صفحه اول
ابوالحسن تاجی راهکارهای تحقق مشارکت را می توان ذیل دو دسته ی کلی راهکارهای «مشارکت حکومتی» که در آنها حکومت اسلامی زمینه های مشارکت را برای مردم طراحی می کند و «مشارکت مردمی» که در آن عرصه های مشارکت از ابتدا به وسیله ی مردم تعریف می شود، دسته بندی کرد. مشارکت در جامعه محلی یعنی فرایند بهکارگیری توانمندیهای فردی یا گروهی ذینفعان برای دستیابی به یک هدف گروهی. در این فرایند، رفتار آگاهانه، خواست جمعی، پذیرش جمعی، انتخاب و وجود نیازهای مشترکت اهمیت دارند. آنچه در یک فرایند مشارکت موفق مهم است احساس نیاز برای حل یک مشکل، شناخت آن مشکل و احساس نیاز به همکاری گروهی با توجه به میزان دانش و توانمندی افراد و شناخت آنان از تواناییها و امکانات موجود و حداکثر استفاده از آنهاست. مشارکت در یک اجتماع محلی از حساس شدن آغاز میشود که نخستین پله مشارکت است. پله بعدی آگاه شدن و دانستن است. مردم در یک جامعه محلی حق دارند که از اتفاقاتی که در اجتماع آنها میافتد با خبر باشند. پله بعدی، مشاوره و ارائه نظر از سوی مردم است. افراد در یک جامعه محلی در جلسات گروهی شرکت میکنند و نظرات خود را مطرح میکنند. آنان در این مرحله نیازهای خود را در اجتماع محلی فهرست میکنند و درباره اولویتها سخن میگویند. گاه در این مرحله کمیتهها یا ساختارهایی شکل میگیرد. پله بعدی، نقش پذیری و مشارکت در فعالیتهای اجرایی است. بعد از آن وارد پلهای میشود که میتوان آن را «درگیر شدن فرد در جریان کار» نامید، به گونهای که دیگر جزئی از فرایند محسوب میشود و نمیتوان او را از این فرایند جدا کرد. وارد شدن در این فرایند، به معنای توانمند شدن مردم در جامعه محلی است. «مشاركت» مفاهیم متفاوتی در حوزهی فرهنگ اجتماعی و سیاسی دارد. یكی از مفاهیمش مشاركتی است داوطلبانه و اجباری و دیگری مشاركتی است سازمانی، موقت و تودهای. چنانچه مشاركت، داوطلبانه باشد، یعنی گروهی برای دستیابی به یك هدف خاص در آن شركت كنند، طبیعی است كه تعامل اجتماعی افراد بسیار متفاوتتر از مشاركتی خواهد بود كه جنبهی تودهوار دارد. منظور از مشاركت مردمی در اقتصاد فرهنگ چگونه مشاركتی است؟ آیا منظور یك مشاركت آگاهانهی داوطلبانهی زماندار است، یا مشاركتی است موقت، تند و تودهوار؟ مشاركتهایی كه مردم ما بهطور معمول در عرصهی سیاسی دارند، اغلب، از نوع مشاركتهایی تودهای و موقت است. البته به تعبیر بنده، به عنوان یك كارشناس اجتماعی، اینها مشاركتهای مطلوبی نیستند و به همین دلیل هم همیشه مجموعهای از نتایج خوب یا بسیار بد را برای جامعه و فرهنگ اقتصاد ما در پی داشتهاند. اگر مشاركت در حوزهی اقتصاد فرهنگ به معنای یك عمل سنجیده و برنامهریزی شده باشد، عموم كسانی كه زندگی اجتماعی آنها به اقتصاد فرهنگ مربوط میشود و به میزان استعداد و توانایی خود درگیر این حوزه از فرهنگاند، وارد جامعه میشوند و جامعه هم به آنها نیاز پیدا میكند. اما اگر در ساختارهای سیاسی و یا ساختارهای اجتماعی صحنههایی را ایجاد كنیم و مردم را برای حضور در آنها دعوت كنیم، همانطور كه گفتم، مشاركتی تهاجمی، جبری، جمعگرایانه، افراطی و موقت خواهیم داشت. چنانچه مشاركت مردم به صورت جبری باشد، طبیعی است كه در عرصهی فرهنگ نمیتوانیم بهطور كامل از آن استفاده كنیم و حاصلش جز تخریب نخواهد بود. ولی اگر مشاركت مردم در عرصهی اقتصاد فرهنگ با برنامهریزی صورت گیرد، این مشاركت و ارتباط بیشتر و مؤثرتر خواهد بود. حسن ختام را مزین به سخنان رهبر انقلاب در مراسم تنفیذ حکم چهاردهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران می کنم :» کشور ما، کشور بزرگی است، ملّت ما ملّت بزرگی است. در میان ملّت ما کسانی که صاحب فکرند، صاحب ابتکارند، صاحب تجربهاند، صاحب آراء جدیدند، بیشمارند؛ وقتی انسان پای صحبت این و آن مینشیند، اینقدر حرف نو، فکر نو، ابتکار نو در سخنان گوناگون افراد در قشرهای مختلف میشنود که شگفتزده میشود. پیشنهادهایی که به صورت مکتوب میدهند، حرفهایی که حضوری میزنند، آنچه به عنوان اعتراض میگویند، آنچه به عنوان پیشنهاد میگویند، همه برای انسان از این جهت مژده است که نشاندهندهی فکر نو، ابتکار نو، تجربهی خوب و راهگشایی برای آینده است. این [ظرفیّت] کشور ما است. من عرض میکنم که این یک ثروت عظیم ملّی است و از این باید استفاده کرد. دولت محترم و رئیسجمهور محترم انشاءالله برای مردم، با مردم، در میان مردم از این «ظرفیّت عظیم مردمی» استفاده کنند و از آن برای رسیدن به اهدافی که ذکر کردند و راهی که میخواهند بروند، بهره بگیرند.»