صفحه اول
امیر فراهانی- واژه مرجعیت علمی در اذهان عمومی شبکهای از معانی و مفاهیم را به وجود میآورد، که این تعدد معانی و مفاهیم موجب تضارب آراء و عدم وحدت نظر صاحبنظران برای تعریف واحد از آن شده است. مرجعیت علمی به عنوان مفهومی که مصادیق آن در طول سالها و دورههای مختلف تغییر کرده است، این روزها به گفتمان رایجی در دانشگاهها و مجامع علمی ایران تبدیل شده است. با توجه به تمرکز اخیر مجامع علمی، دستیابی به توافق روی مواردی نظیر تعریف دقیق، مبانی نظری و نقاط قوت و مزیتهای واقعی کشور و زیرساخت تشکیلاتی و مدیریتی ضروری برای دستیابی به مرجعیت علمی، ضرورت دارد. از زمان تأسیس دانشگاه بولونیا در اواخر قرن 11 تا قرن 19 میلادی، نقش دانشگاهها عموماً بر محوریت کارکرد آموزش جریان داشته است. به تدریج با اهمیت یافتن سیاست علم در اوایل قرن بیستم، دانشگاهها و پژوهشگاهها وظیفه پژوهش را نیز عهدهدار شدند. علاوه بر دو کارکرد محوری یادشده، کارکردهای دیگری نیز برای دانشگاهها و پژوهشگاهها مطرح شده که تحت عنوان مأموریت سوم شناخته میشوند. همزمان با افزایش اهمیت سیاست فناوری و نوآوری از اواسط قرن بیستم، توسعه فناوری توسط دانشگاهها از طریق سازوکارهایی همچون همکاری با صنعت و تأسیس شرکتهای زایشی دانشگاهی مورد توجه قرار گرفت. در سالهای اخیر با متداول شدن نگاه نظاممند به نوآوری و سپس نظریه نظامهای نوآوری، نقش دانشگاهها و پژوهشگاهها در نوآوری و خلق ثروت نیز اهمیت بیشتری یافته است. اخیراً برخی محققان با مطرح کردن دانشگاههای توسعهگرا نقش دانشگاهها و پژوهشگاهها در توسعه نوآوری و کارآفرینی را فراتر از گذشته و به بیان دیگر ایفای نقش اجتماعی و اقتصادی بر اساس نیازهای جوامع پیرامونی خود دانستهاند. همزمان با تحولات در نقش دانشگاهها و پژوهشگاهها، سیاستهایی نیز از طرف دولتها برای تقویت کارکردهای آموزش، پژوهش و مأموریت سوم در کشورهای مختلف طراحی و اجرایی شده است. مساله مرجعیت علمی از سال 1945 مطرح شد و از جنگ جهانی دوم به بعد شدت گرفت و اختلاف نظرها پیرامون این موضوع که علم اهمیت بیشتری دارد یا دانشمندان باید در اولویت قرار بگیرند در برهههایی از تاریخ به اوج خود رسیده بود و تا جایی پیش رفت که دانشمندان بعضا به دربارها راه یافته و مناصب دولتی زیادی به دست آنها میافتد. در کشورمان نیز رسیدن به مرجعیت علمی برای اولین بار از سال 1384 بهعنوان مطالبه از سوی مقاممعظمرهبری مطرح و تاکید شد جامعه باید بتواند از علم افراد استفاده کند. بعد از آن بود که مقالات و تحقیقات زیادی در حوزه وزارت بهداشت و آموزش عالی پیرامون چگونگی مرجعیت علمی منتشر شد و تا امروز هم گفتوگوهای زیادی پیرامون این مساله از سوی اساتید مختلف دانشگاهی شکل گرفته است. دانشگاه به عنوان یک نهاد پیچیده فرهنگی و کانونی مهم، به پیشبرد انتظام فرهنگی و اجتماعی جامعه کمک می کند و در جهت بهبود کیفیت زندگی و حفظ و پویایی و نشاط جامعه برای خود نقش و مسئولیت هایی قائل است. این نهاد بزرگ اجتماعی و فرهنگی به ویژه در عرصه علم و فناوری، جامعه را برای تسلط بر رویدادهای آینده توانمند و مهیا می کند. تولید علم و دانش از طریق تحقیقات و پژوهش ها عملی می شود. در عصر کنونی، کشورهای در حال توسعه سعی در الگوبرداری های عملی و تحقیقاتی از کشورهای غربی دارند که البته باید با شرایط منطقه ای تطبیق داده شود. از این رو، آفت های تولید علم در کشورهای در حال توسعه را می توان در کپی کردن نظریه ها و مدل های علمی، جدی نگرفتن مقوله علم و آمیخته کردن علم و اندیشه با تجارب، فقدان حرکتی هماهنگ با تولید علم در پشتیبانی تولید علمی و نظام مند نبودن ترجمه های موجود بیان کرد. طبیعتا ترجمه علم و دانش و استفاده از دیدگاه و نظرات دیگر متفکران و اندیشمندان از ملزمات نهضت علمی به شمار می رود، اما این روند نباید مبنای تولید علم در یک جامعه و کشور قرار گیرد. بلکه به موازات تولید علمی در یک جامعه، رویکرد ترجمه ای و بهره برداری از تولیدات علمی و فناوری سایر جوامع به منظور پیشبرد اهداف علمی نیز مطلوب است. به طور کلی، تولید علم، در عکس العمل به نظام مند نبودن ترجمه گرایی و تقلیدگرایی در مراکز علمی و دانشگاهی شکل گرفت. در ایران برای آنکه علم به عنوان یک نهاد اجتماعی بومی شکل گیرد، اقدامات بیشتری نیاز است. ما نیازمند تعامل گسترده تر میان دانشمندان و پژوهشگران، نقد و بررسی آرا و تبادل افکار، حرفه ای شدن و توجه به اخلاقیات در اجتماعات علمی هستیم . از طرف دیگر، برای شکل گیری اجتماعات علمی، نظام بوروکراسی تولید علم نیز دارای اهمیت فراوان است؛ زیرا که تأثیر علم و دانش در ساخت ارکان یک جامعه، به ویژه هویت آن، بنیادی است.