روزنامه کائنات
5

گزارش

۱۴۰۲ چهارشنبه ۱۸ بهمن - شماره 4544

کائنات به بهانه سالروز بعثت پیامبر اکرم (ص) گزارش می‌دهد

نقطه عطف اتحاد امت اسلامی

 مهران خدایی - عید مبعث حضرت محمد (ص)، مبعوث شدن رسول اکرم به پیامبری، سرآغاز راه دین مبین اسلام است. سال‌های طولانی بود که مردم جهان به خصوص جزیرة العرب از نور مستقیم خورشید نبوت دور گشته و در تاریکی جهل و خرافات غوطه ور بودند.
در این دوران اشرافیت، غارتگری، قساوت، تعصبات نژادی، قبیله‌ای، مادیگری، بت پرستی و دیگر فضایل اخلاقی پایمال و رذایل اخلاقی، اصول زندگی شده بود.
در این هنگام که بشریت در کویر خشک رذایل گرفتار بود؛ مردی در دل کوه‌های مکه، خدا را عبادت می‌کرد، در کنار بت‌ها و ظلم‌ها زندگی کرد، ولی هیچ‌گاه بت را سجده نکرد و دامن مقدسش به ظلم آلوده نشد.
بِعثَت به برگزیده شدن حضرت محمد (ص) به پیامبری و آغاز رسالت او اشاره دارد که بنابر مشهور، در ۲۷ رجب سال چهلم عام الفیل روی داده است. از این‌رو در فرهنگ شیعی ۲۷ رجب، به عنوان «عید مبعث» گرامی داشته می‌شود. بعثت پیامبر سرآغاز دین اسلام و مقدمه برچیدن شدن بت‌پرستی از حجاز بود.
بعثت به معنای برگزیدن فردی به پیامبری از سوی خدا و آغاز دوره نبوتش است. هرچند بعثت درباره برگزیدن همه پیامبران به نبوت کاربرد دارد، اما از آن برگزیدن حضرت محمد(ص) به پیامبری متبادر می‌شود. از این‌رو در فرهنگ اسلامی، روز مبعث به روزی گفته می‌شود که حضرت محمد (ص) به رسالت مبعوث شده است. بعثت در لغت به معنای برانگیختن است همچنین به معنای ارسال و روانه کردن نیز آمده است.
بعثت در قرآن کریم، به معنای برانگیختن و فرستادن پیامبران برای هدایت مردم و نیز حشر مردگان به کار رفته است. غار حراء، محل بعثت پیامبر (ص) در کوه نور مکه واقع شده است.
بعثت پیامبر اکرم (ص) بنابر مشهور در ۴۰ سالگی و بنا به قولی، در ۴۳ سالگی حضرت محمد (ص) رخ داده است. طبق گفته مورخان، بعثت در ۲۷ رجب سال چهلم عام الفیل و بیستمین سال حکومت خسرو پرویز بر ایران روی داده است. هرچند برخی ۱۷ یا ۱۸ رمضان، یا یکی از روز‌های ربیع الاول را روز بعثت دانسته‌اند، شیعیان ۲۷ رجب را برگزیده‌اند.
ماجرای آغاز رسالت پیامبر
پیامبر وقتی که در غار حرا به تفکر و عبادت مشغول بود، با نزول نخستین آیات سوره عَلَق، بعثتش آغاز شد و با نخستین آیات سوره مدثر ادامه یافت. پیامبر (ص) ابتدا همسرش خدیجه (س) و پسر عمویش علی (ع) را در جریان نبوت خویش قرار داد. سه سال بعد با نزول آیه وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ ﴿۲۱۴﴾ (ترجمه: و خویشان نزدیکت را هشدار ده.) [ شعراء–۲۱۴]آشنایانش را از نبوت خود آگاه کرد و در همان سال با نزول آیه فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ ﴿۹۴﴾ (ترجمه: پس آنچه را بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب) [ حجر–۹۴]نبوتش را علنی کرد.
پیامبر (ص) نخستین بار در بازار عُکاظ، جایی که مردم برای تجارت در آن جمع بودند و عده‌ای نیز در بلندی‌های آن به بیان اشعار تازه و داستان‌های گوناگون مشغول بودند، دعوت خویش را آشکار کرد. ابولهب و عده‌ای دیگر، پیامبر (ص) را آزار رساندند؛ اما ابوطالب در حمایت از پیامبر (ص) آنان را تنبیه کرد.
بعثت پیامبر اکرم (ص)، نقطه عطف اتحاد امت اسلامواکنش پیامبر به نزول فرشته وحی
اولین وحی، همراه با هیبت و احساس سنگینی بار عظیم رسالت توسط جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد. پیامبر در کودکی به واسطه پاکی درونی که داشت و نیز بیزاری از محیط فاسد آن زمان مکه، میل به تنهایی و گوشه‌گیری از شهر و دیار خود را داشت. به همین جهت، عزلت‌های یک ماهه در کوه‌های اطراف مکه و بعد بازگشت به شهر، خواب‌هایی که حال و هوای جهان غیب داشت، شنیدن صدای ملک وحی پیش از بعثت و ارتباط سه ساله اسرافیل و ۲۰ ساله جبرئیل با ایشان آمادگی‌هایی بوده که ایشان را برای ابلاغ پیامبری مهیا می‌ساخته است. البته روایات دیگری وجود دارد که پیامبر (ص) را ناآشنا به فضای وحی و ارتباط با فرشتگان معرفی می‌کند: نگاه ناباورانه پیامبر (ص) به حادثه وحی و ترس از پریشان خاطری یا جن زدگی، مشورت با خدیجه و تأییدگرفتن از ورقة بن نوفل به عنوان شاهد پیامبری او و آرام شدن حضرت با دلداری وی، مضامین این دسته از روایات است. این دسته از روایات با سیر رشد و فضای تربیتی حاکم بر پیامبر (ص) و بصیرت و بینش او نسبت به وظیفه سنگین رسالت، ناسازگار دانسته شده است.
جایگاه بعثت در فرهنگ شیعی
در فرهنگ شیعی ۲۷ رجب به عنوان عید مبعث شناخته می‌شود و جشن‌هایی به همین مناسبت برگزار می‌گردد. این روز در ایران و برخی از مناطق عراق تعطیل رسمی است.
بعثت نقطه آغاز یک زندگی جمعی توأم با صلح و آرامش
بعثت پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نوید یک مژده برای جامعه بشری برای همزیستی مسالمت‌آمیز به ارمغان آورده است. «بعثت» برانگیختن انسان‌ها یا یک نوع تحول بنیادین با دگرگونی اساسی در بخش‌های مختلف جامعه ایجاد کردن است. بعثت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقطه آغاز یک زندگی جمعی توأم با صلح و سازش و آرامش است. به دلیل اینکه از اولین پیام‌های دعوت حضرت رسول‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله پیام صلح، پیام آشتی و پیام زندگی جمعی و گروهی است که اسلام را به عنوان دین رحمت و دین صلح و سازش مطرح کرده است. مبنای دین اسلام، اخلاق، عزت، کرامت و علوّ انسان است و انسان بما هو انسان، مورد تکریم و تعظیم قرار دارد، اسلام به عنوان متمم و مکمل اخلاق بشری، آمده است که جامعه را به صلح و صفا دعوت کند. به عکس آنچه دشمن امروز به دنبال آن است که دین اسلام را دین خشن، خوف و متعرض به جان و مال دیگران معرفی کند.
۲۷ رجب به عنوان روز مبعث، روز صلح، روز زندگی همزیستی مسالمت‌آمیز میان پیروان تمام ادیان و ابنای بشر از هر دین و آیینی که باشند اسلام اجازه نمی‌دهد که ضرر و آسیبی به انسان بما هو انسان متوجه او نشود چه برسد به اینکه فرد، پیرو دین اسلام نبوده و پیرو آیین خاصی باشد. به نظر می‌رسد مبعث یک درس، عبرت و سرمشق و رهبری برای تمام انسان‌ها است.
بعثت پیامبران عقل خفته در وجود آدمی را بیدار می‌کند
بعثت پیامبران تأثیر بسیار مهمی با رشد عقلانیت در بین انسان‌ها دارد. به ویژه این رشد با ظهور اسلام از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نمود پیدا کرده است. برای فهم بهتر این ارتباط سخنی از علی (ع) که در نهج البلاغه آمده است: خدای تبارک و تعالی پیامبران خود را در بین مردم برانگیخت و این پیامبران را پیاپی فرستاد تا میثاق فطرت را به یاد انسان‌ها بیاورند، آن عهد و پیمانی که همه انسان ها در عالم زر به عبودیت الهی سپرده بودند و این نعمت‌های فراموش شده را تا اینکه عقل های فراموش شده در وجود انسان کاویده شود. در حقیقت اگر به تعالیم قرآن کریم که حاصل بعثت پیامبران بر وجود مقدسشان وحی شده است نیز نظر افکنیم، در آن هر جا که سخن از شگفتی‌ها به میان می‌آید، مخاطب شگفتی‌ها، اولی الالباب و خردمندان هستند نه مردمان معمولی که برخی از عقلشان فاصله گرفته‌اند. پیامبران و ائمه در سخنان و روایات بر عقل و تعالیم و احکام آن پای فشاری می‌کنند و به گونه‌ای این دو حجت با هم هماهنگ‌اند که در اصطلاح گفته‌اند «کلما حکم بالعقل حکم بالشرع و کلما حکم بالشرع حکم بالعقل»؛ احکام شرع مؤید احکام عقل و احکام عقل موید احکام شرع است. بنابراین آنچه که به عنوان دستاوردهای بعثت می‌توانیم در این ایام طرح کنیم، این است که با بعثت پیامبران این عقل خفته در وجود آدمی بیدار می‌شود، عقل‌های دفن شده شخم زده می‌شوند و امکان رشد و شکوفایی فرا می‌رسد.
تأسیس مدرسه ایدئولوژی، ایمانی و اخلاقی از سوی پیامبر(ص)
مبعث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله یک تحول بسیار جدی و عمیق در جامعه آن روزها بوده است. جامعه‌ای که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در آغاز رسالتش در مکه با آن مواجه شد با جامعه‌ای که در مدینه بنا کرد، کاملاً متفاوت بود؛ از لحاظ علمی رشد علمی که جامعه داشت، بی‌سوادی اولیه منتقل شد به یک جامعه طالب علم و جامعه‌ای که ترقی علمی بسیار برایش مهم بود و تجلیات علمی زیادی در برهه‌های تاریخی بعدی داشت. از لحاظ معنوی نیز، حالات عرفانی که ما در اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در مدینه می‌بینیم با آن ظلماتی که قبل از پیامبری حضرت ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به چشم می‌خورد کاملاً متمایز است. همچنین از لحاظ نظام اجتماعی، حکومتی که رسول‌ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله در مدینه به وجود آورده بود تفاوت چشم‌گیری با نظام قبیله‌ای شهر مکه داشت.
در برهه‌ای از تاریخ، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را می‌بینیم که حضرت تنها با دو نفر نماز می‌خواند. اما امروز در هر مسجدی هزاران نفر گاهی اوقات کمتر و بیشتر شاهدیم، در هر شهر و کشوری مساجد متعددی وجود دارد که در کل میلیون‌ها نفر اهل قبله هستند و اینها تحولاتی است که بعد از بعثت حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله ایجاد شده است. بزرگترین دستاورد بعثت مدرسه‌ای است که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به عنوان مدرسه فکری، ایدئولوژی، ایمانی و اخلاقی تأسیس کرد. اصولاً ایشان یک جریان فکری ایجاد کرد که امروز حتی غیر از مسلمانان از آن بهره می‌برند.
هدف از بعثت انبیا رسیدن به کمال الهی
اینکه هدف از بعثت انبیا شناخت پروردگار عالمیان و رسیدن به قرب و کمال الهی است. تفکر و اندیشه تنها با عزلت گزیدن میسر می‌شود. چون پیامبران، قبل از اینکه به رسالت مبعوث شوند، می‌بایست راه‌های کمال را بپیمایند تا در پرتو آن به قرب خدا و شناخت خدا نائل شوند، این امر میسر نمی‌شد مگر با عزلت و تنهایی!
‌ بنابراین یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای دستیابی به تفکر این است که انسان مدتی را در صحرا باشد، به همین خاطر اکثر انبیاء شغل چوپانی داشتند. در روایت آمده است که «ما بعث الله نبیا قطّ حتی یسترعیه الغنم لیعلمه بذلک رعیه الناس»؛ خداوند هیچ پیامبری را بر  نمی‌انگیخت، مگر اینکه بر چوپانی می‌گمارد تا از این طریق، تربیت و مدیریت مردم را به او بیاموزد. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در شب مبعث جبرئیل را به هیبت اصلی او مشاهده کرده است. در سوره «تکویر» به خوبی به این موضوع اشاره می‌شود که خداوند می‌فرماید: «وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ»، قطعاً آن -فرشته وحى- را در افق رخشان دیده است، بنابراین وحی در این شب به صورت غیر مستقیم توسط جبرئیل انجام شده است و فرشته وحی فرمان الهی را به شخص رسول خاتمصلی‌الله‌علیه‌وآله ابلاغ کرده است.
بعثت بزرگ‌ترین حادثه در تاریخ آخرالزمان جامعه بشریت
مبعث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بزرگترین حادثه در تاریخ آخرالزمان جامعه بشریت است. عید مبعث سرفصل مهمی در تاریخ و تحولات تاریخ ایفا کرده است، چرا که آخرین فرستاده خداوند همراه با کاملترین دین با برآورده کردن نیازهای فکری معنوی و سیاسی به رسالت مبعوث شد و عید مبعث از ایام الله محسوب می‌شود. شخصیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مایه وحدت و انسجام اسلامی است. مشترکات عالم اسلام بسیار زیاد است، یعنی اگر در عقاید، مناسک و اعمال سیر کنیم، مشاهده می‌کنیم که تقریباً در بیش از ۹۰ درصد از موارد مسلمان‌ها اتفاق‌نظر دارند. در توحید، بعثت پیامبر (ص)، در بحث معاد، حتی در بحث امامت و ولایت که مسلمانان قایلند بدون امام و ولی نمی‌توان زندگی کرد، منتها در مصادیقش اختلافاتی رخ می‌دهد. بعثت پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرصتی برای محور قرار دادن شخصیت ایشان در زمینه‌های تقریبی بیداری اسلامی است. در نظام ارزشی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آورده است، اقامه قسط جز اهداف اصلی رسالت ایشان مطرح بوده است، در سوره «حدید» خداوند در این باره می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...»، اقامه قسط جز اهداف رسالت انبیا و طبیعتاً رسالت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است. عدالت خواسته، هدف و آرمان همه انبیا و اولیا بوده است، به طوری که آرمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده که شعار و پرچم اصلی قیام امام عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف حول محور عدالت است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «او خواهد آمد و جهان را از عدل و داد پر خواهد کرد».
برخی نقل‌های مشهور از بعثت پیامبر صحیح نیستند
بر روایات تاریخی مشهوری که چگونگی بعثت پیامبر اکرم (ص) را توصیف کرده، خدشه‌های اساسی وارد است. براساس این نقل‌ها، پیامبر اکرم (ص) بر فراز کوه حرا بود که جبرئیل به سیمای واقعی خود بر آن حضرت نازل شد؛ درحالی‌که تمام افق را پر کرده بود. دو پای جبرئیل بر فراز دو قلۀ کوه بود و پیامبر خدا (ص) هر کجا را که می‌نگریست، جبرئیل را می‌دید. در این هنگام، رسول خدا (ص) از این هیبت به وحشت افتاد و جبرئیل به شکل قابل تحمّلی به خدمت پیامبر رسید.
او از آن حضرت خواست که پنج آیۀ ابتدای سورۀ مبارکۀ علق را بخواند. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «من خواندن بلد نیستم». جبرئیل او را در آغوش می‌گیرد و به‌سختی فشار می‌دهد و می‌گوید: «بخوان». آن حضرت باز هم می‌فرماید: «من نمی‌توانم». جبرئیل بار دیگر ایشان را فشار می‌دهد و باز هم رسول خدا (ص) بیان می‌کند که قادر به خواندن نیست. در مرتبۀ سوم چنان رسول خدا (ص) را فشار می‌دهد که آن حضرت می‌فرماید: «نزدیک بود جان از تن من خارج بشود». بعد از این شروع به خواندن کرد و جبرئیل هم به آسمان برگشت.
بنا بر این نقل، پیامبر خدا (ص) از این حوادث به‌شدت مضطرب بود؛ به‌گونه‌ای که وقتی می‌خواست از کوه پایین بیاید، نزدیک بود خود را به پایین پرتاب کند! او با اضطراب وارد خانه شد و خطاب به حضرت خدیجه (س) فرمود: «زَمِّلُونِي»، «دَثِّرُونِي»؛ یعنی مرا بپوشانید و در جامه‌ای بپیچید. خدیجه (س) نگران شده، می‌پرسد: «چه حادثه‌ای پیش آمده است؟». رسول خدا (ص) واقعه را نقل می‌کند و می‌فرماید: «من بسیار نگرانم».
در این نقل‌ها آمده که حضرت خدیجه (س) به‌تنهایی یا با پیغمبر خدا (ص) نزد پسر عمویش، ورقة‌بن‌نوفل که نصرانی بود می‌رود و از او راهنمایی می‌خواهد! وقتی ورقة‌بن‌نوفل صحبت‌ها را می‌شنود، رهنمودی می‌دهد. او می‌گوید: «اگر بار دیگر آن موجود بر پیامبر نازل شد، چنانچه فلان خصوصیات را داشته باشد بدانید که شیطان است و از او دوری کنید، وگرنه جبرئیل است و آن حضرت به رسالت مبعوث شده و همچون ابراهیم و موسی و عیسی، پیامبر خدا است».
بار دیگر که جبرئیل نازل شد، با همان شیوه‌ای که ورقة‌بن‌نوفل گفته بود او را آزمودند و پیامبر (ص) یقین کرد که او جبرئیل است.

اشکالات اینگونه نقل ها
علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین (ره) به این نقل از بعثت پیامبر (ص) اشکال کرده که چگونه پیامبر خدا (ص) که سرآمد خلقت و عقل کل است، نمی‌داند که به رسالت مبعوث شده و یک مسیحی او را راهنمایی می‌کند؟! استاد و پدر بزرگوارم، مرحوم علی دوانی (ره) با ایده گرفتن از علامه شرف‌الدین بر روی این موضوع کار کرد و در کتاب «شعاع وحی بر فراز کوه حرا»ء و نیز در «تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت» با بیان دلایلی، این نقل را به‌کلی باطل دانست. بعد از ایشان، علامه سید جعفر مرتضی عاملی ـ‌حفظه الله تعالی ـ در کتاب «الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص)» با ارائۀ دو دلیل، این نقل‌ها را رد می‌کند.
ازجمله استدلال‌های استاد دوانی این است که خدا خود اراده کرده که پیامبر امّی باشد و به‌ظاهر خواندن و نوشتن نداند تا مشرکان در برابر دعوت آن حضرت نگویند، او با خواندن کتاب‌های پیشینیان این ادعاها را برای مردمان بی‌سواد مطرح کرده است.
«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ»
اوست آن کس که در میان بی‌سوادان پیامبری از خودشان مبعوث کرد که آیات او را بر آنان تلاوت کند و پاکشان سازد و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد، هرچند پیش از آن در گمراهی آشکار بودند. این معجزۀ اسلام است که چنین پیامبری را از میان گروهی بی‌سواد مبعوث می‌کند و اراده می‌کند که خودِ پیامبر نیز خواندن نداند، پس چگونه است که جبرئیل به پیامبر (ص) حکم می‌کند که بخوان و بر این امر پافشاری می‌نماید؟‌!
در برخی از نقل‌ها آمده است که جبرئیل لوحی را مقابل پیامبر (ص) گرفته بود که از روی آن بخواند و ایشان می‌فرمود: نمی‌توانم. برخی نقل‌ها نیز می‌گوید که مقصود جبرئیل این بود که این پنج آیه را تکرار کند.
باید پرسید: چطور پیامبر که عقل کل و برترین خلقت الهی است، قادر نیست پنج جملۀ کوتاه را به زبان مادری خود تکرار کند، آن هم بعد از اینکه جبرئیل سه بار این آیات را تکرار می‌کند؟!
بنا بر نظر استاد دوانی اگر فشار دادن جبرئیل چنین خاصیتی داشته که می‌توانسته بی‌سوادی را قادر به خواندن کند، چرا همان بار اول اثر نکرده و  سه بار آن حضرت را فشار می‌دهد تا آنجا که در مرتبۀ آخر نزدیک بوده که جان آن حضرت از تن خارج شود؟! از سوی دیگر، چگونه پس از این زمان، این خاصیت از بین می‌رود و باز هم پیامبر (ص) تا آخر عمر چیزی را نخوانده است.
اشکال دیگر این است که ما در این نقل‌ها از بعثت پیامبر اکرم (ص) داریم که جبرئیل با ««إقرأ»» شروع می‌کند و با ««ما لَمْ يَعْلَمْ»» پایان می‌دهد و «بسم الله الرحمن الرحیم» در کلام او نیست، درحالی‌که سورۀ علق با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع شده است.
اشکال دیگر این است که منظور خداوند از ««اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ»» و آیات بعد از آن، چیست؟ اگر بنا باشد پیامبر فقط این آیات را تکرار کند، چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود؟ و اگر مقصود این باشد، تکرار کردن که دیگر نیاز به سواد ندارد.
اما از این قسمت روایت که بگذریم، مطالبی که در ادامه گفته شده نیز با شأن رسول خدا (ص)‌ سازگار نیست. چطور اشرف انبیا با دیدن فرشتۀ وحی این‌قدر دچار اضطراب می‌شود که می‌خواهد خود را از بالای کوه به پایین پرتاب کند و یک فرد نابینای مسیحی او را راهنمایی می‌کند؟! دربارۀ هیچ پیامبری چنین نقل‌هایی نداریم که نشان بدهد آنان در هنگام رسیدن به رسالت، دچار چنین اضطراب و تردیدی شده‌اند، درحالی‌که مقام همۀ آنان از پیامبر اسلام (ص) پایین‌تر است.
این‌گونه نقل‌ها با سخنان معصومان سازگاری ندارد. امیرالمؤمنین (ع) در خطبۀ قاصعه می‌فرماید:
وَ لَقَدْ قَرَنَ اللّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ‏ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ.[5]
و از آن زمان که آن حضرت (ص) را از شیر گرفتند، خدا بزرگ‌ترین فرشته از فرشتگان را همراه او کرد که شب و روز او را در راه کرامت‌ها و نیکی‌های اخلاق جهان حرکت دهد و من نیز دنباله‌روی او بودم، چنان که بچه‌شتر درپی مادرش می‌رود و او هر روز عَلم و نشانه‌ای از اخلاق خود برمی‌افراشت و به من امر می‌فرمود که از آن پیروی کنم.
پیامبر بزرگوار ما که از طفولیت با بزرگ‌ترین فرشتۀ خدا در ارتباط بوده، چگونه در سن چهل‌سالگی از ملاقات جبرئیل به هراس می‌افتد و نمی‌فهمد که چه امری رخ داده است؟!
بررسی سند روایات بعثت پیامبر
از لحاظ سندی نیز این روایات نقل شده از بعثت پیامبر اکرم (ص) جای تأمل دارند؛ زیرا عموماً به عایشه و خواهرزاده‌های او مثل عروة‌بن‌زبیر می‌رسند. عایشه هم نمی‌گوید که این مطالب را از پیغمبر (ص) شنیده است. عایشه مدّعی است که بعد از بعثت پیامبر به دنیا آمده، پس خودش نمی‌تواند به ماجرای بعثت آگاه باشد؛ بنابراین نقل او مرسل است و حجّیت ندارد. عروة‌بن‌زبیر و دیگرانی هم که این روایات از آنان نقل شده، به جعل حدیث معروف هستند.
بعثت پیامبر در روایات صحیح
استاد دوانی (ره) علاوه بر ذکر این دلایل، روایتی زیبا و متناسب با شأن رسول خدا (ص) از امام هادی (ع) نقل می‌کند. براساس این روایت، پیامبر (ص) بعد از آخرین سفر تجاری، هرچه از سود این سفر به‌دست آورد، به نیازمندان بخشید و پس از آن از مردم کناره گرفت. ایشان به غار حرا می‌آمد و به راز و نیاز با خدا مشغول می‌شد.
روزی از روزها خداوند او را آمادۀ انجام رسالت یافت و جبرئیل (ع) را که در هاله‌ای از نور بود بر پیامبر ظاهر کرد. جبرئیل دست پیامبر را گرفت و تکان داد و عرض کرد: «بخوان». آن حضرت فرمود: «چه بخوانم؟». عرض کرد: «نام خدایت را که تو را خلق کرد». و تا آخر آیۀ پنجم سورۀ علق را خواند. پیامبر خدا (ص) نیز شروع به خواندن کرد. جبرئیل عرض کرد: «شما از این لحظه پیامبر خدا هستید».
خداوند در آغاز رسالت، درهای آسمان‌ها را گشود و فرشتگان الهی گروه گروه به محضر رسول خدا (ص) شرفیاب می‌شدند و به آن حضرت تبریک می‌گفتند. رسول اکرم (ص) که برای نخستین بار بود چنین جلال و شکوهی را از خلقت خداوند می‌دیدید، از دیدن این صحنه‌ها دچار شگفتی و بهت شد.
جبرئیل پس از انجام مأموریت خود به آسمان برگشت. پیامبر (ص) وقتی از کوه فرود می‌آمد در بین راه با خود می‌اندیشید که آیا من در این مأموریت و رسالت عظیم موفّق خواهم بود! مبادا قریش به من نسبت جنون بدهند و با پیشرفت کار رسالت مخالفت کنند! خداوند به او وحی کرد: «از تکذیب قریش نگران نباش؛ به‌زودی دین تو گسترش پیدا می‌کند. پرچم حمد در دست تو است و بعد از تو به دست علی (ع) سپرده خواهد شد. علی (ع) را بعد از تو سرآمد همۀ انبیا و اولیا گردانیدیم».
پیامبر خدا (ص) با خود اندیشید که آیا مقصود علی‌بن‌ابی‌طالب است؟‌ ندا آمد: «آری! هموست که روز قیامت زیر پرچم او همۀ انبیا و اولیا و صدّیقین و شهدا وارد بهشت پر نعمت خواهند شد».
بعد برای قوّت قلب پیامبر (ص) خداوند بشارت‌هایی به آن حضرت داد و فرمود: «به‌زودی چشمان تو به دیدار سرور بانوان دو عالم، دخترت فاطمه روشن خواهد شد و از ازدواج او با علی (ع) حسن و حسین (ع)، سرور جوانان اهل بهشت پدید خواهند آمد».
بعد از آنکه پیامبر (ص) از کوه فرود آمد، از صخره‌ها و تخته‌سنگ‌ها ندا می‌آمد: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نَبیَّ اللّه.
یکی از اصحاب امام کاظم‌ (ع) از آن حضرت دربارۀ بعد از بعثت پیامبر (ص) سؤال کرد. آن حضرت فرمود: «من همین سؤال را از پدرم امام صادق (ع) پرسیدم و ایشان فرمود: وقتی رسول خدا (ص) به خانه برگشت، در سیمای او نوری درخشنده بود. وقتی با این حالت وارد خانه شد، خدیجه (س) به استقبال آمد و پرسید: این چه تغییری است که در سیمای شما می‌بینم؟ رسول خدا (ص) فرمود: ای خدیجه، بدان که من به رسالت مبعوث شدم. خدیجه (س) عرض کرد: من سال‌ها منتظر چنین روزی بودم. سپس به آن حضرت ایمان آورد».
در این روایت آمده است که پیامبر اسلام (ص) به امیرالمؤمنین (ع) و خدیجه کبری (س) فرمود: «بدانید که اسلام شرط‌هایی دارد». سپس یک‌به‌یک شروط اسلام را بیان کرد و آن دو بزرگوار پذیرفتند. سپس فرمود: «ایمان شما پذیرفته نمی‌شود مگر آنکه امام بعد از من و جانشینم را در حیات من بشناسید و به او اعتقاد داشته باشید». آنان اعلام اطاعت کردند. پیغمبر (ص) به خدیجه (س) فرمود: «ای خدیجه، با علی به‌عنوان امام بعد از من و وصی و جانشین من بیعت کن». حضرت خدیجه (س) اولین کسی است که با امیرالمؤمنین بیعت می‌کند.
این روایاتی که از معصومین (ع) نقل شده، با شأن رسول خدا (ص) سازگار است و با دیگر تعالیم اسلام تعارضی ندارد و به‌خوبی آغاز رسالت را بیان می‌کند و جعلی بودن روایات دیگران را نشان می‌دهد.
علی (ع) اولین کسی که پس از بعثت پیامبر ایمان آورد
اولین کسی که بعد از بعثت پیامبر اکرم (ص) به ایشان ایمان آورد، امیرالمؤمنین (ع) بود. آن حضرت می‌فرماید: «هیچ کس در ایمان آوردن بر من سبقت نگرفت».
در برخی از منابع اهل سنت آمده است که اولین مردی که به پیامبر (ص) ایمان آورد ابوبکر بود و اولین زن خدیجه و اولین کودک علی‌بن‌ابی‌طالب. این تعبیر بسیار شگفت‌آور است؛ زیرا ما موضوعی به نام ایمان کودکان نداریم که بگوییم اولین کودک علی بن ابی طالب بوده و دومی و سومی فلان افراد بوده‌اند. تنها دربارۀ‌ زنان و مردان به تفکیک سخن به میان آمده و گفته شده اولین زن، خدیجه (س) و دومین زن فاطمه بنت اسد (س) بوده است.
در اکثر منابع اهل‌سنت نیز گفته شده که اولین مردی که ایمان آورد، علی بن ابی طالب (ع) بوده و دومین مرد، زید‌بن‌حارثه. و همین‌طور سومین و چهارمین مسلمان را ذکر می‌کنند. برخی می‌گویند چهارمین نفر ابوبکر است و برخی او را ابوذر می‌دانند. نقلی در تاریخ طبری و دیگر منابع اهل سنت وجود دارد که می‌گوید: ابوبکر بعد از پنجاه نفر اسلام آورد. آنچه مسلّم است این است که دعوت پیامبر (ص) ابتدا از خویشان نزدیک آن حضرت آغاز می‌شود.
دعوت نزدیکان به اسلام
با بعثت پیامبر اکرم (ص) دین مبین اسلام در شهر مکه ظهور کرد. در مرحلۀ اول، رسول خدا (ص) از جانب خداوند مأمور شد که افرادی را که از نظر فکری و روحی آماده‌­تر بوده‌اند به اسلام دعوت کند. این دعوت غیر عمومی سه سال طول کشید. در این مدت حدود چهل نفر به دین اسلام تشرف یافتند.
در سال سوم بعثت، مرحلۀ دوم دعوت به اسلام با این فرمان الهی صادر شد:
«وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»
و خويشاوندان نزديكت را بیم بده.
پس از این فرمان، پیامبر گرامی اسلام (ص) حدود چهل نفر از  بنی‌هاشم را به منزل خود دعوت کرد و با اعجاز الهی همه را از ظرف غذای کوچکی طعام داد. سپس نبوت خویش را اعلام فرمود و در همان مجلس بود که علی بن ابی طالب (ع) را که سیزده سال داشت، به‌عنوان برادر، وزیر و خلیفۀ بعد از خود معرفی کرد. این جریان در «حدیث یوم الدار» نقل شده است.
یکی از وقایع این دوران، نزول سورۀ کوثر به مناسبت ولادت حضرت فاطمه (س) است.
دعوت عمومی و تقابل مشرکین با پیامبر (ص)
پس از مرحلۀ دوم، رسول خدا (ص) دعوت عمومی خویش را آغاز نمود و رفته‌رفته دعوت ایشان میان مردم گسترده می‌شد. از ابتدای بعثت پیامبر (ص) در طول سیزده سالی که رسول خدا (ص) در مکه به ابلاغ رسالت خویش می‌پرداخت، دشمنان آن حضرت نیز روش‌های گوناگونی را برای مخالفت و مقابله با ایشان و آیین اسلام در پیش گرفتند. مقابلۀ کفار قریش با رسول خدا (ص) مراحل گوناگونی داشت که در ادامه بیان خواهد شد.
مشرکان تا مدتی هیچ احساس خطری از دعوت اسلام نمی‌کردند. آنان می‌دانستند پیامبر (ص) آیین جدیدی را مطرح کرده و با بت‌پرستی مخالف است. این نوع تفکر پیش از این نیز در مکه وجود داشت و باوجود غلبۀ بت‌پرستی، افراد اندکی بودند که هرگز به بت‌پرستی نمی‌پرداختند و حتی این کار را نکوهش می‌کردند. اینان را «حنفاء» می‌گفتند. برخی معتقدند آنان بازماندگان آیین حضرت ابراهیم (ع) بودند و برخی بر این باورند که آنان با بهره‌گیری از عقل خود، شرک و بت‌پرستی را نادرست می‌دانستند و پیرو شریعت خاصی نبودند.
در این مقطع مشرکان احساس می‌کردند پیامبر (ص) هم مانند حنفاء فکر می‌کند، اما به مرور زمان دیدند که پیروان آن حضرت افزایش می‌یابد و فرزندان و بردگان آن‌ها به پیامبر اکرم (ص) ایمان می‌آورند. در این هنگام بود که مشرکان احساس خطر کردند و مقابله با پیامبر اسلام (ص)‌ را آغاز نمودند.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه