جامعه
محمد راستی- وحدت در هر جامعه و هر کشوری مهم است به طوری که وحدت داخلی میتواند آن کشور را در دستیابی به اهداف دولت و ملت یاری رساند. در شرایط کنونی که کشور با تحریمهای ظالمانه آمریکا مواجه است لزوم حفظ وحدت و انسجام داخلی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. وحدت، در لغت به معنی یکی شدن، یک دست شدن، حول محوری چرخیدن، برادری، اتحاد، مرکب شدن و اتفاق است. انسجام نیز به معنای روانی در کلام و هماهنگی آمده است. اتحاد و وحدت ملی مقولهای است که بیشتر جنبه داخلی دارد و در چارچوب مرزهای کشور معنا مییابد و اصطلاحات دیگری همچون؛ وفاق ملی، همبستگی ملی و وحدت، تا حدودی به این مفهوم شبیه است و در اصطلاح یعنی برنامهای برای رسیدن به اهداف عالی و بلندمدت. امام خمینی (ره) وحدت را عامل قدرت و تفرقه را موجب سستی پایه دیانت تلقی کرده و وحدت جهان اسلام برای امام (ره) آرمانی بزرگ تلقی میشد. ایشان درد و ضعف ملت را در تفرقه میداند و مجد و عظمت را در وحدت و همدلی. ایشان راهکارهای مؤثری را برای تحقق همگرایی و همدلی امت اسلامی ارائه میدهند و خود نیز پای در میدان مینهد و به بسیاری از آن راهکارها جامه عمل میپوشاند. طول تاریخ ثابت شده عزت مندى و آزادى در سایه شجره طیبه اتحاد و همبستگى امکان پذیر است. چنان چه امام على در این باره فرموده است: «هیچ ملتى درباره انجام کارى باهم متحد نشد، جز این که نیرو و قدرت پیدا کرد و هیچ ملتى از این قدرت بهره نگرفت، مگر این که خداوند گرفتارى آنان را بر طرف کرد و آنها را از بلاى ذلت نجات داد.» عبرت از گذشتگان به خوبی این را نشان میدهد که وحدت و همبستگی همواره عامل پیروزی بوده است. همچنان که امیرالمومنین در خطبه معروف قاصعه عزت مندى و موفقیت و ذلت امت هاى گذشته را مبنى برهمگرایى و اختلاف دانسته و فرمودهاند: «اگر بیندیشید در تفاوت احوال آنها در زمان خوشى و رفاه و زمان سختى، آنگاه لازم مى شود برشما که به سراغ عواملى بروید که باعث عزت و اقتدار آنان شد و دشمنانشان را از آنها دور کرد و عافیت و سلامت برایشان آورد... و آن عبارت است از پرهیز از تفرقه و اهتمام به الفت و محبت و توصیه و تشویش برهمگامى و همبستگى...» در ادامه آن حضرت تاکید میکند عزت و کرامت در سایه الفت و اتحاد ایجاد میشود و با نگاه به گذشتگان و عبرت گرفتن از آنان باید از اختلاف و پراکندگی پرهیز کرد: «و با نگاه به عاقبت دیگر بنگرید آنها چگونه بودند هنگامى که جمعیت هایشان متحد، خواستهها متفق، قلبها و اندیشهها معتدل، دستها پشتیبان هم، شمشیرها یارى کننده یک دیگر، دیدهها نافذ و عزمها و هدفها همه یکى بود؛ آیا زمامدار و پیشواى همه جهانیان نشدند؟! از آن طرف پایان کار آنان را نیز بنگرید، آن هنگام که پراکندگى درمیان آنها واقع شد، الفتشان به تشتت گرایید، اهداف و دلها اختلاف پیدا کردند، به گروههاى متعددى تقسیم شدند و در اثر پراکندگى، باهم به نبرد برخاستند. (در این هنگام بود) که لباس کرامت و عزت از تنشان بیرون شد و وسعت و نعمت از آنان سلب شد و تنها سرگذشت آنان در میان شما باقى مانده که مایه عبرت براى عبرت گیرندگان است...» اصولا واژه وحدت و یا اتحاد در مسایل اجتماعى در مواردى استفاده مى شود که نوعى اختلاف وجود داشته باشد تا وحدت به وجود آید چرا که بدون هیچ گونه اختلافی، اتحاد موجود بوده و دیگر وحدت معنا نخواهد داشت در حالی که اسلام دعوت به همگرایى و اتحاد میکند. از سوى دیگر وجود برخى از اختلافات، معقول و منطقى است. چنان چه اختلافات طبیعى مانند اختلاف رنگها و قبیلهها لازمه آفرینش و خلقت انسان به حساب میآید؛ بنابراین معناى وحدت آن نیست که در جامعه اختلاف رنگ، زبان، اختلاف سلیقه، تضارب اندیشه و حتی جناح بندى سیاسى وجود نداشته باشد. زیرا در اسلام به انتقادهاى سازنده، تضارب اندیشه و رقابت هاى سیاسى منطقى سفارش شده و آنها از اصول پذیرفته شده هستند و این عناصر معمولا اختلاف آور مى باشند. همین طور معناى وحدت آن نیست که اقلیتهاى مذهبى از عقاید خود دست برداشته و عقیده اى واحد داشته باشند و یا سنىها شیعه و شیعیان سنى شوند.