صفحه اول
مجید رضوی- مفهومی که به عنوان سیاست همسایگی در مجموعه وزارت امور خارجه پیگیری می شود، متناسب با نیازهای روز سیاست خارجی ایران است، همچنان که این سیاست با قانون اساسی ایران نیز منطبق است. ضمن آن که پایه سیاست خارجی موفق ما در حوزه همسایگان شکل می گیرد. بنابراین اگر این حوزه را جدی در نظر بگیریم به اهداف خود نزدیک تر می شویم و سیاست همسایگی سیاستی فراتر از روابط دوجانبه است. دیپلماسی به عنوان یکی از ابزارهای مهم در تحقق اهداف و منافع ملی کشورها در سیستم بین الملل, از همان ابتدا به عنوان یکی از موضوعات مهم و دغدغه های اصلی در روابط بین الملل مطرح بوده است. اما با توجه به ویژگی های سیستم بین الملل, از جمله چرخه قدرت در آن, پیوند بین دیپلماسی و چنین چرخه ای از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. البته این موضوع ارتباط زیادی به دیپلماسی منطقه ای کشورهای تجدیدنظرطلب دارد. به باور صاحبنظران حوزه روابط بینالملل، سیاست خارجی منطقهای و ارتقای روابط با همسایگان مهمترین و کلیدیترین بخش سیاست خارجی آن کشور را تشکیل میدهد؛ چراکه به شکل مستقیمی دربردارنده منافع و بهخصوص امنیت آن کشور است. پس از نهایی شدن عضویت ایران در اوراسیا و شانگهای، توافق با عربستان سعودی نیز نشان داد که میتوان به بهبود روابط در منطقه امیدوار بود و باید دید که آیا اساسا این توافقات سیاسی میتواند به گرهگشایی از اقتصاد منجر شود یا باید برای آن صبر کرد. دیپلماسی عمومی در دنیای کنونی ابزار کارآمد سیاست خارجی است این وجه از دیپلماسی با برخورداری از گستردهترین مخاطبان، از نخبگان حکومتی تا عموم مردم، از اهمیت فزایندهای برخوردار شده است. جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر ابتکاری را تحت عنوان سیاست همسایگی در پیش گرفته است که ارتقای وجهه ایران و همراه ساختن افکار عمومی کشورهای پیرامون یکی از پیششرطهای موفقیت سیاست همسایگی است و در مقابل، این سیاست نیز زمینهساز ارتقای اعتبار و وجهه ایران در نگاه مردم کشورهای همسایه است. جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر راهبردی استراتژیک تحت عنوان سیاست همسایگی را در دستور کار خود قرار داده است. این نوع سیاستگذاری از اهمیت فزایندهای برخوردار است؛ دلیل این امر هم ارتقای وجهه ایران و همراه ساختن افکار عمومی کشورهای پیرامون است. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نظم جدیدی در منطقه خاورمیانه و همسایگان کشورمان به وجود آمد که فروپاشی شوروی و همچنین به وجود آمدن مسائلی جدید همچون جهانی شدن سبب شد دیپلماسی الزام گونه سیاسی، جایگاه خود را به دیپلماسی کارکردگرای اقتصادی بدهد. از این رو اقتصاد و روابط اقتصادی در روابط دوجانبه در دستور کار سیاست خارجی بسیاری از کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. میزان موفقیت دستگاه سیاست خارجی در این امر بحثی است که فقط به این دستگاه محدود نیست و بیش از بعد خارجی، دارای بعد داخلی است و در راهبرد نخست کشور نسبت به مساله توسعه و در راهبرد دوم نسبت به سیاست خارجی توسعهگرا قابل ارزیابی است. از این رو وضعیت کشور در دهه گذشته نسبت به مدت مشابه قبل دارای فراز و فرود بسیار متفاوتی بوده و میتوان در نظر گرفت که سیاست همسایگی و نگاه به همسایگان جایگاه مطلوبی نداشته است که شاهد این مدعا را نیز میتوان در آمارهای تجاری میان جمهوری اسلامی ایران و همسایگان مشاهده کرد. یک مسئله قطعی است اما اینکه چرا سیاست همسایگی پیشنهاد می شود، دلایل آن به نیازهای این کشور مربوط می شود که می تواند شامل نیاز به تقویت با همسایگان، نیاز به بهبود جایگاه ایران در افکار عمومی منطقه و نیاز به عبور از چالش ها در سطح بین المللی باشد. برای تحقق این هدف نیز باید در مرحله اول در داخل این هماهنگی به وجود بیاید و توسعه متقابل باید وجود داشته باشد و گفتمان متقابل ایجاد شود. چرا که همسایگی باید با تکیه بر مولفه های مشترک اعم از فرهنگی، تمدنی، دینی و... در بستر نرمی حرکت کند. تحقق این مسئله نیز تا حد زیادی به هماهنگی میان همه نهادها وابسته است. از منظر خارجی نیز باید در پی یک گفتمان مشترک برای توسعه متقابل روابط ایران با همسایگان بود. یعنی طرف مقابل ایران هم باید مسئله همسایگی را بپذیرد. بنابراین دیپلماسی ایران باید به دنبال وارد کردن همسایگان در یک مفهوم مشترک همسایگی باشد که این امر نیز نیازمند بحث و گفتگو و توافقات تعریف شده است. یعنی موضوع همسایگی به موضوع اصلی همسایگان تبدیل شود و افکار عمومی و محافل فکر و اندیشه تا حد زیادی وارد بحث همسایگی شوند، به نحوی که حتی می شود این بحث را در سطح جهانی نیز مطرح کرد، همچون بحث گفتگوی تمدن ها که جهانی شد.