روزنامه کائنات
8

صفحه آخر

۱۴۰۳ سه شنبه ۶ شهريور - شماره 4662

بهمن کیارستمی به کتاب منتشر شده درباره پرونده پزشکی پدرش انتقاد کرد؛

از یک نیت خوب تا ادعای خلاف واقع

  به تازگی کتابی با عنوان «بازخوانی پرونده درمانی عباس کیارستمی در گفت‌وگو با پزشکان» توسط اسماعیل رمضانی رونمایی شده است. این کتاب شامل هفت گفت‌وگو است که همگی در زمستان سال ۱۳۹۵ انجام شده‌اند.
پدیدآورنده کتاب در بخشی از مقدمه آن نوشته است: «بـا ارتباطاتی که فراهـم بـود هماهنگی‌هایی را بـرای ثبـت جزییـات پرونـده درمانـی عباس کیارستمی در گفت‌وگو با پزشـکان مرتبط با آن پرونـده انجام دادم کـه در نهایـت منجـر بـه هفـت گفت‌وگـوی مبسـوط شـد. سـوی دیگر روایـت این مـرگ، بـه انـدازه کافـی گفتـه شـده بود امـا بنا بـر ملاحظـات فـراوان روایت پزشـکان یا گفتـه نشـد یا شـنیده (نشد)، اما چـرا این گفت‌وگوهـا در همان زمان منتشـر نشـد؟ مهم ترین دلیلـش فضـای هیجانی حاکم بر جامعه بـود که بعضا فرصت اندیشـیدن و «جور دیگر دیـدن» را نمـی‌داد. اکنون که سـال‌ها از آن روزهای پرتب و تاب گذشـته، می‌شـود بـا تأمـل بیشـتری سـراغ آن رفـت. بنابراین هـدف کتاب روایـت بیمـاری و مـرگ یـک هنرمنـد مشـهور از سـوی افرادی اسـت کـه از نزدیـک در جریان ایـن موضـوع بوده‌انـد. گرچـه همگـی با مسـتندات سـخن گفته‌انـد اما انتشـار آن‌ها به معنـای تایید گفته‌ها نیسـت. صرفا روایت دیگـری از ماجـرای مـرگ عبـاس کیارسـتمی است جهـت ثبـت در تاریـخ و قضاوتـی نزدیک‌تـر بـه واقعیـت.»
این کتاب در شرایطی منتشر شده که هشت سال از سفر ابدی عباس کیارستمی - کارگردان مطرح سینمای ایران - می‌گذرد و پرونده پزشکی او با پیگیری‌های حقوقی فرزندش (بهمن کیارستمی) برای مدتی طولانی یکی از سوژه‌های داغ رسانه‌ها بود که در جامعه هم بازتاب خود را داشت.   
انتشار این کتاب بار دیگر پرونده پزشکی عباس کیارستمی را زنده کرده و همین بهانه‌ای شد تا در گفت‌وگو با بهمن کیارستمی -که پیگیری حقوقی پرونده پزشکی پدرش را برعهده داشت و شکایت او در رسانه‌های مختلف خبررسانی شده بود- جزئیاتی را از گردآوری این مصاحبه‌ها و انتشارشان در قالب یک کتاب و همچنین نظر او را جویا شویم.
* حرف‌های بهمن کیارستمی از یک نیت خوب تا ادعای خلاف واقع
او در پاسخ به اینکه آیا در جریان تهیه و انتشار این کتاب بوده یا خیر و پس از مطالعه، چقدر روایت‌های آن را مبتنی بر واقعیت می‌داند؟ گفت:‌ از خود کتاب که خبری نداشتم، فقط قبلا یکی دو بار آقای رمضانی را دیده بودم و می‌دانستم که از ابتدای رسیدگی به پرونده پدرم، بابت پژوهش‌هایی که برای یک مستند انجام می‌دادند، در جریان امور قرار داشتند. وقتی هم از رونمایی چنین کتابی مطلع شدم، قصدی برای اظهارنظر نداشتم تا اینکه نسخه‌ای از آن به دستم رسید و پس از خواندنش لازم دانستم نکاتی را مطرح کنم؛ آن هم فقط در حیطه تخصصی خودم به عنوان یک مستندساز و درباره ساختار کتاب، پژوهش و مصاحبه‌های انجام شده. بهمن کیارستمی بیان کرد: در مقدمه کتاب ادعا شده که مصاحبه با پزشکان مرتبط با پرونده برای ثبت در تاریخ و قضاوتی خارج از حاشیه‌ها و ارائه اطلاعات بیشتر و دقیق‌تر انجام شده است؛ چه نیت خوبی ولی حیف که با ساختار کتاب به هیچ وجه همخوانی ندارد. این کتاب هفت گفت‌وگو دارد که فقط گفت‌وگوی اول (رضا پایدار، معاون وقت درمان دانشگاه علوم پزشکی ایران، سرپرست تیم مشاور و ناظر درمانی عباس کیارستمی) و تا حدی گفت‌وگوی دوم (محمد سدهی، اورولوژیست) از شیوه‌ای که گردآورنده کتاب ادعا کرده، تبعیت می‌کنند. دکتر پایدار که از ۱۳ فروردین و هنگامی که وزیر وقت بهداشت به ماجرا ورود کرد، در بیمارستان حضور داشتند و فکر می‌کنم فارغ از نظرات و گمانه‌زنی‌های خودش هر آنچه در این گفت‌وگو از مشاهداتش ‌گفته دقیق و صادقانه است. ایشان بر اساس آن‌چه شخصا دیده‌ و اطلاعات دست اولی که در اختیار داشتند، یکی از کسانی است که صلاحیت اظهارنظر در این مورد را داشته است. دکتر سدهی هم که مصاحبه دوم با ایشان انجام شده به عنوان پزشک مشاور در روند درمان حضور داشتند و آن چه می‌گویند نتیجه مشاهدات مستقیم خودشان است اما پنج پزشک دیگر کسانی هستند که بعد از مرگ عباس کیارستمی و طرح شکایت در سازمان نظام پزشکی به عنوان پزشکان مشاور آمدند و نظر دادند. نکته جالب توجه این است که در این کتاب خانم دکتر محرز به عنوان پزشک مشاور معرفی شده‌اند یا مثلا سراغ دکتر عباسی رفته‌اند؛ همان ارتوپدی که جلوی بیمارستان جم نوشته‌ای را در دست گرفتند و گفتند آقای مهرجویی مواد صنعتی و سنتی را با هم قاطی می‌کند. ایشان به هیچ وجه در جریان پرونده پزشکی نبوده و در مجامع تخصصی هم حضور نداشت.
او افزود:‌ ولی شگفت انگیزترین بخش این کتاب برای من گفت‌وگو با دکتر خسرونیا است، یعنی رئیس هیئت بدوی نظام پزشکی که در واقع ایشان به نوعی قاضی این پرونده هم بودند. ایشان گفته‌اند پرونده اصلا شاکی خصوصی نداشت و سازمان نظام پزشکی بخاطر حساسیت پرونده عباس کیارستمی به این ماجرا ورود کرده است! این حرف بسیار جالب است چون روزی که قصد طرح شکایت داشتم، ایشان مرا به دفتر خود دعوت کرد و گفت، «شکایت نکن. به جایی نمی‌رسی. طرح شکایت فقط فضای بدی علیه پزشکان ایجاد می‌کند و اگر شکایت تو به نتیجه نرسد آن‌ها می‌توانند برای اعاده حیثیت تو را دادگاهی کنند.» طبعا ما به توافق نرسیدیم و من فردای آن روز با کمک خانم منوچهری - وکیل پرونده - شکایت‌مان را ثبت کردیم. تمام سابقه این پرونده‌ها در سازمان نظام پزشکی و پزشکی قانونی موجود است. چطور ممکن است به این راحتی گفته شود که این پرونده شاکی خصوصی نداشته؟ آقای خسرونیا همچنین گفته‌اند که دکتر میر در تمام مراحل درمان حضور داشته ولی چون دست همسر او شکسته، فقط برای چند روز از ایران رفت. فکر می‌کنم اگر دکتر میر هم این حرف‌ها را بخواند می‌خندد. در اینجا باید پرسید که وظیفه و تکلیف آقای رمضانی به عنوان پدیدآورنده این کتاب چیست؟ از یک طرف سوالاتشان دارای موضع‌گیری است و مدام درباره جوسازی علیه پزشکان می‌پرسند و از طرف دیگر در هیچ کجا خود را موظف نمی‌دانند کسی را بابت اطلاعات نادرستش به چالش بکشند و دنبال برنده و بازنده در این ماجرا می‌گردند که با نفس کار پژوهشی در تضاد است.
وی اضافه کرد:‌ اگر می‌خواستند وارد بحث درباره مسائل پزشکی شوند، احتمالا به همان جایی می‌رسیدند که ما رسیدیم و از ورود به حوزه مباحث تخصصی منع می‌شدند اما مباحث دیگر را هم نمی‌شد به چالش کشید؟ چرا این کار را نکردند؟ چطور در گفت‌وگو با فردی در این سِمت، هیچ راستی آزمایی اتفاق نیفتاده است؟ ماجرای این کتاب، خودش شبیه همان روند حقوقی طی شده است. این‌جا هم مشخصا هیچ نظارتی برای راستی آزمایی گفته‌ها وجود نداشته و سخن به مثابه باد هوا، گفته و شنیده شده.
* چرا چنین کتابی باید در آخرین لحظات عمر یک دولت منتشر شود؟
بهمن کیارستمی درباره مهم‌ترین خواسته‌اش از پیگیری حقوقی پرونده پدرش گفت: من فقط به دنبال یک گزارش دقیق و درست بودم. اصولا وقتی قرار باشد درباره یک موضوع، کاری انجام دهیم، درست‌ترین راه این است که براساس منابع موثق اظهارنظر یا قضاوت کنیم. زمانی که یک موضوع جنبه عمومی پیدا می‌کند اولین مسئولیت نهادهای مرتبط این است که یک گزارش عمومی منتشر کنند. متاسفانه وقتی چنین گزارشی وجود ندارد، نتیجه‌اش انتشار کتاب‌هایی از این دست می‌شود که این روایات را با فاصله زمانی زیاد منتشر کرده است. آیا بنده به عنوان فرزند عباس کیارستمی و اصلا یک شهروند این حق را ندارم که اگر درباره مرگ پدرم دچار شک و تردید شدم،  یک گزارش مشخص و دقیق بخواهم؟ این گزارش هرگز به من داده نشد و الان که چنین کتابی منتشر شده، این تصور پیش می‌آید که انگار در پس ‌پرده موضوع دیگری هست و شاید از جنبه سیاسی باید آن را دید. جای سوال است که چرا در این مقطع یعنی در پایان یک دوران و در آخرین لحظات عمر یک دولت (سیزدهم) باید چنین کتابی منتشر شود؟
وی با بیان اینکه «تا وقتی که گزارش دقیق ارائه نشود باز هم در معرض روایاتی قرار می‌گیریم که حتی درباره نقش و جایگاه و حضور افراد، اطلاعاتی تا این حد نادرست ارائه می‌شود، چه برسد به آن‌چه در روند درمان گذشته وعملا هیچ امکانی برای راستی آزمایی آن وجود ندارد» در پاسخ به اینکه آخرین نتیجه شکایتش چه بوده است توضیح داد: آخرین گفت‌وگوی من با دکتر قاضی‌زاده هاشمی، وزیر وقت بهداشت بود که در مراسم سالگرد پدرم  به ایشان گفتم تنها خواسته ما این است که یک گزارش دقیق داده شود. بعد از آن، آقای دکتر زالی (رییس وقت سازمان نظام پزشکی) یک بار ما را دعوت کرد و گفت ایشان (وزیر) دستور را صادر کرده و ما در حال تکمیل این گزارش هستیم و به شما ارائه می‌کنیم. ما هم تا حدی امیدوار شدیم ولی دیگر هیچ خبری نشد و تمام! البته کاملا مشخص است که اگر آن گزارش منتشر شده بود این کتاب دیگر ارزشی نداشت. گرفتاری سیستم پزشکی ما همین است که هیچ نهادی وجود ندارد بگوید شما ملزم به ارائه گزارش هستید و اگر گزارشی ارایه شد آن را راستی‌آزمایی کند. وضعیت به گونه‌ای است که وقتی یک بار با پرونده کامل پزشکی به دادگاه رفتیم، خانم دکتر محرز به عنوان پزشک متخصصی که بررسی مسایل عفونی را بر عهده داشت در اولین جلسه دادگاه گفتند شما بر چه اساسی کار پزشک را نقد می‌کنید؟ مگر پزشک هستید؟ شما صلاحیت صحبت درباره تخصص ما را ندارید! این در حالی است که من تمام اطلاعات پرونده پزشکی پدرم را در اختیار داشتم که آن هم بخاطر این بود که پدرم عباس کیارستمی بود و من بیش از حد معمول در این پرونده به اطلاعات پزشکی دسترسی داشتم وگرنه همه چیز دراین شرایط «تاپ سیکرت» محسوب می‌شود و کسی بجز تیم پزشکی و کادر درمان نمی‌تواند به اطلاعات پزشکی بیمار دسترسی پیدا کند.  

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه