومی داخل کشور، ابهام در مورد عدم حضور مستقیم ایران در برابر این هجوم است. آیا کشور ما برای این موضوع به جمع‌بندی رسیده بود که مداخله‌ی مستقیم نداشته باشد یا اتّفاق دیگری افتاد؟
ایران هیچ‌گاه قرار نبود که به جای ارتش سوریه بجنگد، آن‌هم در برابر جریانی که تهدید قاطعی برای جمهوری اسلامی نیست. اگر توان آماده‌ای وجود داشت یا فرصت و امکان انتقال نیرو و تجهیزات بود و فروپاشی به‌سرعت اتّفاق نمی‌افتاد، به شرطی که مردم و ارتش سوریه می‌ایستادند، حتماً ما هم می‌ایستادیم؛ ضمن اینکه دولت سوریه تا روزهای آخر اصلاً چنین درخواستی از ما نکرد.
نکته‌ی مهمّ دیگر این است که ما بعد از اتمام حکومت داعش، با تمایل دولت سوریه قوای خود را تخلیه کرده بودیم و در منطقه حضور عملیّاتی نداشتیم که تصمیم بگیریم همراهی بکنیم یا نه. امکان تقویت سریع نیز وجود نداشت، مگر آنکه ارتش سوریه مقاومت می‌کرد. بنابراین، در مورد اینکه میگویند ایران عرصه را رها کرد، ما اصلاً آنجا نبودیم که بخواهیم رها کنیم.
* برخی رسانه‌های معاند سعی دارند چنین القا کنند که حضور و هزینه‌ی ایران در سوریه در گذشته، بدون فایده بوده است. نظر شما درباره‌ی این ادّعا چیست؟
ما از هزینه‌ای که کردیم هیچ پشیمان نیستیم. این حرف را به شکل تبلیغاتی عرض نمی‌کنم؛ پشیمان نیستیم، زیرا حضور و هزینه‌ی ما برای امنیّت خودمان بود و دستاوردهای مورد انتظار هم به دست آمد. اگر داعش در سوریه و عراق تمام نشده بود، امروز ما باید با ده‌ها برابر هزینه در داخل کشور با داعش می‌جنگیدیم. فکر نمی‌کنم کسی باشد که این را باور نداشته باشد که اگر دولت داعش در عراق و سوریه مستقر شده بود، ما مجبور بودیم امروز در مرز و داخل کشور و لبه‌های مرز عراق با او بجنگیم. خود آن‌ها رسماً این را می‌گفتند که هدف ما ایران است! خب این هدف که نابودی داعش بود محقّق شد و دستاورد بزرگی بود که نقشه و طرح آمریکایی‌ها را کلّاً بر باد داد و سرمایه‌گذاری چندساله‌شان را بی‌نتیجه گذاشت. دوستان شاید جزئیّات را ندانند. آن‌ها واقعاً یک ارتش درست کردند! به قول خودشان، در برابر انقلاب اسلامی دولت‌سازی کردند، جامعه‌سازی کردند و فکر می‌کردند موضوع را تمام کرده‌اند. با اقدام جمهوری اسلامی ایران، این نقشه جمع شد و همین یک دستاورد برای هزینه‌ی آن حضور کافی است.
ضمن اینکه ما بالاخره توانستیم فلسطین و حزب‌اللّه را تقویت کنیم و دست آن‌ها را عمیقاً پُر کنیم، به نحوی که دیگر به ما وابسته نباشند. امروز حزب‌اللّه یک گروه کاملاً مستقل و متّکی به خود است. در مورد غزّه، شما می‌بینید که در داخل تونل، مثلاً دارند راکت و موشک برای خودشان تولید می‌کنند. حتماً حزب‌اللّه که سرزمین وسیع‌تری دارد، از این جهت قدرت بیشتری دارد و مجهّزتر شده است. حزب‌اللّه قدرت سیاسی پیدا کرد، قدرت فرهنگی پیدا کرد. می‌بینید که امروز با همه‌ی این تخریب‌ها، چه استقبالی از حزب‌اللّه در داخل لبنان می‌شود! مردمی که ضربات سنگین به زندگی‌شان خورده است، همه با پرچم حزب‌اللّه برمی‌گردند. این‌ها برکات و عمق راهبردی و فرهنگی انقلاب اسلامی است. حزب‌اللّه این‌چنین وضعی در لبنان دارد. کسی نمی‌تواند حماس و جهاد و حزب‌اللّه را حذف کند، کسی نمی‌تواند انصاراللّه را حذف کند. این‌ها به متن مردم تبدیل شده‌اند؛ مردمی که مجهّز و بالغ شده‌اند و صاحب دانش و فنّاوری برای ساخت تجهیزات مورد نیاز برای دفاع از خود هستند.
* با شرایط فعلی، به نظر می‌رسد که حمایت از مقاومت سخت‌تر می‌شود؛ این‌طور نیست؟
بله، سخت‌تر می‌شود. البتّه در خیلی از مقاطع، کار ما سخت‌تر شده، در بعضی مقاطع هم راحت‌تر شده؛ این مسئله طبیعی است، از اوّل تا حالا هم همین‌طور بوده است. امّا نکته‌ی اوّل این است که حزب‌اللّه، حماس و جهاد، امروز به پشتیبانی مستقیم و فیزیکی ما خیلی وابسته نیستند. ببینید! مگر ما در طول این مدّت، با حماس در غزّه ارتباط مستقیم داشتیم؟ هیچ‌گاه نداشتیم، همیشه هم حاجزهای اسرائیلی و هم‌پیمانان وی داشتند اوضاع را کنترل می‌کردند. مگر ما الان با یمن ارتباط ارضی مستقیم داریم؟ مسیر دریایی‌اش هم که محاصره است. امّا خود مردم یمن هر روز یک چیزی رو می‌کنند و موشک‌هایی با برد هزار کیلومتر می‌سازند! این واقعاً از عجایب است. خود ما یک دوره‌ی طولانی را طی کردیم و مدّت‌ها طول کشید تا موشک‌ساز شدیم، امّا یمنی‌ها ظرف مدّت کوتاهی به اینجا رسیدند که این هم از برکات و افتخارات انقلاب اسلامی است که بر مبنای باورهای الهی، هر جا پا می‌گذارد، مردم آن کشور را رشد می‌دهد و آن‌ها را بالغ و عزّتمند می‌کند؛ نه آنکه به سبک فرعونی، آن‌ها را وابسته و ضعیف کند. فرعون این‌گونه بود: فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوه؛ (۴) قومش را ضعیف و خفیف می‌کرد تا اطاعتش کنند؛ یعنی همان کاری که امروز آمریکا با اقمارش می‌کند. امّا انقلاب اسلامی مانند حضرت موسیٰ و انبیای الهی، دیگران را رشد می‌دهد. سوریه قبل از ما چند سال با شوروی سابق متّحد بود؟ دوره‌ی طولانی‌ای بود، امّا حتّی فنّاوری ساخت یک قطعه‌ی تانک را هم به او نداده بودند تا خودش بتواند بسازد! امّا به برکت ارتباط با انقلاب اسلامی، موشک‌ساز شد. به‌هرحال، مقاومت برای ادامه‌ی حیاتش به ما وابسته نیست. ضمن اینکه ارتباط ایران با مقاومت و حزب‌اللّه هم هیچ وقت قطع نخواهد شد.
* یکی از ابهامات مهم، وضعیّت ایران در منطقه است. این ابهامات که بعضاً به مرز اتّهام به جمهوری اسلامی هم می‌رسد، وضعیّت ایران در شرایط فعلی منطقه را افتادنِ ایران در یک چرخه‌ی تضعیف تحلیل می‌کند. تحلیل شما از وضعیّت فعلی ایران در منطقه چیست؟
این، عملیّات روانی دشمن است. کار شیطان ترساندن است: اَلشَّیطانُ یعِدُکُمُ الفَقرَ وَ یأمُرُکُم بِالفَحشاء. (۵) استراتژی اسرائیل القا ضعف و تحقیر است. امّا متأسّفانه می‌بینم که برخی در داخل کشور هم در این عملیّات روانی دشمن افتاده‌اند. یعنی بدون توجّه، مرتّباً همان کاری را که اسرائیل می‌خواهد انجام می‌دهند؛ یعنی القا ضعف؛ این کمک به تحقّق استراتژی دشمن است.
برخی هم با نیت مخرب و بعضی هم با اهداف خاص سؤالاتی مطرح می‌کنند که مثلاً وعده‌ی صادق سه چه شد، الان می‌زنی یا فردا می‌زنی! خب مسئله روشن است؛ این موضوع، منطق نظامی دارد؛ هر وقت که لازم و مناسب باشد می‌زنیم، هر وقت که دشمن بیشتر دردش بیاید می‌زنیم، هر وقت که به منافع ملّی ما کمک کند می‌زنیم. با احساسات که نمی‌شود و نباید عملیّات کرد. در فاصله‌ی بین وعده‌ی صادق یک و دو، ضعف‌های ضربه‌ی اوّلمان تجزیه و تحلیل شد؛ یک تجزیه و تحلیلی هم از ظرفیّت‌های دشمن شد که در نتیجه، دفعه‌ی دوّم بهتر شد. این‌ها تابع عقل و تدبیر و منطق و همان واقع‌بینی‌ای است که به آن اشاره شد.
یکی از بازی‌های جنگ روانی دشمن این است که فشار بگذارند: «آقا اگر نمی‌زنید، حتماً ترسیده‌اید»! بعد، عدّه‌ای از خود ما شروع کنند بزرگان ما در داخل کشور را کسانی را که دیروز در میدان شهادت بودند، امروز هم هر روز در معرض شهادت هستند و پشت‌سرهم دارند شهید می‌شوند متّهم کنند به اینکه ترسو هستند! این مطالبه‌گری نیست؛ این افتادن ناخواسته در بازی عملیّات روانی دشمن است، زیرا نتیجه‌اش تحقّق همان خواسته‌ی دشمن، یعنی القا ضعف و ترس است. ما اگر می‌ترسیدیم، مثل همه‌ی دیگران، در برابر اسرائیل و آمریکا نمی‌ایستادیم و آرمان‌ها و منافع ملّت خودمان را به آن‌ها می‌فروختیم. در هر برهه‌ای، شرایط فرق می‌کند، وضعیّت‌ها فرق می‌کند؛ باید این‌ها را دید و تصمیم گرفت.
بنظرم اولاً ما امروز در میدان عملیّات روانی و رسانه‌ای، به جای پدافند و دفاع، باید در موضع تهاجم باشیم. واقعیات این را می‌گوید که امروز اگر تجاوزی به ما بشود، حتّی خیلی از آن‌هایی که به‌اصطلاح مخالف نظام هستند و یا زاویه دارند، به میدان می‌آیند و از کشورشان دفاع می‌کنند.
ثانیاً، از منظر راهبردی چه کسی شکست خورده است؟ در این چهارصد پانصد روز پس از طوفان‌الاقصیٰ، ببینید وضع رژیم صهیونی چگونه است. اسرائیلی که یک دولت جعلی امّا رسمی در جهان می‌نمود، امروز شده است رژیم اشغالگر، نسل‌کش و آپارتاید که نخست‌وزیر آن تحت تعقیب است. به‌عکس، مردم فلسطین به عنوان ساکنان اصلی این سرزمین و به عنوان نهضت آزادی‌بخش در مبارزه با اشغالگری شناخته شدند. افکار عمومی جهانی و حتّی خیلی از دستگاه‌های رسمی مجبور شدند از این دفاع کنند که فلسطین مال فلسطینی‌ها است و این اسرائیل است که هفتاد سال اشغالگری کرده.
واقعیّت موضوع این است که امروز اسرائیل مستأصل است، هنوز با همه‌ی این اقداماتی که کرده است امنیّت ندارد، مشروعیّت ندارد، اختلافاتش به‌شدّت افزایش پیدا کرده است و از نظر اقتصادی وضع بدی دارد. برخی غربی‌ها می‌گویند این کودکان غزّه و لبنان یا یحییٰ سنوار می‌شوند، یا سیّدحسن نصراللّه می‌شوند. بنابراین، حرکت عمومی حرکت پیروزی جبهه‌ی مقاومت و انقلاب اسلامی است، حرکت قدرت یافتن انقلاب اسلامی و ضعف و حقارت اسرائیل است.
* با این تفاسیری که شما از قدرت و تقویت جبهه‌ی مقاومت دارید، یعنی اتّکای اصلی جمهوری اسلامی در مبارزه با رژیم اسرائیل، قدرتمند کردن مردم و جهان اسلام و مقاومت برای مبارزه با این رژیم است، نه صرفاً مبارزه‌ی نظامی.
بله، همینطور است ملّت فلسطین باید قدرت دفاع از خودشان را داشته باشند، باید بتوانند تهاجم به خود را پاسخ بدهند. اسرائیل، ذاتاً و ماهیّتاً، استعداد لازم و کافی برای فروپاشی را دارد. اسرائیل استعداد ماندن ندارد، چون جعلی است. حوادث یک سال گذشته به‌خوبی این مسیر را نشان داد. اسرائیل در اذهان همه‌ی مردم جهان فروپاشید و افکار جهانی عوض شد. امروز کسی نیست که اسرائیل را رد نکند، کسی در جهان نیست که نامشروع بودن اسرائیل و حقّانیّت فلسطین را تأیید نکند. اسرائیل مشروعیّت و مقبولیّت قلّابی خود را از دست داده است و واقعیّت اشغالگری، نسل‌کشی و آپارتایدِ آن ظاهر شده است. جریان عمومی این است.
علت حضور ایران در سوریه
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با بیان اینکه حضور و نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران در سوریه منوط به خواست دولت سوریه بود، گفت: باور جمهوری اسلامی ایران بر این بود که با وجود همه انتقادات وارده در شرایط حاضر جایگزینی بهتر از خاندان اسد برای حفظ تمامیت ارضی سوریه، ‌تامین ثبات و امنیت مردم و البته قطع دست آمریکا و اسرائیل از این کشور وجود نداشت.
علی خضریان با اشاره به سقوط نظام سیاسی خاندان اسد در سوریه و روی کار آمدن گروه‌‎های معارض که غالبا حامل ایدئولوژی سلفی - تکفیری هستند، گفت: سقوط نظام سیاسی سوریه علی‌رغم اطلاعاتی که در دست داشتیم با تحرکات برخی کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای در تجهیز و پشتیبانی گروه‌های معارض، رقم خورد البته باید بپذیریم که سرعت اتفاقات در ۲ هفته گذشته غیرقابل پیش‌بینی بود.
وی افزود: البته بعد از سقوط ۴۸ ساعته حلب و عقب‌نشینی ارتش سوریه از این شهر، مشخص بود که سرعت تحولات به سمت سقوط حکومت اسد در حال حرکت است.
خضریان با اشاره به نقش دولت‌های خارجی در وقایع سوریه، گفت: واقعیت این است که دولت اردوغان به تشویق اطلاعاتی و تامین تسلیحاتی آمریکا و با رویای تشکیل اتحاد عثمانی بزرگ، طی سال‌های اخیر اقدام به آموزش معارضین منشعب از داعش و جبهه النصره کرده بود تا ضمن بهره‌برداری از منابع نفتی سوریه، به خیال خود نسبت به توسعه‌طلبی ترکی البته با اهداف سیاست خارجی غرب نیز عمل کند. برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز با پشتیبانی مالی از معارضین در کنار کمک‌های نظامی و پهپادی اوکراین و آلمان با سازمان‌دهی ۲۵ هزار شبه‌نظامی مسلح که حاصل گردآوری تروریست‌های سابق سوری، اویغورهای چینی، ازبک‌ها، چچنی‌ها و... بوده، در وضعیت امروز سوریه شریک هستند.
نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی افزود: به لحاظ جامعه شناسی سیاسی باید بپذیریم که کشور سوریه قریب به دو دهه است که به دلیل کینه‌توزی اپوزیسیون خاندان اسد به محل تسویه‌حساب قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شده و بر همین اساس دولت سوریه با بحران توزیع مواجه شده بود. لذا عملا دولت و قانون در اقصی نقاط این کشور راه به جایی نمی‌برد و سوریه به وضعیت پیشاجامعه سقوط کرده بود.
خضریان ادامه داد: وضعیت امروز سوریه که مردم این کشور در شرایطی بغرنج رها شده‌اند، حاصل دو دهه خباثت قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است که با از بین بردن تعمدی زیرساخت‌های سوریه و تصرف چاه‌های نفت شمال به دست آنها و گروه‌های تحت حمایتشان، دولت سوریه را با بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار خسارت به زیرساخت‌های عمرانی دچار فقر مطلق کردند تا مردم سوریه در مواجهه با تورم ۷۰۰ درصدی در کنار نرخ بیکاری ۸۰ درصدی و با وجود ۷ میلیون آواره حاصل از جنگ‌های داخلی با گروه‌های تروریستی معارض و  با ارتش فقیری که در ماه کمتر از ۱۰۰ دلار حقوق می‌گرفت و عملا از مسیر راهزنی امرار معاش می‌کرد، دیگر انگیزه‌ای برای جنگیدن نداشته باشند. آن‌ها تلاش کردند با آگاهی از ماهیت واقعی تروریست‌ها، خود را به وعده‌های فریبنده استقرار حکومتی عادلانه، آزاد و دموکراتیک بفریبند.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به گرفتاری چندین برابری ملت سوریه پس از سقوط اسد، گفت: سرنوشت امروز سوریه و تجاوز زمینی و هوایی رژیم صهیونیستی که منجر به نابودی همه زیرساخت‌های نظامی و اقتصادی و اشغال این سرزمین ظرف چند روز شده، واقعیت هزینه بیشتر سازش نسبت به مقاومت را برای همه کسانی آشکار کرده که نسخه سازش را می‌پیچیدند؛ وضعیت اسفناکی که در موضوع سوریه با تبلیغات رسانه‌ای باعث شد تا مردم و ارتش به ‌جای تقابل با معارضان، در حقیقت به تماشای سقوط خودشان بنشینند.
خضریان با بیان اینکه حضور و نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران در سوریه منوط به خواست دولت سوریه بوده است، افزود: جمهوری اسلامی ایران در برهه‌ای که سوریه به ‌طور رسمی، دست یاری برای مقابله با تروریست‌های داعش دراز کرد، به کمک مردم و ارتش سوریه رفت. البته نباید فراموش کنیم که حضور ایران، نه ‌فقط جنبه‌ حمایت از کشور و دولتی را داشت که پرسابقه‌ترین شریک راهبردی و از معتمدترین همسایگان منطقه‌ای بود بلکه ضرورتی فوری در تامین امنیت مرزهای غربی کشورمان به شمار می‌رفت چرا که داعش توانسته بود در مقطعی تا ۶۰  کیلومتری کرمانشاه برسد و عدم مقابله با تروریست‌ها عملا ایجاد فرصت برای کشیده شدن جنگ و ترور به داخل کشور بود.
وی افزود: البته دفاع از حرم حضرت زینب (س) و همچنین حراست از عمق استراتژیک و دسترسی کریدوری به مدیترانه و لبنان از دیگر دلایل منطقی چنین حضور بوده و این حضور به معنای عدم نقد نسبت به شیوه حکمرانی خاندان اسد در سوریه نبود.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه