روزنامه کائنات
8

صفحه آخر

۱۴۰۲ سه شنبه ۳۰ آبان - شماره 4489

وداع با محمدعلی اسلامی ندوشن در تهران

  مراسم بدرقه پیکر محمدعلی اسلامی ندوشن از محل دانشکده ادبیات تا دانشکده حقوق دانشگاه تهران، که سال‌ها در آن تدریس کرده بود برگزار شد.
در مراسم تشییع پیکر این چهره مطرح فرهنگ و ادب که پیکرش روز گذشته پس از ۱۸ ماه از کانادا به ایران بازگشت، افرادی همچون علی لاریجانی، امید مجد، علیرضا حاجیان‌نژاد، مصطفی موسوی‌راد، روح‌الله هادی، عبدالرضا سیف، مصطفی ملکیان، سیدمحمدرضا حسینی بهشتی، محمد مقیمی، محمود اسعدی، محمدجواد حق‌شناس، محمد ولی‌زاده، مرتضی کاردر (مدیر انتشارات هرمس)، امیرحسین علم‌الهدی، نیکنام حسینی‌پور، داوود موسایی (مدیر انتشارات فرهنگ معاصر) و حسن بلخاری به همراه جمعی دیکر از اهل فرهنگ، هنر و استادان دانشگاه و دانشجویان حضور داشتند.
در بخشی از این مراسم علی‌اصغر راسخ راد - کارگردان و مدرس تئاتر - متنی را درباره محمدعلی ندوشن به شرح زیر خواند:
“به نام خداوند جان و خرد؛ کزین برتر اندیشه برنگذرد
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف
می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش
خواستم در ستایش این بزرگمردِ همدیار چند خطی بنویسم که شایسته شانش باشد دیدم در میان این‌همه چیزها که ادیبان و دانشوران در وصف او نگاشته‌اند کار دشواری است و از من برنمی‌آید. پس بهتر دانستم چند رباعی از ایشان به همراه تکه‌های کوتاهی از یادداشت‌های خودشان درباره خودشان را انتخاب کنم و برای شما بخوانم.
دو چیزِ متضاد در من بوده است:
“بلندپروازی” و “قناعت”. این ترکیبِ خوبی شد.
نسبت به چیزهایی بلندپرواز بودم و حتی کمال‌طلب. همیشه می‌خواستم فراتر از آن‌چه در دسترسم بود، بروم. برعکس، در مواردی قانع. آن‌چه به آن‌ها بی‌اعتنا بودم عبارت بود ازخواستنی‌های رایجِ زندگی، همچون “پول و تعیّن و برووبیایِ اجتماعی”. گِردِ این‌ها نگشتم.
همواره بر زندگی مماس بوده‌ام. گمان می‌کنم که این بهترین نوعش باشد. اگر افزون بر احتیاج باشد، خلاقیتِ روح را می‌گیرد. کمترِ آن‌هم فاسدکننده است. اعتراف می‌کنم که از ‹ثروتمندشدن” می‌ترسیده‌ام، هرچند که استعداد آن‌را هم نداشتم. فکر می‌کردم که ثروت چیزی را “می‌دهد” و چیزی را “می‌گیرد” و  آن‌چه را که “می‌گیرد” گران‌بهاتر است.
بر هیچ “مقام و موقعیتی” حسرت نخورده‌ام، هیچ میزی بلندتر از میزی که در خانه‌ام پشت آن می‌نشینم، نشناخته‌ام.
هرگز آرزو نکرده‌ام که از کشور دیگری جز “ایران” می‌بودم، و خوشبختیِ بزرگی برای خود می‌دانستم که زبانم فارسی است.
با عشق به در زدیم در نگشودند
با عقل به ره شدیم ره ننمودند
با این‌همه صد شکر که ناپیمودیم
آن راهی را که ناکسان پیمودند.
گر میوه‌ای از باغ زمان بگرفتم
تا ظن نبری که رایگان بگرفتم
یک عمر عزیز در ازایش دادم
این دادم و آن جان جهان بگرفتم
گفتیم و شنیدیم و خبر هیچ نبود
وان عمر به سر رسید در گفت‌ و شنود
وان گفت و شنود ره به جایی نگشود
چون آن صنمِ راه‌گشا رخ ننمود
و سرانجام این تکه از توصیف این مرد اخلاق و استاد بزرگ عرصه فرهنگ و ادب ایران‌زمین را از قلم جناب علی‌اکبر جعفری ندوشن وام گرفتم قهرمان روزها آغاز زندگی را در ده، در “پهناوری بیابان، برهنگی خاک و تنهایی تپه‌ها و خشکی رودخانه و خلوت شب و غربت ماهتاب” می‌گذراند، سپس همچون “پرنده‌ای آزاد در جست‌وجوی هدفی نامعلوم به پرواز درمی‌آمد” و “هدفش شکفتن بود در حد اعلای وجود”. لذا، تا حد امکان از پیمودن مجاری معمول و دست یافتن به “تعین زمان” حذر می‌کرد. بیش‌ازپیش به نیروی درونی خویش متکی بود. به همین جهت از “جولان فکر و پویش خرامان آن” بی‌بهره نمی‌ماند. هرگز از دغدغه جست‌وجوگری و روشن‌بینی بازنمی‌ایستاد. گویا، سرزندگی و ماندگاری خویش را در کنجکاوی و روندگی می‌یافت. انتخاب‌گر بود، اصل و قلب را بازمی‌شناخت، جوهر و عرض را از هم می‌گسلاند. از زوائد می‌پرهیزید، “در حواشی و فروع نمی‌ماند”. جوهر و خلاصه می‌طلبید. آنچه بر ذائقه‌اش شیرین می‌افتاد، پیشامدهایی بود که شگفتگی در بر داشت و یا رو به وصول بود.
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
بر سر آن است کز سر ما بسازد خشت”
سپس بامداد فلاحتی - خواننده - قطعاتی را اجرا کرد.
در بخش پایانی این مراسم محمدجواد حق‌شناس به عنوان وکیل خانواده اسلامی ندوشن با تشکر از حضور استادان و دانشجویان در این مراسم اظهار کرد: باتوجه به اینکه قرار است در مجموعه موسسه اطلاعات بر پیکر استاد نماز خوانده و مراسم بزرگداشت برگزار شود ما بیش از این نمی‌توانیم در خدمت عزیزان باشیم.  او در ادامه به وصیت اسلامی ندوشن اشاره کرد و افزود: استاد در وصیت خود اعلام کردند که پیکر ایشان در دانشگاه تهران تشییع و سپس به نیشابور برده و به خاک سپرده شود. حق‌شناس با اشاره به بخش دیگری از وصیت‌نامه تصریح کرد: استاد ندوشن در بخش دیگری از وصیت اشاره دارند که آنچه از من باقی می‌ماند کتاب‌های من است که امتیاز چاپ کتاب‌ها به نهاد آرامگاه فردوسی واگذار و عواید آن به عنوان حق‌التالیف برای گل‌کاری محوطه آرامگاه و جاده مشهد به توس صرف شود. او یادآور شد: استاد همچنین در وصیت خود نوشته است از خانواده، دوستان و خوانندگانم خداحافظی می‌کنم و برای گور من علاوه بر اسم، تاریخ تولد و مرگ، این بیت حافظ هم نوشته شود:
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند
در پایان پیکر محمدعلی اسلامی ندوشن از مقابل دانشکده ادبیات به سمت دانشکده حقوق دانشگاه تهران تشییع و سپس به سمت موسسه اطلاعات برای برپایی مراسم بزرگداشت و اقامه نماز منتقل شد.
* درگذشت در کانادا، بازگشت به ایران
محمدعلی اسلامی ندوشن - شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مترجم - که چند سال پیش برای دیدار با فرزندانش به کانادا رفت و بعد به‌خاطر عوارض کهولت سن و کرونا آن‌جا ماندگار شد، پنجم اردیبهشت سال گذشته چشم از دنیا فروبست و خانواده پیکرش را همان‌جا به امانت به خاک سپردند تا در فرصت مناسب، طبق وصیت خودش به ایران برگردد و در نیشابور در جوار آرامگاه عطار و خیام آرام گیرد؛ هرچند زادگاهش یزد بود و از ندوشن برخاسته بود.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه