گزارش
محمد صالح آزاد- یکی از مظاهر دولت چهاردهم ، ایجاد امید اجتماعی از پس عدم مشارکت جویی مردم در امور سیاسی و اجتماعی کشور است. عدم شرکت ۵۰% مردم در انتخابات نشان از اعتراض به تبعیض و ناامیدی اجتماعی از بهبودِ شرایط است. این پدیدهای نیست که بتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. این نشان از اعتراض به تبعیض نهادینه شده، ناامیدی اجتماعی از بهبودِ شرایط و بیاعتمادی شگرف بخش گستردهای از ملت به فرایندها و نحوهی حکمرانی در کشور است. به جرات میتوان گفت بخش بزرگی از کسانی که رای دادهاند نیز انتقاد و اعتراض مشابهی دارند. قاعدتا، این موضوع و یافتن راهکارهای مناسب جهت پرکردن این شکاف ملی و خلق امید اجتماعی باید در دستور کار نخست دولت چهاردهم باشد.از پیششرطهای دگرگونی در عرصههای گوناگون زندگی گروهی یکی امید اجتماعی است. پیدایش و پویش امید اجتماعی تصادف و ناگهانی نیست و معلول یک سلسله پیش زمینه است. سرمایه اجتماعی، نهادی و نمادین نقش مهمی در پیدایش و پویش و توسعه امید اجتماعی به دگرگونی مثبت در ساختاری سیاسی و اجتماعی را بازی میکنند. انباشت و تراکم امید اجتماعی شرط پایه شجاعت مدنی، مشارکت در دگرگونی ساختاری به شمار میرود. به گفته دکتر محمد فاضلی جامعه شناس، امید توانایی ادارکشده برای درپیش گرفتن راههایی برای اهداف مطلوب است که تحقق آنها ممکن تلقی میشود هرچند دشوار و با احتمال نه چندان زیاد باشد. این تعریف سه جزء دارد یعنی توانایی ادارکشده که فرد به میزانی آن را در خود مییابد، دوم اهداف مطلوب است که هم ذهنی است و هم عینی و سوم ممکنتلقیکردن تحقق آنهاست. امید با یک اراده ذهنی و عینی همراه است یعنی هم نوعی جهتگیری ذهنی است و هم در کنش و رفتار افراد جامعه به سمت اهداف واقعبینانه نمود پیدا میکند. امید تصور و اراده برای حصول امر ممکن است. امید حتماً با درجهای از تخیل ارتباط دارد ولی تخیلی که برای امر ممکن است. امید شیوهای از زندگی هدفمحور است یعنی ما نمیتوانیم به طور کلی امیدوار یا به طور کلی ناامید باشیم؛ هدفی وجود دارد که امید در رابطه با آن به وجود میآید. امید حتماً با راهکار همراه است یعنی امید وقتی به وجود میآید که راهکار رسیدن به چیزی را بدانیم و این راهکار به اضافه اجماع خِرد جمعی، شدنی تلقی شود. اگر راهکار نباشد، صرفاً خوشخیالی یا خوشبینی نامیده میشود. امید همراه با عاملیت است یعنی کسی که امیدوار است عاملیت را چه به عنوان نیروی فردی و چه به عنوان نیروی جمعی، امکانپذیر میکند. درواقع نوعی کاربست معطوف به تغییر در آن نهفته است. امید همچنین محصول خطرپذیری است و کسی که امیدوار است، سطحی از خطرپذیری را تجربه میکند. امید محصول کار گروهی است یعنی امید در گروه خلق میشود. حتی در حیطه فردی نیز امید، به جامعهای که آن هدف را ارزش نهد، وصل میشود و دوم اینکه افراد انتظار و امید دارند که جامعه آنها را در مسیر اهداف خود همراهی کند. امید محصول به رسمیت شناختهشدن نیز است. هرچقدر گروههایی به رسمیت شناخته میشوند، اراده معطوف به یک هدف در آنها افزایش مییابد که این مسأله باعث تلاش برای پیدا کردن راهکار میشود که در نهایت عاملیت آنها را افزایش میدهد. همانطور که اشاره شد امید معطوف به اهداف واقعبینانه است و درصدی از تخیل در آن وجود دارد. امروز تخیل در مورد امکانهای پیشروی افراد دشوار شده است. تصور داشتن یک خانه تبدیل به یک امر ناممکن میشود. البته میتوانند آرزوی آن را داشته باشند ولی حتی تخیل آن هم برای افراد ناممکن و دشوار میشود. وقتی این امکانها دشوار میشوند، تعیین اهداف نیز دشوار و از میزان عاملیت افراد کاسته میشود. موضوع دیگر بحث خطرپذیری در امید بود که به آن اشاره شد. جوامع توسعهیافته ثباتی ایجاد کردهاند که افراد در آنها میل به خطرپذیری دارند اما جامعه ما سطحی از بیثباتی فزاینده را تحمیل کرده و افراد دائماً در معرض بیثباتی و طوفانهای آن قرار میگیرند. چنین جامعهای سطح زیادی از محافظهکاری را ایجاد میکند که با روح امید ناسازگار است. از طرف دیگر به کار گروهی و مسأله بهرسمیت شناختهشدن اشاره کردم که در این راستا باید بگویم در جامعه ما قدرت سیاسی به طرق مختلف هریک از این صورتبندیهای گروهی را مانع میشود مثل فعالیت احزاب و .... همچنین با انبوهی از اقشار و گروهها در جامعه ایران مواجهیم که در واقعیت شریک و یا بخشی از جامعه به حساب نمیآیند هرچند در کاغذ چنین نوشته شده باشد. زنان، جریانهای فکری و ... از این دستهاند. نتیجه چنین وضعیتی آن است که امید، کمرنگ یا بازه آن کم و یا ظرفیت امید در جامعه کاهش پیدا میکند. در چنین شرایطی مردم فقط آرزوبازی خواهند کرد که درصورتیکه این آرزوها هم به نتیجهای نرسد، سرخوردگی اجتماعی از راه میرسد. نکته بعدی آن است که برای اینکه عقل جمعی به تخیل برسد، سطح آرزو به سطح پذیرش خطر و یافتن راهکار و عاملیت پیش رود، جامعه نیاز دارد درمورد آنچه که مطلوبش بوده گفتگو کند و امکانها را بسنجد. اگر این فرآیندهای گفتگوی جمعی و بازکردن امکانها فراهم نشود، جامعه سطحی از کمامیدی را که در آن است، تشدید میکند. تصویر وضعیت امید اجتماعی در ایران حدوداً یک دهه است که مفهوم «امید اجتماعی» در ایران مطرحشده که برآمده از شرایط جامعه طی سالهای گذشته است. برخلاف مفاهیمی مانند سرمایۀ اجتماعی، جامعۀ مدنی و امثال آن که در کشورهای دیگر ساختهوپرداخته شده و بنا به ضرورتهای اجتماعی و سیاسی در دورههای خاص سیاسی در ایران بهکارگرفته شدند، مفهوم امید اجتماعی در کشورهای دیگر مفهومپردازی جامعهشناختی نشده و طرح آن در کشور صرفاً براساس نیازهای درونی جامعۀ ایران و برآمده از منظومۀ فکری رهبر معظم انقلاب بوده است. البته ذکر یک نکته ضروری است: این گزارش به امید «در سطح اجتماعی و عمومی» تأکید دارد و نه امید در سطح فردی؛ همچنان که دادههای این گزارش نشان خواهد داد، امید فردی متوسط به بالا ارزیابی میشود که بیشتر جنبهای روانشناختیاعتقادی و مثبتگرا دارد (داشتن انگیزه، اعتماد به توانایی خود، امید به بهبود زندگی شخصی، رسیدن به اهداف با تلاش، توکل به خدا برای زندگی بهتر و ...). اما امید اجتماعی یعنی امید به روندها و نهادها (روندها و نهادهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مثلاً امید به وضعیت اقتصادی کشور، اشتغال و بیکاری، کاهش آسیبهای اجتماعی، وضعیت دینداری مردم، امید به نهادهای سیاسی، روابط اجتماعی و ...) متوسط به پایین ارزیابی میشود. اگرچه این دو سطح با هم در ارتباطاند؛ اما امید فردی چونکه به اعتقادات و ایمان و عملکرد شخصی فرد مرتبط است، با امید اجتماعی که به عملکرد نهادها و مشاهدۀ روندها ارتباط دارد، متفاوت است، علیرغم پیوندها و ارتباطی که این دو با هم دارند. امید در سطح اجتماعی اعتماد و اعتقاد به نهادها و ساختارها برای حل مسئله در سطح کلان نظام اجتماعی است. بههمیندلیل بهنظرمیرسد که برساختن مقولۀ امید اجتماعی، حاصل وضعیت تاریخیاجتماعی است که در آن گفتمانهای سیاسیاجتماعی موجود (اصولگرایی و اصلاحطلبی)، امیدبخش تلقی نمیشوند و در تحقق شعارها و اهداف خود ناکام بودهاند؛ وضعیتی فکری و عملی که در آن راهحل سیاسی و اجتماعی برای خروج از «وضعیتهای مشکلزا» وجود ندارد یا اینکه راهحلهای موجود از اعتبار عمومی برخوردار نیستند. بهعبارتدیگر در وضعیت استیصال، چشمانداز فکری و عملی تغییر و بهبود وضعیت (گفتمان تغییر و بهبود) وجود ندارد یا گفتمانهای موجود کارایی ندارند یا از اعتبار عمومی برخوردار نیستند. شواهد نشان میدهد که گفتمانهای اصولگرایی، اصلاحطلبی و اعتدالگرایی در بین نخبگان و تودههای مردم، از اعتبار پیشین برخوردار نیستند و بههمیندلیل نیز دوگانههایی مانند اصولگرایی و اصلاحطلبی در انتخابات مجلس سال 1398 و ریاست جمهوری سال 1400، انگیزۀ گستردهای برای مشارکت سیاسی و اجتماعی به وجود نیاورد. شاید دلیل عمدۀ مطرحشدن مفهوم امید اجتماعی، شکست پروژههای جمعی تغییر (چه در گفتار اصولگرایی و چه اصلاحطلبی) بوده است. گفتار اعتدالگرایی نیز که نام دولت خود را «تدبیر و امید» گذاشته بود، پروژهای ناکام بود چنانکه اعتراضات اجتماعی گسترده از دیماه 1396 تاکنون، نشان از ناکامی تمامی این گفتارها برای حل مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور دارد. ازهمینجا می توان تأکید کرد که امید اجتماعی، صرفاً مفهومی اجتماعی و فرهنگی نیست، بلکه مفهومی سیاسی نیز هست و جنبۀ سیاسی آن در کنار جوانب فرهنگی و اجتماعی آن از اهمیت زیادی برخوردار است. امید به گفتمانهای حل مسئله است و گفتمانها، که حامل معانی و فرهنگاند، از اهمیت ویژهای برخوردارند. بنابراین نفس مسئلهمندشدن و طرح امید اجتماعی به این معنی است که امیدها به نهادهای موجود کاسته شده و شهروندان نسبت به آینده بیمناک شدهاند و باید سیاستها، راهکارها، سازوکارها و ازایندست مفاهیم را به کاربست تا امیدها زنده شود. بههمیندلیل انتخابات مجلس در سال آینده (پس از تحولات چند ماه گذشته)، از این نظر اهمیت دارد که مشارکت بالا در آن میتواند نشانگر احیای امید اجتماعی باشد و اما کاهش محسوس مشارکت سیاسی در آن میتواند بهمثابۀ کاهش هرچه بیشتر امید اجتماعی به نهادهای موجود تلقی شود. با توجه به این مباحث، امید اجتماعی صرفاً معطوف به آینده نیست، بلکه همبسته با زمان گذشته و حال نیز هست؛ یعنی با توجه به مسیر طی شده و مسیری است که نیروهای اجتماعی برای بهبود زندگی اجتماعی در آینده تصور میکنند. ارزیابی از آینده نیز تاحدزیادی متأثر از ارزیابی از روندهای پیشین و وضعیت اکنون جامعه است. در این گزارش سعی شده براساس دادههای پیمایشهای ملی، وضعیت امید مردم به بخشهای مختلف زندگی و بهویژه امید به آیندۀ آنها موردبررسی قرار بگیرد. با توجه به مسئلهمندی اقتصادی و معیشتی مردم، بخش زیادی از پرسشهای پیمایشها و نظرسنجیها، به ارزیابی شهروندان از آیندۀ اوضاع اقتصادی خود و جامعه معطوف شده است. اما علاوه بر ارزیابی آیندۀ اوضاع اقتصادی، امید به آینده در حوزههای دیگر اجتماعی، ارزیابی اجتماعی و فردی، شاخصها و ابعاد سنجش وضعیت امید اجتماعی در پیمایشها بودهاند. پدیدهشناسی امید اجتماعی برخی شاخصها مانند: رشد افسردگی، بیکاری ساختاری و گسترده، عدم تضمین موفقیت برای استراتژیهای اخلاقی و قانونی در جامعه، میل به مهاجرت، درصد بالای نارضایتی شغلی و بیگانگی نقش در جامعه از جمله شاخصهای پایینبودن امید اجتماعی در ایران است. چرا جامعه ایرانی، جامعه افسردهای است؟ دکتر حجتپناه می نویسد:امید فردی تابع شرایط خانوادگی، ژنتیکی، جنسیت، تحصیلات، سن و.....است. میزان امید افراد در سنین مختلف برای دستآوردن موفقیت متفاوت میشود. امید اجتماعی نوعی احساس جمعی است که محصول شناخت اجتماعی افراد است و در یک ساختار فرهنگی و شناختی و در واقع به صورت تاریخی شکل میگیرد و برای اکثریت افراد جامعه، شناخت و نگرشی را تقویت مینماید که افراد بتوانند در ذهن خود اهدافی را مشخص و برای رسیدن به این اهداف، استراتژی تعیین کنند و اگر این استراتژیها بهگونهای باشند که به صورت معقول و طبیعی، آنها را به هدفشان رهنمون شوند، انگیزه شکل میگیرد که آنها را به سمت اهداف هدایت میکند. مطالعات امید اجتماعی در دهه ۶۰ میلادی وارد ادبیات روان شناسی اجتماعی شد. بعد از جنگ جهانی دوم، بر اثر ویرانیها و نیاز به عمران مفهوم توسعه در سطح جهانی مطرح شد. همچنین به دنبال بمباران اتمی شیمیایی هیروشیما و ناکازاکی، یک پرسش معرفتی ایجاد شد که؛ آیا علم به راستی در جهت خدمت به بشریت است؟ یا این علم خودش موجب جنایت علیه بشر میشود و این نگاه و آن پرسشهای معرفتی، جریان پست مدرنیسم را تقویت نمود و نگاه معطوف به خرابیها و نگاه معطوف به عمران و آبادانی جریان توسعه را تقویت نمود. پس دو جریان توسعهگرا و پست مدرنیسم بعد از جنگ جهانی دوم تقویت شدند. در دهه 50 میلادی بعد از جنگ جهانی دوم گفتمان توسعه بر اساس نگاه مدرنیزاسیون متقدم، شکل گرفت و در ایران نیز به تاثیر از آن با اصل 4 ترومن، انقلاب سفید شاه و مردم، قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، رشد شهرگرایی مواجه شدیم. در دهه بعد از آن، یعنی دهه 60 میلادی پرسشهایی پیرامون موفقیت برنامههای توسعه طرح شد و در مفهوم توسعه نیز بازاندیشی شد، شاخصهای اجتماعی توسعه در دهه ۶۰ بیشتر مورد مداقه قرار گرفت در نتیجه زمینه لازم برای طرح مفهوم امید اجتماعی ایجاد شد. برخی شاخصها مانند: رشد افسردگی، بیکاری ساختاری و گسترده، عدم تضمین موفقیت برای استراتژیهای اخلاقی و قانونی در جامعه، میل به مهاجرت، درصد بالای نارضایتی شغلی و بیگانگی نقش در جامعه از جمله شاخصهای پایین بودن امید اجتماعی در ایران است. چرا جامعه ایرانی، جامعه افسردهای است؟ قبل از پرداختن به این پرسش باید این نکته مهم را فهم کرد که ایران خود جهانی است، و همچنین ایران جزیی از جهان است. عوامل زیادی در میزان امید اجتماعی مؤثر است. اما مهمترین عامل، مؤلفه شناختی است. برای فهم عامل شناختی باید گفتمان حاکم را درک کرد. بنابراین باید دانست ما در چه جهانی زندگی میکنیم. واقعیت این است که ما امروز در دوران مدرن قرار داریم و مدرنیسم مهمترین مبنای تفکر است و مدرنیته تمام جهان را در بر گرفته است. جهان مدرن و ارزشهای آن به شدت جهان شمول است، در تاریخ مدرن، شرایطی پیش آمد که معرفت مدرن واگزیومهای آن، به شدت هر چه تمامتر جهانی شدند. جهان اگزیومهای مدرنیسم را پذیرفته است و ما در دهههای اخیر پست مدرنیسم هم به سرعت گسترش یافته است. اما جوامع به صورت کانون و نیمه پیرامون و پیرامون هستند. جوامع کانون برنامه ریز و سیاستگذار میباشند، جوامع پیرامونی برنامهپذیر هستند. باید دانست مدرنیسم و مدرنیته برای کشورهای پیرامون برون زا بوده است و در هر کدام از این جوامع مدرنیسم خاص آن جامعه و متناسب با ساختار اجتماعی و تاریخی آن جامعه شکل گرفته است. میدانیم که هر گفتمانی بر اساس اپیستمهای شکل میگیرد. بنابراین به صورتبندی پرسشهای خود میپردازیم: امر مدرن به لحاظ نظری چه نسبتی با امید اجتماعی دارد؟ جامعه ایران چه نسبتی با مدرنیسم (افکار و ایده های مدرن) و مدرنیته (تکنولوژی و مصنوعات مدرن) دارد؟ و نیز یک مرور تاریخی برای پرداختن به پرسشهای فوق لازم است. امید اجتماعی چگونه متولد میشود؟ احمد علوی در مقاله ای می نویسد :هر چند مفهوم «امید» در گذشته غالبا به عنوان پدیدهای روانی-درونی تلقی میشد، اما وجه اجتماعی آن تحت عنوان «امید اجتماعی» نیز اخیرا مورد توجه قرار گرفته است. امید در -سطح فردی آن- یکی از کیفیت های روانی-ذهنی است که بی واسطه و مستقیما از سوی هر فردی بهطور شهودی احساس میشود. همین ویژگی موجب میشود که بررسی جنبه های گوناگون آن در قالب گزارههای زبانی دشوار باشد. چه امید نیز مانند هر پدیده دیگری دارای انواعی و شدت و ضعف است. بنابراین هر نوع از امید مفهومی بسیار گسترده با مصادیق گوناگونی است. بسیاری از پدیدههایی که در روان فرد انسان جریان داد که غالبا با مفاهیم دوگانه توصیف میشوند. ترس- تهور، نگرانی-آرامش و بالاخره نومیدی و امید از جمله این مفاهیم دوگانه و البته وابسته هستند. امید یکی ویژگیهای مربوط به نوع انسان است و تا آنجا که میدانیم سایر موجوداتی که میشناسیم بهرهای از آن ندارند. در تایید این امر، از منظر حکیمان اسکندرانی نظیر فلوطین، استعداد امید پیداکردن، یکی از ویژگیهای فرد انسان است که او را از دیگر موجودات متمایز می کند. امید در مفهوم خود همزاد مفهوم مقابل خود یعنی نومیدی است. گویا هیچیک از این دو گانه مفهوم مستقل از یکدیگر درک نمیشوند و نوعی چالش و مالش دیالکتیکی میان این دو مفهوم انتزاعی وجود دارد. امید آنگاه متصور است که جایگاه و امکانی برای نومیدی باشد و بالعکس هم مصداق دارد. بنابراین از نظر مفهومی در جهان نسبیات اما نه امید مطلق و نه نومیدی مطلق وجود دارد، بلکه این دو مفهوم نسبی هستند. ظرف زمانی دوگانه امید و نومیدی آینده است، و البته با چالشها و تنگناها و فرصتها و گشایشها گره خورده است. مفهوم امید از منظرهای گوناگونی قابل بررسی است و مورد بررسی قرار گرفته است از منظر روانشناسی فردی، از نظر فلسفه ذهن از نظر فلسفه اخلاق و بالاخره از منظر علوم اجتماعی. به نوشته ریچارد رورتی امید اجتماعی به معنای باور یا انتظار برای تغییر و بهبود در یک جامعه است خواه دسترسی به این هدف میسر شود یا به شکست بی انجامد. در همین راستا، به گمان این نویسنده انسان معاصر نه بر پایه آرزوهای بزرگ بلکه با تکیه بر الگوهای واقع گرایان به دگرگونی واقعیت اجتماعی همت مگمارد. بنابراین امید اجتماعی بر دو پایه تکیه دارد، نخست اجرایی بودن اهداف و دوم راهبرد دگرگونی اجتماعی. در همین راستا میان امید آرمانی و امید واقعگرایانه و عملی مغایرت اساسی وجود دارد. بنابراین سویه امید اجتماعی ارادۀ اجتماعی و پیکار سیاسی است که بر پایه دریافت واقعانگارانه از وضع موجود بنا میشود. بنابراین امید اجتماعی چیزی فراتر از یک موقعیت روانی یا احساس فردی است. چه امید اجتماعی بر پایه کوششهای گروهی برای دستیابی به اهداف عملی اجتماعی باعث خلق شیوههای جدید تفکر، تجربه، درک گروهی بنا میشود. مولفههای گوناگون امید اجتماعی از منظر رورتی عبارتند از: باور مشترک، انتظار مثبت، توان تحرک و استقامت در برابر چالشهای گوناگون که در مسیر دگرگونی قرار دارد. باور مشترک: امید اجتماعی یک مفهوم فردی نیست بلکه یک باور مشترک به یک چشمانداز است که توسط یک گروه افراد در یک جامعه نمایندگی میشود. بنابراین مستقل از فرد تجربه شده و همین باور مشترک است که ریسکپذیری را افزایش میدهد، و به رانه دگرگونی اجتماعی تبدیل میشود. انتظار مثبت: این شامل چشماندازی روشن به سوی آینده با امید به دگرگونیهای مثبت با رویکرد واقعانگارانه و عملگرایانه است. این انتظار مثبت میتواند به عرصههای گوناگونی همچون مانند عدالت اجتماعی، رفاه اقتصادی، استقرار سیاسی یا توسعه فرهنگی مرتبط باشد. انتظار مثبت ریسکپذیری و شجاعت مدنی را افزایش میدهد. نیروی محرکه: امید اجتماعی میتواند به عنوان یک نیروی انگیزاننده قدرتمند برای رفتار جمعی عمل کند. وقتی افراد و جوامع به امکان دگرگونی مثبت باور دارند، انگیزه برای کوشش و مشارکت در تلاشهایی که به تغییرات میانجامد کمک میکند. استقامت: امید اجتماعی به استقامت یک جامعه یا اجتماع در مقابل چالشها و مشکلات کمک میکند. اعتقاد به اینکه تغییرات مثبت میتواند کمک کند تا اجتماعات از زمانها و مشکلات دشوار عبور کنند و به سمت غلبه بر موانع حرکت کنند. شامل ریسک شرمآوری یا محرومیت اجتماعی، غیرمحبوبیت یا رد شدن است. در همین راستا نوعی نسبت میان امید اجتماعی و شجاعت مدنی وجود دارد. مولفههای یاد شده یعنی باور مشترک، انتظار مثبت، توان تحرک و استقامت در برابر چالشهای گوناگون که در مسیر دگرگونی تنها در بستر سرمایه اعتماد اجتماعی افراد، جامعه مدنی و سازمانهای مردمنهاد صورتپذیر است و پیدایش آن مشروط به توسعه سرمایههای ، نهادی، ساختاری و نمادین است. سرمایه اجتماعی و امید اجتماعی سرمایه اجتماعی مظهر همکاری درونزا و متکی به اعتماد متقابل مردم در قالب سازمانهای غیردولتی و غیرشرکتی است. همین سرمایه بستر توسعه امید اجتماعی است. چه سرمایه اعتماد امید به دگرگونی با مخاطره محدود، را بیشتر می کند. همچنین بنا به پژوهش اقتصادشناسان اجتماعی، سرمایه اجتماعی زمینهساز اصلی توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است و همزمان مخاطره به گسیختگی اجتماعی را کاهش میدهد. افزون بر این افزایش سرمایه اجتماعی و امید اجتماعی در شرایط سرکوب حاکمیت، میتواند تیغه سرکوب نیروهای امنیتی را کند کرده و سازمان سرکوب حاکمیت را در بلند مدت مستهلک کند. بدنه نیروهای امنیتی که جزئی از مردم است کم یا زیاد تحت تاثیر سرمایه اعتماد شهروندان به آنها گرایش پیدا میکنند. در همین راستا ریزش در میان نیروهای سرکوبگر شدت گرفته و دستگاه سرکوب دیر یا زود کارآمدی خود را از دست میدهد. با هر گامی که دستگاه سرکوب به عقب برمیدارد، جنبش مدنی خود را گسترده و مستقر میکند. این نیز امید به دگرگونی با هزینه اندک را افزایش میدهد. سرمایه نهادی منظور از سرمایه نهادی بیان توان نهادسازی، نظم و سازمان یافتگی نظامهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است و تضمینکننده ثبات و امنیت در جامعه و گروههای اجتماعی است. انباشت سرمایه نهادی از آن رو که گذار مسالمتآمیز به وضعیت مطلوب را ممکن می کند، امید اجتماعی به دگرگونی را گستردهتر مینماید. توسعه سرمایه نهادی در چارچوب سازمانهای مردمنهاد، برخاسته از سرمایه اجتماعی- که پیشتر به آن پرداخته شد- امید اجتماعی را به دگرگونی با هدف توسعه پایدار و مخاطره محدود با بیشتر می کند. فرد به جمع پیوسته و در نتیجه خود را تنها نمییابد. جامعه پیشرفته، متشکل از نهادها و جامعه نهادآفرین است و فرد و گروههای پایه کارکردهای خاص خود را دارند. در جوامعی که سرمایه نهادی محدود است، افراد به شکل «اتمیزه» وجود دارند یا در چارچوب نهادی اولیه (Primary groups) مانند خانواده یا عشیره قابلیت سازماندهی شدن دارند. گذر از جامعه سنتی به جامعه سازمان یافته یا جامعه سازمانی(Organization society) معمولا با دشواری و مقاومت نهادهای سنتی همراه است. تصمیمسازی و تصمیمگیری افراد(یعنی اتمهایی) که مبتنی بر عقلانیت فردی است، در مقایسه با تصمیمگیری سازمانی از عقلانیت سازمانی برخوردار نیستند، رنگ عاطفی و موقت داشته و بنابراین ناپایدارترند. در جوامع توسعهنیافته افراد معمولا عامل مهم تغییر و تحولات هستند تا نهادها و سازمانهای اجتماعی به همین دلیل تصمیمگیریهای کلان سیاسی در این جوامع معمولا از بالا و مستقل از شهروندان سازمان یافته، طبقات و موسسات اجتماعی صورت میگیرد. توانایی نهادی-سازمانی که هماهنگکننده کثرت و تبدیل توانایی فردی به تواناییسازمانی است، نشانه بلوغ جامعه و هم زمان قوت مکانیسم ثبات سازی در جامعه است. سرمایه نهادی در این فرایند نقش قابل توجهی را بازی خواهد کرد. تولید امید اجتماعی به دگرگونی مثبت و با ریسکهای کم در چنین شرایطی افزایش می یابد. کارکردهای سرمایه نمادین پیوندی آشکاری میان سرمایه نمادین و امید اجتماعی وجود دارد. و چهرههای شناخته شده اعم از هنرمندان و ورزشکاران- بهواسطه تولید ارزشهای هنری، فرهنگی و نمادها به عنوان “سرمایه نمادین” تلقی می شوند. بدین ترتیب آنها با آفرینش هنری و فرهنگی سهم مهمی در ساختار فرهنگی و اجتماعی داشته و بهواسطه آن بر سایر جنبه های زندگی اجتماعی نظیر سرمایه اعتماد اجتماعی، سرمایه نهادی و ساختار و در نتیجه امید اجتماعی تاثیر می گذارند. آفرینش هنری تصادفی و بدون مقدمه ظاهر نمی شود، بلکه در یک بستر و زمینه و شبکه معین اجتماعی فرامی روید. به همین دلیل با نارسایی و ناکامی های اجتماعی یا تحولات مثبت پیوند تنگاتنگی دارد. از این رو هنرمندان مستقل و منتقد وضع موجود، خواسته یا ناخواسته اغلب مسائل و معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در فرآوردهای هنری خود بیان میکنند و راهی را به سوی نقد وضع موجود می گشایند. این نوع هنر به افزایش آگاهی عمومی در مورد تنگناهای گوناگون جامعه کمک میکند و میتواند مبنایی برای دگرگونی اجتماعی باشد. در همین راستا، هنرمندان منتقد و مستقل معمولاً به ترویج تفکر متفاوت یا نقادانه و مناقشه در مورد تنگناهای گوناگون در جامعه کمک میکنند. نماد امید کودکان در احقاق حقوقشان به گفته محمدمهدی سیدناصری مدرس دانشگاه، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور منتخب، روزهای عجیبی را در پیش دارد. پزشکیان چه دوست داشته باشد چه نه، آخرین بانگ امید برای جامعهی پر از شکاف اجتماعی ایران برای بهبود وضعیت کشور است. شکاف اجتماعی که در جامعه ایجاد شده و در کنار آن با انقلاب دیجیتالیسم در جهان در این چند سال و بخصوص پس از شیوع کرونا، نسل جدید (نسل زد و آلفا) نگاه متفاوتتری به مسائل فرهنگی و اجتماعی دارند و رئیسجمهور و تیم همراه او میبایست به یک راهکار صریح و روشن در این باره برسند. مسئلهی اقتصاد، فیلترینگ، شبکههای اجتماعی و هزاران مسئله دیگر پیش روی پزشکیان است و او می بایست به عنوان رئیسجمهور برای آنها راهکار مشخص ارایه بدهد. فرصت زیادی هم نیست، چون ممکن است هر کدام از اینها تبدیل به یک بحران تازه برای کشور عزیزمان شوند. مسعود پزشکیان در روزهای تبلیغات انتخاباتی جز تنها نامزدهایی بود که به کودک و حمایت از حقوق کودک پرداخت و به دفعات دربارهی مظلومیت کودکان کشورمان با بیماری پروانهای و دشواری در تهیه داروهایشان به علت تحریمها سخن گفت و حالا که او رییسجمهور کشور است میبایست با حاکمیت قانون از حقوق کودک ایرانی حمایت کند چون این روزها بیش از پیش و به طرق مختلف حقوق کودکان در کشورمان نقض میشود، باید پذیرفت که مسیر سختی پیش روی رئیسجمهور منتخب ایران است اما او قطعاً بهتر از همگان با این مسیر آشناست وگرنه پای به آن نمیگذاشت. امیدوارم که رئیسجمهور پزشکیان بتواند این مسیر را به خاطر ایران ، امید، اینده و کودکان ایران به سلامت طی نماید. یادمان باشد که دولت متولی و مجری اصلی احقاق حقوق کودکان است و نقش انکار ناپذیری در این موضوع دارد. توجه به آموزش کودکان، ترویج حقوق و حمایت همه جانبه از آنها از مهمترین مطالباتی است که میتوان از دولت آینده برای کودکان متصور شد. در حال حاضر مهمترین معضلی که در حمایت از کودکان با آن سر و کار داریم آسیبهای اجتماعی است که کودکان در جامعه با آن مواجه هستند و این موضوع آنها را در وضعیت مخاطرهآمیزی قرار داده است؛ حتی کودکانی که بالفعل دچار یکی از عارضهها نیستند در این شرایط اجتماعی، پتانسیل تبدیل شدن به یک کودک آسیب پذیر را دارند و به دلیل آسیبهای اجتماعی موجود در معرض خطر هستند. آسیبهای اجتماعی موضوعاتی چند بعدی هستند و عوامل مختلفی روی ایجاد آنها تاثیر میگذارد، به طور قطع یکی از این مسائل، بحث قانون، خلاء قانونی و اجرای قوانین موجود است. ما در حوزهی کودکان نیازمند قوانینی هستیم که بازدارنده و حمایتگر باشند و الزاماتی را از جنبههای حمایتی ایجاد کنند و مهمتر از آن، این قوانین میبایست در جامعه اجرا شوند. وظیفه اساسی دولت، اجرای قوانین موجود و ارائه لوایح مناسب است، در حال حاضر در اجرای قوانین دارای مشکلاتی هستیم و میبینیم که برخی از آسیبهای حوزهی کودک به درستی مدیریت و اداره نمیشوند. به طور مثال دولت از طریق وزارت رفاه و سازمان بهزیستی متولی حل و فصل کار کودک و یا زبالهگردی کودک است، اما میبینیم که نمیتواند قوانین موجود را به درستی اجرا کند و عملکرد مناسبی ندارد. از این رو هنوز در این حوزه مشکلات اجرایی متعددی داریم؛ و به دلیل مسائل اقتصادی و اجتماعی پیچیده روز به روز وضعیت برای این گروه از کودکان بدتر میشود، به طور مثال دولت از طریق مرجع ملی حقوق کودک در وزارت دادگستری میبایست هماهنگیهای میان سازمانی را میان سازمانها و نهادهای دولتی در خصوص مسائل کودک ایجاد نماید. هر سازمانی مانند وزارت کشور و وزارت رفاه و تمام سازمانهای دولتی وظایفی را در حوزهی کودک برعهده دارند، اما در بسیاری از مواقع شاهد موازیکاریهایی هستیم و یک کار به چند روش مختلف در چند اداره انجام میشود و هیچکدام هم به نتیجه نمیرسد. دولت متولی و مجری اصلی احقاق حقوق کودکان است، کنوانسیون حقوق کودک ملل متحد سندی لازمالاجرا است که دولت میبایست در راستای تحقق منافع عالی کودکان آن را به عنوان قانون به صورت کامل اجرا نماید، اما میبینیم که هنوز با تحقق مفاد کنوانسیون حقوق کودک فاصله زیادی داریم. به راستی باید به فکر حمایت و تحقق حقوق کودکان نسل آلفا در کشورمان باشیم و اینده کودکان کشور عزیزمان ایران ،برایمان مهم باشد و این را هم فراموش نکنیم که نقش رییسجمهور و تصمیماتش در اینده کودکان سرزمینمان ایران بسیار تاثیرگذار است، تصمیماتی همچون ؛ ۱-کمک به اجرایی شدن اصل سوم و پانزدهم قانون اساسی، قانون حمایت از اطفال و نوجوانان و نیز کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک ، ۲-اختصاص ردیف بودجه برای ارتقای کیفیت زندگی شایسته برای کودکانِ در وضعیت دشوار از جمله کودکان کار، ۳-توجه به نظام آموزشی در راستای ایجاد فرصتهای برابر و آموزش باکیفیت، ۴-توجه به شرایط زیستی کودکان مهاجر و پناهنده، ۵-حل موضوع فیلترینگ بخاطر اینکه این روزها از هر چهار کودک ایرانی سه کودک به فیلترشکن دسترسی دارد که تبعات فاجعهباری بروی زندگی آنها دارد. کودکان بزرگترین سرمایههای جامعهی ما هستند و ما برای تغییر دادن سرنوشت این کشور و ساختن آیندهای بهتر به ایشان امیدواریم، و در اخر از جناب آقای دکتر پزشکیان به عنوان نماد امید در این روزهای جامعه ایران میخواهم که بر اساس مادهی 4 منشور حقوق شهروندی جهت احتران به حقوق کودکان که راهی به سوی ساختن جامعهای انسانیتر و پایدارتر است قدم بردارد که احقاق حقوق کودکان و تربیت انسانهایی با شخصیت انسانی و اخلاقی توسعهیافته، سرمایهگذاری برای آیندهای بهتر است را در دستور کار دولت خود قرار دهد.