جامعه
سپهر داماد- قناعت یک صفت اخلاقی است که همانند گنج ارزشمند است و به زندگی فرد، زیبایی میبخشد و نبود آن سبب حرص و طمع میشود و در نتیجه، زندگی دچار اختلال میشود. با قناعت، زندگی خود را زیبا بسازید. قناعت در لغت بهمعنای بسنده کردن به مقدار کم، از کالای مورد نیاز و رضایت به چیزی است که نصیب شخص میشود. در احادیث گاهی کلمه قناعت بهمعنای مطلق رضایت بهکار رفته است. در تفاوت قناعت و بخل گفتنی است: قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیادهروی در هزینهها و مصارف و رضایت به نعمتهای الاهی است، اگرچه اندک باشد؛ درحالیکه بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آنگاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت مصارف مورد نیاز جامعه استفاده نماید، بخل بورزد و هزینه نکند.قناعت، یکی از ویژگیهای افراد با ایمان و از امتیازات انسانهای بافضیلت است. افراد خودساخته و آراسته، دارای روحیه قناعت و عزتاند و در پرتو این روحیۀ عالی، هیچگاه چشم طمع به مال و منال دیگران ندارند و شخصیت والای خویش را برای کسب مال و مقام حقیر نمیکنند. قناعت در همه زمانها پسندیده است و خداوند شخص قانع را دوست دارد؛ بهویژه این صفت در زمانى که جامعه از نظر مواد غذایى در کمبود است، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. از این رو قناعت، سبب راحت دین ودنیا و آخرت و نیز امنیت درون و برون و حفظ حقوق دیگران است. شخصی به نام معتب که عهدهدار خدمات منزل امام صادق(علیه السلام) بود، نقل میکند:بر اثر کمبود مواد غذایى در بازار مدینه قیمت اجناس بالا رفت. امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: «در منزل چه مقدار خوار و بار داریم؟». عرض کردم: «به قدر مصارف چندین ماه». فرمود: «همه آنها را در بازار براى فروش عرضه کن». از سخن امام(علیه السلام) به شگفت آمدم و عرض کردم: «این چه دستوری است که مىفرمایید؟». امام(علیه السلام) سخن خود را دوباره تکرار کرد و با تأکید فرمود: «تمام خوار و بار موجود در منزل را ببر و در بازار بفروش». من نیز دستور امام(علیه السلام) را اجرا نمودم و خوار و بار موجود در منزل را فروختم. سپس ایشان به من فرمود: «وظیفه دارى احتیاجات غذاى منزل ما را مانند اکثر متوسط مردم، روزبهروز خریدارى کنى». همچنین فرمود: «قوت خانوادهام باید نصفش از جو و نیمش از گندم تهیه شود». قرآن با سفارش به انجام قربانی در مناسبتهای مختلف خصوصاً موسم حج و اطعام فقرا، آن را برای حاجی خیر بر شمرده است: وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ و شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعائر الهى قرار دادیم؛ در آنها براى شما خیر و برکت است؛ نام خدا را (هنگام قربانى کردن) در حالى که به صف ایستادهاند، بر آنها ببرید و هنگامى که پهلوهایشان آرام گرفت (و جان دادند)، از گوشت آنها بخورید و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید. اینگونه ما آنها را مسخرتان ساختیم تا شکر خدا را بجا آورید. علامه طباطبایی; مینویسد: «کلمه قانع، به معناى فقیرى است که به هر چه به او بدهند، قناعت مىکند و معتر، فقیرى است که براى سؤال نزد تو آمده باشد».در تفسیر نمونه آمده است: فرق میان «قانع» و «معتر» این است که قانع، به کسى مىگویند که اگر چیزى به او بدهند، قناعت مىکند و راضى و خشنود مىشود و اعتراض و ایراد و خشمى ندارد؛ اما معتر کسى است که به سراغ تو مىآید و سؤال و تقاضا مىکند و اى بسا به آنچه مىدهى، راضى نشود و اعتراض کند و مقدم داشتن «قانع» بر «معتر»، نشانه این است که آن دسته از محرومانى که عفیف النفس و خویشتندارند، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند.