گزارش
نوشین مهدوی - دوشنبه هفته گذشته خبر خودکشی رضا فیوجی ۲۰ ساله که قبلاً از کودکان کار بود منتشر شد. رضا هفت سال قبل و در حالی که کودکی ۱۳ ساله بود در برنامه ماه عسل حاضر شد و جملهای ساده و بیتکلف بر زبان راند که اشک خیلیاز مخاطبان را جاری کرد. وقتی احسان علیخانی از او سؤال کرد که چه آرزویی داری؟ گفت: «من هیچ آرزویی ندارم، چون وقت نکردم بهش فکر کنم، چون تا شب سر کار بودم، اصلاً نتونستم بهش فکر کنم.» مرگ غمانگیز رضا واکنشهای بسیاری را در شبکههای اجتماعی به همراه داشته است. آنگونه که مطرح شده او یکبار خودکشی ناکام داشته اما این بار و در حالی که وارد زندگی مشترک شده بود مرگی خودخواسته را رقم زد. درباره علت اصلی مرگ وی و انگیزهای که رضا را وادار به این کار کرده هنوز گزارش رسمی منتشر نشده است اما اعلام شده به دلیل مشکلات ناشی از ازدواج و تهیه مسکن دست به این رفتار پرخطر زده است. رضا فیوجی هم یکی از همین کودکان کار است؛ آن قدر درگیر کار و مشکلات امرار معاش خانواده اش بوده که در برنامه ماه عسل آن جمله معروف را -صرف نظر از این که آن جمله واقعا از خودش بوده یا برای تاثیرگذاری بیشتر روی مخاطب هماهنگ شده بود یا خیر- بیان کرد.مشکلات اصلی این کودک کار درست بعد از حضور در برنامه ماه عسل و شهرت ناشی از این برنامه به وجود آمد. رضا فیوجی نتوانست شهرت ناشی از حضور در برنامه ماه عسل را هضم کند.نتوانست بعد از ماه عسل خودش را مدیریت کند. نتوانست مثل قبل از حضورش در ماه عسل با سختی ها کنار بیاید و در نهایت شد آنچه نباید می شد. رضا که در هنگام مرگ در آستانه بیست سالگی قرار داشت شاید دیگر مصداق کودک کار نبود، اما در یکی از محلات حاشیهای شهر تهران زندگی میکرد و برچسب کودک کار بودن را به خصوص پس از حضور در یک برنامه با مخاطب چند میلیونی، بر پیشانی داشت. از طرف دیگر این مورد خاص در شبکههای اجتماعی جنجال به پا کرده و به ابزاری برای حمله به احسان علیخانی و فعالیتهایی او بدل شده است. این در حالی است که ماجرا بسیار ریشهای تر و عمیق تر است. رضا نمونهای از هزاران و شاید میلیونها کودکی است که در شرایط بسیار دشوار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی رشد میکنند. آمار مشخصی درباره تعداد کودکان کار در ایران وجود ندارد، اما فرشید یزدانی فعال حقوق کودک و مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودکان کار در گفتگویی تعداد آنان را ۷ میلیون میداند. رضا هم در سالهای نه چندان دور، یکی از همین کودکان کار بود. سرنوشت تلخ او میتواند تلنگری برای پرداختن به کودکان کار و حاشیهنشینان دیگر باشد؛ سرنوشتی که شاید محصول آمیزه سرخوردگی و دردهای اجتماعی، حاشیهنشینی، زخمهای ایام کودکی، بیپناهی و رهاشدگی از سوی نهادهای متولی باشد. نابرابری اجتماعی و عدم دسترسی به منابع فاطمه اسلامی مددکار اجتماعی و مدیر واحد مشاوره و صدای یارای انجمن حمایت از حقوق کودکان در این باره میگوید: طبق پژوهشهای بینالمللی اثبات شده که تجربیات نامطلوب دوران کودکی بخصوص تا زیر سن هجدهسالگی بهطورکلی نقش مؤثری در طول عمر، کیفیت زندگی، امید به زندگی و سلامت روان افراد دارد. وی میافزاید: شرایطی، چون مهاجرت، تابعیت، فقدان دسترسی به تحصیلات، ازدواجهای اجباری یا زودهنگام، عدم درک توسط والدین یا نبود والدین و مراقبین آگاه و حمایت مؤثرشان، فقر، تبعیض و خشونت اجتماعی باعث میشود کودک یا نوجوان در ریسک بالاتری نسبت به سایر افراد جامعه قرار بگیرد. چون آسیبپذیرتر شده است. او مدام با چالش مواجه بوده و در سنین مختلف رشدی به جای اینکه نیازهایش از طریق افراد امن و مراقبین آگاهی تامین شود خود برای پاسخگویی به نیازهایش تلاش کرده و این تلاش متناسب با سنش نبوده است. همه این عوامل میتواند فرد را در شرایطی قرار بدهد که با یک بیقدرتی زیاد، احساس ناامیدی و درماندگی بکند. ما به این آسیب میگوییم. از منظر این کارشناس، شرایط اجتماعی و روانی فرد در ایجاد سرنوشت تلخ این افراد اثرگذار است. او در این باره بیان میکند: این دو مثل حلقه زنجیر به هم وصل هستند. وقتی من نابرابری اجتماعی و عدم دسترسی به منابع را تجربه میکنم و بارها در شرایط آسیبزا و پرتنش قرار میگیرم باور میکنم که بهبود شرایط امکانپذیر نیست و من قدرت تغییر و بهبود شرایط را ندارم. پس ناامید میشوم. دست از تلاش برمیدارم و دچار درماندگی و بیحسی میشوم. در این شرایط، درماندگی آموختهشده را تجربه میکنم. یعنی از یک جایی به بعد، به دلیل تاثیر عوامل اجتماعی بر شرایط روانی، من بهعنوان کودک یا نوجوان تلاشی برای تغییر شرایط نمیکنم؛ بنابراین برای رهایی از رنجی که میکشم ابزار خودکشی را انتخاب میکنم. وی بر این نظر است در اثر فقدان آرزو، کاهش امید به زندگی و نبود کیفیت حداقلی زندگی یک کودک، این فرد به خودکشی تمایل پیدا میکند. او میگوید: خودکشی امثال رضا، یک کوه یخ است. قسمتی از آن، وضعیت فرد است؛ قسمت دیگر پایین کوه یخ است که دیده نمیشود. ما همه عوامل و مسائل اجتماعی را میبینیم، اما پایین آن کوه یخ هم باید دیده شود. این قسمت عملکرد نهادهای متولی، سازمانهای دولتی، خصوصی، سازمانهای مردمنهاد و مرکزی است که با این بچه در ارتباط بوده است. نوع واکنش به مسئله خودکشی برای کسی که در ریسک خودکشی قرار داشته مهم است. مسئول مشاوره و صدای یارای انجمن حمایت از حقوق کودکان تاکید میکند: ما باید فراتر از منابع سازمانی و اثبات صلاحیتهای خودمان به خودکشی نگاه کنیم. هدفهای ما باید پیشگیرانه باشد و تنها نگاه دلسوزانه و دغدغه اجتماعی حمایتگرانه مؤثر نیست. یک نهاد متولی و یک سازمان مدنی، وقتی میداند یک نفر یا دهها نفر از گروه هدفش در معرض ریسک قرار دارند باید از ابزارهای تخصصی و علمی برای پیشگیری و مداخله استفاده کند و نمیتواند صرفاً با نگاه حمایتی پیش برود. وی اضافه میکند: متأسفانه در تمام نگاهها و اخبار مرتبط با رضا، این امر بهعنوان علت عمده مغفول مانده است. اینکه رضا مراقبتهای اثربخشی درمانی و تخصصی را در بلندمدت به شکل درست دریافت کرده یا صرف ارتباط و حمایت افرادی که امین و معتمد بودند به نظر کافی بوده است. علاوه بر عوامل زمینهساز خودکشی درکودکی افراد، باید بر ارزیابی عملکرد و صلاحیت نهادهایی که با این گروه هدف کار میکنند و تخصصی بودن اقداماتشان هم تاکید کرد. مرثیه سرایی، کافی نیست. به جای تمرکز بر رضا، باید در سطح کلان پی این بود که چگونه میتوان از تکرار این امر پیشگیری کرد؟ اخیراً آمار خودکشی از مرز هشدار در ایران گذشته است. باید دید چگونه میتوان درماندگی آموختهشده را از بین برد یا کاهش داد.در سطح کلان باید با اتحاد و تدوین برنامههای هدفمند و منسجم و با اقدامات علمی و تخصصی از تکرار این امر پیشگیری کنیم. او درباره حضور کودکان کار و آسیبدیده در برنامههای تلویزیونی، برچسب کودک کار و احساس رهاشدگی پس از آن نیز میافزاید: ایجاد حساسیت اجتماعی و آگاهی عمومی باید خیلی هدفمند باشد. اینکه در یک برنامه تلویزیونی با حضور کودکان تنها به یک معضل اجتماعی اشاره شود قطعاً کفایت نمیکند و شاید تنها حقوق آن کودک را نقض بکند و احساس بیارزشی به این افراد دست بدهد؛ بدون آنکه مسئله دنبال شود. در اینجا باز آن درماندگی آموخته شده خودش را اینطور نشان میدهد که من شناسانده شدم پس چرا هیچ مداخله مؤثری برای بهبود زندگی من از سوی نهادهای متولی صورت نمیگیرد. پس این باور را در او تقویت میکند که من هر چقدر هم صدا داشته باشم هیچ نتیجهای ندارد. اسلامی خاطرنشان میکند: هدف از رسانهای شدن این مسئله این است که صدا و نیازهای کودکان کار شنیده و دیده شود تا احساس قدرت بیشتری کنند و اقدام مؤثری صورت بگیرد نه اینکه فقط تبلیغ شود. صرف اشاره یک رسانه و بعد رها شدن، قطعاً اثرات مخربتری دارد. مثلا آنقدر که در ماههای اخیر اخبار خودکشی زیاد شده است خبر خودکشی در جامعه عادی شده و مردم نسبت به این مسئله، بیحس شدند و این زنگ هشداری برای ماست. علت خودکشی رضا، مهمان ماه عسل چه بود؟ رضا فریدی روانشناس بالینی و فعال آسیبهای اجتماعی با اشاره به اینکه علت اصلی فوت نیاز به تحقیق و بررسی بیشتری دارد، افزود: حتما رضا اولین کودک کاری نبود که خودکشی کرد و قطعا آخرین هم نیست. شاید شنیدن هیچ خبری به اندازه خبر خودکشی یک کودک دردآور نباشد. برای ما دشوار است باور کنیم کودکان و نوجوانان حتی میتوانند به خودکشی فکر کنند. فریدی گفت: شوربختانه با گذشت زمان شمار کودکانی که سعی میکنند به زندگی خود پایان دهند بیشتر شده و سن افرادی که دست به این کار میزنند نیز رفتهرفته پایینتر آمده است. حال سوال اینجاست که چرا کودک یا نوجوانی که در اوج هیجان و شور زندگی باید باشد تصمیم به خودکشی میگیرد؟ چه اتفاقی میافتد که یک کودک یا نوجوان تصمیم میگیرد حق حیات را از خودش بگیرد؟ این روانشناس بالینی بیان کرد: اغلب موارد خودکشی کودکان به دلیل فقر شدید خانواده، خشونت زیاد در کانون خانواده، اعتیاد والدین، ازدواج اجباری کودک و زندگی در فضای بسیار متشنج و پراضطراب است. در این خانوادهها کودک به نقطهای میرسد که حتی سادهترین آرزوهایش هم محقق نمیشود. او مدام خودش را با هم سن و سالهایش مقایسه میکند و میبیند که نمیتواند مثل آنها باشد. وی اضافه کرد: احساس میکند هیچ کسی او را دوست ندارد و وجودش برای کسی هم مهم نیست. این احساس تنهایی عمیق و دیده نشدن، گاهی فراتر از ظرفیت روانی کودک میشود. در چنین شرایطی با حذف فیزیکی خودش، انگار دیگر نمیخواهد این احساسات تلخ هرروزه را تکرار کند. فریدی با تأکید بر اینکه اغلب موارد خودکشی کودکان با برنامه ریزی قبلی اتفاق نمیافتد، گفت: یعنی اینطور نیست که مثل بزرگسالان، چندین ماه یا حتی چندین سال به خودکشی فکر کنند و حتی به دنبال کشف راههای کم دردتر برای خودکشی باشند. این سناریو معمولا متعلق به بزرگسالان است، اما اغلب انواع خودکشی در کودکان کاملا لحظهای و با وقوع یک اتفاق تلخ یا یک دعوا رخ میدهد. مثلا فرض کنید کودکی که هر روزش با سرخوردگی میگذرد، دعوا یا کتک خوردن چنین کودکی مثل کبریتی است که در انبار باروت بیفتد. در آن شرایط کودک به شدت احساساتی میشود و در همان اوج احساسات، امکان دارد که تصمیم بگیرد خودش را خلاص کند. این روانشناس بالینی با بیان اینکه معمولا کودکان و نوجوانان از طریق فیلم، رسانه یا صحبت با هم سن و سالهایشان، نحوه انجام خودکشی را یاد میگیرند، تصریح کرد: متأسفانه برخلاف بزرگسالان، اقدام به خودکشی در کودکان و نوجوانان با درصد خطای کمتری همراه است. یعنی مثلا گاهی یک فرد بزرگسال صرفا برای جلب توجه اطرافیان، اقدام به خودکشی میکند، اما به طور مثال فقط به میزانی قرص مصرف میکند که در نهایت زنده بماند، اما اغلب کودکانی که به سمت خودکشی میروند، چنین حساب و کتابهایی انجام نمیدهند. وی با بیان اینکه با دیدن برخی علایم و نشانهها میتوان تشخیص داد که چه کودکی مستعد اقدام به خودکشی است، افزود: اگر کودکی در یک بازه زمانی طولانی، عادتهای غذاییاش عوض شود، خلق و خویش تغییر کند، گوشه گیر شود، بازیهای محبوبش را انجام ندهد و به یکباره از جمع گریزان شود، اینها میتواند نشانههایی از مستعد بودن کودک به خودکشی باشد. فریدی ادامه داد: البته این حرف به این معنی نیست که هر کودکی که این علایم را داشت، مشکوک به اقدام به خودکشی است، بلکه منظور این است که اگر کودکی در بستر یک خانواده با آسیب اجتماعی شدید زندگی میکند و این علایم هم در او بروز پیدا کند، آن وقت چنین کودکی میتواند مستعد به انجام خودکشی باشد. این روانشناس با اشاره به علائم دیگر کودکان مستعد خودکشی، تصریح کرد: از دیگر علائم هم این است که یک کودک در بستر یک خانواده فقیر یا پر از آسیبهای اجتماعی دیگر، به یکباره وسایلی را که همیشه برایش بسیار ارزشمند بودند، به دیگران میبخشد. همچنین در کودکی که قبلا خودکشی ناموفق داشته، احتمال اقدام دوباره او برای خودکشی بسیار بالاتر از سایر کودکان است. وی افزود: اگر کودکی با زبان جدی یا حتی با زبان شوخی از خودکشی اش صحبت کرد، نباید این حرفهای به ظاهر کودکانه را نادیده گرفت، گاهی همین حرفها یک پیش آگاهی جدی از خودکشی است. فریدی با بیان اینکه شکی نیست که ارائه خدمات روان درمانی به کودکان و نوجوانانی که مشکوک به انجام خودکشی هستند، خاطرنشان کرد: میتواند شرایط روانی آنها را بهبود ببخشد، اما واقعیت این است که تا وقتی عوامل اجتماعی خودکشی کودکان، یعنی فقر، اعتیاد والدین و خشونت در خانواده مهار نشود و نهادهای اجتماعی برای کمک به این کودکان و این خانوادهها پیش قدم نشوند، روان درمانی برای این کودکان صرفا یک مسکن زودگذر خواهد بود.