کائنات از تحلیل غربی ها و اشتباه محاسباتی رژیم صهیونیستی گزارش میدهد
تلآویو در لبه پرتگاه!
ضیغم خلعتی- به باور ناظران حملات تند اسرائیل به مواضع حزب الله موجب شده تا اسرائیل درگیر اشتباه محاسباتی شود. از منظر تحلیلگران، تلاش نتانیاهو برای حمله زمینی به لبنان و هدف قرار دادن زرادخانه حزب الله نوعی خود زنی است.
نیویورک تایمز با انتشار گزارشی تحلیلی مدعی شد: سید حسن نصرالله، که روز جمعه توسط اسرائیل و در جریان حمله این بازیگر به مقر فرماندهی این جنبش در بیروت ترور شد و به شهادت رسید، شخصیتی کاریزماتیک برای اعضا و پیروان مقاومت بود و در سخنرانی های مکرر خود باور داشت که پیروزی در راه است.
به ادعای این نشریه ترور چنین چهره ای طبیعتا ضربه ای به سازمان وارد کرده و موجب شده تا سوال هایی درباره نحوه رویارویی حزب الله بعد از نصر الله با اسرائیل برجسته شود.
اسرائیل حزب الله را دست کم نگیرد
نیویورک تایمز در ادامه یادداشت خود مدعی است: اسرائیل مدتهاست تاکید دارد که سید حسن نصر الله فراتر از فرمانده ای باهوش و کاریزماتیک، تهدیدی بالقوه برای امنیت این بازیگر بود. مقامات اسرائیلی حملات اخیر خود به مواضع حزب الله را در قاب کمپین شوک توصیف کردهاند که هدف ادعایی اش آسیب رساندن به حزبالله است به طوری که اسرائیل نیازی به اعزام نیروی زمینی به شمال آن نداشته باشد.
به ادعای این نشریه حالا با ترور حسن نصر الله، شاید هیچ کدام از گزینه ها به واسطه تجربه، قدرت و محبوبیت با او همتراز نباشند. با این حال، مقامات و تحلیلگران در ایالات متحده، مدعی اند: ممکن است ترور سید حسن نصر الله ضربه ای به مقاومت لبنان وارد کرده باشد اما تشدید حملات علیه مواضع این گروه می تواند اشتباهی محاسباتی قلمداد شود. این گروه به تحولات غزه اشاره کردند؛ جایی که اسرائیل یازده ماه است برای حماس خیز برداشته، اما نتیجه ای به دست نیاورده است. از منظر تحلیلگران حزب الله در قیاس با حماس هم از منظر قدرت و هم پیچیدگی عملیات در رتبه ای بالاتر قرار دارد.
نیویورک تایمز در بخش دیگر یادداشت خود آورد، شبکه گسترده تونل های حماس نیروهای اسرائیلی را فریب داده این در حالی است که حزب الله نیز شبکه های خاص خود را دارد. مقامات آمریکایی گفتند، در واقع، حماس آنچه را که درباره تونل ها می داند از حزب الله آموخته است. یکی از مقامات حزب الله حماس را “برادر بزرگ” خطاب کرد.
مقامات آمریکایی مدعی اند که اسرائیل شبکه تونل حزب الله را با حملات توپخانه ای هدف قرار داده، اما نتوانسته خسارت بالایی را تحمیل کند. دانا استرول، معاون اسبق دستیار وزیر خاور میانه پنتاگون در مصاحبه ای گفت: تلاش برای حملات بزرگ تر نیازمند بمب های سنگین تر و مخرب تر است. احتمالاً در راستای چنین حملاتی عملیات زمینی برای پاکسازی جنگنده ها و سایت های پرتاب تسلیحات اجرایی خواهد شد.
تونل های وحشت حزب الله
استرول که اکنون مدیر تحقیقات موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک است، در ادامه به نیویورک تایمز گفت: «لبنان منطقه ای بسیار متفاوت است. منطقه ای کوهستانی است، بنابراین پنهان کردن مواضع آسان تر است. این افراد در حال حفاری در میانه سنگها بودهاند».
سرلشکر یااکوف آییش، فرمانده سابق اداره عملیات ارتش اسرائیل، مدعی است که اسرائیل قبلاً تونل هایی را در نزدیکی مرز پیدا کرده بود که 65 یارد زیر زمین تعریف شدند.
به ادعای او تخریب تونل ها در جنوب لبنان فرآیندی “پیچیده” بود که به مواد منفجره بزرگ نیاز داشت. پیش از آغاز جنگ غزه در اکتبر گذشته، حزب الله حامی بزرگ ایران در همبستگی با متحد خود حماس شمال را هدف حملاتش قرار داد. این گروه دارای ده ها هزار جنگنده و زرادخانه ای متشکل از بیش از صد هزار راکت و موشک در کنار سایر تسلیحات پیشرفته تر، از جمله هواپیماهای بدون سرنشین، موشک های هدایت شونده دقیق و سلاح های ضد هوایی است.
اما پاسخ این گروه به حملات اسرائیل در دو هفته گذشته محتاطانه بوده است. مبارزان حزب الله جوامع اسرائیلی را هدف قرار ندادند و با توسل به موشک های هدایت شونده به زیرساخت های حساس این بازیگر آسیبی وارد نکردند. علاوه بر رگبارهای موشکی معمولی، این گروه موشکهای بالستیک بزرگتری را شلیک کرده که میتوانند به عمق اسرائیل برسند، اما خسارت کمی به بار آوردهاند، به ادعای نیورک تایمز دلیل چنین امری می تواند پدافند دفاعی اسرائیل و توانش برای رهگیری باشد.
به ادعای نیوریوک تایمز، حملات اخیر نشان می دهد که شاید حزب الله به واسطه تشدید تهاجمات اسرائیل به شبکه ارتباطات و مواضع و فرماندهانش، فعلا قادر به نشان دادن عکس العملی قدرتمند نمی باشد. اماحقیقت این است که حزب الله ظرفیت های نظامی خود را فاش نمی کند و اعلام نکرده که چه تعداد از جنگجویان خود را در هفته های اخیر از دست داده است. این در حالی است که وزارت بهداشت بین نظامیان و غیرنظامیان تفاوتی قائل نیست.
قمار تل آویو
نصر الله رهبری حزب الله را درست زمانی که این گروه به لحاظ نظامی کوچک و ابعاد فعالیت هایش زیرزمینی بود، بر عهده گرفت، گروهی که سال 200 توانست به اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل پایان دهد. پس از آن، با وارد شدن رسمی سازمان به میدان سیاست لبنان و به دست گرفتن کرسی های پارلمان،حزب الله به ائتلاف های حکومتی پیوست. حزب الله در سال 2006 و در جریانی جنگی پرهزینه اسرائیل را در بن بست قرار داد و همزمان نفوذش در کشورهایی چون سوریه افزایش یافت.
حزب الله اعضای مقاومت در عراق و یمن را نیز آموزش می داد و روابط نزدیکی با ایران و رهبران ارشد حماس داشت.
بسیاری مدعی اند، رهبر بعدی حزب الله می تواند هاشم صفی الدین، پسر دایی نصرالله باشد. معاون نصرالله، شیخ نعیم قاسم نیز یکی از گزینه ها است.
مقامات آمریکایی مدعی است که اسرائیل برای ترور جانشین های بالقوه نصر الله نیز خود را آماده کرده و این مقوله می تواند پرهزینه باشد. همزمان مقامات هشدار دادند که اگر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل برای هدف قرار دادن اهداف راهبردی و زرادخانه حزب الله، مخازن موشک های بالستیک که بسیاری شان در اعماق کوه های لبنان دفن شده اند – خیز برداشته باشد جهان در آستانه رویارویی ویرانگر تری از غزه قرار دارد.
مقامات آمریکایی می گویند ابعاد گام بعدی حزب الله و ایران مشخص نیست. اما ترور حسن نصرالله احتمالاً موجب خواهد شد تا تهران و مقاومت موضع سختگرانه تری اتخاذ کنند.به ادعای یک مقام ارشد اسرائیلی، حزب الله از زمان پایان جنگ در سال 2006، خود را برای جنگ بزرگ بعدی با اسرائیل آماده کرده و به گفته یک مقام ارشد اسرائیلی، گمان می رود که بتواند صدها راکت را به طور همزمان به سمت شهرهای اسرائیلی مانند تل آویو و حیفا شلیک کند. یک مقام امنیتی که نخواست نامش فاش شود مدعی شد: راکت هایی که می توانند از سیستم دفاع هوایی عبور کنند، قادرند خسارت های زیادی تحمیل نمایند.
نیروی خارج از کنترلی که خاورمیانه را به لبه پرتگاه میبرد، خود اسرائیل است
نسرین مالک ستون نویس روزنامه گاردین نوشت: «تهدید وجودی» بهانهای نازک است: نیروی خارج از کنترلی که خاورمیانه را به لبه پرتگاه میبرد، خود اسرائیل است. دفاع رایج از جنگ طلبی اسرائیل، چه در داخل سرزمین های فلسطین و چه در منطقه وسیع تر، این ادعاست که اسرائیل باید به این شکل عمل کند، زیرا در محاصره کشورهایی است که سعی در نابودی آن دارند. مانند بسیاری از استدلال هایی که سعی در توجیه پاسخ نامتناسب اسرائیل به ۷ اکتبر دارند، این استدلال نه تنها نادرست است، بلکه وارونه واقعیت است. حوادث چند ماه اخیر و حمله به لبنان در چند روز گذشته نشان می دهد که این اسرائیل است که تهدیدی برای همسایگان خود است.
به گزارش گاردین، تنها در روز دوشنبه گذشته، حملات هوایی اسرائیل ۵۵۸ نفر را در لبنان {به شهادت رساندند} – نیمی از تعداد کشته شدگان در یک ماه کامل جنگ بین اسرائیل و حزب الله در سال ۲۰۰۶. در میان {شهدا} ۵۰ کودک، و همچنین کارکنان بشردوستانه، امدادگران اولیه و کارمندان دولت بودند. نجیب میقاتی، نخست وزیر لبنان، می گوید ممکن است به زودی یک میلیون نفر آواره شوند. حمله روز جمعه که منجر به {شهادت} حسن نصرالله، رهبر حزب الله شد، شش بلوک آپارتمانی در بیروت را با خاک یکسان کرد. غزه در جهان کوچک به سرعت در حال آشکار شدن است – هزاران نفر برای امنیت فرار می کنند، کودکان آسیب دیده، تلفات زیاد، تشدید تنش که در آن هیچ محدودیتی برای جان غیرنظامیان وجود ندارد که بتوان برای دستیابی به اهداف اسرائیل قربانی کرد.
از زمان شروع درگیری در غزه، اسرائیل و حزبالله درگیر جنگی برای نشان دادن توانایی و عزم نظامی، مبادله موشکها و لفاظیهای قوی بودهاند، اما هرگز جنگی آشکار را آغاز نکردهاند. این با حملات پیجر و رادیویی که به طور گسترده تصور میشود توسط اسرائیل انجام میشود، تغییر کرد و به دنبال آن حملات هوایی که هفته گذشته تشدید شد. اسرائیل نه تنها به دنبال نمایش قدرت نظامی قاطع به حزب الله است، بلکه به دنبال پیروزی نظامی است که هنوز در باتلاق غزه از او دور نیست اما این خطر وجود دارد که حزبالله و ایران، که تاکنون از اعلان جنگ صریح خودداری کردهاند، به یک درگیری نجاتبخش سوق داده شوند که نه آنها و نه اسرائیل نمیتوانند به طور کامل پیروز شوند.
و باز هم به اینجا رسیدیم: در شرایطی که غیرنظامیان در این میان گرفتار شدهاند و اسرائیل مرگ آنها را با دفاعی توجیه میکند که – مثل همیشه – از ترس از “تهدید وجودی” ناشی میشود. اما از نظر تهدیدهای واقعی و جدی برای ثبات منطقه، اسرائیل نیروی خصمانه و خارج از کنترلی است که کارزار اخیر خود در لبنان و ترور نصرالله را بر خلاف میل صریح ایالات متحده آغاز کرده است. همسایگان آن و منطقه گسترده تر تمایلی به درگیر شدن به هر نوع جنگی با اسرائیل ندارند، چه رسد به جنگی که در آن نابود شود. پاسخ اسرائیل به ۷ اکتبر وضعیت موجود را وارونه کرد – و با توجه به انتخاب، همسایگانش مطمئناً ساعت را به عقب برمیگردانند.
جنگ غزه آنقدر طول کشیده و آنقدر گسترش یافته است که دیگر تصاویر کوچکتر را نمی بینیم – فقط کلیشه ای از “افزایش تنش ها” در خاورمیانه. ما دیگر شاهد کشته شدن دیگران در حاشیه آن، در کرانه باختری، لبنان و سوریه نیستیم و ما نمیتوانیم خطوط تک تک ملتها را ببینیم – چالشها و تاریخ طولانی دست و پنجه نرم با اسرائیل و فلسطین و درگیریهای خودشان. لبنان، کشوری که هنوز در اثر جنگ داخلی زخمی است، در حال آسیب دیدگی مجدد است. در جاهای دیگر، اقدامات اسرائیل از ۷ اکتبر، سیاست داخلی و کالیبراسیون سیاسی منطقهای جهان عرب و خاورمیانه گستردهتر را تغییر داده است.
بسیاری از کشورهای منطقه بهجای آرزوی نابودی اسرائیل، اخیراً مسئله اسرائیل و فلسطین را حلوفصل یا حداقل به حاشیه رانده شده تلقی می کنند، عمدتاً بر اساس شرایط اسرائیل. مصر بیش از ۴۰ سال پیش یک معاهده صلح با اسرائیل امضا کرد و از درگیری که میدانست نمیتواند پیروز شود، سر فرود آورد. اردن، کرانه باختری آن که هنوز در اشغال اسرائیل است، در سال ۱۹۹۴ صلح کرد. در توافقنامه ابراهیم، امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان همگی توافق کردند که روابط با اسرائیل را عادی کرده و وضعیت آن را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت بشناسند یا این روند را آغاز کنند. عادی سازی روابط و به رسمیت شناختن عربستان سعودی که یک پیروزی مهم برای اسرائیل بود، پیش از ۷ اکتبر در راه بود. توافق بین تحلیلگران و افراد داخلی که من با آنها صحبت کرده ام این است که جنگ غزه، توسط عربستان سعودی به عنوان یک تغییر دهنده بازی در روابط با اسرائیل تلقی نمی شود و پس از پایان آن، کشورهای خلیج فارس همچنان مشتاق عادی سازی هستند.
جنگ غزه و موضوع گسترده تر اسرائیل و فلسطین نیز آزمونی برای کشورهای عربی است که در حال مذاکره با چالش های خود و مدیریت اختلافات داخلی هستند. این یک حواس پرتی است و روابط آنها با متحدان غربی را مختل می کند. مصر در تنگنای یک بحران اقتصادی قرار دارد و تحت فشار شدید برای تصمیم گیری در مورد اجازه دادن به آوارگان فلسطینی است که به طور بالقوه امکان پاکسازی قومی غزه را در این فرآیند فراهم می کند. امارات در حال حاضر درگیر است
عربستان سعودی بسیار مایل است تمام سیاست خارجی را پشت سر بگذارد، زیرا در زمانی که قدرت خود را با استفاده از نفوذ مذهبی و ثروت به نمایش گذاشت، بیش از حد از آن استفاده کرد و به کار ساختن شهرهای درخشان، خرید امتیازات ورزشی و توسعه آن پرداخت. شهرت قطر متحد سرسخت ایالات متحده است و میزبان بزرگترین تاسیسات نظامی ایالات متحده در خاورمیانه است. اردن، کشوری فقیر از نظر منابع با اقتصاد شکننده، در سالهای اخیر بیش از یک میلیون پناهنده از سوریه پذیرفته است و تقریباً به طور کامل به مقادیر سرسامآور کمکهای ایالات متحده برای ادامه حیات وابسته است. سوریه علیرغم حملات اسرائیل به خاک این کشور ساکت مانده است. لبنان محل استقرار حزبالله در داخل کشور است و به همین ترتیب تهدیدی برای اسرائیل. چرا همچنان خود را در منطقه ای محاصره می کند که مدت هاست مشکلات زیادی دارد که نمی تواند به آن رسیدگی کند؟ اگر بتوان علت جنگ طلبی اسرائیل را بیرونی نشان داد و به عنوان پاسخی ضروری از سوی یک دولت محاصره شده توسط تهدیدها به دلیل واقعیت ساده موجودیت آن ترسیم کرد، در آن صورت می توان نقش خود اسرائیل را مخفی کرد.
منشأ چالشهای امنیتی اسرائیل و قلب «تنشهای فزاینده» در منطقه، محاصره غزه توسط اسرائیل است، چیزی که به طور گسترده به عنوان آپارتاید در کرانه باختری محکوم میشود، تداوم اشغال سرزمینهایی که به دستور شورای امنیت سازمان ملل صادر شده است. قطعنامه های تخلیه و گسترش غیرقانونی شهرک ها. تا زمانی که این شرایط ادامه داشته باشد، قیام ها از راه های موجه و غیره، از انتفاضه تا ۷ اکتبر ادامه خواهد داشت. و همچنین حوادث رویارویی شدید، مرگبار برای فلسطینی ها، با نیروهای اسرائیلی و شهرک نشینان، چرخه ای از واکنش را در میان کشورهایی مانند ایران و بازیگران غیردولتی مانند حزب الله و حوثی ها ایجاد خواهد کرد. یک تهدید عمیق وجود دارد، اما این تهدید برای ثبات خاورمیانه و جهان عرب گسترده تر است، که اسرائیل به طور فزاینده ای آن را به لبه پرتگاه می کشاند.
روایت«عبدالباری عطوان»از بزرگترین اشتباه راهبردی رژیم صهیونیستی
عبدالباری عطوان به بررسی بزرگترین اشتباه راهبردی رژیم صهیونیستی پرداخته و ابعاد خطرناک این اشتباه برای تل آویو را برشمرد.
تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقالهای در روزنامه الکترونیکی رأی الیوم به بررسی شانتاژ تبلیغاتی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی بعد از شهادت سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان جهت ایجاد حس ناامیدی و تسلیم در جهان عرب پرداخته و نوشت که وی سالیانه میلیاردها دلار برای این کار هزینه میکند و دهها هزار نفر از اصحاب رسانه را در تمامی دنیا به کار گرفته است و متأسفانه برخی عربها نیز با تشویق رژیمهای عربی در این راستا با تل آویو همکاری میکنند.
وی با اذعان به اینکه این حملات، شوکی را در میان عناصر حزب الله لبنان ایجاد کرد، ابراز داشت که این شوک طولانی مدت نخواهد بود و تأثیرات آن بعد از چند روز از بین خواهد رفت، مهمترین نشانههای این اتفاق نیز انتقال سرخوردگی و خسارتهای جنگی به سمت دشمن صهیونیستی و شهرک نشینان آن است که بیش از پیش با خسارات جنگی مواجه شدهاند.
عطوان به تشدید حملات حزب الله لبنان طی روزهای اخیر در عمق سرزمینهای اشغالی اشاره و تاکید کرد که ناوگان تسلیحاتی حزب الله و موشکهای دقیق و سنگین آن همچنان دست نخورده باقی مانده است، موشکهایی که به عمق حیفا و نهاریا و صفد شلیک شده و این تنها آغاز راه است.
وی ادامه داد که مقاومت یک ایده ریشه دار است که با مرگ و شهادت فرماندهان و رهبران آن از بین نمیرود. عربده کشیهای رژیم صهیونیستی برای تعمیق ناامیدی و بحران در سرزمینهای اشغالی نیز درست مانند همان زمانی است که سید حسن نصرالله بعد از شهادت سید عباس موسوی پرچم حزب الله را در دست گرفت و هم اکنون نیز جانشین وی با همین روش و چه بسا با رویکردی تاثیرگذارتر این راه را دنبال خواهد کرد. این تحلیلگر منطقهای ابراز داشت که شادی نتانیاهو که تلاش دارد با این عملیات خود را یک قهرمان ملی معرفی کند، زیاد طول نخواهد کشید.
عطوان تاکید کرد که اطلاعاتی از فرماندهی جدید حزب الله لبنان دارد و میتواند تاکید کند که فرماندهی جدید در نحوه تعامل با اشغالگران صهیونیست و گرفتن انتقام شهدای حزب الله و تقویت صفوف حزب الله و بستن تمامی شکافهای امنیتی به وجود آمده صلابت بیشتری از خود نشان خواهد داد. بعید نیست در سایه فرماندهی جدید اتخاذ تصمیمات راهبردی جدید در خصوص حمله به حیفا و تل آویو و بئر السبع و عکا و قدس اشغالی و تمامی زیرساختهای اسرائیل از حمله بنادر و فرودگاهها و مراکز برق و آب در اولویت حزب الله قرار بگیرد.
وی در ادامه مقاله خود تاکید کرد که این نتانیاهو بود که دامنه جنگ را گسترش داد و جنایتها و نسل کشی را از نوار غزه و کرانه باختری به لبنان منتقل کرد و باید هزینههای این قمار شکست خورده را به همراه حامی آمریکایی خود که تمامی منافع و پایگاههای خود در منطقه را در معرض تهدید میبیند، بپردازد.
عطوان به حمله موشکی رژیم صهیونیستی به بندر الحدیده و فرودگاه آن اشاره و تاکید کرد که این اتفاق نیز بدون نخواهد بود و مبالغه نیست اگر بگوییم حمله موشکی به زیرساختهای یمن بزرگترین اشتباه استراتژیک بود که اشغالگران مرتکب شدند و باعث شدند یمنیها این بار نه تنها برای پشتیبانی از ملت غزه، بلکه برای انتقام شهدای خود در این تجاوز به سرزمینهای اشغالی حمله کنند.
وی خاطرنشان کرد که نتانیاهو و ژنرالهای وی باید منتظر موشکهای مافوق صوت بیشتر یمنیها و پهپادهای مدرن آنها باشند؛ کما اینکه ممکن است دهها هزار نفر از مبارزان یمنی به لبنان بروند تا در این جنگ مشارکت کنند و علاوه بر دفاع از خود، در دفاع از لبنان و آزاد سازی الجلیل در کنار برادران عراقی و سوری مبارزه کنند.
افشای هدفِ واقعی اسرائیل در لبنان
«هدف اصلی اسرائیل در لبنان، در حقیقت اجرایی کردن یک طرح آمریکایی-اسرائیلی است که در قالب آن، بخش زیادی از توانمندیهای نظامی حزب الله لبنان بایستی تضعیف شود و این جنبش از نظر نظامی سقوط قابل ملاحظهای را تجربه کند. به طور خاص، اسرائیل و آمریکا به دنبال ضربه زدن به زرادخانه موشکهای بالستیک و پهپادهای حزب الله لبنان هستند.»
پایگاه خبری “میدل ایست آی” در گزارشی با اشاره به تشدید تحرکات تنشزای اسرائیل در لبنان، به طور خاص به این نکته اشاره کرده که این رژیم ورای اهداف اعلامیاش، برخی دستورکارهای پشت پرده را نیز در این کشور (لبنان) دنبال میکند. در این رابطه، اسرائیل با همکاری آمریکا سعی دارد تا به نحوی جدی به زرادخانه موشکی و پهپادی حزب الله لبنان ضربه بزند. موضوعی که از چند سال قبل به نحو قابل تاملی مورد توجه تحلیلگران غربی قرار گرفته و حتی آنها تهدید زرادخانه تسلیحاتی حزب الله لبنان و دیگر اعضای محور مقاومت را به مراتب شدیدتر و جدیتر از توان موشکی و هستهای ایران ارزیابی کرده اند. میدل ایست آی در گزارش تحلیلی خود به طور خاص این نکته را برجسته سازی میکند که برخلاف حملات گسترده صهیونیستها علیه اهداف حزب الله لبنان، این جنبش هنوز بخش زیادی از توانمندیهای خود را حفظ کرده و برگهای برنده خودش را در نبرد با اسرائیل رو نکرده است. موضوعی که در ادامه راه میتواند بحرانهای جدی و گستردهای را برای اسرائیل نوید دهد.
به گزارش میدل ایست آی؛ در پسِ پرده تشدید اقدامات نظامی و تنشزای اسرائیل علیه لبنان، اهداف راهبردی جدی نهفته است. جنگ فرسایشی که حزب الله لبنان آن را در ۱۱ ماه گذشته به اسرائیل تحمیل کرده، تا حد زیادی این رژیم را در جبهههای اقتصادی، نظامی و روانی، تضعیف و خسته کرده است.
کارشناسان اسرائیلی، آمریکایی، و غربی، بارها و بارها این مساله را از زمانی که حزب الله لبنان در تاریخ هشتم اکتبر سال ۲۰۲۳ در حمایت از مردم غزه وارد نبرد با اسرائیل شد، برجستهسازی کرده اند. در هفتههای گذشته، اسرائیل با انجام سلسلهای از عملیاتهای تروریستی که در ۲۷ سپتامبر به ترور “سید حسن نصرالله” دبیرکل حزب الله لبنان و البته شمار دیگری از فرماندهان سیاسی و نظامی مقاومت انجامید، سعی در تغییر معادله موازنه قدرت در سطح منطقه داشته است.
نقطه آغاز انفجار درگیریها از سوی اسرائیل، روزهای ۱۷ و ۱۸ سپتامبر بود. روزهایی که اسرائیل در قالب حملات پیجری و منفجر کردن دیگر وسایل الکترونیکی، موجب زخمی شدن شمار زیادی از نیروهای ذخیره و افراد وابسته به حزب الله لبنان در بخشهای مدنی، اداری، رسانهای و ساختارهای پزشکی این جنبش شد.
در روز ۲۰ سپتامبر، اسرائیل اقدام به انجام یک حمله هوایی به بیروت کرد که منجر به شهادت رسیدن یک فرمانده نظامی حزب الله لبنان (ابراهیم عقیل) و البته شماری از فرماندهان نیروی رضوان این جنبش این شد. اسرائیل پیشتر در تاریخ ۳۰ جولای سال جاری، با ترور “فواد شکر” فرمانده ارشد نظامی حزب الله لبنان در قلب بیروت این پیام را به جنبش مقاومت اسلامی لبنان فرستاد که به دنبال تشدید تنش و درگیریها با آن است.
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل و دیگر رهبران این رژیم به صراحت دو هدف عمده و اصلی را تشدید کمی و کیفی تنشها علیه لبنان و حزب الله اعلام کرده اند: قطع جبهه لبنان و میدانهای نبرد در غزه و به عقب راندن حزب الله لبنان از مرزهای مشترک با اراضی اشغالی و متوقف شدن حملات این جنبش به شمال اسرائیل که در نوع خود میتواند زمینه را برای بازگشتِ ساکنان آواره شمال اراضی اشغالی فراهم سازد.
با این همه، منابع سیاسی در بیروت از اهداف پنهانی نیز صحبت میکنند که رهبران اسرائیل از آنها به صراحت سخن نمیگویند.
فریبکاری نتانیاهو
رژیم اسرائیل مدام از درخواست خود جهت عقب رفتن نیروهای حزب الله از مرزهای کشترک با فلسطین اشغالی سخن گفته است با این حال، علی رغم رایزنیهای مختلف بین المللی در این رابطه و ابراز همکاری پنهانی اسرائیل با این موضوع، شاهد بودیم که این رژیم برخلاف تلاشهای برخی میانجی گران بین المللی نظیر فرانسوی ها، به طور پنهانی خودش را آماده اجرای عملیات تروریستی علیه دبیر کل حزب الله لبنان میکرد.
باید اذعان کنیم که هدف اسرائیل، ورای آن چیزی است که در ظاهر اعلام میکند. صهیونیستها سعی دارند به زعم خود از وضعیت کنونی در سطح منطقه استفاده کنند و به طور کلی توازن قدرت در منطقه را تغییر دهند و شرایطی را فراهم کنند که به زعم آنها منجر به برتری همه جانبه اسرائیل علیه رقبا و دشمنانش شود. موقعیتی که از نظر اسرائیل باید تا چندین سال دوام بیاورد.
“ولید چراتا”، ستوننویس مسائل بین المللی در روزنامه الاخبار لبنان در مقالهای مینویسد: “هدف اصلی اسرائیل در لبنان، در حقیقت اجرایی کردن یک طرح آمریکایی-اسرائیلی است که در قالب آن، بخش زیادی از توانمندیهای نظامی حزب الله لبنان بایستی تضعیف شود و این جنبش از نظر نظامی سقوط قابل ملاحظهای را تجربه کند. به طور خاص، اسرائیل و آمریکا به دنبال ضربه زدن به زرادخانه موشکهای بالستیک و پهپادهای حزب الله لبنان هستند”.
وی اضافه میکند که: “فارغ از مداخلات و نقش حزبالله لبنان در معادله کلی جنگ غزه، تضعیف زرادخانه تسلیحاتی این جنبش یک اولویت راهبردی برای اسرائیل است، زیرا توانمندیهای حزب الله لبنان در این حوزه، حاملِ چالشهای راهبردی و سختی برای اسرائیل و نظم آمریکایی در سطح منطقه است”.
ولید چراتا خاطر نشان کرده است که توماس فریدمن ستون نویس و تحلیلگر برجسته نیویورک تایمز در ماه نوامبر سال ۲۰۲۰ در پی پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، گزارشی را با عنوان “جوی عزیز، دیگر بحثی از تسلیحات اتمی ایران نیست” به رشته تحریر درآورد. فریدمن در این مقاله هشدار داد که توانمندیهای ایران، حزب الله لبنان و دیگر دشمنان اسرائیل در حوزه موشکهای بالستیک و پهپادها، هم برای اسرائیل و هم پنتاگون، به یک دردسر و چالش بزگر تبدیل شده است. موضوعی که نمیتوان نسبت به آن بی تفاوت بود و حامل بحرانهای جدی در ادامه راه برای منافع آمریکا و متحدانش خواهد بود.
ولید چراتا معتقد است که: “اسرائیل برای دستیابی به هدف مطلوب خود یعنی برچیدن توانمندیهای مذکور، جنگی بزرگ را علیه لبنان به راه انداخته به این امید که بتواند از حیث ساختاری و تسلیحاتی، ضربات سختی را به حزب الله لبنان وارد کند. جنگی که با کشتار و ویرانیهای گستردهای همراه است”.
با این همه، جالب است که حزب الله لبنان علی رغمِ انجام ترورهای مختلف علیه رهبری سیاسی و نظامی آن و انجام گرفتنِ هزاران حمله هوایی از سوی این رژیم، هنوز پرچم سفید را بالا نبرده و فعالانه در برابر اسرائیل ایستاده است. واحدهای نظامی حزب الله لبنان همچنان بارانی از موشک و راکت بر سر اسرائیل میریزند و البته که نهادهای رسمی این جنبش نیز فعال هستند و نهادهای اجتماعی آن هم در عرصه میدانی زنده و پویا هستند.
یک افسر اطلاعاتی اسبق لبنان در گفتگو با میدل ایست آی گفته است که: “من میدانم و البته که اسرائیلیها و آمریکاییها هم میدانند که حزب الله لبنان تنها بخشی از توانمندیهای نظامی خود را آشکار کرده است”.
ولید چراتا معتقد است که: “جنگ جاری با شکست و ناکامی اسرائیل به پایان خواهد رسید. تاکنون، جامعه اسرائیل که از نظر قومیتی طبقهبندی شده و از نظر سیاسی و اقتصادی تحت سلطه نخبگان اشکنازی است، از سیاستهای جنگطلبانه رهبران خود حمایت کرده است. با این حال، زمانی که آنها متوجه شوند که هزینههای بلندمدت جنگ چه در بُعد انسانی و چه اقتصادی، گزاف هستند، تردیدی نیست که به نیروهایی علیه جنگ تبدیل خواهند شد و رژیم اسرائیل را مجبور میکنند تا مواضع خود را مورد بازنگری قرار دهد”.
نقشه شوم نتانیاهو برای غزه
هاآرتس فاش کرد که دولت اسرائیل فاز دوم عملیات خود در غزه را آغاز کرده است. این شامل کنترل کامل شمال غزه تا کریدور نتزاریم است، در صورت موفقیت عملیات – چه از طریق گرسنگی سیستماتیک ساکنان غزه، همانطور که سرلشکر گیورا ایلند پیشنهاد کرد چه از طریق نیروی نظامی – شمال غزه به اسرائیل ضمیمه و شهرکهایی در آنجا ساخته خواهد شد.
پس از کشتهشدن ۶ اسیر اسرائیلی در غزه، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر دولت تندروی اسرائیل، بهجای تسلیمشدن در برابر فشارهای داخلی و خارجی برای تندادن به توافق آتشبس با حماس، نقشهای ارائه کرد تا به اسرائیلیها اهمیت کریدور فیلادلفیا بین غزه و مصر را توضیح دهد و اینکه چرا ارتش اسرائیل باید در آنجا بماند.
عدم توافق به معنای پایانی برای جنگ نیست. یک جنگ طولانیمدت فقط به قدرت بنیامین نتانیاهو کمک میکند و او را در برابر اتهامات فساد که مدتها در انتظارش بود محافظت میکند.
این واقعیت که اکثریت اسرائیلیها خواهان توافق آتشبس برای بازگرداندن اسرا هستند و پیشبینی میشود که نتانیاهو در انتخابات بعدی کنست، اکثریت را برای تشکیل ائتلاف از دست بدهد، این موقعیت او را برای حفظ وضع موجود سختتر میکند.
یکی از راهها، یا شاید تنها راه، برای حفظ وضع موجود در یک مارپیچ ادامهدار، طفرهرفتن از روز بعد از جنگ است.
تا دسامبر سال گذشته، شورای امنیت ملی اسرائیل چندین جلسه درباره “بعد از جنگ” برگزار کرد. هیچیک از این جلسات به مشارکت ملموس وزرای کابینه برای پیشبرد گامهای مشخص منجر نشد.
نزدیکترین طرح به یک طرح پس از جنگ در ماه فوریه بود که نتانیاهو کنترل امنیتی نامحدود نوار غزه را پیشبینی کرد و اداره امور غیرنظامیان را به فلسطینیها “بدون ارتباط با گروههای متخاصم” با اسرائیل اختصاص داد. قبایل غزه از این طرح دوری کردند چرا که آن را صرفاً بهعنوان برونسپاری اشغال تلقی میکردند.
ابهام آن طرحها عمدی و برای کاهش فشارهای جهانی بود. مهمتر از آن، به اسرائیل فرصتی میداد تا اهداف شکستخورده خود را برای کنترل کامل امنیتی بر غزه بازنگری کند.
نتانیاهو در نوامبر گذشته گفت: “پس از نابودی حماس، غزه تحت کنترل امنیتی (نه نظامی) اسرائیل در خواهد آمد. ” او بارها با قرارگرفتن غزه تحت حکومت تشکیلات خودگردان فلسطین مخالفت کرد.
آنچه نتانیاهو میبیند، یک فرصت نادر برای بازتنظیم تاریخ است، یا بهتر بگوییم، احیای زمانبندی اصلی صهیونیستی است که ظاهراً طرح خروج از غزه آریل شارون در سال ۲۰۰۵ آن را مختل کرده بود. این طرح شامل جابهجایی ۷هزار مهاجر از نوار غزه و تخریب شهرکها و پایگاههای نظامی بود که تقریباً ۴۰ درصد از جغرافیای نوار غزه را در اختیار داشتند.
آریل شارون – که مانند سلف خود اسحاق رابین که آرزو میکرد دریا غزه را ببلعد – متوجه شد که خطر امنیتی و واقعیت جمعیتی غزه بیشتر از نگهداشتن شهرکهای اسرائیلی در آنجاست. نتانیاهو که در آن زمان وزیر دارایی شارون بود، به نشانه اعتراض از دولت استعفا داد.
در حال حاضر شهرکنشینان به وعدههای نتانیاهو برای برقراری مجدد حکومتنظامی در غزه بهعنوان فرصتی برای بازسازی شهرکهای گوش کتیف و نتزاریم چشم و بیرونراندن فلسطینیها از خانههایشان چشم دوختهاند. برخی دیگر به ساحل غزه بهعنوان یک فرصت سرمایهگذاری چشم دوختهاند.
همسویی جهانبینی نتانیاهو با شهرکنشینان برنامههای او را شدنیتر میکند. این برنامهها در هفتههای گذشته به طور فزایندهای آشکار شدهاند. کانال ۱۲ اسرائیل در اوایل این ماه گفت که «اصرار نتانیاهو بر حفظ حضور نظامی در کریدور فیلادلفیا میتواند به طرح واقعی اسرائیل برای غزه منجر شود که بازگشت به حکومتنظامی است.»
ویدئوهایی که نشان میدهد ارتش اسرائیل در حال هموارکردن جادهای در کنار مرز با مصر است، پیامی به فلسطینیها و مصر است که ارتش اسرائیل آنجاست تا بماند.
این امر به گسترش مستمر کریدور نتزاریم در جنوب شهر غزه منجر شده است و آن را به یک منطقه نظامی محدود تبدیل میکند که مردم را از بازگشت به خانههای خود در شمال غزه باز میدارد و درعینحال بهعنوان پایگاهی برای حمله به مناطق مسکونی دقیقاً مانند غزه، و کرانه باختری عمل میکند. مطمئناً، میتوان تمام این تحرکات را بهعنوان ضرورتهای عملیاتی یا مانورهای تاکتیکی برای تحتفشار قراردادن حماس به سمت توافق آتشبسی که بهاصطلاح خواستههای اسرائیل را برآورده میکند، رد کرد.
بااینحال، تحرکات نظامی نسبتاً فزاینده در کرانه باختری یک امر عادی بوده و به غصب اراضی و محلههای مسکونی بیشتر فلسطینیها، و افزایش شهرکهای غیرقانونی و تروریسم یهودی در منطقه منجر شد.
برنامههای تسلط بر غزه از اکتبر تاکنون بارهاوبارها تغییر کرده و بازنگری شده است. با ایستادگی مصر در برابر هرگونه تلاش اسرائیل برای انتقال فلسطینیها به سینا، ممکن است اسرائیل از اخراج کامل ساکنان غزه به سمت کنترل نظامی تدریجی در شمال غزه حرکت کرده باشد و در صورتی که جو جامعه جهانی اجازه دهد، پاکسازی قومی دنبال خواهد شد.
نتانیاهو بر خلاف ملاحظات رئیس ستاد ارتش، هرزی هالوی – به دلیل نگرانیهای لجستیکی – ژنرال الاد گورن را مسئول نظارت بر توزیع کمکها میکند و این به معنای اداره امور از سوی اسرائیل و در نهایت به حاشیه راندن سازمانهای بینالمللی، بهویژه اونروا است که تلآویو از روز اول جنگ به طور سیستماتیک آن را هدف قرار داده است.
این فقط نوک کوه یخ است. هاآرتس فاش کرد که دولت اسرائیل فاز دوم عملیات خود در غزه را آغاز کرده است. این شامل کنترل کامل شمال غزه تا کریدور نتزاریم است، در صورت موفقیت عملیات – چه از طریق گرسنگی سیستماتیک ساکنان غزه، همانطور که سرلشکر گیورا ایلند پیشنهاد کرد چه از طریق نیروی نظامی – شمال غزه به اسرائیل ضمیمه و شهرکهایی در آنجا ساخته خواهد شد.
نتانیاهو میخواهد بهعنوان کسی که به اسرائیل «کلیت» بخشید در تاریخ شناخته شود. فریب مخالفت ارتش با حضور نظامی دائمی در غزه را نخورید. همانطور که یواو گالانت، وزیر جنگ گفت این در مورد منابع و مدیریت پرسنل است نه ایده اشغال و غصب غزه.