صفحه اول
کیکاووس احمدی- عوامل تعيين کننده اي از دهه چهل منجر به فراهم شدن زمينه اي براي ترويج ارزش هايي همچون «معنويت» و «سنت» و «اصالت» و «ايرانيت» (به مثابه مشخصه اي ملي) شدند که نه فقط به رديف موسيقي ايراني جايگاه و معنايي نمادين در آگاهي جمعي (به ويژه در ميان اعضاي حوزه موسيقي) دادند، بلکه آن را به ارزشي «مقدس» بدل ساختند. مکانيسم هايي که به اين ارزش ها اجازه ايفاي چنين نقشي را دادند، هم ريشه در گفتمان ها و کنش هاي موسيقيايي (آثار و عقايد) عاملين غالب حوزه موسيقي در ايران داشته اند (و دارند، زيرا که خود را بازتوليد مي کنند). بسیاری از نخبگان در قالب گفتمان «بازگشت به خويش» و به طور کلي مواجهه با غرب به نمايندگي گروه هاي مخالف، به برآمدن موسيقي سنتي کمک کردند. در دوره پهلوی، موسیقی سنتی از دربار بیشتر فاصله گرفت و به خانه های مردم آمد. کلنل وزیری (آهنگساز و نوازنده چیره دست تار) هنرستان عالی موسیقی و نیز نخستین ارکستر بزرگ کشور را تاسیس نمود و هنرمندان بزرگی همچون روح الله خالقی، ابوالحسن صبا، موسی معروفی، حسین سنجری و حشمت سنجری را پرورش داد. موسیقی سنتی ایرانی که با نام موسیقی اصیل ایرانی، موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی دستگاهی نیز شناخته میشود.شامل دستگاهها، نغمهها، و آوازها، از سالها پیش از میلاد مسیح تا به امروز سینه به سینه در متن مردم ایران جریان داشته و آنچه دلنشینتر، سادهتر و قابل فهمتر بودهاست، امروز در دسترس است. بخش بزرگی از آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، و یونان متأثر از این موسیقی است و هرکدام به سهم خود تأثیراتی در شکلگیری این موسیقی داشتهاند. از موسیقیدانها یا به عبارتی نوازندگان موسیقی در ایران باستان میتوان به «باربد» و «نکیسا» و «رامتین» اشاره کرد. موسیقی اصیل ایرانی، جزو کهنترین سبکهای موسیقایی از دوران باستان تا به امروز است.همچون گذشتههای دور، مشاهیر صاحب سبک بسیاری در تاریخ ایران معاصر سر برآورده و هر یک، گامی مؤثّر در اعتلا و پویندگی این موسیقی اصیل برداشته اند.همچنین «ردیفهای موسیقی اصیل» بهعنوان نخستین پرونده مستقل ایران در فهرست میراث ناملموس جهانی در مهرماه ۱۳۸۸ ثبت شد. برخی از ایرانیان موسیقی ایرانی را (که در آن استفاده از ریزپرده متداول است) در مقایسه با موسیقی غربی، غمانگیز توصیف میکنند. مصطفی کمال پورتراب معتقد است که از آنجا که موسیقیدانهای غربی معاصر به واسطه معتدل کردن نیمپردهها گوششان چیزی جز دوازده نیمپرده معمول در موسیقی کلاسیک را نشنیده، صدای ریزپردهها را وحشی یا غمانگیز مییابند؛ اما کمال پورتراب این تصور که ریزپردهها موسیقی را غمانگیز میکنند اشتباه میداند چرا که در موسیقی اروپایی (نظیر اپراها) هم موسیقی غمانگیز وجود دارد. با این حال موسیقیدانان نیز بر غمانگیز بودن بخشی عمده از موسیقی سنتی ایرانی تأیید میکنند و سه دلیل مهم برای آن ذکر میکنند: این که موسیقی ایرانی انعکاسی از تاریخ تراژیک ایران است، این که «غم» یکی از برترین احساسها دانسته میشود و برخی موسیقیدانهای غربی هم بسیاری از آثارشان غمانگیز است و این که موسیقی ایرانی مبتنی بر اشعار ایرانی است و بسیار از اشعار ایرانی هم غمانگیز هستند. در دوران قاجار و با رونق موسیقی، بزرگان فن از جمله میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی به رغم برخورداری از مهارت و استادی در نوازندگی و اتصال عملی به سنت های موسیقایی ایران، از نظر معلومات نظری علم موسیقی، فاقد دانش کافی بودند. شاید تداوم حکومت صفویه با رویکردهای مذهبی و شیعی و البته مخالف با موسیقی، یکی از علل همین شکاف نظری در حوزه ی علم موسیقی باشد. محمد رضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، داریوش طلایی و مجید کیانی، از جوانانی بودند که در دهه ی پنجاه، ضمن تحصیلات آکادمیک و آشنایی با مبانی موسیقی غربی، از محضر اساتیدی همچون برومند و دوامی نیز، سنتهای عملی موسیقی را فرا گرفتند. در این میان شهیدی برای شناساندن موسیقی ایرانی به کشور هایی نظیر فرانسه، آمریکا، انگلستان، آلمان و ... سفرهایی داشته و همچنین برنامه با شکوهی در بزرگداشت مولانا در کشور ترکیه و بر مزار وی اجرا کرد. این هنرمند ارزنده آثار فراوانی را با همکاری گروه پایور و گروه های فرهنگ و هنر وقت نیز انجام داده، همچنین در جشن هنر شیراز کنسرت های متعدد اجرا نمود. سال 1389 به پاس یک عمر تلاش در حوزه موسیقی ایرانی از عبدالوهاب شهیدی در جشن یازدهمین سالگرد تاسیس خانه موسیقی ایران با حضور زنده یادان محمدرضا شجریان و هوشنگ ظریف تجلیل شد.